مرحله دوم عملیات رمضان تیپ ما وارد عمل شد و شهید همت مسئولیت تیم را برعهده گرفت. من در مرحله پنجم عملیات مسئولیت مهندسی رزمی را بر عهده داشتم و مسئولیت گردان تخریب هم به عهده من بود. مأموریت ما طوری بود که روز و شب باید کار می‌کردیم.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - تابستان ۱۳۶۱ بود. اولین روز عملیات مصادف با شروع ماه رمضان بود. و از همین رو این عملیات را رمضان نامگذاری کردند.

یکی از اهداف اصلی ایرانی‌ها  در این عملیات از بین بردن لشکر سوم عراق بود که در غرب اروند رود مستقر بود. با توجه به تعداد تانک‌های این لشکر ایرانی‌ها دسته‌های ویژه آر پی جی زن را برای از بین بردن توان زرهی عراق آموزش داده بودند.در این نبرد سه موج جداگانه از سپاهیان  و نیروهای داوطلب در زمینی مسطح به سوی بصره حرکت کردند. تنها در مرحله سوم این عملیات بیشتر از ۵۰۰ دستگاه تانک عراقی که اکثراً T-72 بودند و۲۰۰دستگاه نفربر تیپ مستقل ۱۰ زرهی عراق به طور کامل از بین رفت و در کل هشت هزار و ۷۱۵ سرباز عراقی کشته، زخمی و اسیر شدند.

سردار جعفر جهروتی‌زاده یکی از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس که در عملیات رمضان مسئولیت مهندسی رزمی و گردان تخریب را بر عهده داشت. کتاب «نبرد درالوگ» او خاطراتی است از عملیات‌های پارتیزانی دوران دفاع‌مقدس و بویژه چگونگی شهادت حاج ابراهیم همت.در ادامه خاطره‌ای از وی درباره عملیات رمضان را می‌خوانید.

مرحله دوم عملیات رمضان تیپ  ما وارد عمل شد و شهید همت مسئولیت تیم را برعهده گرفت. من در مرحله پنجم عملیات مسئولیت مهندسی رزمی را بر عهده داشتم و مسئولیت گردان تخریب هم به عهده من بود. مأموریت ما طوری بود که روز و شب باید کار می‌کردیم.

گردان تخریب باید جلوی گردان‌های عمل‌کننده  راه می‌افتاد و معبر باز می‌کرد و برای مهندسی هم باید 17 کیلومتر خاکریز می‌زدیم تا کاری کنیم که دشمن از پهلو نتواند سمت ما بیاید و مجبور شود نیرو‌ها را دور بزند. روبه‌روی ما مثلثی‌ها و کانال پرورش ماهی قرار داشت و سمت راست ما خالی بود.ما در این عملیات با حاج همت مشورت کردیم که بیاییم با وجود طولانی بودن خاکریز، شب قبل از عملیات یک مقدار از خاکریز را به سمت خاکریز دشمن بزنیم. این کار را شروع کردیم و همین باعث شد دشمن از عملیات ما مطلع شود اما چاره دیگری هم نداشتیم. این خاکریز باید بین خط ما و خط عراقی‌ها زده می‌شد؛ یعنی میان مرز و کانال پرورش ماهی و مثلثی‌ها. شب قبل از آن مقداری خاکریز زده بودیم و آن شب باید برای ادامه خاکریز قبلی، خاکریز عراقی‌ها را رد می‌کردیم و می‌رفتیم سمت مثلثی سوم.

آن شب من خودم جلوی بولدوزرها راه افتادم. تصور کنید  دشمن از عملیات ما کاملاً مطلع بود و نمی‌خواست ما به مقصد خودمان برسیم. خاکریز عراق را که  رد کردیم، من برای اولین بار در جبهه جنگ، دیدم که هواپیمای عراقی در شب می‌آمد و با ریختن منور تمام منطقه را مثل روز روشن می‌کرد. از آن طرف هم عراق آتش سنگینی می‌ریخت و این آتش آنقدر زیاد بود که وقتی ما به پشت میدان مین رسیدیم، اصلاً جرأت تکان خوردن نداشتیم.

باز همانجا بود که ما برای اولین بار دیدیم دشمن در آن عملیات از گلوله‌های آتش‌زا استفاده می‌کند؛ گلوله‌هایی که وقتی به بچه‌ها می‌خورد، بچه‌ها آتش می‌گرفتند و می‌سوختند. حالا رسیده بودیم به میدان مین. آتش دشمن به قدری زیاد بود که بچه‌های تیپ علی ابن‌ابی‌طالب(ع) نتوانستند از میدان مین رد شوند و چیزی حدود 450 نفر از بچه‌ها آنجا شهید شدند. دیگر از بچه‌های تخریب هم خبری نبود. همه‌شان یا شهید شده بودند یا مجروح. همه چیز آنجا حسابی به هم ریخته بود. من راه افتادم وسط میدان مین. چون هیچ کسی آنجا نبود. باید سیم تله‌ها را برای خنثی کردن مین‌ها قطع می‌کردم، اما سیم‌چین همراهم نبود.

مجبور شدم با دندان سیم تله‌ها را باز کنم و هر طور که شده مین‌ها را خنثی کنم.هوا دیگر داشت روشن می‌شد. ما یکدفعه دیدیم از پشت سر چند گلوله تانک به سمت خاکریز آمد. فهمیدیم که پشت سرمان ناامن است. آنجا حدود 30  لودر و بولدوزر داشتیم که دو تا از بولدوزرهایمان از بین رفته بود و یک لودرمان را هم زده بودند. راننده لودرها همه خسته بودند و دیگر توان کار کردن نداشتند. آنجا شهید «محسن حیات‌پور» همراه تیپ بی‌سیم به کمک من آمد. من هم قطب‌نما را به دست او دادم و گفتم او به جای من جلوی بولدوزرها حرکت کند. خودم هم چند گونی کمپوت از ماشین تیپ بی‌سیم برداشتم و یکی یکی باز می‌کردم و به راننده‌های بولدوزر می‌دادم تا بخورند و به کارشان ادامه دهند. راننده‌ها خسته شده بودند. در میان همه آنها یک جوان 16، 17 ساله بسیجی که راننده لودر بود ایستاد و گفت من حاضرم خاکریز را ادامه بدهم.  این در حالی بود که لودرها را چون زیاد بالا می‌آمدند عراقی‌ها می‌زدند و باید قبل از لودر، بولدوزر منطقه را دپو می‌کرد. اما این جوان که اصفهانی هم بود مصرانه می‌خواست کار کند و سرسختی او غیرت بقیه راننده‌ها را هم تحریک کرد و همه بعد از او آماده شدند تا کار کنند. تا 2 کیلومتر خاکریز دوجداره را ادامه دادیم که یک‌دفعه لودر نوجوان 16 ساله را زدند و او همانجا شهید شد. /ایران

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • مصطفی ۱۵:۴۵ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۶
    0 1
    خدا میدونه تو این 8 سال جنگ بچه های ما چی کشیدن و چه بلایی سرشون اومد برای حفظ اب و خاک و ناموس این مملکت...کاش به خودمون بیایم.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس