به گزارش مشرق، روز جمعه گذشته، انتشار تصویری اهانتآمیز از «شادی صدر»، فمینیستی که خود را فعال حقوق بشر میداند و پیش از این مسئولیت سرویس حقوقی برخی مطبوعات داخلی را برعهده داشته، موجی از خشم و انزجار را در بخشهای زیادی از جامعه ایران ایجاد کرد. خشم و انزجار ناشی از غیرت دینی، امری ممدوح و لازم است اما در تحلیل اینگونه اتفاقات، نباید در این سطح توقف کرد بلکه باید وقایع را چون تکههای پازل در جایگاه واقعی خود نشاند تا طرح کلی معلوم گردد و سیری که آغاز شده، مورد بررسی دقیقتر قرار گیرد.
پیش از آغاز بخش اصلی این مرقومه، توضیح دو مفهوم ضروری است:
اول، عرفیسازی (Secularization) به معنای راندن دین به عرصه شخصی زندگی و خارج ساختن آن از عرصه اجتماع، قانون و حکومت است. در این انگاره برآمده از رنسانس و بالاخص انقلاب کبیر فرانسه، دین مرجعیت خود را در عرصه اجتماع از دست میدهد و بهعنوان یک مساله یا دغدغه شخصی تعریف میشود. برای عرفی شدن جامعه، لازم است تا مفاهیم دینی از تقدس خالی شوند و به این ترتیب، حساسیت از آنها زدوده گردد. تا زمانی که مفاهیم دینی در حصن غیرت دینی باشند، بیرون راندن آنها از صحنه اجتماع با واکنش مواجه میشود. مقدمه بیرون کردن مفاهیم دینی از صحنه اجتماع به پستوی خانهها، آن است که حساسیت جامعه نسبت به آنها زدوده شود و انگارههای دینی دیگر مقدس نباشند.
دوم، اجتماعیسازی یا اجتماعی شدن (Socialization)، که مفهومی مربوط به نظام بینالمللی است، بهمعنای تغییر رفتار یک بازیگر سرکش بینالمللی و سرنهادن آن بر قواعد بینالمللی برآمده از قدرت است. بازیگر سرکش، بازیگری است که قواعد تعریف شده از سوی قدرتهای بزرگ و نهادهای بینالمللی (اعم از الگوها و سازمانها) را به چالش میکشد. اعمال فشار بر چنین بازیگری با هدف تبعیت آن از قواعد نظم قدرتمحور، بلاتردید در دستور قدرتهای بزرگ است.
پس از توضیح این دو مفهوم، باید دید این دو مقوله چه ارتباطی با هم و چه ارتباطی با ایران میتوانند داشته باشند؟ با نگاهی به روندی که در دو سال و اندی گذشته رخ داده، بهراحتی میتوان این ارتباط را توضیح داد.
الف – برنامه هستهای صلحآمیز جمهوری اسلامی ایران در سالهای گذشته بهعنوان اصلیترین نماد تقابل ایران با نُرمهای قدرتمحور بینالمللی خود را نمایان کرده بود. نظم قدرتمحور بینالمللی نیز با اعمال تحریمهای سخت اقتصادی بهدنبال آن بود که این نماد سرکشی را از ایران بگیرد. بهعبارت دیگر، تحریمها به مثابه نهادی بینالمللی، ایران را تحت فشار قرار میدهند تا «اجتماعی شده» و رفتار تجدیدنظرطلبانه خود در صحنه بینالملل را کنار گذارد.
اساس تقابل هستهای ایران و نظام بینالمللی محدود به «استفاده از انرژی هستهای» و «ان.پیتی» نبود. غنیسازی ایران و تلاشش برای داشتن چرخه بومی سوخت هستهای برآمده از این تفکر بود که نظم بینالمللی نظمی ناعادلانه است و باید در برابر قواعد تحمیلی آن ایستاد. نگرانی غرب از این برنامه هستهای نیز بهواقع ربط چندانی به تولید سلاح هستهای نداشت چرا که غرب خود در این وادی صاحب «بازدارنده نهایی» (Ultimate Deterrent) است. نگرانی اصلی از آن بود که این سرکشی به نُرمی در برابر نُرمهای برآمده از قدرت تبدیل شود.
اما نتایج انتخابات ریاستجمهوری 1392، ایران را به سمت و سوی مصالحه در پرونده هستهای سوق داد. این مصالحه در واقع همان اجتماعی شدن بود که در توافق هستهای تیرماه 95 خود را نشان داد، توافقی که به برجام شهره شده است. به این ترتیب، ایران پذیرفت که برنامهای هستهای خود (نماد سرکشی در برابر نظم بینالمللی) را محدود سازد تا تحریمهای بینالمللی (ابزار اجتماعیسازی ایران) کاهش یابند.
در اینجا بحث این نیست که آیا برجام واقعا توانست آن تحریمها را کاهش دهد یا نه یا اگر توانست تا چه حد موفق به این مهم شد؟ بحث بر سر این است که برجام در چارچوب نظری از چه جایگاهی در سیاست بینالملل برخوردار است؟
ب – بهمرور روشن میشود که این روند اجتماعیسازی قرار نیست تنها در حوزه هستهای باقی بماند بلکه برنامه موشکی ایران بهعنوان اصلیترین بازدارنده نظامی ایران در منطقه حساس خاورمیانه را هم هدف گرفته است. مساله حمایت ایران از گروههای مقاومت منطقه و مساله حقوق بشر هم در این زمره است.
