مرتضی قربانی اصالتا اصفهانی است و با آن لهجهی شیرین اصفهانی سخن میگوید. وی در روزهای نخست دفاع مقدس به همراه جمعی از همشهریانش به اهواز و سپس خرمشهر رفت و بعد از آن به ستاد جنگهای نامنظم به فرماندهی مصطفی چمران پیوست. در همین حین بود که گروهی از خراسانیها به جبهه آمدند و او فرماندهی آنها شد و پیش از عملیات طریق القدس که منجر به آزادسازی بستان شد، تیپ 25 کربلا را تشکیل و فرماندهی آن را برعهده گرفت. وی از اولین فرماندهان یگانهای سازمان رزم سپاه به همراه محمدعلی جعفری و حسین خرازی بوده است.
سردار مرتضی قربانی در عملیات بیت المقدس فرماندهی یگان 25 کربلا را برعهده داشت و زیرنظر قرارگاه فتح به فرماندهی برادر غلامعلی رشید و سرهنگ مسعود منفرد نیاکی عمل میکرد. در ادامه ماحصل گفتوگوی ما در خصوص این عملیات را میخوانید:
در سال نخست جنگ گرفتاریهای خاص خودش را داشتیم. سپاه، سپاه کنونی و با این اقتدار نبود. روز نخستی که به عنوان پاسدار وارد منطقه جنگی شدم هیچ امکانات و لباس و اسلحه کاملی نداشتیم. کلاش، ژ3، تفنگ سرپُر و کُلت سلاحهای ما بودند که به تعداد نیروها نبود.
** سه دلیل برای ماندن در خط مقدم
روزهای نخست جنگ همراه با 72 نفر با عنوان گروه "کربلا" از اصفهان عازم اهواز شدیم. تمامی این 72 نفر سلاح به همراه نداشتند. آیت الله طاهری اصفهانی امام جمعه اصفهان به همراه 17 نفر روحانی نیز با ما بودند. دشمن دنبال این بود که از یک سو دزفول و اندیمشک و از سوی دیگر خرمشهر و سپس ماهشهر را تصرف کند لذا فشار عمدهاش بر این دو جناح بود و دو لشکر نیز به سوی اهواز فرستاده بود. البته هدف نخستش خرمشهر بود.
روزی که به اهواز رسیدیم، آیت الله خامنهای نماینده امام در شورای عالی دفاع و دکتر مصطفی چمران وزیر دفاع آنجا بودند. به سوسنگرد رفتیم و وقتی به اهواز برگشتیم، خبر دادند که خرمشهر در آستانه سقوط است لذا آیت الله خامنهای به آیت الله طاهری دستور دادند که به سوی خرمشهر برویم. یک ساعت مانده به اذان صبح تجهیز و به سمت خرمشهر رفتیم. تصورمان این بود که با این تعداد نیرویی که هستیم میتوانیم عراقیها را پس بزنیم و نابود کنیم. غرور مقدسی در رزمندههای داوطلب بود و رجز میخواندیم و میرفتیم.
نماز صبحمان را در جاده اهواز به آبادان خواندیم. وقتی به شهر رسیدیم دیدیم وضعیت بحرانی است و آن جور که فکر میکردیم، نیست. آن روزها با صحنههای دلخراشی مواجه شدیم و شهر در آستانه سقوط بود اما سه چیز ما را برای مقاومت تثبیت کرد. نخست؛ فرمان امام راحل و ولی زمانمان بود که از کشور دفاع کنیم. دوم؛ همراهی آیت الله طاهری نماینده امام در اصفهان و مواجه شدن با نماینده مستقیم امام یعنی آیتالله خامنهای. سوم ملاقات با حجج اسلام نوری مهری و محمدی امام جمعه و امام جمعه موقت خرمشهر و حجت الاسلام موسوی امام جماعت مسجد جامع خرمشهر بود. این سیر باعث شد ما در خط و جبهه بمانیم.
** نهضت آزادیها و مجاهدین خلقیها اسلحه رزمندگان را میدزدیدند
در شهر خرمشهر گروههای چریک فدایی خلق، نهضت آزادی، سازمان مجاهدین خلق و گروههای دیگری فعال بودند. اما فعالیتشان جنگ نبود بلکه سرقت اسلحه و مهمات انجام میدادند و از همان روزهای نخست خیانت را آغاز کرده بودند.
