به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ در به رسمیت شناختن اسرائیل توسط ایران در عصر پهلوی دوم عوامل متعددی دخیل بودند. جالب آنکه حتی به رسم عهد قاجار دریافت رشوه نیز در انجام این امر موثر بود! مطلب حاضر تلاشی است برای واکاوی چرایی به رسمیت شناخته شدن اسرائیل به وسیله ایران.
یکی از وقایع تأمل برانگیز تاریخ ایران عصر پهلوی، اتحاد استراژیک محمدرضا شاه با رژیم اسرائیل بود که سنگ بنای آن در دوران نخست وزیری محمد ساعد مراغهای گذاشته شد. شناسایی هرچند دوفاکتوی دولت یهود توسط کشوری با اکثریت مردم مسلمان وصله ناجوری بود که میتوان آن را حاصل تلاقی عوامل منطقهای و بین المللی با شرایط داخلی ایران دانست؛ دکترین پیرامونی بن گورین، اختلافات ایران با اعراب، حمایت آمریکا از موجودیت اسرائیل، فساد مالی دولتمردان پهلوی، قلع و قمع مخالفان مذهبی حامی مردم فلسطین، ناسیونالیسم مثبت محمدرضا شاه و تلاش وی برای جلب حمایت بیشتر آمریکا از طریق روابط دوستانه با اسرائیل، مهمترین دلایل شناسایی و سپس اتحاد استراژیک ایران با اسرائیل بود که در این نوشتار به آن میپردازیم.
1-عوامل منطقه ای
الف) دکترین پیرامونی اسرائیل و مثلث ترکیه، ایران و اتیوپی
از همان آغاز اعلام موجودیت اسرائیل در سال 1948، انزوا و آسیب پذیری دو خطر عمده تهدید کننده این رژیم به شمار میرفت لذا سیاست خارجی این رژیم برای خروج از انزوا حول محور دکترین پیرامونی بن گوریون شکل گرفت. بر اساس این رهنامه که نخستین دکترین امنیت ملی اسرائیل محسوب میشد، این رژیم میبایست به دنبال اتحاد با کشورهای غیرعربی پیرامون جهان عرب برای مقابله با تهدید اعراب باشد تا از انزوای سیاسی و بن بست محاصره اعراب خارج شده و منافع اقتصادی- امنیتی خود را تأمین نماید. 1
در واقع سردمداران اسرائیل بعد از جنگهای مکرر با اعراب به این نتیجه رسیده بودند که نمیتوانند از طریق نظامی و کشتار میلیونها عرب به امنیت دست یابند لذا بر آن بودند تا با پیگیری دکترین پیرامونی و اتحاد با کشورهای غیر عرب منطقه نوعی فضای تنفس میان خود و دشمنان عربشان ایجاد کنند. نقطه تمرکز این منطقه حائل، مثلث ترکیه، ایران و اتیوپی بود و با توجه به ویژگیهای ایران همچون در دست داشتن منابع عظیم انرژی، به علاوه دشمنی حکومت وقت ایران با اعراب و رادیکالیسم عربی و در مقابل روابط نزدیک با ایالات متحده، کشور ما مورد توجه خاص مقامات اسرائیل قرار گرفت. بر همین اساس ملاقاتهای مخفیانه مقامات رژیم اشغالگر قدس با دولتمردان وقت ایران منجر به شناسایی دوفاکتوی اسرائیل به وسیله ایران در سال 1950شد.
ب) اختلافات و چالشهای ایران با اعراب
همان گونه که مقامات اسرائیل به پیروی از دکترین پیرامونی در صدد شکست محاصره اعراب و ارتباط با ایران بودند، ایران نیز به دلیل اختلافاتی که با کشورهای عرب منطقه پیدا کرده بود پتانسیل برقراری و گسترش ارتباط با اسرائیل را داشت.
