به گزارش مشرق، آدم هایی که در جایگاه خودشان نیستند.حکایتی آشنا از حال و روز خیلی از
آدم های امروز جامعه. افرادی که با هزاران امید و آرزو روزی پای به دانشگاه
ها گذاشتند و پیشرفت و کار در رشته تحصیلی شان تنها هدف روزهای تحصیل شان
بود. آدم هایی که خیلی زود با درهای بسته بازار کار روبه رو شدند و ناگزیر
مجبور به فعالیت در رشته های غیر مرتبط با آن چه در کلاس درس آموخته اند
شدند. پزشکانی که ساخت و ساز می کنند، مهندس هایی که کاسب شده اند و
...افرادی که هیچ کدام برای فعالیت در شغل فعلی شان آموزش لازم را ندیده
اند و اگر کمی در شرایط شان دقت کنیم تحصیلاتشان هیچ کاربرد و تاثیری در
شغلی که اکنون برعهده گرفته اند، نداشته و ندارد.
بیکاران تحصیل کرده به روایت آمار
آمار فعلی از بیکاران به ویژه بیکاران تحصیلکرده هم نگران کننده است. آن
گونه که رئیس مرکز آمار ایران در آخرین اظهار نظر خود در خصوص نرخ بیکاری
دانش آموختگان دانشگاهی در اواخر فروردین امسال اعلام کرده است ،نرخ بیکاری
دانش آموختگان دانشگاهی تا پایان سال گذشته 18.5درصد بوده است و این یعنی
حدود یک میلیون نفر از تحصیل کرده های فوق دیپلم به بالا بیکارند. به
گزارش تسنیم، عادل آذر نرخ بیکاری در سال 94 را 11 درصد اعلام کرد و گفت:در
سال گذشته حدود 882 هزار نفر به جمعیت فعالان اقتصادی ما اضافه شده است که
از این تعداد 688 هزار نفر شاغل و 214 هزار نفر هم به افراد بیکار اضافه
شدند به همین علت نرخ بیکاری 10.6درصدی سال 1393 به 11 درصد در سال 1394
رسیده است.وی با تاکید بر این که این آمار، نرخ بیکاری افراد 15 تا 64 سال
را شامل میشود گفت: اما مردم به بیکاری جوانان بیشتر توجه میکنند.وی
ادامه داد: نرخ بیکاری جوانان 15 تا 24 ساله 26.1 درصد و جوانان 15 تا 29
ساله 23.3 درصد است.
بر اساس آخرین تحقیقات صورت گرفته در سازمان همیاری اشتغال دانش آموختگان
جهاد دانشگاهی بیشترین تعداد بیکاران در رشتههای مهندسی، ساخت و تولید با
۲۵۱ هزار و ۴۰۲ نفر وجود دارد و پس از آن نیز ۲۲۲ هزار و ۱۱۲ نفر در
رشتههای علوم اجتماعی، بازرگانی و حقوق بیکارند.
از مجموع بیش از ۷۶۸ هزار نفر بیکار دانش آموخته دانشگاهی، ۳۶۳ هزار و ۷۴۰
نفر مرد و ۴۰۴ هزار و ۳۱۱ نفر نیز زن هستند که بالاترین تعداد مردان
بیکار در رشته مهندسی، ساخت و تولید با ۱۷۸ هزار و ۴۶۱ نفر است و بیشترین
تعداد زنان بیکار نیز با ۱۳۴ هزار و ۷۹۱ نفر در رشته علوم اجتماعی،
بازرگانی و حقوق تحصیل کردهاند.