لحظه نخستی که به خرمشهر رسیدیم به سپاه این شهر رفتیم. نیروهای سپاه و شهید جهان آرا در محور بودند. بعد خدمت امام جمعه رفتیم و نامهای که از امام جمعهمان داشتیم را به ایشان نشان دادیم و با روی خوش از ما استقبال کردند. امام جمعه ما را به روحانیای معرفی کرد که آن فرد شهید محمدحسن شریف قنوتی بود. این شهید بزرگوار با قبا و عمامه به رزمندگان و جبهه خدمت میکرد. همراه با ایشان به محور جاده خرمشهر به بصره(جاده شلمچه) رفتیم. دشمن به آنجا رسیده بود و از آنجا درگیر شدیم.
دشمن از چند محور به خرمشهر حمله کرد و از هر محوری که شکست میخورد از محور دیگری برای اشغال خرمشهر استفاده میکرد. در یکی از این درگیریها تعداد زیادی از تانکهای دشمن آتش گرفت و تعدادی از نیروهای رزمنده نیز شهید و زخمی شدند و در روز چهارم آبان شهر سقوط کرد.
روز نهم آبان دشمن پس از سقوط خرمشهر به سمت آبادان هجوم آورد و این شهر در محاصره قرار گرفت و پس از یک سال در مهر ماه سال 60 از سه محور با شرکت 3 تیپ از لشکر 77 خراسان و 3 گروه از سپاه اقدام به شکستن محاصره آبادان کردیم. نیروهای سپاه در محورهای دارخوین به فرماندهی شهید حسن باقری و شهید حسین خرازی، محور فیاضیه به فرماندهی رحیم صفوی و شهید احمد کاظمی، محور ایستگاه 12 نیز آقارشید، جعفر اسدی و بنده بودیم. طی این عملیات عقبه دشمن را بستیم و یک پیروزی بزرگ با اتحاد نیروهای ارتش و سپاه به دست آوردیم.
پس از عملیات ثامن الائمه که منجر به شکست حصر آبادان شد نخستین تیپهای سازمان رزم سپاه تشکیل شد. تیپ 14 امام حسین(ع) به فرماندهی حسین خرازی، تیپ 31 عاشورا به فرماندهی محمدعلی جعفری و تیپ 25 کربلا به فرماندهی بنده نخستین تیپها بودند. عملیات فتح بستان را با مشکلاتی که داشت آغاز کردیم و سپس عملیات فتح المبین را با فرماندهی مشترک سپاه و ارتش انجام دادیم که در این عملیات تعداد یگانهای سپاه افزایش پیدا کرد. با فرماندهی شهیدصیادشیرازی و محسن رضایی پیروزیهای خوبی در جبههها حاصل شد.
** مطرح کردن جنگ تا بصره خدمت امام خمینی(ره)
بعد از عملیات طریق القدس خدمت امام خمینی(ره) رسیدیم. طرح عملیات فتح المبین و آزادسازی خرمشهر را محسن رضایی و صیادشیرازی برای امام تشریح کردند. آن جلسه که 2 ساعت به طول انجامید و بیشتر فرماندهان نیز حضور داشتند امام برای ادامه نبرد موافقت کردند تا خرمشهر آزاد شود و تا بصره ادامه بدهیم و دشمن را تنبیه کنیم تا دیگر نتواند با توپ به سمت کشور ما شلیکی داشته باشد.
در عملیات فتح المبین دشمن تلفات بسیاری داشت و غنائم زیادی به دست آوردیم و این غنائم به سازمان رزم سپاه کمک کرد و یگانها با تسلیحات به غنیمت گرفته شده تقویت شدند به طور مثال یگان ما حدود 100 توپ دوربرد به دست آورد.
جمع فرماندهان سپاه که مرتضی قربانی در کنار محمدنبی رودکی و شهید حسین همدانی ایستاده و سر به زیر دارد.
** آزادسازی بیش از 10 هزار کیلومتر مربع!
پس از عملیات فتح المبین برای عملیات بیت المقدس آماده شدیم. این عملیات سنگین و وسیع بود. دشمن با توپخانههایی که در مناطق دب حردان، فارسیات و هویزه داشت حدود 10 هزار کیلومتر مربع را زیر آتش خود داشت گرچه به لحاظ زمینی منطقه عملیات ما بیش از 5 هزار کیلومتر مربع بود. به طور مثال محل برگزاری نماز جمعه در اهواز با توپهایی که در منطقه دب حردان مستقر بودند زیر آتش بودند.
سپاه در طراحی این عملیات تاکید بر سه محور داشت. قرارگاه قدس سمت اهواز، قرارگاه فتح در منطقه دلیسیه به سمت دارخوین و قرارگاه نصر از دارخوین به سمت خرمشهر سه مقر برای اجرای عملیات در سه محور بودند. اما برخی از برادران ارتش نظرشان نبود که ما از سمت کارون و دارخوین حرکت بکنیم و نظرشان این بود که از سمت هویزه و در آن دشت وسیع عملیات را انجام بدهیم و در نهایت تمامی پذیرفتند که این سه قرارگاه در این سه محور عمل کنند.
