به گزارش مشرق، معلم اخلاق و واعظ الهی آیتالله احمد مجتهدی تهرانی در تهران ریاست علمی و مدیریت مدرسه علمیه حاج ملامحمد جعفر را که هم اکنون به نام حوزه علمیه آیتالله مجتهدی معروف است، به عهده داشت، در این حوزه قریب به یک هزار طلبه صبحها و بعد از ظهرها مشغول فراگیری علوم اسلامی هستند.
آیتالله مجتهدی در نهم مهرماه سال 1302شمسی برابر با دوم رجب المرجب سال 1343 قمری در تهران چشم به جهان گشود، پدر ایشان مرحوم محمدباقر از کسبههای معروف و متدین تهران بوده و جد ایشان مرحوم میرزا احمد از تجار مشهور و از مؤمنین عصر خود بودند،. بعد از این دو بزرگوار اجداد حضرت آیتالله مجتهدی همگی در کسوت روحانیت و از مبلغین اسلام و از ائمه جماعات مشهور کاشان بودند.
آیتالله مجتهدی درباره یکی از اجداد خود این گونه
روایت کرد: مرحوم حاج ملامحمدعلی مجتهد قبرش در قم است و جد من وقتی که
وصیت کرده بود که او را در قبر جدش(یعنی حاج ملامحمدعلی مجتهد) دفن کنند،
چون خواستند قبر او را بشکافند، دیدند که بدن ایشان صحیح و سالم است، لذا
مجبور شدند که قبر را دوباره بپوشانند و قبر دیگری را برای ایشان در نظر
بگیرند.
ایشان در سال 1362 قمری و در سن 19 سالگی به کسوت روحانیت در آمد و قبل از
آن در بازار تهران مشغول به کار بودند و پدرشان راضی نبود که فرزندش طلبه
شود، ولی بر اثر عشق و علاقه زیادی که وی به علم و دانش داشت، به سوی طلبگی
روی آورد.
با توجه به مخالفت پدر، سالها با سختی زیاد، در لباس روحانیت به تحصیل علم پرداخت - زیرا در آن زمان آیتالله مجتهدی از مرحوم آیتالله العظمی سیدابوالحسن اصفهانی تقلید میکرد و ایشان رضایت پدر را در ادامه تحصیل شرط نمیدانست- با این وجود بعد از سالها نه تنها پدر راضی شد، بلکه بر وحود چنین فرزندی در نزد خویشان و در اجتماع افتخار میکرد.
*ماجرای طلبگی مدیر حوزه علمیه آیتالله مجتهدی
آیتالله احمد مجتهدی تهرانی در این رابطه بیان داشت: یادم میآید وقتی تازه طلبه شده بودم موهای سرم را کوتاه کرده بودم و محاسنم را گذاشته بودم. وقتی که به خانه رفتم، دایی من، لب و لوچهاش را آویزان کرد و با اشاره به من گفت این چه قیافهای است که برای خودت درست کردهای؟ و پدرم به من گفت: من ندارم خرج تو را بدهم و حتی دیگران میگفتند از خر شیطان بیا پایین و طلبگی را رها کن و چون دوست داشتم طلبگی را، لذا رها نکردم و روی همین اصل بود که پدرم مدتی با من قهر کرد. ولی این موارد ذرهای در من اثر نکرد و استقامت میکردم. مهم این است که استقامت داشته باشی اگر استقامت کنی ملائکه هم بر تو نازل میشوند: «انالذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه ان لاتخافوا و لاتحزنوا».
*استاد اخلاقی که منبرش را به آیتالله مجتهدی داد
پنج سال یعنی در سال 1367 قمری و در سن 24 سالگی ازدواج کرد و در همین سال دروس رسائل و مکاسب را نزد آیات و حجج اسلام آقایان فاضل(پدر آیتالله فاضل لنکرانی) و سیدحسین قاضی و آقا شیخ قاسم نحوی امتحان داد و با موفقیت به اتمام رساند، نزدیک به 2 سال در سن 26 سالگی و در سال 1369 قمری امتحان کفایه و قسمتی از درس خارج را با موفقیت گذراند.