جدای از اختلافات مذهبی ایران و جهان عرب که به صورت تقابل اعتقادی تشیع و تسنن نمود یافته بود، چالشهای ایران با عراق بر سر مسائل مرزی، مناقشه با اعراب بر سر بحرین و دشمنی رادیکالیزم عرب به رهبری جمال عبدالناصر با رژیمهای سلطنتی و محافظه کار منطقه، عمده مسائلی بودند که شکافهای بین ایران و جهان عرب را متراکم ساخته و دولتمردان وقت ایران را به فشردن دست اسرائیل برای برقراری و تحکیم رابط دوستانه سوق میدادند؛ علاوه بر این موفقیتهای نظامی این رژیم نوپا در برابر اعراب، توجه محافل نظامی ایران را به خود جلب کرده بود و الگویی پیشرفته از تمدن غرب در منطقه خاورمیانه را به نمایش میگذاشت که هم باعث تحقیر بیشتر اعراب میشد و هم خواسته دولتمردان ایرانی در جهت فراهم کردن زمینههای لازم برای هرچه بیشتر غربی کردن جامعه ایران را محقق میساخت.2
2-عوامل بین المللی؛ اسرائیل قلب تپنده بلوک غرب در خاورمیانه
شکل گیری رژیم اسرائیل علاوه بر آنکه حاصل تلاش سران صهیونیست برای تشکیل یک دولت یهود بود، حاصل معادلههای امپریالیستی و حمایت ابرقدرتهای استعماری نیز بود. ابتدا انگلیس که قیمومیت فلسطین از طرف سازمان ملل را داشت، هموار کننده مسیر پرشتاب تشکیل دولت یهود شد و سپس با افول قدرت این استعمارگر پیر و آغاز عصر نئوامپریالیسم، اسرائیل از حمایت آمریکا برخوردار شد تا آنجا که حتی بریتانیا در حمایت بیشتر از مهاجرت یهودیان به فلسطین تحت فشار این ابرقدرت تازه نفس قرار گرفت. بدین ترتیب به رسمیت شناختن اسرائیل توسط این دو قدرت بزرگ و نفوذ آنها در منطقه خاورمیانه، یکی از زمینههای تسهیل کننده شناسایی اسرائیل از سوی ایران بود.3
هرچند در سالهای آغازین حکومت محمدرضا شاه نفوذ بریتانیا در ایران بیشتر از دو ابرقدرت سر برآورده از ویرانههای جنگ دوم جهانی بود اما رفته رفته آمریکا جای انگلستان را گرفت. تجربه تلخ برکناری رضا شاه از قدرت باعث شده بود که محمدرضا شاه امنیت را در گرو پیوند با بلوک غرب ببیند و به طرف آمریکا متمایل گردد. وی در جریان اولین سفرش به آمریکا از نفوذ بسیار زیاد یهودیان بر سیاست و اقتصاد این کشور مطلع شد و با این برداشت که نزدیکی به یهودیان آمریکایی و اسرائیل ضمن آنکه نیازهای علمی و فناوری ایران در زمینه های مختلف را فراهم میکند باعث سرازیر شدن کمکهای تسلیحاتی، مالی و اقتصادی آمریکا به ایران خواهد شد، از تشکیل دولت یهود به عنوان قلب تپنده استراتژی امریکا در خاورمیانه استقبال کرد.4
با بالا گرفتن فضای جنگ سرد میان دو ابرقدرت نظام دوقطبی و اعلام دکترین آیزنهاور که کشورهای منطقه را تشویق میکرد برای جلوگیری از گسترش کمونیسم در امور امنیتی باهم همکاری کنند و اسرائیل را نیز در جریان بگذارند، روابط ایران و اسرائیل که هر دو از وابستگان بلوک غرب به شمار میرفتند، گسترش یافت و اتحادی استراتژیک بین دو کشور برقرار شد.5 بدین ترتیب موازنهای مثبت بین روابط ایران - آمریکا و روابط ایران - اسرائیل برقرار شد؛ یعنی با افزایش وابستگی ایران به آمریکا، روابط ایران و اسرائیل نیز از سطح شناسایی موقت به اتحاد استراتژیک ارتقا یافت.
