این موضوع بهانهای برای آغاز خندوانهای دیگر شد و شادی برنامه هم به این دست افراد تعلق گرفت.
در
ادامه کمدین استاد کهنمویی که نماد کسانی است که نام استاد را یدک میکشند
اما هیچ مورد درخوری برای این عنوان ارزشمند را ندارند، به روی صحنه آمد.
او
ابتدا اعلام کرد که در این جلسه قصد دارد تا هنر عشق ورزی با آشپزی را
آموزش دهد و بعد هم شروع به آموزش و تعریف خاطرات بیربطی چون آشنایی
شوهرخالهاش با زبان خرسهای منطقهشان کرد.
و
در بخشی هم از دوستی گفت که طبق قانون غافلگیری در عشق ورزی به جهت نداشتن
بودجه کافی برای خرید غذا و ... خانهاش را شکل کافی شاپ و رستوران درست
کرده بود، خودش هم منو ارائه میداد و نقش گارسون را ایفا میکرد و الان با
این وجود طلاق گرفته و در فرانسه رستوران دارد!
همچنین آموزش نان پیتا هم یکی دیگر از قسمتهای اجرای این کمدین بود، نانی که حاوی خمیری پر از پیاز، خیار، یک قارچ و توت فرنگی بود.
پس
از این مهمان برنامه آمد. محمدتقی سلیمی مدیرعامل کفش ملی کسی بود که به
گفته جوان بدون پرداخت و دریافت هزینهای از این شرکت و تنها برای حمایت از
تولیدکنندگان داخلی به خندوانه دعوت شده بود.
سلیمی
پس از ورودش ابتدا از شکلگیری کفش ملی گفت. او همچنین مدت زمان زیادی را
به توضیح وِیژگیها و طبقهبندی کفشها پرداخت و کم کم صحبت از اندازه
انگشتان پا و تفاوت قد انگشت شصت با کناریاش شد. به همین مناسبت جوان کفش و
جورابش را درآورد و به عنوان نمونه به صورت تصویری مواردی که ذکر میشد را
توضیح میداد.
وقتی
این مهمان رفت، بایرام با لباس ویژه خودش وارد شد و به رامبد خبر داد که
پول داده و در یک کار نقش گرفته است و حالا لازم دارد تا با جوان تمرین
کند.
تمرین هم از این قرار بود که بایرام نقش یک خواستگار را مقابل جوان بازی کند که خود این بازی داستانی داشت که باید دیده می شد.
در آخر هم جوان با دعا و آرزوهای خیرش مردم را تا برگی دیگر از خندوانه بدرقه کرد.