به گزارش مشرق، دکتر حامد حاجی حیدری در سرمقاله روزنامه رسالت نوشت:
* طرح مبحث - قضيه 1. انتخابات سال 96، محرکهاي مختلفي خواهد داشت؛ «عدالت»، و همچنين، «عبور واقعي از رکود»، «صلح»، «اميد»، «اخلاق و ارزشهاي اصيل اسلامي»، «تدبير»، «تأمين و تضمين تکنولوژي برتر»، «زنان و جوانان». ولي، ... - ولي بيشک، «اشتغال» يکي از مهمترين، و به احتمال قريب به يقين، مهمترين اين محرکها خواهد بود. برداشت ما اين است که مطالبه نظم و نسق بخشيدن به «اشتغال و تأمين اجتماعي» اين جامعه، مهمترين و سرنوشت سازترين مطالبه انتخابات آتي خواهد بود، و اگر يک گروه سياسي يا يک چهره و نخبه علمي و فني بتواند به طرز باورپذير و معيني، معلوم کند که اين بحران و دشواري را در فاصله روشن و با گامهاي مشخصي حل و فصل ميکند، بر هر رقيبي فايق خواهد آمد.
- قضيه 2. به علاوه، اين جامعه، ديگر نميتواند بدون در دست داشتن پيشنهادهاي تضمين شده براي عبور از اين مسئله، مشارکت مؤثر و معناداري در انتخابات داشته باشد، و باور ما اين است که بحران اشتغال در اقتصاد امروز ايران تقريباً، مشابه با بسياري از اقتصادهاي دنيا، يک بحران کلاسيک در عرضه نيروي کار نيست، بلکه يک معضل دشوار است که نياز به ابتکارات جسورانه آغاز قرني دارد. ما نميتوانيم به راه حلهاي متعارف براي فايق آمدن به موضوع اشتغال قناعت کنيم؛ آنها رافع مسئله نخواهند بود.
- قضيه 3. واقع آن است که حضور گسترده ماشينها و رايانهها در موقعيتهاي شغلي که تا همين چند سال اخير در اختيار انسانها بود، شرايط بيسابقهاي به وجود آورده است که تنها با ابتکارات بسيار متفاوت، ميتوان تقسيم کار نوين ميان انسانها و ماشينها را سازمان داد. به نظر ميرسد، ما و همه اقتصادهاي بحران زده امروز دنيا، نيازمند يک انبساط فوري و عظيم در ساز و برگهاي تأمين اجتماعي هستند تا بتوانند قواعد اشتغال و تأمين اجتماعي را با تغييرات محسوس و معنادار در تنوع بخشيدن به فرمهاي مختلف اشتغال، تأمين اجتماعي، و بازنشستگي درمان کنند. بر اين مبنا، ما نيازمند تغيير سريع در مفهوم و سن و کيفيت فراغت از اشتغال هستيم. اين تغيير، نياز به جسارت سياسي و مهندسي دارد.
- قضيه 4. ظهور تکنولوژيهاي نوين، هوشمندسازي، و اتوماسيون گسترده، و سازمانها و دولت الکترونيک، مسائل و نارساييهاي نويني در اقتصاد يک دهه اخير پديد آورده است، و چنان رويههاي عملکردي منحصر به فردي از خود به نمايش گذاشته است، که عبور از مسائل ناشي از آنها، جز با طراحيهاي جديد و تجديد نظر در برخي باورهاي زيربنايي اقتصادي، ميسر نخواهد بود. حساسيت و ابرام موضوع، بويژه از آن روست که، آمايش نامناسب توسعه و جمعيت در ايران، و تمرکز عظيم جمعيت در استان تهران و البرز، مسئله اشتغال را به عنوان اصليترين موضوع سياست پايتخت، به يک چالش گسترده تبديل کرده است که ديگر نميتوان از کنار آن به سلامت عبور کرد و ديگر نميتوان اميدوار بود که کم کم مسئله، خود به خود حل شود.
برداشت ما اين است که مهمترين مطالبه مطرح در انتخابات رياست جمهوري آتي، خواست قاطع براي حل جسورانه مسئله اشتغال خواهد بود. بدون ارائه يک راه حل ثمربخش و قطعي، مردم روي خوشي به انتخابات نشان نخواهند داد. گروههاي سياسي، ملزم هستند که براي اين مسئله و مطالبه اجتماعي، راه حل قاطعي پيشنهاد دهند.
* کند و کاو اول
- قبل از هر چيز، لازم است درباره «جسارت» سخن بگوييم، ...
- درباره «جسارت» سخن بگوييم، چرا که، بدون توان عبور از مرزهاي تئوريک علم اقتصاد، که امروز معترف به ناتواني در تحليل مسائل اقتصادي روي داده از 1997 بدين سو هستند، نميتوان مسير را براي ابتکارات سياسي گشود.
مقاومتهاي روشنفکري و آکادميک، که بدون توجه به مسائل عميق و فوري جامعه و در عين حال، ناتواني جهاني و محلي علم اقتصاد در فهم رويدادها و بنبستهاي بحران بزرگ 1997 به بعد هستند، يک نحو «محافظه کاري روشنفکرانه» را موجب شده است و جلوي تلاشهاي ريشهاي براي حل دشواريها و مسائل را گرفته است.