آیتالله مجتهدی در ضمن تحصیل، به تدریس کتب حوزوی هم میپرداخت و وقتی از قم به تهران آمد، شبها در مسجد امینالدوله که مرحوم شیخ محمدحسین زاهد در آنجا مشغول به تدریس و اقامه نماز بود، استاد صبح و عصر به امر تدریس اشتغال داشت، از آنجایی که مرحوم شیخ زاهد در اواخر عمر و با وجود کهولت سن به سختی مشغول تعلیم و تربیت طلاب بود، بنابراین از ایشان تقاضا کرد که علاوه بر تدریس، شبها هم منبر بروند و استاد در طول دو سال، شش جزء اول قرآن را با استفاده از تفسیر برهان که مبنای تفسیری ایشان بود، برای مستمعان تفسیر کرد.
این در حالی بود که آیتالله مجتهدی صبحها در مسجد مرحوم سیدعزیزالله بازار برای طلاب به تدریس کتب ادبیات و فقه مشغول بود و بعدازظهرها هم برای کسانی که روزها شاغل بودند و بعدازظهرها درس میخواندند به تدریس کتب حوزوی از قبیل مطوّل، سیوطی، مغنی، منطق و غیره میپرداخت.
تا اینکه در 21 محرم سال 1372 قمری، ثلمهای در اسلام به وجود آمد و آن
رحلت عارف زاهد و معلم اخلاق شیخ زاهد بود، آیتالله مجتهدی پس از گذشت سه
سال از رحلت آن عالم بزرگوار، همچنان به امر تدریس در مسجد مرحوم
سیدعزیزالله واقع در بازار تهران مشغول بود تا آنکه به درخواست عدهای از
علما و مردم حوزه علمیه را به مسجد مرحوم ملامحمدجعفر منتقل کرد که در آن
زمان مسجد، انبار خاک ذغال و خمره ترشی کسبه محل بود.
بنابراین با همت آقایان اهل علم، تجار و مردم، جناب استاد توانست حوزه
علمیه فعلی را که در تهران خیابان 15 خرداد شرقی، کوچه شهید مرتضی کیانی،
کوچه مسجد آقا واقع است تأسیس کند.
*خواب استاد
آیتالله مجتهدی درباره تأمین شهریه طلاب حوزه علمیهاش گفت: شبی در عالم رویا دیدم که حضرت حجت بن الحسن امام زمان(عج) از بعضی روحانیون و پیشنمازان گله دارند و ناراحت هستند و میفرمایند که این آقایان کار نمیکنند(تبلیغ، تعلیم و تعلم، سخنرانی و گفتن احکام شرعیه و غیره ندارند)، لذا به نمایندگان و مقسّمین خود فرمودند: سهم امام زمان(عج) را از این قسم افراد قطع کنید و با گفتن این جمله، مقسّمین هم سهم روحانیون و پیشنمازان را قطع کردند، از جمله سهم مرا و این کار 5 ماه به طول انجامید، بعد از مدتی من به مقسّمین برخوردم و عرض کردم که شما میدانید که من حوزه علمیه را اداره میکنم، تدریس و منبر دارم!
مقسّمین گفتند: بله ولی امام(عج) به طور کلی
فرمودند، لذا ما سهم همه را قطع کردیم از جمله شما را، بعد گفتند: حالا شما
اینجا بمانید تا ما خدمت امام(عج) برسیم و این مسأله را به عرض ایشان
برسانیم.
مقسّمین رفتند و بعد از حدود نیم ساعت برگشتند و گفتند که امام(عج)
فرمودند: آقای مجتهدی از جمله آقایانی هستند که (برای ما اهل بیت) زحمت
میکشند، لذا سهم ایشان را بدهید و این مدتی را هم که قطع شده است معوّقه
آن را هم پرداخت کنید، بعد از این جریان، وضع مالی ما خوب شد و توانستیم به
طلاب شهریه بپردازیم.
*نامهای که گرهگشای کار آیتالله مجتهدی شد/بیان اسلام در قالب طنز در خانواده
همسر آیتالله مجتهدی که در سن 16 سالگی به عقد حاج آقا در آمده است، درباره ماجرای ازدواجش بیان کرد: آشنایی من و مرحوم آقا توسط یکی از بستگان مشترک خانواده ما شکل گرفت، من حدوداً 16 ساله بودم و مرحوم آقا 26 ساله. هر دو در خانواده متمولی بزرگ شده بودیم، ولی به خاطر مخالفت پدر حاجآقا با طلبگی، او پشتوانه مالی خانواده پدری را نداشت.