3- عوامل داخلی
الف) فساد مالی دولتمردان پهلوی
فساد مالی دولت وقت ایران نیز در به رسمیت شناخته شدن اسرائیل نقش قابل توجهی داشت؛ ساعد مراغهای (شخص نخست وزیر) با اخذ رشوه چهارصد هزار دلاری از اسرائیل پذیرفت تا هیأت وزیران و شاه را متقاعد کند که شناسایی اسرائیل به نفع ایران و در جهت حمایت از ایرانیان مقیم فلسطین است. ویلیام شوکراس در کتاب خود از این موضوع پرده برداری میکند که اسرائیل شناسایی دوفاکتوی خود را با پرداخت رشوه قابل توجهی به ساعد به دست آورد.6
ب) قلع و قمع مخالفان مذهبی حامی مردم فلسطین
برخلاف نظام سیاسی عصر پهلوی که مخفیانه در حال گسترش روابط با رژیم تازه تأسیس یهود بود، نظام اجتماعی ایران، حامی مردم فلسطین بود. این حمایتهای مردمی از مسلمانان فلسطین همزمان با اعلان موجودیت اسرائیل شروع شد و در طول سال بعد (1949) با تشکیل جلسات، گردهماییها و تظاهرات بزرگ به رهبری کسانی چون آیتالله کاشانی و نواب صفوی استمرار یافت، به طوری که در پایان یکی از این جلسات که با سخنرانی آیت الله کاشانی در مسجد سلطانی تهران برگزار شده بود فدائیان اسلام به نام نویسی از داوطلبان شرکت در جنگ اسرائیل و فلسطین پرداختند.7
اما ترور نافرجام محمد رضا شاه در همین سال، بهانه خوبی برای قلع و قمع مخالفان حکومت فراهم کرد؛ دولت ضمن برقرای حکومت نظامی و تدابیر شدید امنیتی، بسیاری از مخالفان رژیم را دستگیر کرد. آیت الله کاشانی نیز جزء بازداشت شدگان بود که پس از انتقال به زندان فلک الافلاک به لبنان تبعید گردید؛ بدین ترتیب اقدامات علنی جامعه ایران در حمایت از مردم فلسطین به یکباره قطع شد و حکومت جسارت آن را پیدا کرد که بهرغم خواسته مردم مسلمان کشور، اسرائیل را به رسمیت بشناسد.
ج) ناسیونالیسم مثبت محمدرضا شاه
در همان زمانی که سیاست خارجی اسرائیل حول محور دکترین پیرامونی شکل میگرفت، شاه ایران نیز مشغول تبیین سیاست ناسیونالیسم مثبت در حوزه سیاست خارجی بود. ناسیونالیسم مثبت محمدرضا شاه که در تقابل با ناسیونالیسم منفی دکتر مصدق و عدم تعهد جمال عبدالناصر مطرح شده بود، هماهنگ با استراتژی اتحاد و ائتلاف، برقراری رابطه با ابرقدرتها و پیوستن به پیمانهای نظامی و امنیتی منطقه ای را دنبال میکرد.8
بدیهی بود که اسرائیل به عنوان متحد استراتژیک بلوک غرب در منطقه خاورمیانه جایگاه مهمی در این سیاست داشت چرا که ناسیونالیسم مثبت محمد رضا شاه رابطه با هر کشوری را که در تأمین منافع ملی ایران مؤثر بود تجویز میکرد. لذا شاه ایران که نزدیکی هرچه بیشتر به آمریکا را جزء منافع ملی در نظر میگرفت برای رسیدن به این هدف، نسبت به اسرائیل تساهل در پیش گرفت و بعد از شناسایی،به گسترش روابط با این رژیم پرداخت.
_____________________________________
1. امیر محمد حاجی یوسفی، ایران و رژیم صهیونیستی از همکاری تا منازعه، تهران، دانشگاه امام صادق، 1382، ص 114.
2 . مرتضی قانون، دیپلماسی پنهان: جستاری در روابط ایران و اسرائیل در عصر پهلوی با مروری بر پیشینه تاریخی یهودیان ایران، تهران، طبرستان، 1381 صص 254-259.
3. بیورلی میلتون ادواردز، سیاست و حکومت در خاورمیانه، ترجمه رسول افضلی، تهران، بشیر علم و ادب، 1382، ص 53.
4. قانون، همان، صص188-191.
5. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، البرز، 1373، ص 285.
6. حاجی یوسفی، همان، ص 99.
7. داوود امینی، بازبینی مواضع رژیم پهلوی، روحانیت و مردم ایران در منازعات فلسطین و اسرائیل، گنجینه اسناد، بهار 1385، شماره 61، ص 62.