در مجموع ۱۰۰ هزار و ۹۱۲ نفر مرد و زن در رشتههای علوم انسانی و هنر و ۷۶
هزار و ۱۹۱ نفر نیز در علوم ریاضی و رایانه بیکار هستند.۳۸ هزار و ۴۳۸ نفر
در رشتههای کشاورزی و دام پزشکی، ۲۵ هزار و ۹۹۷ نفر در رشتههای بهداشت و
رفاه (بهزیستی) و ۱۷ هزار و ۴۰۷نفر نیز در رشته خدمات بیکار هستند. از کل
۷۶۸ هزار بیکار دانش آموخته دانشگاه های کشور ۱۳ هزار و ۴۵ نفر رشته
تحصیلی خود را اظهار نکردهاند.آخرین آمار تخصصی در این حوزه از بیکاری ۵۲
هزار و ۱۶۹ نفر فوق لیسانس و دکترای حرفهای حکایت دارد که ۱۱ هزار و ۸۸۶
نفر در رشتههای علوم اجتماعی، بازرگانی و حقوق تحصیل کردهاند و ۱۲ هزار و
۳۵۳ نفر نیز دارای مدرک رشتههای مهندسی، تولید و ساخت هستند. ۹۶۰۷ نفر در
رشته علوم ریاضی و رایانه و ۶۷۸۱ نفر نیز در رشته علوم انسانی و هنر
بودهاند.
پذیرش دانشجو بدون در نظر گرفتن حقایق بازار کار
دکتر عنایت قدیمی اقتصاد دان بر پایه داده های دانشگاهی و تحقیقاتی نرخ
بیکاری تا سال 1400را نگران کننده می داند و می گوید:حتی در بهترین شرایط و
بر اساس آن چه کارشناسان اقتصادی اعلام کرده اند وضعیت اشتغال در سال
1400آن هم با بهترین شرایط ممکن نگران کننده است و رقم بیکاران در سال
1400به چهار میلیون و 170هزار نفر و نرخ 15.9درصد خواهد رسید.اعدادی که بر
اساس رشد اقتصادی 5درصد تعیین شده است و اگر رشد اقتصادی یک درصد محاسبه
شود نرخ بیکاری در کشور از 25درصد نیز فراتر خواهد رفت.در این شرایط جمعیت
بیکاران جامعه به بیش از هفت میلیون نفر خواهد رسید. در این میان بیکاری
در میان تحصیل کرده های دانشگاهی رشدی به مراتب بالاتر از نرخ بیکاری در کل
کشور خواهد داشت و در خوش بینانه ترین حالت تعداد بیکاران تحصیل کرده
36درصد و در حالتی بدبینانه رشدی در حدود 49درصد خواهد داشت.
دکتر قدیمی علت بیکاری بیش از پیش دانش آموختگان دانشگاهی و به کارگیری آن
ها در مشاغل غیر تخصصی شان را در نحوه برنامه ریزی دانشگاه ها در توزیع
رشته های دانشگاهی و میزان پذیرش دانشجو در این رشته ها بدون توجه به
نیازهای بازار کار می داند و می گوید:در این بین انگشت اتهام به سوی
دانشگاه هایی نشانه خواهد رفت که در مسئله پذیرش دانشجو حقایق بازار کار را
در نظر نگرفته اند و آسیب های بسیاری را متوجه جامعه به ویژه جامعه تحصیل
کرده کرده اند.از حرکت ایستادن چرخه بازتولید علم و ثروت در اقتصاد و
بازنگشتن هزینه های انجام گرفته برای تحصیل فرد تنها بخشی از آسیب های
بیکاری در بین تحصیل کردگان و استفاده از آن ها در مشاغل غیر مرتبط با رشته
تحصیلی شان است و به نوعی می توان آن را بلوکه شدن سرمایه های کشور قلمداد
کرد.
