به گزارش مشرق، موسسه انتشارات صهبا به تازگی کتابی را با عنوان «عبد صالح خدا» شامل شامل خاطرات و گزیده بیانات رهبر انقلاب درباره امام خمینی(ره) را منتشر کرده است.
همزمان با پانزدهم خرداد ماه؛ برشی از این کتاب برای بازخوانی یک خاطره تاریخی رهبر انقلاب از بنیانگذار انقلاب اسلامی از نگاه شما میگذرد:
«نزدیک محرم که رسید ایشان (امام خمینی) برای شهرستانها یک برنامهای طرح کرد و این برنامه عبارت بود از اینکه طلاب را و فضلا را بفرستند به اطراف و اکناف کشور و بخواهند، هم از خود این طلاب و فضلای اعزامشده و هم بهوسیله آنها از علما و منبریهای شهرستانها که دهه محرم را از روز هفتم اختصاص بدهند به مسئله فیضیه. یعنی از روز هفتم، منبریها در منبرشان ماجرای فیضیه را مطرح کنند، بیان کنند و از روز نهم دستجات سینهزنی این کار را بکنند و در نوحهخوانیهایشان مدرسه فیضیه را مطرح کنند تا همه مردم ایران بفهمند که در حادثه فیضیه چه اتفاق افتاده.
واقعاً هم وقتی انسان فکر میکند، میبیند هیچ راهی بهتر از این وجود نداشت تا مردم سراسر ایران حادثه فیضیه را بفهمند و به مبارزه کشانده بشوند و هیجان پیدا کنند. من خودم در این مورد جزو کسانی بودم که اعزام شدم و اثرش را دیدم.
ایشان به من گفتند که بروم مشهد، وقتیکه میروم مشهد یک پیغام به آقای میلانی و آقای [سید حسن طباطبایی] قمی بدهم، ازطرف ایشان، و بخواهم از این آقایان که این مخفی و پوشیده بماند، و یک پیغام هم به همه علمای مشهد بدهم. آن پیغامی که به همه علمای مشهد بود، این بود که آماده باشید برای مبارزه، که یهود و صهیونیست دارند بر اوضاع کشور مسلط میشوند و علما وظیفه شرعی دارند.
این پیغامی بود که به همه باید داده میشد. پیغامی که به آقای میلانی و آقای قمی باید داده میشد، غیر از اینکه همین مطلب باید به آقایان گفته میشد، این بود که از روز هفتم محرم به همه منبریها بگویید که در منبر، روضه فیضیه را بخوانند و از روز نهم همه دستجات سینهزنی، هیئات این کار را [بکنند].
خودم رفتم برای مسافرت منبری. شهری که انتخاب کردم بیرجند بود. (۱۳۶۱) آنجا هم با علما مطرح کردیم، خود ما هم آنجا عمل کردیم. من روزهای محرم و حولوحوش ۱۵ خرداد را در آن منطقه بودم که بعد هم ما را دستگیر کردند و آوردند به مشهد و زندان.»
همزمان با پانزدهم خرداد ماه؛ برشی از این کتاب برای بازخوانی یک خاطره تاریخی رهبر انقلاب از بنیانگذار انقلاب اسلامی از نگاه شما میگذرد:
«نزدیک محرم که رسید ایشان (امام خمینی) برای شهرستانها یک برنامهای طرح کرد و این برنامه عبارت بود از اینکه طلاب را و فضلا را بفرستند به اطراف و اکناف کشور و بخواهند، هم از خود این طلاب و فضلای اعزامشده و هم بهوسیله آنها از علما و منبریهای شهرستانها که دهه محرم را از روز هفتم اختصاص بدهند به مسئله فیضیه. یعنی از روز هفتم، منبریها در منبرشان ماجرای فیضیه را مطرح کنند، بیان کنند و از روز نهم دستجات سینهزنی این کار را بکنند و در نوحهخوانیهایشان مدرسه فیضیه را مطرح کنند تا همه مردم ایران بفهمند که در حادثه فیضیه چه اتفاق افتاده.
واقعاً هم وقتی انسان فکر میکند، میبیند هیچ راهی بهتر از این وجود نداشت تا مردم سراسر ایران حادثه فیضیه را بفهمند و به مبارزه کشانده بشوند و هیجان پیدا کنند. من خودم در این مورد جزو کسانی بودم که اعزام شدم و اثرش را دیدم.
ایشان به من گفتند که بروم مشهد، وقتیکه میروم مشهد یک پیغام به آقای میلانی و آقای [سید حسن طباطبایی] قمی بدهم، ازطرف ایشان، و بخواهم از این آقایان که این مخفی و پوشیده بماند، و یک پیغام هم به همه علمای مشهد بدهم. آن پیغامی که به همه علمای مشهد بود، این بود که آماده باشید برای مبارزه، که یهود و صهیونیست دارند بر اوضاع کشور مسلط میشوند و علما وظیفه شرعی دارند.
این پیغامی بود که به همه باید داده میشد. پیغامی که به آقای میلانی و آقای قمی باید داده میشد، غیر از اینکه همین مطلب باید به آقایان گفته میشد، این بود که از روز هفتم محرم به همه منبریها بگویید که در منبر، روضه فیضیه را بخوانند و از روز نهم همه دستجات سینهزنی، هیئات این کار را [بکنند].
خودم رفتم برای مسافرت منبری. شهری که انتخاب کردم بیرجند بود. (۱۳۶۱) آنجا هم با علما مطرح کردیم، خود ما هم آنجا عمل کردیم. من روزهای محرم و حولوحوش ۱۵ خرداد را در آن منطقه بودم که بعد هم ما را دستگیر کردند و آوردند به مشهد و زندان.»