گروه فرهنگی مشرق - مردم ایران در علاقه مندی و علاقه ورزی به هنرمندان سینما گاهی تعصبات شخصی عجیبی از خود بروز میدهند و در مورد برخی ستارگان عرصه هنر، رفتارهای تیفوسی وار خاصی، از خود نشان میدهند. در سی و اندی ساله پس از انقلاب چهرههای خاصی در عرصه سینما، موفق به کسب اعتبار و محبوبیت نزد مردم شدهاند. بی شک خسرو شکیبایی در دهه شصت و پرویز پرستویی در دهه هفتاد، ازجمله چهره هایی هستند که دامنه محبوبیتشان مرزهای سینما را درنوردید. برخی تصور می کردند پرونده محبوبیت مردمی با توجه به ریزش مخاطبان سینما با پرستویی بسته خواهد شد اما چنین نشد... .
دهه هشتاد تقریبا ستارههای نو آمدهای به سینما هجوم آوردند. ستارههایی که انتخاب هر کدام از آنها منجر به فروش قابل قبول آثار سینمایی می شد اما از میان آنهمه ستاره جدیدالورود، مشی و روش شهاب حسینی کاملا متفاوت بود. برای حسینی مهم نبود که نقش چندم فیلم را بازی میکند، براش مهم نبود تا چه اندازه گریمور چهره واقعیاش را تغییر میدهد. در واقع همه آنچیزهایی که برای ستاره به نظر رسیدن، برای جوان اولهای سینما در دهه هشتاد مهم بود ،برای شهاب حسینی کوچکترین اهمیتی نداشت. اگر با نقشی سر سازش داشت و ذرهای او را وادار به تکاپو میکرد شهاب حسینی حتما قبولش میکرد و با جان و دل برایش سنگ تمام میگذاشت. خیلی ها پشت سرش می گفتند او ترکیبی از خسروشکیبایی و هادی اسلامی است اما شهاب قصد کرده بود از مرزها و سقف ایجاد شده مبتنی بر محبوبیت و تسط به فن سینما ، بیشتر عبور کند.
شهاب حسینی واقعا شبیه همانچیزی بود که میگفتند اما شباهتی به دو هردو بزرگ تاریخ نمایش نداشت. واکنش پنجم، زهر عسل، «این زن حرف نمی زند» موید این مهم بود که شهاب سینمای ایران نمی خواهد سوپر استار سینما باشد بلکه می خواهد بازیگر فوق العادهای باشد بدون مرغ و سیمرغ ، فراتر از جشنواره های وطنی و غیر وطنی، با جیاگاهی مشابه سر لارنس الیویه.
او پس از نقش آفرینی در فیلم درباره الی در گفتگویی با روزنامه اطلاعات در مرداد 1388 می گوید" واقعا دلم می خواهد زیستن را تجربه کنم، اصلا قصدم شهرت نیست، از جای دیگران بودن بشدت لذت میبرم و این تجربههای زیستی، حس زندگی چندباره را به من می دهد. شاید عمده هدفم از بازیگری زیستن جای چندین نفر باشد.
بدون هیچ تعصب تیفوسی واری نسبت به شهاب حسینی باید اعتراف کرد او با چنین نگرشی از متدها فراتر میرود و حتی از قبل از دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره کن، به مهمترین چهره سینمایی دو دهه اخیر بدل میشود. چهره محبوبی که حصول محبوبیتش کانالی، جریانی، قشری،مجازی و با ابزار نمایشی اپوزیسیون نمایی نبوده. خیلی ساده و راحت بر اساس خلاقیت های فردی و تواناییهایش، شهرت و اعتباری ممتد و محبوبیتی بیوقفه را کسب کرد.
