در این طرح مدیران دکوراتور ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺗﻌﻤﻴﺮ ﻭ ﺗﺮﻣﻴﻢ، ﺳـﻨﮓ ﻗﺒﺮ ﺷﻬﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻟﻪﺩﺍﻧﻰ ﻣﻰﺭﻳﺰﻧﺪ ﻭ ﮔﻠﺰﺍﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ. ویترینهای متنوع و روحانی مزار شهدا را برداشته و برای نشان دادن تصویر آنها از حکاکی روی سنگهای سیاه استفاده میشود
در همین راستا میزگردی در حاشیه اکران این مستند در پایگاه اطلاع رسانی آناج با حضور کارگردان و تهیه کننده این اثر برگزار شده است که متن آن را از نظر میگذرانید
تهیه کننده (رشیدی): مستند راز مزار در واکنش به اقدام غیرکارشناسانه جهت یکسان سازی گلزار شهدا تولید شده است. این مستند، نگاه ملی دارد و نه صرفاً محلی. چرا که این مساله، متاسفانه در سراسر کشور پیش آمده است.
هنگامی که قطعه ی پایین یا فاز اول گلزار شهدای وادی رحمت تبریز در سال 87 رونمایی شد، غافلگیر شدیم. واکنش های رسانه ای که در آن زمان صورت گرفت صرفا برای این بود که در تاریخ ثبت شود که خیلی ها مخالف طرح مذکور بودند. زمانی که در سال 90 تصمیم گرفتند قطعه ی بالایی را نیز به سرنوشت قطعه ی پایین دچار کنند، به اعتبار تجربه ی قبلی، تحرکات بیشتری نشان داده شد که نهایتاً خوشبختانه، فرایند اجرایی عملیات، به صورت موقت متوقف شد.
این جریان، متاسفانه، بخش قابل توجهی از مواریث فرهنگی دفاع مقدس را از بین برد. حالا هم باید مراقب باشیم ببینیم در فاز دوم چه می کنند.
کارگردان(نوید ناصر): ما خیلی دوست داشتیم که در مستند، صرفاً زیبایی های مزار شهدا را نشان دهیم و عظمت و شکوه مزارها را به نمایش بگذاریم اما خسارت جبران ناپذیری به نام یکسان سازی، مجبورمان کرد که بخشی از تلخی ها و خطاها را در کنار این زیبایی ها نشان دهیم تا ماجرا روشن شود. تمام نشانه هایی که بر سر مزار تک تک شهیدان قرار دارد قابل مطالعه ی فرهنگی است و تمام نشانه ها علاوه بر اینکه شخصیت کلی برای شهید می سازد بلکه منتقل کننده ی بسیاری از مفاهیم فرهنگی است. خوشبختانه پیشتر، اشعار سنگ نوشته های مزار شهیدان را در مجموعه ای گرد آورده اند که اثری بسیار ارزشمند و غنی است اما افسوس می خوریم از اینکه امروز تمام آنها در طرح یکسان سازی مزار شهدا از دست رفته اند.
ما فیلمساز به معنای حرفه ای نیستیم و فیلم برای فیلم نمی سازیم، بلکه در رابطه با این مساله ی فرهنگی بسیار مهم، احساس تکلیف کرده و اقدام به تولید این مستند کرده ایم. امروز فکر کردیم با ساخت مستند می شود حرف زد؛ هر کار دیگری لازم باشد انجام می دهیم تا جلوی این خسارت جبران ناپذیر گرفته شود. البته برخی ادعا می کنند ما به خاطر به خطر افتادن منافع خودمان معترض هستیم، اما خودشان هم می دانند که هیچ منفعتی جز حفظ میراث شهدا برای تاریخ کشورمان نداریم.
