به گزارش مشرق، روزنامه آفتابیزد امروز چهارشنبه 95/2/29 گفت و گویی مشروح با امیر محبیان تحلیلگر مسائل سیاسی انجام داده است که بخش هایی از آن را در ادامه میخوانید:
- در این موضوع ما دو گزینه در پیشرو داریم یکی آقای دکتر عارف است که اصلاحطلبان و اعتدالیون میگویند چون لیست ما از موقعیت بهتری برخوردار است عارف باید رئیس مجلس شود. گزینه دیگر دکتر لاریجانی است. بیایید این دو را با یکدیگر مقایسه کنیم تا ببینیم برای هر گروه ریاست کدام یک منفعتش بیشتر است.
- نکاتی که اطرافیان آقای عارف مطرح میکنند این است که میگویند چرا دکتر عارف تبدیل شده است به مرد انصراف و دائماً در حال انصراف دادن است و دیگر بس است و حالا که فرصت پیش آمده ایشان باید رئیس مجلس شود. اولاً که نمایندگان مجلس رأی میدهند و نمیتوانیم نظرمان را به آنها تحمیل کنیم. ثانیاً مردم به رئیس مجلس رأی تعیین کنند. حال ببینیم که برای جریانات سیاسی کدام یک از این دو گزینه مفیدتر است.
- اگر آقای عارف رئیس مجلس شود، دوگانه بین اصولگرایان و اصلاحطلبان تعمیق خواهد شد و نتیجه چالش میان این دو طیف آن میشود که گروهی که مواضع حادتری دارد یعنی اصولگرایان تندرو محوریت پیدا میکنند، چون پیروزی اصلاحطلبان پیروزی قاطعی نبوده و پیروزی تقریباً لرزانی بوده است.
- مسئله بعدی این است که دکتر لاریجانی عاملی کنترل کننده در برابر برخی افراطیگریهای داخل مجلس بود وقتی که این مانع را بردارید دعوا به صورت روشن و مشخص انجام میگیرد و درگیری جدی میشود از طرفی خود آقای لاریجانی هم در موضع ریاست مجلس میتواند برای جریان معتدل اصولگرا یارگیری میکند، اما در صورت ریاست عارف عملاً این موقعیت را از دست میدهد و امکان یارگیری برای رادیکالها فراهم میشود، لذا چالش بیشتر خواهد شد. وقتی درگیری و چالش بیشتر شود، اصلاحطلبان دوباره در سیبل قرار میگیرند و هزینههای سنگینی را خواهند پرداخت. حال ببینیم ریاست کدام یک برای دولت مفید است.
- اگر آقای عارف به عنوان نماینده جریان اصلاحطلب رئیس مجلس شود، برای دولت به این معناست که کشور به سه جریان تبدیل میشود؛ جریان اصولگرا، جریان اصلاحطلبان و جریان دولت. تا به حال جریان دولت از بدنه اجتماعی اصلاحطلبان ارتزاق میکرد. پس اگر این چنین شود که اصلحطلبان بروند به سمت خود اصلاحطلبان، دولت با یک کاهش مقبولیت اجتماعی مواجه خواهد بود. برای اینکه در جاهایی که رقابت بین دولت و اصلاحطلبان بشود و اصلاحطلبان یک نهاد سیاسی باشند، دولت کم خواهد آورد و مشکل پیدا خواهد کرد.
- دولت ترجیح میدهد به عنوان نماینده از طرف اصلاحطلبان بشود و اصلاحطلبان یک نهاد سیاسی باشند، دولت کم خواهد آورد و مشکل پیدا خواهد کرد. دولت ترجیح میدهد به عنوان نماینده از طرف اصلاحطلبان باشد یعنی هم به عنوان دولت دیده شود و هم به عنوان اعتدال و هم در قالب نماینده اصلاحطلبان.
- در حالی که اگر صفبندی صورت بگیرد دولت ضربه خواهد خورد، لذا این هم یک ایراد دیگری است که در اینجا به وجود میآید ضمن اینکه دولت هم باید چهره میانگین میانهروی خود را حفظ کند برای همین یک رئیس مجلس اصولگرای میانهرو برایش بهتر است تا اصلاحطلبی که ممکن است فضا را رادیکال کند و درگیری صورت بگیرد در این درگیری باید دولت تکلیفش را مشخص کند دولت اگر به طرف اصولگرایان سوق پیدا کند که در چنین شرایطی اصولگرایان تندرو محوریت یافتهاند و در این صورت علیه خودش کار کرده است. اگر به سمت اصلاحطلبان برود که دیگر نمیتواند خودش را «میانه» بنامد.