بسیاری خوش صورتهای سینمایی همچون او در طول این سالها، در طی طریقی نامتعارف، به صورت متناوب در سینما ممنوع الکار شدند، گاهی در تلویزیون و گاهی در سینما. شهاب خیلی ساده میان هر دو مدیوم رفت و آمد داشت گاهی ستاره تلویزیون بود و گاهی ستاره درجه یک سینما. بی آنکه از اعتبارش کاسته شود و دچار مشکلاتی نظیر تنزل جایگاه شود. همتایان جوانش که در یک مقطع زمانی مشخصهمگام با وی، در اوایل دهه هشتاد وارد سینما شدند یا ممنوع الکار شدند یا از بازیگر تراز اول به بازیگر تلویزیونی تنزل یافتند، اما هیچکدام از این اتفاقات برای شهاب سینمای ایران نیفتاد، همیشه شهاب ماند چه در سیما چه در سینما، آنهم در اوج.
اما شب گذشته اتفاق بزرگی رخ داد و جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره کن به شهاب حسینی برای فیلم فروشنده اصغر فرهادی اهدا شد. این جایزه ارزش و اعتبار فراوانی برای بازیگران ایرانی به ارمغان آورد.
ریاست هرم هیات داوران جشنواره کن را جورج میلر (خالق مجموعه مد مکس) بر عهده داشت. جورج میلری که به عنوان داور و رئیس هیات داوران با جک نیکلسون و مل گیبسن و هزار چهره منحصر به فرد هالیوودی همکاری کرده است و بر خلاف جشنواره لبریز از هرج و مرج داخلی، قطعا نظر هیات داوران تاثیر فراوانی در این انتخاب داشته است. شهاب با همه خلاقیتها و ویژگیهایش،فراتر از آنچیزی است که در سینمای ایران به نظر می رسد و هیات داوران کن دریافت که او با زبان پارسی از سایر رقبا سرآمدتر است.
اهمیت شهاب حسینی در اینجا هویدا می شود که او مولفه هایی را در اجرای نقش عماد به نمایش گذاشته است که در میان آن همه فیلم مطرح و آنهمه بازیگر سرشناس و خلاق مرد، که رقیبش بودند،سرآمدتر به نظر میرسد. این وسط رو سیاهی میماند به ذغال که حضرات ندیدند که شهاب سینمای ایران در فیلم برادرم خسرو فراتر از سینمای ایران ظاهر شد. طبیعی است بازیگری که مرحله تکامل راپشت سر گذاشته هر لحظه آماده درخشش است و این درخشش در فیلم بعدی شهاب یعنی فروشنده اصغر فرهادی رخ داد.
بررسی مجموعه نقش آفرینی چند سال اخیر شهاب از سال 1387 موید یک نتیجه مهم است او ستارهای فراتر از سینمای ایران است، بدون مدیر برنامه، بدون دفتر تبلیغاتی، بدون دلالی سینمایی و ... او هزاران عیب ستارههای دیگر را ندارد و به همین دلیل در سینمای ایران پس از سالها تلاش به ستاره ای مثال زدنی بدل می شود.
سواد اکتسابی را دست کم نگرفت
حقیقت تلخ سینمای ایران این است که حتی آنهایی که ژست مالطعانه و سواد در اینستاگرام خود میگیرند، چیزی در چنته ندارند. آنهایی که از این ژست ها نمی گیرند تکلیفشان مشخص است. اما شهاب حسینی در بازار بی رونق مطالعه و سواد اکتسابی، که از ملزومات بی وقفه بازیگری است، حسابی خود را شارژ میکند از مطالعه و دانستن. نمونه اش حضور در فیلم آناهیتا (عزیزالله حمید نژاد) است که روایت محوری فیلم حول پژوهش در مورد مسئله آب است. گفتگوهایی که از این بازیگر در جراید منتشر شد نشان داد او برای ایفای نقش در این فیلم، در چه ابعاد عمیقی در حوزه آب شناسی پژوهش انجام داده است.
سینمای برای چهره ای همچون او عرصهای برای جستجو و شناخت انسان است . خودش در همان گفتگویی که سال 1388 از وی منتشر شد می گوید که همه اهمیت زندگی به تجربه زیست متفاوت بستگی دارد و برای هر زیستی باید دانست و آموخت.
او خشنودی دریافت این جایزه را با مردم تقسیم می کند و نگاهی به آسمان دارد... آن بالا یکی شهاب سینمای ایران را دوست دارد.