یگان ما در عملیات بیت المقدس زیرنظر قرارگاه فتح وارد عمل شد. فرمانده قرارگاه فتح از سپاه غلامعلی رشید و از ارتش منفردنیاکی بود. فرماندهان قرارگاه نصر نیز از سپاه شهید حسن باقری و از ارتش سرهنگ حسنی سعدی بودند. فرماندهان قرارگاه قدس هم از ارتش سرهنگ لطفی و از سپاه احمد غلامپور بود. یگانها نیز بین این قرارگاهها توزیع شدند. سپاه در این عملیات حدود 12 تیپ داشت و با فرماندهی محسن رضایی و افزایش تسلیحات یگانها و آشنایی با دشمن، سازمان رزم توسعه یافتند. نقش محسن رضایی در توسعه سازمان رزم سپاه بسیار بود. وقتی که از اطلاعات سپاه به فرماندهی آمد اولین گامهایی که برداشت گامهای توسعهای برای سازمان رزم سپاه و اقتدار آن بود.
یگان 14 امام حسین(ع) به فرماندهی حسین خرازی و جانشینی محمد ابوشهاب، یگان 8 نجف اشرف به فرماندهی احمد کاظمی و جانشینی سیف الله رهنما و قاسم محمدی و یگان 25 کربلا که فرماندهاش بنده بودم و جانشینانم اصغر باقرصفری و فریدون بختیار و مهدی ربانی بودند از یگانهای سپاه در قرارگاه فتح بودیم.
یگانهای ارتش نیز تیپ 55 هوابرد به فرماندهی سرهنگ عبادت، تیپ 37 زرهی شیراز به فرماندهی سرهنگ صارمی و یک تیپ از لشکر 92 بود. منطقهای که ما باید عمل میکردیم بدینگونه بود که در مرحله نخست باید از کارون عبور میکردیم و جناح سمت راست عملیات را که حدود 17 کیلومتر بود را پوشش میدادیم و پاکسازی میکردیم و در مرحله دوم نیز حدود 10 تا 15 کیلومتر از این جناح را پاکسازی میکردیم.
** 16 روز پیش از آغاز عملیات بیت المقدس آماده بودیم
در عملیات فتح المبین حسن تهرانی مقدم مسئول ادوات لشکر کربلا و شهید حسن شفیع زاده نیز از نیروهای ستاد ما بود. در عملیات بیت المقدس با دستور محسن رضایی این دو فرمانده به قرارگاه مامور و به تاسیس توپخانه سپاه پرداختند و محمدآقایی جانشین این بزرگواران در ادوات شد. پس از شهادت چمران نیز نیروهایی از ستاد جنگهای نامنظم به این یگان پیوستند که اینان اسلحهها و موشکهای ضدزره مانند تاو داشتند.
پیش از عملیات فتح المبین دشمن پیشدستی کرد و به چزابه که در عملیات طریق القدس آزاد شده بود، حمله کرد. در برابر این حمله دشمن ایستادگی شد و دشمن تلفات سنگینی داد و روحیه فرماندهان و نیروها تضعیف شد.
پس از عملیات فتح المبین یگانها و امکاناتمان را سریع جابجا کردیم و به منطقه عملیاتی بیت المقدس آمدیم. ما 15 فروردین سال 61 کارمان در منطقه عملیاتی فتح المبین تمام شد و در منطقه کنار کارون در دلیسیه مستقر شدیم. کار نخستمان شناسایی و سپس طراحی و هماهنگی با ارتش بود. تا روز 25 فروردین 61 همه کارهای شناسایی و هماهنگیها را انجام دادیم و برای اجرای عملیات در 10 اردیبهشت آماده شدیم.
** تعقیب دشمن
ما تجربه کرده بودیم که ضمن شکستن خط دشمن باید فرصت را از آنها بگیریم و این فرصت را باید با سرعت به دست میآوردیم. ما گفتیم که عمق کارمان زیاد است و حدود 35 کیلومتر باید پیاده تا مرز طی کنیم. این نکته را هم باید گفت که هر نیرو در شب 3 کیلومتر و در روز 6 کیلومتر میتواند طی کند. این معادلات حساب شده بود و با شهید خرازی و شهید کاظمی هماهنگ شدیم و قرار شد از نقاط ضعف دشمن استفاده کنیم. لذا ما بین خودمان تصمیم گرفتیم که وقتی خط را شکستیم و تجهیزاتمان را از کارون عبور دادیم با چراغ روشن به سمت دشمن حرکت کنیم تا به جاده برسیم و در مناطقی که پشت سر گذاشتهایم و نیروهای دشمن به جا ماندهاند، فردا پاکسازی میکنیم. این کار را انجام دادیم و ساعت 3 نیمه شب به جاده آسفالته رسیدیم. عرض منطقهای که عمل کرده بودیم 12 کیلومتر و عمق آن حدود 18 کیلومتر بود. قرارگاه نصر که در سمت چپ ما بود این تدبیر ما را عمل نکرد لذا با خط اول و دوم دشمن درگیر و معطل پاکسازی شد و یک روز الحاق دو قرارگاه به طول انجامید که منجر شد دشمن به ما فشاری را وارد کند.