پزشکی که تاجر نخ شد
بهروز پزشک است اما دست تقدیر او را راهی بازار کار کرده و حالا به جای
طبابت در مطب و بیمارستان در بازار تهران نخ معامله می کند.خودش می گوید :
از کودکی به پزشکی علاقه داشتم و دوست داشتم روزی پزشک شوم تا این که با
قبولی در کنکور وارد دانشکده پزشکی شدم و تمام درهای موفقیت به رویم
بازشد.حالا دیگر خودم را در لباس سفید پزشکی می دیدم.اما روزگار آنگونه که
فکرش را می کردم نبود.بهروز در میان صحبت هایش هر از گاهی مجبور می شود
تلفن های حجره اش را نیز جواب دهد و به قول کاسب های بازار کار مشتری ها را
هم راه بیندازد.دکتر استکان چای را یک نفس سر می کشد و می گوید:بعد از
دانشگاه اوضاع آن گونه که فکرش را می کردم پیش نرفت.بعد از گذراندن دوران
طرح تبدیل شده بودم به یک پزشک عمومی بیکار که ناچار بود با کمترین حقوق و
امکانات کار کند و برخلاف آرزوهایش زندگی کند.در همان ایام به اصرار
خانواده ازدواج کردم و از همان روزها بود که مسیر زندگی ام تغییر کرد و به
کمک یکی از اقوام همسرم مسیر بازار را پیش گرفتم و در نهایت آن چیزی شدم که
امروز می بینید.امروز کار و کاسبی ام خوب است و از سطح درآمدی مناسبی
برخوردارم.حالا تنها نام دکتر را یدک می کشم و البته برای اقوام و نزدیکان
هم طبابت می کنم.
راستش را بخواهید وقتی به دوران دانشجویی ام فکر می کنم دلشوره ای وجودم
را فرا می گیرد و پیش خودم می گویم ای کاش پا به این راه نمی گذاشتم و جای
یک نفر دیگر که می توانست پزشکی مفید برای کشورش باشد را اشغال نمی
کردم. دکتر قدیمی در واکنش به سرنوشت پزشکانی همچون بهروز و تغییر مسیر
زندگی آنها برخلاف آن چه جامعه برایشان سرمایه گذاری کرده است می گوید :
سرخوردگی های اجتماعی و پیامدهای نامطلوب آن در سطح روابط اجتماعی افراد
به عنوان بخشی از آسیب ها قلمداد می شود.
در بررسی چرایی به وجود آمدن چنین پدیده ای شاید اتهام اصلی متوجه دانشگاه
هایی باشد که با بی برنامگی دانشجو پذیرفته اند و بدون در نظر گرفتن نیاز
جامعه تنها به پر کردن صندلی های خود پرداخته اند.در این زمینه باید
دانشگاه ها با نیازسنجی بازار کار در سطح ملی به مقوله آموزش نیروی انسانی
ورود پیدا کنند.به گفته این استاد دانشگاه ،اگرچه جذب بی برنامه دانشجو به
ویژه در مقاطع تحصیلات تکمیلی نقشی به سزا در افزایش تعداد بیکاران تحصیل
کرده داشته و دارد اما نباید از نبود ظرفیت ها و فرصت های کافی برای ایجاد
شغل های تازه توسط اقتصاد کشور طی سال های اخیر نیز غافل شد.چراکه آمار
منتشر شده توسط مرکز پژوهش های مجلس در دوره زمانی سال های 84تا 93حکایت از
ایجاد تنها 680هزار فرصت شغلی جدید دارد درحالی که تعداد جمعیت جوان و
تحصیل کرده کشور به دوبرابر افزایش یافته و بازار کار توان جذب این تعداد
افراد متخصص را نداشته است.
تغییر شغل از حسابداری به ساخت و ساز
محسن 35ساله است و به جای نگه داشتن حساب و کتاب شرکتی که روزی در آن کار
می کرد حالا حساب و کتاب کار خودش را نگه می دارد تا حداقل استفاده ای از
رشته ای که روزی برایش در دانشگاه تلاش می کرد، کرده باشد.
او می گوید :
مدرکش را از دانشگاه آزاد فیروزکوه گرفته است و سختی های زیادی در چهار سال
دوران دانشجویی اش کشیده است.از جاده های برفی و سختی رفت و آمد در زمستان
ها گرفته تا دوری از خانواده و دوستان.او حتی چهار سالی هم به عنوان
حسابدار در شرکت های مختلف به قول خودش با کمترین حقوق و تبعیض کار کرده
است. می گوید :وقتی دیدم با درسی که خوانده ام نمی توانم حداقل ها را هم در زندگی داشته
باشم تصمیم گرفتم شغلم را عوض کنم.حالا شده ام پیمانکار ساختمانی.چندین
مهندس و کارگر زیر دستم کار می کنند و خدا را شکر کار و بارم خوب است .از
تحصیلاتم هم برای کار خودم استفاده می کنم و دیگر نیاز نیست حسابدار
استخدام کنم.