پایان نیافتن فشارها بر ایران پس از توافق هستهای، تنها بیانگر غیرقابل اعتماد نبودن واشنگتن و متحدانش نیست، بلکه همچنین نشان از روند ادامهدار اجتماعیسازی ایران دارد. از این روست که همان نهاد بینالمللی که توانست برنامه هستهای ایران را محدود کند، برای محدودسازی برنامه موشکی ایران نیز بهکار گرفته میشود، یعنی «نهاد تحریم.»
به این جملات «استفان مول»، هماهنگکننده امور برجام در ایالات متحده توجه کنید: «ایران برای اینکه به طور کامل از فرصتهای اقتصادی ایجاد شده (بعد از اجرایی شدن برجام) بهرهمند شود بایستی مسائل داخلیاش که به تصمیمگیریها در سطح بینالمللی اثرگذار است را حل و فصل کند که از جمله آن مسائل میتوان به عدم وجود شفافیت در بخشهای مالی و تجاری و همچنین اقدامات تحریکآمیز از قبیل آزمایش مکرر موشکهای بالستیک اشاره کرد.»
ج - ادامه روند اجتماعیسازی ایران نیازمند ملزوم دیگری است. اگر قرار باشد نظام جمهوری اسلامی ایران دچار تغییر رفتاری شگرف شود، این امر بدون تغییر در ستونهایی که این نظام در داخل کشور بر آنها تکیه کرده است، ممکن و میسر نیست. آن رفتار، معلول عللی در داخل ساختار جمهوری اسلامی است که تا وقتی آن علل باقیاند، هرآن میتوانند معلول را تولید و بازتولید کنند. به عبارت دیگر، تغییر در رفتار بدون تغییر در محتوا، اگر هم حادث شود، موقتی است.
تکیهگاه اصلی رفتار انقلابی در ایران بر دو امر است: یکی نهادهای انقلابی و دیگری باورهای مذهبی غیرسکولار، باورهایی که هنوز ذهن بخشی از جامعه ایران را در احیای حکومت و عدالت علی بن ابیطالب (علیهالسلام) و قیام عاشورا متمرکز کرده است.
د – برای منظور فوق، از یکسو باید نهادهای انقلابی در داخل ایران مورد شدیدترین هجمهها واقع شوند و از سوی دیگر باید روند عرفیسازی در جامعه ایران پیگیری شود.
حمله به نهادهای انقلابی واضحتر از آن است که نیازی به واگویه کردن داشته باشد. شدت این حملات تا به حدی رسیده که مقام معظم رهبری نیز در دیدار اخیر با اعضای مجلس خبرگان رهبری، در خصوص حمله به نهادهای انقلابی از جمله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شورای نگهبان، جوانان حزباللهی و روحانیون انقلابی هشدار دادند.
اما در زمینه عرفیسازی، یک معضل بسیار بزرگ در مسیر اندیشهگران به این مفهوم وجود دارد. این معضل، حساسیت شدید جامعه ایرانی نسبت به نمادهای مذهبی است. از کامنتهایی که پای مطلب خانم شادی صدر در اینستاگرام گذاشته شده است، بهخوبی میتوان به این موضوع پی برد. شخصیتی چون اباعبدالله الحسین (علیهالسلام)، حتی برای غیرمسلمانان ایرانی هم مورد احترام فوقالعاده است، چه رسد به مسلمین ایرانی. علاقه به این نمادهای مذهبی، جناحبردار و حزببردار نیست. آحاد جامعه ایران بدون توجه به اینکه در انتخابات به چه کسانی رای میدهند، در این فقره دارای حساسیت جدی هستند. این امر آنقدر آشکار است که نیازی به اثبات ندارد.
بر این اساس و در راستای تقابل با آن مشکل، اندیشهگران عرفیسازی، از یکسو دست به نظریهپردازی تقدسزدایانه میزنند و از سوی دیگر، «تستهای قبحزدایانه» صورت میدهند.
بار وظیفه اول را، برخی روشنفکران دینی بردوش میکشند که در تئوریهای خود، دین را از آسمان به زمین آورده، گاه قرآن را کلام شخص پیامبر (ص) میخوانند، گاه وجود امام عصر (ع) را منکر میشوند و گاه تکلیفگرایی را با مستمسک قرار دادن حقگرایی، مورد هجمه قرار میدهند. بیان این واقعیت بهمعنای انکار خدمات برخی دیگر از روشنفکران اصیل دینی ایران در دهههای گذشته نیست.
تستهای قبحزدایانه هم بر عهده کسانی چون شادی صدر است که به اصطلاح عامیانه «فحشخور ملسی» دارند و حاضر میشوند با توهینهای آشکار، سیل حملات متدینین را به خود تحمل کنند. یک روز علیه امام دهم شیعیان آواز میخوانند، یک روز از فرقهای منحرف قبحزدایی میکنند و روز دیگر وقاحتی را به خرج میدهند که خانم صدر بهخرج داد.
* فرجام سخن
عرفیسازی و اجتماعی شدن ایران دو مقوله کاملا مرتبط هستند. شاید این سوی مرزها باشند کسانی که تصور کنند برجام تنها توافقی برای رفع تحریمها بوده است و شاید باشند کسانی که اقدامات موهن امثال شادی صدر را اتفاقات و عقدههای شخصی میبینند، اما یقینا در آن سوی مرزها هستند کسانی که با مفهوم «برنامهریزی استراتژیک» بهخوبی آشنا هستند.
اینکه کسانی در سالهای گذشته نسبت به «غیرتزدایی دینی» از جامعه هشدار میدادند، هرگز از سر حساسیت بیش از حد نبود، بلکه ناشی از پیشبینی واقعگرایانه بود. درست گفتهاند که آنچه را برخی در آینه نمیبینند، برخی بزرگان در «خشت خام» میبینند.