الحاق را انجام دادیم و اطراف خط خود را پوشش دادیم. در محور قرارگاه قدس مشکلاتی پیش آمده بود و ما باید گام به گام خط خودمان را تثبیت میکردیم و سپس به سمت مرز حرکت میکردیم. به مرز که رسیدیم نیروهای دشمن دستور عقبنشینی گرفتند و قرارگاه قدس به تعقیب دشمن پرداخت.
** برای تامین جناح قرعه به نام من افتاد
هدف ما آزادسازی خرمشهری بود که حدود 20 هزار نیروی دشمن در این شهر بودند. لذا در مرحله سوم عملیات مقرر شد قرارگاه فتح برش تاکتیکی انجام بدهد و به سمت آزادسازی شهر خرمشهر برویم. در انجام این کار جناح برای ما خیلی مهم بود. من، احمد کاظمی و حسین خرازی تصمیم گرفتیم که یکی جناح را تامین بکند و دو یگان دیگر وارد شهر بشوند چون اگر جناح تامین نمیشد، دشمن دوباره شهر را با توپ و هواپیما و نیرو اشغال میکرد. قرعه انداختیم و گفتیم قرعه به نام هر فردی افتاد باید جناح را در شلمچه تامین کند و گرفتن شلمچه و بستن جاده آن به مثابه گرفتن خرخره شیر بود. قرعه را حسین خرازی برداشت که روی آن نوشته بود "مرتضی قربانی".
شب دوم خرداد مرحله آخر عملیات را آغاز کردیم. فاصله ما با دشمن زیاد بود. حرکت کردیم تا به گوشهای شلمچه رسیدیم. در آنجا شب تا صبح 200 نفر از نیروهای ما به شهادت رسیدند چرا که عراق میدانست آنجا نقطه حیاتش است و سخت مقاومت میکرد. شاید حدود 100 تانک آنجا مستقر کرده بود و ادوات بسیاری آنجا داشت. این جناح گیری ما موجب شد تا نیروها وارد شهر شوند و عملیات بیت المقدس به پیروزی نهایی یعنی آزادسازی خرمشهر منجر شود.
** این سردار و آن سردار فاتح خرمشهر نیست
برخی میگویند فلان سردار فاتح خرمشهر است در صورتی که این حرف صحیح نیست و امام فرمودند خرمشهر را خدا آزاد کرد. فتح خرمشهر نتیجه تلاش بیوقفه و پیوسته رزمندگان و فرماندهان در چند عملیات بزرگ بود. همه در فتح خرمشهر شریک بودند و این فرد و آن فرد نباید مطرح شود. تقاضای من این است آن کسانی که در صحنهی نبرد نبودند و آن تلاشها را ندیدند، خاطره تحریف! نکنند.
مقاومت امروز رزمندگان در صحنه نبرد با تکفیریها برگرفته از آن حماسههای دوران دفاع مقدس است. اگر اخلاص در کارها و نبردها نداشته باشیم مورد عنایت خداوند قرار نمیگیریم و شکست میخوریم.
من در پایان و پس از بحث فتح خرمشهر، 2 مطلب در خصوص شرایط کنونی کشور دارم. در ابتدای جنگ بنی صدر و یارانش نگذاشتند ما وحدت پیدا کنیم و وقتی که وی عزل شد و اتحاد بین نیروهای ارتش و سپاه به وجود آمد توانستیم پیروزیهایی را کسب و دشمن را از کشور بیرون کنیم. امروز کشور به وحدت و توجه به فرامین امام خامنهای محتاج است. باید منسجم شویم و همدیگر را تضعیف نکنیم.
مطلب دوم درباره اقتصاد مقاومتی است. اقتصاد مقاومتی باید از خانههایمان شروع شود. باید بر بیت المال حساس و نسبت به امکاناتی که در اختیار داریم مراقبت داشته باشیم. امروز اقتصاد برای ما خیلی مهم است و انقلابهای جهان از راه اقتصاد نابود شدند. اقتصاد مقاومتی یعنی حسین خرازی و علی فضلی که با مدیریت جهادی خود تنها به فکر شکست دشمن با اطاعت از امر امام و فرماندهی بودند.