چرا به طور قانونی پیگیری نمی کنید؟/ شهدای مفقود الاثر بیشتر مورد ظلم واقع شده اند
پس از اکران مستند، تعدادی از حاضرین به بیان دیدگاه خود پرداختند که از این بین حسن جوادی، منتقد و فعال فرهنگی، با اشاره به شهدای مفقودالاثر، خلاء مستند را نپرداختن به این شهدا دانست و گفت: به این شهدا هم باید مزارهای شهدا توجه شود. ما عملاً و رسماً شهدای مفقودالاثر را مفقود کرده ایم و هیچ نشانه ای از آنها در میان نیست. او همچنین خواستار پیگیری موضوع از طرق مختلف شد تا انشاالله، این خطا در همین اندازه متوقف شده و برای حفظ باقی مزارها تلاش شود.
یکی دیگر از حضار، با بیان جای خالی گفت و گو با مادران شهدا در این مستند به توجیه متولیان این کار اشاره کرد که آنان معتقدند اجازه ی این کار را از خانواده ی شهدا گرفته اند و شاید مادران شهدا هیچ اعتراضی به این مساله نداشته باشند.
غلامرضا سیفی، فعال فرهنگی استان نیز در نقد این اثر اظهار کرد که بهتر بود در فرآیند تولید از مسئولین و دست اندرکاران نیز دعوت به صحبت می شد تا در این مستند اظهارات آنان نیز مورد توجه مخاطبین قرار بگیرد.
تهیه کننده: در پاسخ به انتقادات دوستان باید بگویم ما در مورد شهدای مفقود الاثر مطالبه ی عمومی کردیم که این موضوع را می توان از بعد ایجابی مطرح کرد چون حداقل باید برای هر شهید مفقود الاثر یک نماد می ساختند و برای آنان که سنگ نوشته نداشتند، متنی حک می کردند نه اینکه سنگ متن های موجود را نیز نابود کنند.
از خانواده ی شهدا استفاده ی ابزاری کرده اند / مستندات کافی از اظهارات مادران شهدا داریم
در مورد واکنش مادران شهدا نیز بهتر است بدانید ما به حد کافی از اظهار نظرهای ایشان نیز مستند داریم اما همان طور که می دانید عده ای از این امر سوء استفاده می کنند و ما نمی خواهیم این اتفاق بیافتد که از خانواده ی شهدا استفاده ی ابزاری بکنند لذا در اثر خود نیز هرگز به این اشاره نکردیم که مادران شهدا ناراضی هستند چون می دانستیم که اگر چنین چیزی را مطرح کنیم مسئولان جبهه گیری می کنند؛ برای همین چنین طرح کردیم که خانواده ی شهدا، بخصوص مادران بزرگوارشان اذیت می شوند چون دیگر حتی امکانی برای خلوت کردن روی مزار ندارند اما قبلا که مزارها با درختچه ها از هم تفکیک کرده بودند و هرکدام حجله ای برای خود داشتند، مادران می توانستند ابراز احساسات کنند اما الان چه؟!
خانواده ی شهدا خواستار رسیدگی به مزارها بودند یا زیر بولدوزر بردنشان؟
در مورد واکنش مادران شهدا نیز بهتر است بدانید ما به حد کافی از اظهار نظرهای ایشان نیز مستند داریم اما همان طور که می دانید بعضی ها دوست دارند ما وارد این عرصه شویم تا پای خانواده ی معظم شهدا را به برخوردها باز کنند.
ما نمی خواهیم از خانواده ی شهدا استفاده ی ابزاری شود؛ برای بعضی ها مطلوب است که خانواده ی شهدا را رو در روی هم قرار دهند اما به نظر ما، نباید این اتفاق بیفتد تا حرمت این عزیزان حفظ شود. وگرنه، مصاحبه هایی با خانواده ی معظم شهدا داریم که مخالفتشان را با یکسان سازی بیان کرده اند؛ از اینها گذشته، مزار شهدا، یک میراث ملی هم هست و مسئولیتی فراتر می طلبد.