- ضمن اینکه اگر اصلاحطلبان در مجلس رئیس مجلس داشته باشند ممکن است تشویق شوند تا برای ریاست جمهوری هم بخت خود را آزمایش کنند و رفقای سابق رقبای فعلی آقای روحانی بشوند. پس ریاست آقای لاریجانی برای دکتر روحانی هم بهتر است فکر میکنم ترجیح آیتالله هاشمی هم بر آقای لاریجانی باشد. ضمن اینکه آقای عارف به عنوان یک چهره اجرایی و فنی بیشتر شناخته میشود. و در همه مسائلی سیاسی هم هنگامی که وارد میشود در جمعبندی نهایی حضور نداشته است، چرا که ایشان چه در انتخابات ریاست جمهوری 92 چه در موارد دیگر مجبور شده است که دست آخر کنار برود و به نفع یک کاندیدای سیاسیتر کنارهگیری کند روی همین اساس هم همواره مقدمهای شده است برای یک نتیجه دیگر.
- ازنگاه منطقیون آقای عارف حد وسطی بوده که در مقدمات میآمده ولی در نتیجه حضور نداشته است. خود اصلاحطلبان نمیتوانند این مسائل را به آقای عارف بگویند چون ایشان زمینههای رنجش هم از خود نشان داده است و عصبانی میشود که چرا من را به این شکل میگذارید کنار به همین دلیل میخواهند در یک مسیر طبیعی آقای عارف خودش به نفع آقای لاریجانی کنار برود.
- یعنی نمیخواهند در مقابل آقای عارف قرار بگیرند و از او بخواهند کنار برود. اما حدس من این است که نهایتاً این منطق به یک سمتی خواهد رفت که احتمال ریاست آقای لاریجانی بیشتر شود. عقل اینطور حکم میکند اگر چنین شود برای آقای عارف دو جا باقی میماند یا به عنوان نایب رئیس اول باشد یا به عنوان رئیس مرکز پژوهشهای مجلس این احتمالی است که وجود دارد. منتها آقای عارف میتواند اصرار کند. اصرار میکند یا رئیس میشود یا نمیشود اگر اصرار کرد و رئیس نشد، موقعیتش خیلی افول میکند مثل کسی که مشتش را باز کنند بفهمند در آن چیزی نیست. زمانی که اصرار کند و رئیس بشود تازه اول مشکلاتش است. مشکلاتش با اصولگرایان و با خود اصلاحطلبان.
- یعنی به نظر من آقای عارف هنوز از توانایی لازم برای مدیریت همین اصلاحطلبانی که وارد صحنه شدند هم برخوردار نیست. در همین تهران کنترل لیست خانمهای تهران برای دکتر عارف مشکل خواهد بود، چرا که هر کدام از اینها رأی مستقیم گرفتند از مردم و مدیون آقای عارف نیستند از طرف دیگر در اردوگاه اصلاحطلبان تهدیداتی نیز صورت میگیرد. مثلاً آقای کواکبیان گفته است که اگر آقای عارف نیاید من میآیم. خب بدان معنی نیست که آقای کواکبیان دوست دارد آقای عارف رئیس شود. آقای کواکبیان میخواهد آقای عارف رئیس شود و خودش بشود گرداننده سیاسی آقای عارف یا اگر هم نشد بگوید آقای عارف مرد ایستادن در این قضایا نیست من میایستم و به گونهای بخواهد رهبری اصلاحطلبان را در امور مجلس به دست بگیرد. البته بعید نیست اصلاحطلبان برنامه ای هم برای لاریجانی داشته باشند که به نظر من تله و تیر خلاص به لاریجانی خواهد بود و آن پیشنهاد خروج لاریجانی از مجلس و گرفتن پست معاون اولی روحانی است. این تله واضحی است. البته به نظر من بازی پیچیده تز از این قضایا خواهد شد. توصیه این است که آقای عارف از موضع با یک تعاملی داشته باشد و مصلحت کلی جریان خودش را در نظر بگیرد نه مصلحت اطراف را.
- اصلاً چنین چیزی امکان ندارد که آقای دکتر عارف و دکتر لاریجانی در یک فراکسیون قرار گیرند. تمام انتقاداتی که به آقای لاریجانی. از طرف برخی اصولگرایان وجود دارد به جز پایداریها، این است که آقای لاریجانی به عنوان یک چهره اصولگرا باید هویت خود را حفظ کند و خط میان او و اصلاحطلبان کمرنگ نشود. این صحبت آقای صوفی به این معنا است که آقای لاریجانی برود و آخر صف اصلاحطلبان بایستد در چنین شرایطی بعضی معتقدند ایشان نه دنیا خواهد داشت و نه آخرت، بنابراین به نظر من آقای لاریجانی باهوشتر از این حرفهاست که وارد این بازیها شود.