8. علی فلاح نژاد، مناسبات ایران و اسرائیل در دوره دوم پهلوی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، صص 126-127
*موسسه مطالعات تاریخ معاصر
یکی از وقایع تأمل برانگیز تاریخ ایران عصر پهلوی، اتحاد استراژیک محمدرضا شاه با رژیم اسرائیل بود که سنگ بنای آن در دوران نخست وزیری محمد ساعد مراغهای گذاشته شد. شناسایی هرچند دوفاکتوی دولت یهود توسط کشوری با اکثریت مردم مسلمان وصله ناجوری بود که میتوان آن را حاصل تلاقی عوامل منطقهای و بین المللی با شرایط داخلی ایران دانست؛ دکترین پیرامونی بن گورین، اختلافات ایران با اعراب، حمایت آمریکا از موجودیت اسرائیل، فساد مالی دولتمردان پهلوی، قلع و قمع مخالفان مذهبی حامی مردم فلسطین، ناسیونالیسم مثبت محمدرضا شاه و تلاش وی برای جلب حمایت بیشتر آمریکا از طریق روابط دوستانه با اسرائیل، مهمترین دلایل شناسایی و سپس اتحاد استراژیک ایران با اسرائیل بود که در این نوشتار به آن میپردازیم.
1-عوامل منطقه ای
الف) دکترین پیرامونی اسرائیل و مثلث ترکیه، ایران و اتیوپی
از همان آغاز اعلام موجودیت اسرائیل در سال 1948، انزوا و آسیب پذیری دو خطر عمده تهدید کننده این رژیم به شمار میرفت لذا سیاست خارجی این رژیم برای خروج از انزوا حول محور دکترین پیرامونی بن گوریون شکل گرفت. بر اساس این رهنامه که نخستین دکترین امنیت ملی اسرائیل محسوب میشد، این رژیم میبایست به دنبال اتحاد با کشورهای غیرعربی پیرامون جهان عرب برای مقابله با تهدید اعراب باشد تا از انزوای سیاسی و بن بست محاصره اعراب خارج شده و منافع اقتصادی- امنیتی خود را تأمین نماید. 1
در واقع سردمداران اسرائیل بعد از جنگهای مکرر با اعراب به این نتیجه رسیده بودند که نمیتوانند از طریق نظامی و کشتار میلیونها عرب به امنیت دست یابند لذا بر آن بودند تا با پیگیری دکترین پیرامونی و اتحاد با کشورهای غیر عرب منطقه نوعی فضای تنفس میان خود و دشمنان عربشان ایجاد کنند. نقطه تمرکز این منطقه حائل، مثلث ترکیه، ایران و اتیوپی بود و با توجه به ویژگیهای ایران همچون در دست داشتن منابع عظیم انرژی، به علاوه دشمنی حکومت وقت ایران با اعراب و رادیکالیسم عربی و در مقابل روابط نزدیک با ایالات متحده، کشور ما مورد توجه خاص مقامات اسرائیل قرار گرفت. بر همین اساس ملاقاتهای مخفیانه مقامات رژیم اشغالگر قدس با دولتمردان وقت ایران منجر به شناسایی دوفاکتوی اسرائیل به وسیله ایران در سال 1950شد.
محمد ساعد مراغهای نخستوزیر ایران در سال 1323
ب) اختلافات و چالشهای ایران با اعراب
همان گونه که مقامات اسرائیل به پیروی از دکترین پیرامونی در صدد شکست محاصره اعراب و ارتباط با ایران بودند، ایران نیز به دلیل اختلافاتی که با کشورهای عرب منطقه پیدا کرده بود پتانسیل برقراری و گسترش ارتباط با اسرائیل را داشت.