یکی از توجیهات آنان این است که می گویند خانواده ی شهدا، خودشان درخواست کرده بودند که به مزارها رسیدگی شود؛ خب کسی مگر با رسیدگی مشکل دارد؟ باید هم رسیدگی کنند. اما رسیدگی و مرمت با تخریب و یکسان سازی متفاوت است. اگر سنگی شکسته، ترمیمش کنند و رنگش را اصلاح کنند اما نباید به بهانه ی مرمت، تغییر کلی و ماهوی بدهند در مزارها.
استدلال های مضحک مسئولان که به درد خردسالان می خورد ...
بعضی از مسئولین قضیه، می گفتند حجله ها را برداشتیم چون کُت و لباس و چادر مردم را پاره می کرد! از این مضحک تر نمی شد خطای بزرگ جمع آوری حجله ها را توجیه کرد. واقعا این منطقی است که به این بهانه مزارها را زیر و رو کنیم؟!
استدلال های گاه و بیگاه متولیان یکسان سازی به قدری ضعیف و سخیف بود که فقط به درد اغوای خردسالان می خورد. اینکه به بهانه ی پاره شدن کت یک نفر، یک فرهنگستان بی بدیل را تخریب کنیم، واقعا مضحک است. آقایان اصرار دارند سطح مسئله را تقلیل دهند تا دعوا را نازل کنند. قصه، قصه ی شکستن یک سنگ یا یک حجله و شیشه نیست؛ که در ضرورت ترمیم آنها شکی نیست. قصه، قصه ی کج فهمی فرهنگی است. مشکل اصلی این است.
کسانی به استدلال های ما پاسخ بدهند که فهم فرهنگی دارند
شما به وزن علمی مصاحبه شونده های مستند راز مزار توجه کنید: دکتر ستاری، مدیرگروه معماری دانشگاه، دکتر اقبالی ادیب و پژوهشگر تاریخ ادبیات، وحید رضا زاده کارشناس ارشد ارتباطات که پایان نامه اش تحلیل سنگ نوشتته های شهدای استان بود، احمدرضا بیضایی برادر شهید و فعال فرهنگی همه فن حریف، حاج بهزاد پروین قدس دایره المعارف جنگ است که در این زمینه ها حرف بسیار زیادی برای گفتن دارد،محسن هادی مستندساز و نویسنده، مهدی نورمحمدزاده نویسنده و پژوهشگر فرهنگ دفاع مقدس. اینها حرف پیش پا افتاده نمی زنند. برای ارائه ی پاسخ به این افراد، باید کسانی در تراز علمی اینها پا پیش بگذارند نه اینکه عده ای صرفاً حافظ منافع سازمان خود، برای فرافکنی خطای بزرگ مدیریتی شان، به میدان بیایند و توجیه کنند. آن هم چه توجیهاتی؟! همه اش سطحی و نازل. وقتی به مسئولِ سابق بنیاد شهید می گفتیم حالا این پرچم ها را چرا جمع کردید از مزارها؟ می گفت «چه کسی گفته پرچم نماد شهید است و باید سر مزار باشد؟» با این مدیر چگونه می توان حرف فرهنگی زد؟!
شهر ما مدیر فرهنگی ندارد/فهم ما از فرهنگ فورمالیستی و ظاهرگرایی است
ما متاسفانه امروز مدیر فرهنگی نداریم، بلکه فقط دکوراتور فرهنگی داریم که فقط می توانند با بودجه های فرهنگی میز و صندلی درست کنند و دکور عوض کنند و بنر بزنند. همین فکر دکوراتوری است که یک تابلوی بزرگ و خوشرنگ از یک شهید را برنمی تابد و عوضش می آید یک تلویزیون بزرگ دیجیتالی گرانقیمت نصب می کند در خیابان! فرهنگ ما دچار فرمالیسم افراطی شده. ظاهرگرایی چندش آوری که همه اش دوست دارد روکش بکشد به شهر و در فرمالیسم، آنچه قربانی می شود هنر و خلاقیت و ابتکار است. شهر ما از نظر المان های فرهنگی دفاع مقدس بسیار فقیر است و حتی برای شهدای شاخص نیز از نظر تصویرسازی کاری انجام نشده است. حالا در این شرایط چرا باید بیاییم و نشانه های موجود را هم تخریب کنیم؟ نشانه های خودجوشی که خانواده ها و دوستداران شهدا با عشق آفریده بودند و برای ما به یادگار گذاشته بودند، با همین ظاهرگرایی های افراطی، از بین رفت. چرا باید یک موزه ی تمام عیار را خراب کنیم برای ساختن یک موزه ی تصنعی؟! واقعا روزی چند نفر به آن موزه ی ساختگی خواهند رفت؟ اگرچه ما مشکلی با موزه ساختن نداریم. اما نه به بهای تخریب یک اثر ارزشمند و بی بدیل! در این موزه ی مردمی، روزانه صدها نفر تردد می کنند؛ خب آقایان بگویند به آن موزه ی میلیاردی، چند نفر می روند و می آیند؟!