- در این موضوع ما دو گزینه در پیشرو داریم یکی آقای دکتر عارف است که اصلاحطلبان و اعتدالیون میگویند چون لیست ما از موقعیت بهتری برخوردار است عارف باید رئیس مجلس شود. گزینه دیگر دکتر لاریجانی است. بیایید این دو را با یکدیگر مقایسه کنیم تا ببینیم برای هر گروه ریاست کدام یک منفعتش بیشتر است.
- نکاتی که اطرافیان آقای عارف مطرح میکنند این است که میگویند چرا دکتر عارف تبدیل شده است به مرد انصراف و دائماً در حال انصراف دادن است و دیگر بس است و حالا که فرصت پیش آمده ایشان باید رئیس مجلس شود. اولاً که نمایندگان مجلس رأی میدهند و نمیتوانیم نظرمان را به آنها تحمیل کنیم. ثانیاً مردم به رئیس مجلس رأی تعیین کنند. حال ببینیم که برای جریانات سیاسی کدام یک از این دو گزینه مفیدتر است.
- اگر آقای عارف رئیس مجلس شود، دوگانه بین اصولگرایان و اصلاحطلبان تعمیق خواهد شد و نتیجه چالش میان این دو طیف آن میشود که گروهی که مواضع حادتری دارد یعنی اصولگرایان تندرو محوریت پیدا میکنند، چون پیروزی اصلاحطلبان پیروزی قاطعی نبوده و پیروزی تقریباً لرزانی بوده است.
- مسئله بعدی این است که دکتر لاریجانی عاملی کنترل کننده در برابر برخی افراطیگریهای داخل مجلس بود وقتی که این مانع را بردارید دعوا به صورت روشن و مشخص انجام میگیرد و درگیری جدی میشود از طرفی خود آقای لاریجانی هم در موضع ریاست مجلس میتواند برای جریان معتدل اصولگرا یارگیری میکند، اما در صورت ریاست عارف عملاً این موقعیت را از دست میدهد و امکان یارگیری برای رادیکالها فراهم میشود، لذا چالش بیشتر خواهد شد. وقتی درگیری و چالش بیشتر شود، اصلاحطلبان دوباره در سیبل قرار میگیرند و هزینههای سنگینی را خواهند پرداخت. حال ببینیم ریاست کدام یک برای دولت مفید است.
- اگر آقای عارف به عنوان نماینده جریان اصلاحطلب رئیس مجلس شود، برای دولت به این معناست که کشور به سه جریان تبدیل میشود؛ جریان اصولگرا، جریان اصلاحطلبان و جریان دولت. تا به حال جریان دولت از بدنه اجتماعی اصلاحطلبان ارتزاق میکرد. پس اگر این چنین شود که اصلحطلبان بروند به سمت خود اصلاحطلبان، دولت با یک کاهش مقبولیت اجتماعی مواجه خواهد بود. برای اینکه در جاهایی که رقابت بین دولت و اصلاحطلبان بشود و اصلاحطلبان یک نهاد سیاسی باشند، دولت کم خواهد آورد و مشکل پیدا خواهد کرد.
- دولت ترجیح میدهد به عنوان نماینده از طرف اصلاحطلبان بشود و اصلاحطلبان یک نهاد سیاسی باشند، دولت کم خواهد آورد و مشکل پیدا خواهد کرد. دولت ترجیح میدهد به عنوان نماینده از طرف اصلاحطلبان باشد یعنی هم به عنوان دولت دیده شود و هم به عنوان اعتدال و هم در قالب نماینده اصلاحطلبان.
- در حالی که اگر صفبندی صورت بگیرد دولت ضربه خواهد خورد، لذا این هم یک ایراد دیگری است که در اینجا به وجود میآید ضمن اینکه دولت هم باید چهره میانگین میانهروی خود را حفظ کند برای همین یک رئیس مجلس اصولگرای میانهرو برایش بهتر است تا اصلاحطلبی که ممکن است فضا را رادیکال کند و درگیری صورت بگیرد در این درگیری باید دولت تکلیفش را مشخص کند دولت اگر به طرف اصولگرایان سوق پیدا کند که در چنین شرایطی اصولگرایان تندرو محوریت یافتهاند و در این صورت علیه خودش کار کرده است. اگر به سمت اصلاحطلبان برود که دیگر نمیتواند خودش را «میانه» بنامد.