جدای از اختلافات مذهبی ایران و جهان عرب که به صورت تقابل اعتقادی تشیع و تسنن نمود یافته بود، چالشهای ایران با عراق بر سر مسائل مرزی، مناقشه با اعراب بر سر بحرین و دشمنی رادیکالیزم عرب به رهبری جمال عبدالناصر با رژیمهای سلطنتی و محافظه کار منطقه، عمده مسائلی بودند که شکافهای بین ایران و جهان عرب را متراکم ساخته و دولتمردان وقت ایران را به فشردن دست اسرائیل برای برقراری و تحکیم رابط دوستانه سوق میدادند؛ علاوه بر این موفقیتهای نظامی این رژیم نوپا در برابر اعراب، توجه محافل نظامی ایران را به خود جلب کرده بود و الگویی پیشرفته از تمدن غرب در منطقه خاورمیانه را به نمایش میگذاشت که هم باعث تحقیر بیشتر اعراب میشد و هم خواسته دولتمردان ایرانی در جهت فراهم کردن زمینههای لازم برای هرچه بیشتر غربی کردن جامعه ایران را محقق میساخت.2
2-عوامل بین المللی؛ اسرائیل قلب تپنده بلوک غرب در خاورمیانه
شکل گیری رژیم اسرائیل علاوه بر آنکه حاصل تلاش سران صهیونیست برای تشکیل یک دولت یهود بود، حاصل معادلههای امپریالیستی و حمایت ابرقدرتهای استعماری نیز بود. ابتدا انگلیس که قیمومیت فلسطین از طرف سازمان ملل را داشت، هموار کننده مسیر پرشتاب تشکیل دولت یهود شد و سپس با افول قدرت این استعمارگر پیر و آغاز عصر نئوامپریالیسم، اسرائیل از حمایت آمریکا برخوردار شد تا آنجا که حتی بریتانیا در حمایت بیشتر از مهاجرت یهودیان به فلسطین تحت فشار این ابرقدرت تازه نفس قرار گرفت. بدین ترتیب به رسمیت شناختن اسرائیل توسط این دو قدرت بزرگ و نفوذ آنها در منطقه خاورمیانه، یکی از زمینههای تسهیل کننده شناسایی اسرائیل از سوی ایران بود.3
هرچند در سالهای آغازین حکومت محمدرضا شاه نفوذ بریتانیا در ایران بیشتر از دو ابرقدرت سر برآورده از ویرانههای جنگ دوم جهانی بود اما رفته رفته آمریکا جای انگلستان را گرفت. تجربه تلخ برکناری رضا شاه از قدرت باعث شده بود که محمدرضا شاه امنیت را در گرو پیوند با بلوک غرب ببیند و به طرف آمریکا متمایل گردد. وی در جریان اولین سفرش به آمریکا از نفوذ بسیار زیاد یهودیان بر سیاست و اقتصاد این کشور مطلع شد و با این برداشت که نزدیکی به یهودیان آمریکایی و اسرائیل ضمن آنکه نیازهای علمی و فناوری ایران در زمینه های مختلف را فراهم میکند باعث سرازیر شدن کمکهای تسلیحاتی، مالی و اقتصادی آمریکا به ایران خواهد شد، از تشکیل دولت یهود به عنوان قلب تپنده استراتژی امریکا در خاورمیانه استقبال کرد.4
با بالا گرفتن فضای جنگ سرد میان دو ابرقدرت نظام دوقطبی و اعلام دکترین آیزنهاور که کشورهای منطقه را تشویق میکرد برای جلوگیری از گسترش کمونیسم در امور امنیتی باهم همکاری کنند و اسرائیل را نیز در جریان بگذارند، روابط ایران و اسرائیل که هر دو از وابستگان بلوک غرب به شمار میرفتند، گسترش یافت و اتحادی استراتژیک بین دو کشور برقرار شد.5 بدین ترتیب موازنهای مثبت بین روابط ایران - آمریکا و روابط ایران - اسرائیل برقرار شد؛ یعنی با افزایش وابستگی ایران به آمریکا، روابط ایران و اسرائیل نیز از سطح شناسایی موقت به اتحاد استراتژیک ارتقا یافت.