- «محافظهکاري روشنفکرانه»؛ توضيح اين که به رغم توسعه جهاني طي پنجاه سال اخير، يک پيشفرض نزد روشنفکران و کارشناسان و متخصصان فني مختلف کشور ما وجود دارد که رويدادهاي اجتماعي و فني ما، به ناگزير، همواره چندين سال، از تحولات اروپا و آمريكا عقبتر هستند. وجود چنين پيشفرض نادقيق و تصريح نشدهاي، در عمل، موجب شده است تا برنامهريزان ما کمتر به دنبال ابتکاراتي باشند که مسائل ما را حل کند و در متن هر مسئلهاي، پيش و قبل از هر اظهار نظري ميپرسند که اروپاييها و آمريكاييها با اين مسئله چه کردهاند؟ اگر آنها با چنين دشواري مواجه نبودهاند، يا آنها نيز مانند ما تازه با اين مسئله روياروي شده باشند، برنامهريزان اجتماعي و فني ما دچار توقف و رکود ميشوند، چنان که واقعاً فيالحال متوقف شدهاند.
- ولي، با ايجاد برخي جريانهاي جهاني در زمينههايي مانند اقتصاد و فناوري، مسائل نوظهوري را پديد آوردهاند، که امکان اقتباس از برنامههاي اروپايي و آمريكايي در حل اين دشواريها براي ما وجود ندارد، و ما بايد بتوانيم، براي حل اين مسائل ابتکاراتي به وجود آوريم. طي سالهاي اخير، مدام، ابتکاراتي براي حل اين نحو مسائل، از سوي تحليلگران جوان، ارائه شده است، ولي،
به رغم مبتکران اروپايي و آمريكايي، تحليلگران مبدع ايراني، براي به کرسي نشاندن راه حلهاي ابداعي خود بايد از دو سد عبور کنند؛ سد خود مسئله، و سد مقاومت روشنفکراني که هنوز هم خود را «فرانکوفون» و «آنگلوفون» معرفي ميکنند.
- پديدههاي نوين در تکنولوژي ارتباطات که طي اين سالها ظهور کردهاند، هر يک، نقطه عطفي به شمار ميروند، که تحليلگران جهاني، وقوع آنها را هر چند با ابهام، نميتوانستند پيش بيني کنند، و از قضا، هر يک از اين نوآوريها، تقريباً، بلافاصله پس از ابداع و توليد، از کلانشهرهاي ايران سر در ميآورند، و بازار اشتغال ايران را مانند بسياري از ممالک دنيا تحت فشار قرار ميدهند. تنها با ورود يک نرم افزار يا سخت افزار جديد، چندين هزار فرصت شغلي از دست ميرود. در اين شرايط، مسائل ما در برخورد با اين تکنولوژيهاي جديد، همان قدر نو و غافل گيرکننده است که براي تحليلگران و برنامهريزان اروپايي، نو و جديد است، و حل مسائل اجتماعي ما، تا آنجا که به برآمدن اين تکنولوژيهاي نوين مربوط ميشود، همان قدر مستلزم پيشتازي است، که حل اين مسائل در اروپا و آمريكا نياز به ابداع و نوآوري دارد. منظورم دقيقاً اين است که ما براي حل مسائلي که با تکنولوژي جديد در زمينه اشتغال پيدا کردهايم، نميتوانيم چشم اميد به راه حلهايي که دو سال پيش، يک دهه پيش، يا پنجاه سال پيش، در اروپا يا آمريكا استفاده شده است، بدوزيم؛ مسئله نسبت ما با انقلاب تکنولوژيک يک دهه اخير و تبعات آن، از جمله مسائلي است که در آنها مانند ساير ملل جهان، احتياج به ابداع راه حل داريم.
- حتي با ولعي که جوانان ما براي استفاده از تکنولوژي از خود نشان ميدهند (که حتي اوباما را متعجب کرده است)، ما در لبه مسائلي قرار داريم که تکنولوژي به بار ميآورد. في المثل در مورد تکنولوژيهاي نرمافزاري و سختافزاري شبکههاي اجتماعي، تلفن همراه، هوش مصنوعي، و قطعات رايانه، جوانان ما، زودتر از بسياري از جوانان کشورهاي اروپايي، کانادا، آمريكا، چين و ژاپن، به استقبال يافتههاي جديد ميروند و ميکوشند تا از آنها براي رقابت گستردهاي که در سطح جهاني جريان دارد به نفع خود استفاده کنند. واضح است که بسياري از مسائل نوين در ارتباط با اين تکنولوژيها، زودتر از بسياري ممالک دنيا در ايران مشاهده ميشود. پس، بايد پذيرفت که ما در مورد اين دست مسائل بايد از انفعال خارج شويم و، حتي، آماده باشيم که راهحلهايي ارائه دهيم که پيش از اين، آزمايش نشدهاند.
برداشت ما اين است که مهمترين مطالبه مطرح در انتخابات رياست جمهوري آتي، خواست قاطع براي حل جسورانه مسئله اشتغال خواهد بود. بدون ارائه يک راه حل ثمربخش و قطعي، مردم روي خوشي به انتخابات نشان نخواهند داد.