ما در چنین فضای فرهنگی قرار داریم. برای همین نگرانیم و هشدار می دهیم که لااقل مراقب قطعه ی بالایی وادی رحمت و مارالان و ستارخان باشیم تا این میراث باقیمانده از دست نرود.
وقتی شهرهای کوچک از راه اسفالت محرومند، چه اصراری بر یکسان سازی گلزارهایشان دارید؟!
کارگردان: من اهل سراب هستم؛ شهری با حداقل امکانات. خیلی از روستاهای آن حتی راه آسفالت هم ندارد. از جمله روستای «جلده باخان». با این حال آقایان آمده اند و سه چهار مزار شهید این روستا را هم یکسان سازی کرده اند! کسی نیست به اینها بگوید واقعا چقدر به این کارتان ایمان دارید که حتی به سه شهید یک روستای محروم هم رحم نمی کنید؟ چرا انگیزه ندارید راه این روستا را درست کنید یا برایشان امکانات دیگری مهیا کنید اما اصرار دارید حتما مزارهایشان را تخریب کنید و از نو بسازید؟!
نسل آینده بعد از 50 سال فرهنگ دفاع مقدس را از کجا باید دریافت کنند؟
در همین وادی رحمت تبریز، اگر سری به قطعه ی هنرمندان بزنید، خواهید دید که هر هنرمندی، مزار منحصر به فرد با مشخصات هنری خاص خودش را دارد. نمادها و نشانه های مرتبط با هر هنرمند در مزار او متجلی است. کار شایسته ای است البته؛ خب حالا چرا نوبت به شهدا که می رسد همه باید یکسان شوند و با سطح زمین همتراز؟!
وقتی مزار شهیدی مانند شفیع زاده فاقد هرگونه نشانه است، چطور برای نسل آینده خواهید گفت که بنیانگذار توپخانه ی سپاه، اهل این شهر است؟ نسل آینده بعد از 50 سال فرهنگ دفاع مقدس را از کجا باید دریافت کند؟ شهیدی که وصیت می کند روی مزار من بنویسید «پدر و مادر نور چشم من هستند اما امام قلب من است، بدون نور چشم می توان زنده بود اما بدون قلب هرگز...» این فرهنگ و این احساس را بجز سنگ نوشته با چه چیزی می توانید به نسل آینده منتقل کنید؟
قطعه ی یکسان سازی شده باید به حالت اول برگردد
مطالبه ی ما این است که اولا در فاز دوم، خطای بزرگ پیشین تکرار نشود و مسئولین از تخریب و حذف حجله ها و سنگ نوشته ها و پرچم ها خودداری کنند ثانیاً نشانه های ثابت و اثبات شده ی مزارهای قبلی را در فاز اول، برگردانند و احیا کنند. همچنین از رسانه ها و اصحاب فرهنگ و هنر می خواهیم حواسشان جمع باشد تا خدای ناکرده، در بیخ گوش ما و جلوی چشم ما، چنین خسارت بزرگی، تکرار نشود که در آن صورت همه مسئولیم و پاسخگو.