3- عوامل داخلی
الف) فساد مالی دولتمردان پهلوی
فساد مالی دولت وقت ایران نیز در به رسمیت شناخته شدن اسرائیل نقش قابل توجهی داشت؛ ساعد مراغهای (شخص نخست وزیر) با اخذ رشوه چهارصد هزار دلاری از اسرائیل پذیرفت تا هیأت وزیران و شاه را متقاعد کند که شناسایی اسرائیل به نفع ایران و در جهت حمایت از ایرانیان مقیم فلسطین است. ویلیام شوکراس در کتاب خود از این موضوع پرده برداری میکند که اسرائیل شناسایی دوفاکتوی خود را با پرداخت رشوه قابل توجهی به ساعد به دست آورد.6
ب) قلع و قمع مخالفان مذهبی حامی مردم فلسطین
برخلاف نظام سیاسی عصر پهلوی که مخفیانه در حال گسترش روابط با رژیم تازه تأسیس یهود بود، نظام اجتماعی ایران، حامی مردم فلسطین بود. این حمایتهای مردمی از مسلمانان فلسطین همزمان با اعلان موجودیت اسرائیل شروع شد و در طول سال بعد (1949) با تشکیل جلسات، گردهماییها و تظاهرات بزرگ به رهبری کسانی چون آیتالله کاشانی و نواب صفوی استمرار یافت، به طوری که در پایان یکی از این جلسات که با سخنرانی آیت الله کاشانی در مسجد سلطانی تهران برگزار شده بود فدائیان اسلام به نام نویسی از داوطلبان شرکت در جنگ اسرائیل و فلسطین پرداختند.7
اما ترور نافرجام محمد رضا شاه در همین سال، بهانه خوبی برای قلع و قمع مخالفان حکومت فراهم کرد؛ دولت ضمن برقرای حکومت نظامی و تدابیر شدید امنیتی، بسیاری از مخالفان رژیم را دستگیر کرد. آیت الله کاشانی نیز جزء بازداشت شدگان بود که پس از انتقال به زندان فلک الافلاک به لبنان تبعید گردید؛ بدین ترتیب اقدامات علنی جامعه ایران در حمایت از مردم فلسطین به یکباره قطع شد و حکومت جسارت آن را پیدا کرد که بهرغم خواسته مردم مسلمان کشور، اسرائیل را به رسمیت بشناسد.
ج) ناسیونالیسم مثبت محمدرضا شاه
در همان زمانی که سیاست خارجی اسرائیل حول محور دکترین پیرامونی شکل میگرفت، شاه ایران نیز مشغول تبیین سیاست ناسیونالیسم مثبت در حوزه سیاست خارجی بود. ناسیونالیسم مثبت محمدرضا شاه که در تقابل با ناسیونالیسم منفی دکتر مصدق و عدم تعهد جمال عبدالناصر مطرح شده بود، هماهنگ با استراتژی اتحاد و ائتلاف، برقراری رابطه با ابرقدرتها و پیوستن به پیمانهای نظامی و امنیتی منطقه ای را دنبال میکرد.8
بدیهی بود که اسرائیل به عنوان متحد استراتژیک بلوک غرب در منطقه خاورمیانه جایگاه مهمی در این سیاست داشت چرا که ناسیونالیسم مثبت محمد رضا شاه رابطه با هر کشوری را که در تأمین منافع ملی ایران مؤثر بود تجویز میکرد. لذا شاه ایران که نزدیکی هرچه بیشتر به آمریکا را جزء منافع ملی در نظر میگرفت برای رسیدن به این هدف، نسبت به اسرائیل تساهل در پیش گرفت و بعد از شناسایی،به گسترش روابط با این رژیم پرداخت.
_____________________________________
1. امیر محمد حاجی یوسفی، ایران و رژیم صهیونیستی از همکاری تا منازعه، تهران، دانشگاه امام صادق، 1382، ص 114.
2 . مرتضی قانون، دیپلماسی پنهان: جستاری در روابط ایران و اسرائیل در عصر پهلوی با مروری بر پیشینه تاریخی یهودیان ایران، تهران، طبرستان، 1381 صص 254-259.
3. بیورلی میلتون ادواردز، سیاست و حکومت در خاورمیانه، ترجمه رسول افضلی، تهران، بشیر علم و ادب، 1382، ص 53.
4. قانون، همان، صص188-191.
5. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، البرز، 1373، ص 285.
6. حاجی یوسفی، همان، ص 99.
7. داوود امینی، بازبینی مواضع رژیم پهلوی، روحانیت و مردم ایران در منازعات فلسطین و اسرائیل، گنجینه اسناد، بهار 1385، شماره 61، ص 62.
8. علی فلاح نژاد، مناسبات ایران و اسرائیل در دوره دوم پهلوی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، صص 126-127
*موسسه مطالعات تاریخ معاصر