- ضمن اینکه اگر اصلاحطلبان در مجلس رئیس مجلس داشته باشند ممکن است تشویق شوند تا برای ریاست جمهوری هم بخت خود را آزمایش کنند و رفقای سابق رقبای فعلی آقای روحانی بشوند. پس ریاست آقای لاریجانی برای دکتر روحانی هم بهتر است فکر میکنم ترجیح آیتالله هاشمی هم بر آقای لاریجانی باشد. ضمن اینکه آقای عارف به عنوان یک چهره اجرایی و فنی بیشتر شناخته میشود. و در همه مسائلی سیاسی هم هنگامی که وارد میشود در جمعبندی نهایی حضور نداشته است، چرا که ایشان چه در انتخابات ریاست جمهوری 92 چه در موارد دیگر مجبور شده است که دست آخر کنار برود و به نفع یک کاندیدای سیاسیتر کنارهگیری کند روی همین اساس هم همواره مقدمهای شده است برای یک نتیجه دیگر.
- ازنگاه منطقیون آقای عارف حد وسطی بوده که در مقدمات میآمده ولی در نتیجه حضور نداشته است. خود اصلاحطلبان نمیتوانند این مسائل را به آقای عارف بگویند چون ایشان زمینههای رنجش هم از خود نشان داده است و عصبانی میشود که چرا من را به این شکل میگذارید کنار به همین دلیل میخواهند در یک مسیر طبیعی آقای عارف خودش به نفع آقای لاریجانی کنار برود.
- یعنی نمیخواهند در مقابل آقای عارف قرار بگیرند و از او بخواهند کنار برود. اما حدس من این است که نهایتاً این منطق به یک سمتی خواهد رفت که احتمال ریاست آقای لاریجانی بیشتر شود. عقل اینطور حکم میکند اگر چنین شود برای آقای عارف دو جا باقی میماند یا به عنوان نایب رئیس اول باشد یا به عنوان رئیس مرکز پژوهشهای مجلس این احتمالی است که وجود دارد. منتها آقای عارف میتواند اصرار کند. اصرار میکند یا رئیس میشود یا نمیشود اگر اصرار کرد و رئیس نشد، موقعیتش خیلی افول میکند مثل کسی که مشتش را باز کنند بفهمند در آن چیزی نیست. زمانی که اصرار کند و رئیس بشود تازه اول مشکلاتش است. مشکلاتش با اصولگرایان و با خود اصلاحطلبان.
- یعنی به نظر من آقای عارف هنوز از توانایی لازم برای مدیریت همین اصلاحطلبانی که وارد صحنه شدند هم برخوردار نیست. در همین تهران کنترل لیست خانمهای تهران برای دکتر عارف مشکل خواهد بود، چرا که هر کدام از اینها رأی مستقیم گرفتند از مردم و مدیون آقای عارف نیستند از طرف دیگر در اردوگاه اصلاحطلبان تهدیداتی نیز صورت میگیرد. مثلاً آقای کواکبیان گفته است که اگر آقای عارف نیاید من میآیم. خب بدان معنی نیست که آقای کواکبیان دوست دارد آقای عارف رئیس شود. آقای کواکبیان میخواهد آقای عارف رئیس شود و خودش بشود گرداننده سیاسی آقای عارف یا اگر هم نشد بگوید آقای عارف مرد ایستادن در این قضایا نیست من میایستم و به گونهای بخواهد رهبری اصلاحطلبان را در امور مجلس به دست بگیرد. البته بعید نیست اصلاحطلبان برنامه ای هم برای لاریجانی داشته باشند که به نظر من تله و تیر خلاص به لاریجانی خواهد بود و آن پیشنهاد خروج لاریجانی از مجلس و گرفتن پست معاون اولی روحانی است. این تله واضحی است. البته به نظر من بازی پیچیده تز از این قضایا خواهد شد. توصیه این است که آقای عارف از موضع با یک تعاملی داشته باشد و مصلحت کلی جریان خودش را در نظر بگیرد نه مصلحت اطراف را.
- اصلاً چنین چیزی امکان ندارد که آقای دکتر عارف و دکتر لاریجانی در یک فراکسیون قرار گیرند. تمام انتقاداتی که به آقای لاریجانی. از طرف برخی اصولگرایان وجود دارد به جز پایداریها، این است که آقای لاریجانی به عنوان یک چهره اصولگرا باید هویت خود را حفظ کند و خط میان او و اصلاحطلبان کمرنگ نشود. این صحبت آقای صوفی به این معنا است که آقای لاریجانی برود و آخر صف اصلاحطلبان بایستد در چنین شرایطی بعضی معتقدند ایشان نه دنیا خواهد داشت و نه آخرت، بنابراین به نظر من آقای لاریجانی باهوشتر از این حرفهاست که وارد این بازیها شود.