مسافر کشی با مدرک کارشناسی زبان انگلیسی!
خیلی تاکید دارد که کارش مسافرکشی نیست.فعلا کار مناسب به دست نیاورده و
از سر اجبار به مسافرکشی روی آورده تا خرج زندگی اش را درآورد و دستش جلوی
پدرش دراز نباشد.رامین دو سالی می شود که از دانشگاه دانش آموخته شده و هر
روز هم دنبال کار است.اما امیدش را هنوز از دست نداده و هر روز صفحات
نیازمندی های روزنامه را مرور می کند تا شاید گره کوری که بر زندگی شغلی اش
خورده با یکی از شماره های داخل آگهی های روزنامه باز شود.نیازی نیست سوال
پیچش کنی تا برایت از زندگی اش بگوید.رامین دل پر دردی دارد.می گوید:زمان
برگزاری کنکور به تنها چیزی که فکر می کردم این بودکه وارد دانشگاه شوم و
درس بخوانم.فکر می کردم هر چیزی بخوانم بهتر از دانشگاه نرفتن است.اما وقتی
وارد دانشگاه شدم و حالا که درسم را تمام کرده ام متوجه شدم بازار کار
دراختیار آن هایی است که بهترین هستند.من در رشته تحصیلی ام بهترین
نبودم.ای کاش آن زمان کسی راهنمایی ام می کرد که به هر طریقی درس خواندن و
هر رشته ای را خواندن موفقیت به همراه نمی آورد.
پیتزا فروشی با مدرک کارشناسی ارشد
پدر پزشک است و از همان ابتدا دوست داشت پسرهایش هم پا جای پای پدر
بگذارند.حامد با وجودی که پزشک نشد اما تحصیلاتش را ادامه داد و با فوق
لیسانس گرفتن در رشته مکانیک برخلاف نظر پدر وارد حرفه ای شد که به آن
علاقه دارد و حالا در بین بهترین های صنفی که در آن کار می کند قرار گرفته
است.
حتی زمان برای سر خاراندن هم ندارد و به سختی به سوالاتم جواب می دهد.می
گوید از اول هم کاسبی وپیتزا فروشی را دوست داشتم.اما پدر و مادرم تاکید
داشتند باید درس بخوانی و آدم موفقی شوی.خب من هم حرفشان را گوش کردم اما
با درس خواندن موفق نشدم.حالا خودم را موفق می دانم.هم در کارم هم در زندگی
ام.هر دویشان را دوست دارم و به نظرم به آن چیزی که دوست داشتم دست پیدا
کرده ام.راستش را بخواهید همیشه به بابا می گویم ای کاش از اول وارد بازار
کار می شدم و عمرم را بیهوده در کلاس های درسی که حالا هیچ کاربردی برایم
ندارد تلف نمی کردم.
پیامدهای اجتماعی
اما به راستی استفاده از افراد در جایگاه های شغلی غیر مرتبط با آنچه
برایش تحصیل کرده اند چه پیامدهای اجتماعی برای جامعه و شخص به همراه
دارد.برای رسیدن به پاسخی روشن به سراغ دکتر سید محمد امین قانعی راد رئیس
انجمن جامعه شناسان ایران می رویم. او به کار گرفته نشدن افراد در جایگاه
های شغلی مرتبط با تحصیلات و استفاده از نیروی کار جایگزین را باعث رشد
ناهمگون کشور و درنهایت آسیب دیدن جامعه از تصمیمات غیر حرفه ای این افراد
می داند و می گوید: علت اصلی به کارگیری افراد در مشاغل غیر مرتبط با
تحصیلاتشان دانش بر نبودن نظام اقتصادی ایران است و این که فعالیت در شغل
های مختلف نیاز به دانش گسترده ای ندارد و مدیران می توانند به جای استفاده
از افراد تحصیل کرده با حقوق و مزایای بالا از افرادی با تحصیلات پایین تر
و البته با حقوق و مزایای کمتر استفاده کنند.
