به گزارش مشرق، تاکید بر خدعهگر، غیرمنطقی، ناصادق و فریبکار بودن طرف مقابل در مذاکرات هستهای از جمله مواردی بود که رهبر معظم انقلاب در طول مذاکرات، پیش و پس از آن همواره بدان اصرار داشتند. ایشان در یکی از جملات خود در این باره در دیدار مداحان که به مناسبت سالروز میلاد حضرت صدیقه طاهره(س) در تاریخ 20 فروردین 94 انجام شد، گفتند: "طرف مقابل بشدّت اهل فریب و دروغ و نقضعهد و حرکت در خلاف جهت صحیح است".
آیتالله خامنهای همچنین در جای دیگری در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری در تاریخ 21 اسفند 93 نیز تاکید کردند: طرف مقابل "اهل حیلهگری است، اهل خدعه است، اهل خنجر از پشت زدن است"
بر همین اساس، یکی از توصیههای همیشگی رهبر انقلاب به تیم مذاکرهکننده ایرانی حول این محور میگشت که مفاد قرارداد باید "روشن"، "واضح" و "غیرقابل تفسیر" باشد، تا طرف مقابل نتواند با بهرهگیری از مفاهیم و جملات تفسیربردار، آنگونه که خود میپسندد عمل کرده و زیر میز وعدههایش بزند.
شاهد به جا بودن چنین نگرانیها، دغدغهها و هشدارهای رهبر معظم انقلاب درباره بدعهدی طرف مقابل، در یکی از تجربیات جالب این روزهای برجام به صورت کاملاً روشن و غیرقابل انکاری رخ نشان میدهد.
موضوع آبسنگین اراک یکی از مسائل مورد مناقشه ایران و آمریکا بود. سرانجام طبق قرارداد برجام، بر اساس بندی که عیناً در ذیل آمده، مقرر شد ایران تا 15 سال بیش از نیاز خود، هیچ آبسنگینی نداشته باشد و مازاد نیاز خود را "برای صادرات به بازار بینالمللی آماده کند(made available)"
There will be no additional heavy water reactors or accumulation of heavy water in Iran for 15 years. All excess heavy water will be made available for export to the international market.
آنطور که عباس عراقچی در برنامه گفتوگوی ویژه خبری 5 اردیبهشت سال جاری گفته، ایران نزدیک به 200 تن آب سنگین داشته است؛ در برجام پیشبینی شده است که کشورمان 130 تن برای راکتور آب سنگین جدید اراک نیاز دارد، بر همین مبنا آبسنگین مازاد ایران نزدیک به 70 تن خواهد بود.
متن برجام صراحتاً میگوید ایران باید آبسنگین مازاد را به منظور صادرات به بازارهای بینالمللی آماده کند، بنابراین هیچ ضرورتی در متن درباره خروج آن از ایران مطرح نشده است. علیرغم این عدم صراحت متن، آمریکاییها در دبّهای آشکار بر ضرورت خروج آن از کشور تاکید کردند و نهایتاً همانطور که عباس عراقچی نیز به آن اشاره کرده، مازاد آبسنگین کشور به کشور عمان منتقل شده است. در گزارش دوم رئیس کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز که اخیراً منتشر شد، به این نکته اشاره شده است که ذخایر موجود آبسنگین در ایران چیزی حدود 116.7 تن است؛ به عبارت دیگر احتمالاً دولت ایران حتی چیزی بیش از آنچه که باید را منتقل کرده بود!
این مواد در حالی به عمان منتقل شد که آمریکاییها وعده داده بودند آن را به قیمت بینالمللی از ایران خریداری خواهند کرد. با این حال دولت ایران این بار به روشنی دریافت که به دلیل تحریم دلاری که علیرغم تصور تیممذاکرهکننده هیچگاه لغو نشده و احتمالاً نخواهد شد، امکان دریافت پول از آمریکاییها وجود نخواهد داشت. خاصه آنکه این موضوعات در همان ایامی پیگیری میشد که آمریکاییها نه تنها مانع ورود هرگونه دلار به ایران میشدند، بلکه مبلغ 2 میلیارد دلار معادل 7 تریلیون تومان! از داراییهای مسدود شده ایران را نیز به اتهامات عجیب و غریب به سود خود مصادره کردند! لذا دولت ایران تا حد زیادی مطمئن شد که اگر هم به رغم مخالفتهای کنگره، آبسنگینی به آمریکا فروخته شود، هیچگاه پول آن را نخواهیم دید!
از سوی دیگر آمریکا علیرغم عدم وجود هیچگونه بند، جمله یا کلمه الزامآوری برای ایران درباره خروج آبسنگین از کشور، همچنان بر این نکته پافشاری میکند که خارج شدن این مواد، یکی از لوازم اجرای تعهدات برجام توسط ایران است.
اتفاق جالبی که در این بین رخ داده آن است که اولاً ایران در حال حاضر چندین ماه است که آبسنگین خود را تبدیل به پول نکرده، و علیرغم آن هر ماه کرایهای بابت انبار به عمانیها پرداخت میکند! جالبتر و تاسفانگیزتر آنکه بدین ترتیب ایران عملاً به طور کامل از تولید آبسنگین منع میشود؛ چرا که آبسنگین مازادی دارد که نمیتواند آن را فروخته و تبدیل به پول کند، لذا هرچه در این بین آبسنگین بیشتری توسط کشور تولید شود، تنها اتفاق احتمالی که رخ خواهد داد، افزایش کرایه پرداختی توسط ایران به عمان بابت انبارداری است!
مورد فوقالذکر درباره ماجراهای آبسنگین اراک درباره بندی از برجام رخ داده که از قضا چندان هم تفسیربردار نیست و متن به صراحت هیچ مطلبی درباره الزام ایران به خارج کردن آبسنگین خود از کشور نمیگوید بلکه تصریح آن به "آماده بودن این آبسنگین برای فروش" است. با این حال دولت آمریکا درباره چنین بندی نیز رویکرد "دبه" اتخاذ کرده و دولت ایران را در شرایط نامناسبی قرار داده است. بنابراین درباره رژیمی که راجع به بند کمتر قابل تفسیری همچون موضوع آبسنگین، اینچنین وارد عمل میشود، نمیتوان انتظار داشت در مراجعه به بندهای دارای پتاسیل تفسیرپذیری، به نحو بهتری عمل کند.