اصغر قاتل
اولین و معروفترین قاتل سریالی ایران است. با اینکه سالها از جنایتهای او میگذرد اما چهره و نامی شناخته شده برای ایرانیان است. زمستان سال 1312 برای تهرانیها وحشت داشت. این موج ترس با کشف یک جسد بیسر در شترخان که نام بیابانی اطراف تهران بود آغاز شد. خیلی نگذشت که با کاوش در اطراف همان مخروبه جنازه سلاخی شده یک پسر نوجوان و سر بریده پسربچه کمسن و سال نیز کشف شدند. دو ماه بعد خبر پیدا شدن جمجمه یک پسر جوان در میدان جلالیه سابق که همان پارک لاله امروزی تهران است ترس و وحشت را به جان تهرانیها انداخت. پنج روز بعد پیدا شدن جسد جوانی 30 ساله در اطراف قنات امینآباد که همانند افراد قبلی به قتل رسیده بود نظمیه را مجبور کرد که ماجرا را جدیتر بگیرد. سرانجام اوایل اسفند ماه سال 1312 مامور جوانی به مردی میانسال و قویجثهای که یک پیت حلبی و یک پشته حمالی همراهش بود، مشکوک شد و کشف چند دست لباس خونین و چاقویی که رد خون بر آن مشخص بود در پیت حلبی راز قتلهای سریالی مرد بامیهفروش را فاش کرد. اصغر بروجردی معروف به اصغر قاتل به جرم تجاوز و قتل دهها پسر جوان و نوجوان در دادگاه محاکمه شد. پس از صدور حکم اعدام اصغر قاتل و تائید آن در دیوان عالی تمیز، او در واکنش به این حکم گفت: «اینها یک عده بیپدر و مادر هستند؛ بیسروپا و خوشگلاند. وقتی که ریش آنها درآمد، دزدی میکنند. من با اینها دشمنی دارم. اینها دشمن مملکت هستند.» روز ششم تیرماه سال 1313 روزی بود که حکم اعدام اصغر قاتل اجرا شد.
قاتل شورلت سوار
راز قتلهایش با خودکشی او برملا نشد و کسی نفهمید انگیزه اصلی او از قتل سریالی زنان چه بود. «مجید سالک محمودی» در طول پنج سال، 30 زن را با طناب سفید رنگ خفه کرد. مجید در جریان ناپدید شدن زن جوانی و دو فرزندش دستگیر شد. شاهدان اعلام کردند که زن جوان را آخرین بار سوار خودروی شورلت سبز رنگی دیدهاند. خیلی طول نکشید تا ماموران آگاهی توانستند شورلت سبز رنگ مشکوکی را در حوالی میدان بهارستان متوقف کنند. در صندوق عقب شورلت که شماره پلاکش مربوط به ارومیه بود، لباس زنانه و مقدار قابل توجهی طناب سفید وجود داشت. صاحب ماشین ادعا میکرد که لباسها را برای فروش در صندوق عقب ماشین گذاشته، اما هیچ نظری درباره وجود طناب سفید در ماشینش نداشت. او در بازجوییها به قتل 30 زن در سالهای 59 تا 62 اعتراف کرد. مجید در زندان توانسته بود در مدتی که برای خوردن شام دستبند نداشته خودش را با طنابی که از حاشیه پتوهای سلول درست کرده بود، خفه کند. با خودکشی مجید پرونده قتلهای او نیز برای همیشه بسته شد.
نخستین قاتل سریالی زن
اردیبهشت سال 88 دستگیری قاتلی سریالی در قزوین خبرساز شد. مهین نام قاتلی بود که نخستین قاتل سریالی زن ایران بود و پنج زن را قربانی سرقت طلاهایش کرد. مهین در خانوادهای متوسط متولد شد. او فرزند سوم خانواده است و چهار خواهر و یک برادر دارد. او وقتی 14 سال بیشتر نداشت به مردی که 12 سال از خودش بزرگتر بود علاقهمند شد و تصمیم گرفت با وی ازدواج کند. هرچند خانواده مهین با این وصلت به شدت مخالف بودند، مراسم عروسی بالاخره برگزار شد و مهین پس از آن با مدرک سیکل ترک تحصیل کرد. علاقه او به ورزش باعث شد مدتی در رشته دوومیدانی کار کند. جثه بزرگ این زن و ورزشکار بودنش بعدها در انجام قتلها و جابهجایی اجساد به کمکش آمد. مهین زنان سالخورده را با آبمیوه مسموم میکرد و بعد از خفه کردن زنان، طلاهای آنها را سرقت میکرد. اولین قاتل سریالی زن ایران 29 آذر سال 89 در حالی که التماس میکرد او را ببخشند، قصاص شد.
خفاش شب
فروردین 1376 همزمان با کشف نخستین مقتول در نزدیکی دهکده المپیک، تا مرداد همان سال که قاتل به روی چوبه دار رفت، یک ماجرا و یک نام مردم تهران را به هراس انداخته بود؛ «خفاش شب» و ماجرای قتلهای زنجیرهای پایتخت. غلامرضا خوشرو، متولد یکم آذر 1343 در فاروج استان خراسان بود. خفاش شب در جریان قتلهای زنجیرهای خود، 9 زن به نامهای توان نظری، عهدیه، الهه همتینژاد، اعظم ثابتنژاد و دخترش منیره قهوهچی، پرند پرچمی و قدمخیر جهانفر را به قتل رساند. او با یک پیکانِ دزدی خانمهای تنها یا همراه فرزندانشان را سوار میکرد، میکشت، به آنها تجاوز میکرد، طلا و چیزهای با ارزش و حتی چیزهایی که برای خانه خریده بودند میدزدید و بعد جسدها را در محلهای خلوت آتش میزد. 9 بار قصاص و 214 ضربه شلاق حکمی بود که در نهایت اعلام شد. روزنامهها نوشتهاند که صبح روزی که قرار بود خوشرو را اعدام کنند، حداقل پنج هزار نفر برای دیدن مراسم به انبار روباز ورزشگاه آزادی رفتند.
قاتل دوچرخه سوار
فرید بغلانی، قاتل دوچرخهسوار آبادان از سال 83 تا 87 زنها را فقط به یک دلیل میکشت، زیرا او از زنها بدش میآمد. فرید یک کارگر ساده بود. بعد از کار سوار بر دوچرخه در نخلستانها گردش میکرد و زنان تنها را شکار میکرد.سبک کار او زدن ضربه به سر مقتولان و سربهنیست کردن جسد آنها دور از محل وقوع قتل بود. نجات معجزهآسای یکی از قربانیهای خوششانس، مهر پایانی بر قتلهای فرید بود. خدیجه مقدم، لمیعه سواری بیستوهشت ساله، فاطمه ناصری دوازده ساله، مریم حدادی یازده ساله، سیدهعاطفه پورمحمد 9 ساله، ندیمه معارضه چهل ساله، امینه شفیعی چهلوپنج ساله، خدیجه رئیسی پنجاه ساله، فاطمه کروشات 9ساله، خدیجه بغلانی دوازده ساله و زنی به نام مهین، قربانیان متعدد این قاتل زنجیرهای بودند که در طول چهار سال جان خود را در نخلستانهای اطراف بهمنشیر از دست دادند.فرید در پایان اعترافاتش گفت: «هیچکدام از طعمههایم را از قبل نمیشناختم و آنها را هنگامیکه در حال کار کردن در نخلستانها، چیدن علف در کنار رودخانه یا دوچرخهسواری بودند، انتخاب کرده و به قتل میرساندم. میله آهنی را نیز پس از هر قتل در گودالی که ساخته بودم، مخفی میکردم.» فرید، صبح روز شنبه، بیستودوم آبان 89، در محوطه زندان کارون اهواز به دار آویخته شد و پرونده قتلهای زنجیرهای آبادن با مرگ او برای همیشه بسته شد.
کابوس پاکدشت
محمد بیجه قاتل سریالی سالهای نه چندان دور است که مانند اصغرقاتل قربانیان خود را از میان کودکان در پاکدشت شناسایی میکرد. بیجه در یک خانواده پرجمعیت متولد شد. او شش خواهر و شش برادر ناتنی داشت. وقتی چهار سال داشت، مادرش به علت ابتلا به بیماری سرطان فوت شد. پدر او کارگر کورهپزخانه بود که پس از مرگ مادر بیجه بلافاصله ازدواج کرد. بیجه هرگز مادرش را به یاد نمیآورد ولی میگوید پدرش فردی بداخلاق و مستبد بوده است. از همان دوران کودکی او را بسختی کتک میزده و با زنجیر پاهای او را میبسته و بعد با چوب به بدن او ضربه میزده است. او پس از دستگیری اعتراف کرد خود در کودکی مورد تجاوز قرار گرفته بوده و قصد انتقامگیری از جامعه را داشته و دیگر اینکه از مرگ زودهنگام مادرش و کمبود محبت ناشی از آن در کودکی رنج میبرده است. وی در 15 شهریور 1383 دستگیر و در شعبه 74 کیفری استان تهران محاکمه و با رای اکثریت قضات آن شعبه و در 27 آبان همان سال به 16 بار قصاص و یک بار اعدام، 15 سال حبس و 100 ضربه شلاق محکوم شد.
26 اسفند همان سال پرونده زندگی او با اعدام در ملاءعام بسته شد.