وی با بیان اینکه خواستگارانش با حجاب رابطه خوبی نداشتند، افزود: در حالی که وقتی مرحوم آقا را دیدم و با او صحبت کردم، اعتقادش در رابطه با حجاب و عفاف زن برای من بسیار جالب بود، یادم هست در تمام مراحل خواستگاری ریز به ریز مطالب را با من چک کرد. این روحیه او برای من بسیار جذاب و دلنشین بود. مرحوم آقا در همه مراتب زندگی خدا را در نظر داشت.
همچنین مهدی مجتهدی فرزند آیتالله مجتهدی از سختی دوران تحصیل پدرش این گونه ابراز داشت: گاهی پدر از سختیهای دوران تحصیل تعریف میکرد، مثلاً میگفت پول چندانی برای امرار معاش زندگی نداشتم یا اینکه روزی برای ناهار هیچ چیزی در منزل نبود، برای همین مادرتان گفت از درس که برگشتی روغن و برنج تهیه کنید تا غذا درست کنم، من هم پولی نداشتم، شیطان وسوسهام کرد از کسی پول قرض بگیرم، ولی با خودم گفتم اگر پدرم به من کمک نمیکند، خدا را که دارم، از نماز برگشتم در حالی که پولی نداشتم و نمیدانستم با چه رویی منزل بروم. به منزل که رسیدم پستچی پشت در ایستاده و حامل نامهای بود، اسم مرا صدا زد و نامه را به من داد، نامه را باز کردم و دیدم داییام مبلغ 15 تومان برایم حواله کرده بود، توکل به خدا اینگونه انسان را از شر شیطان نجات خواهد داد.
وی با اشاره به روش و سیره آیتالله مجتهدی در تربیت فرزندش گفت: توصیه ایشان همیشه این بود که چون پسر من هستی با دیگران با کبر و غرور برخورد نکن، هیچ وقت بدون اینکه شب از من بپرسند که نماز صبح بیدارم کند، مرا بیدار نکرد، همیشه شب از من سؤال میکرد برای نماز شما را بیدار کنم یا نه، به اقامه نماز اول وقت همیشه تاکید و توصیه میکرد، یکی از ویژگیهای رفتاری ایشان بیان حکایتهای اخلاقی در قالب طنز بود، ایشان این روحیه طنازی را در خانه و با اعضای خانواده نیز داشت و همیشه سعی میکرد برخی نکات اخلاقی را در قالب حکایت و داستانهای شنیدنی مطرح کند.
*توصیههای آیتالله مجتهدی درباره ماه مبارک رمضان
در قدیم وقتی آب حوض را میکشیدند یکی دو شب حوض را خالی میگذاشتند که بوی لجن برود، ما هم یازده ماه همه چیز را در این شکم می ریزیم باید یک ماهی شکم را خالی نگه داریم تا لقمه های شبههناک پاک شود، همان طور که اگر ترمز ماشین نگیرد، ماشین به دره میافتد و نهایت،کار،مرگ است، همان طور هم اگر ترمز نفس نگیرد انسان به جهنم میافتد، لذا فلسفه روزه این است که ترمز نفس را توقیت میکند، لذا اگر گرفتار گناه هستی، روزه وسیله خوبی برای مبارزه است، وقتی شکم خالی باشد وسوسههای نفس کمتر است و این نفس آرام آرام رام میشود، اگر روزه گرفتی سعی کن گناه نکنی، اگر روزه گرفتی و گناه هم کردی، مثل این است که دکتر نسخه بدهد، ولی تو ناپرهیزی کنی که در این صورت دوا و قرص فایده ندارد.
سرانجام این عالم ربانی به علت عفونت ریه در سن 85 سالگی در تاریخ 23 دی ماه سال 1386 برابر با چهارم محرمالحرام 1429 قمری در بیمارستان بازرگانان تهران دارفانی را وداع گفت، پیکر مطهر این روحانی وارسته پس از تشییعی باشکوه از مدرسه عالی شهید مطهری تا حوزه علمیه ایشان و اقامه نماز توسط آیتالله محمدرضا مهدویکنی در حوزه علمیه مجتهدی به خاک سپرده شد.