تربیت بیش از اندازه نیروی مهندسی
وی مشکل اصلی در این حوزه را تربیت بیش از اندازه نیروی مهندسی درکشور می
داند و این که متاسفانه به دلیل کپی کار بودن صنعت در ایران و مبتنی بر
مونتاژ بودن آن،شاغلان برخی صنایع برای تولید نیازی به دانش عمیق نمی بینند
و حتی می توان در بسیاری از موارد از افرادی که تنها نام مهندسی را در
رشته های غیر مرتبط یدک می کشند برای کار در صنعت استفاده کرد.به همین دلیل
است که در بازار کار رشته هایی که تعداد بیشتری دانش آموخته دارند با
پرداخت کمتری نسبت به رشته اصلی به کار گرفته می شوند.
این موضوع را حتی می توان در رشته های آزمایشگاهی هم لمس کرد.به عنوان
مثال در این رشته صاحبان مشاغل ترجیح می دهند به جای استفاده از نیروی کار
با تحصیلات کارشناسی ارشد ازیک کاردان استفاده کنند و پرداختی کمتری داشته
باشند.اما به راستی چه چیزی باعث شده جامعه تا این سطح درگیر به کارگیری
نیروهای غیر متخصص در مشاغل مختلف شود؟ دکتر قانعی راد مشکل اصلی را در
نظام شغلی و مدیریتی کشور می داند و می گوید:متاسفانه در سطوح مدیریتی بالا
به شکلی صحیح و مناسب از دانش آموختگان رشته های علوم انسانی استفاده نشده
است .این موضوع به عنوان آسیبی جدی مطرح است که درنهایت باعث کاهش بهره
وری اقتصادی درکشور می شود.او علت این اتفاق را به رسمیت شناخته نشدن مشاغل
دانش آموختگان رشته های علوم انسانی می داند و این که در بسیاری از موارد
حتی پست هایی مانند وزارت و معاونت وزارتخانه،در اختیار رشته های مهندسی
است .
وی آسیب اصلی ناشی از این اتفاق را متوجه اجتماع و مردم می داند.به
عنوان مثال وقتی یک مهندس بر مسند اجرایی یک شهر ،شهرداری و ... می نشیند
با نگاهی سخت افزاری به آن جامعه می نگرد و شهری را تولید می کند خالی از
مقولات شهری ،اجتماعی و فرهنگی.با این نگاه حتی اقتصاد شهری نیز آسیب می
بیند.
وی بر این باور است که در اداره کردن یک سازمان دانش فنی مرتبط با عملکرد
آن سازمان در جایگاه سوم قرار دارد و درک مفهومی و درک انسانی جایگاه اول و
دوم را باید در اختیار داشته باشند.به عنوان مثال مدیران صنعتی باید درک
مفهومی و انسانی از صنعت داشته باشند و درعین حال بااین دیدگاه نیروهای فنی
را مدیریت کنند.در نهایت باید گفت محوراصلی کار های مدیریتی نباید به دست
فن سالاران بیفتد چراکه عملکرد این افراد باعث به کار گرفته نشدن افراد در
حوزه های تخصصی خود می شود و درنهایت تمامی ارکان جامعه از تصمیماتشان
متضرر خواهند شد.درست مانند اتفاقی که امروزه رخ داده است./روزنامه خراسان
آدم هایی که در جایگاه خودشان نیستند.حکایتی آشنا از حال و روز خیلی از آدم های امروز جامعه. پزشکانی که ساخت و ساز می کنند، مهندس هایی که کاسب شده اند و ...افرادی که هیچ کدام برای فعالیت در شغل فعلی شان آموزش لازم را ندیده اند و اگر کمی در شرایط شان دقت کنیم تحصیلاتشان هیچ کاربرد و تاثیری در شغلی که اکنون برعهده گرفته اند، نداشته و ندارد.