پس از 10 دقیقه، تمام مواضع گروهان یکم به دست نیروهای ایرانی افتاد. گروهی کشته شدند و بقیه به اسارت رزمندگان ایرانی درآمدند و سروان احمد العلوی نیز کشته شد.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، از میان کتبی که درباره جنگ هشت ساله ایران و عراق نگاشته شده است خواندن و پردازش بخش هایی از خاطرات جنگجویان عراقی و شرح حالی که از آن روزها ارائه می دهند خالی از لطف نیست. کتاب "اعترافات" نمونه‌ای از این‌گونه کتب است که برگرفته از خاطرات سرهنگ عراقی عبدالعزیز قادر السامرایی است. در بخشی از این کتاب در تشریح روزهای پیش از عقب نشینی ننگین رژیم بعث در عملیات قدس 5 آمده است:

"بعد از عملیات رمضان، در نبردهای مختلفی شرکت کردم و در اینجا مناسب می‌بینم که قسمتی از جنگ‌های انجام شده در هور را که در آن نقش فعالی داشتم، بازگو کنم. عملیاتی که می‌خواهم بدان بپردازم، از جانب ایرانیان، عملیات «قدس 1 و 2» نام‌گذاری شده بود. در آغاز لازم می‌دانم اوضاع جغرافیایی منطقه و مواضع ایجاد شده را شرح دهم. در عملیات قدس که در هور انجام شد، ایرانیان توانستند چهار هدف مجهز و حیاتی در منطقه را به تصرف خود درآوردند.

این اهداف عبارت بودند از: پاسگاه ابوذکر، روستای ابوسعید، دریاچه‌ی المختار و یک پاسگاه پلیس.

پاسگاه ابوذکر و ابولیله که حد فاصل آن‌ها شط‌علی است، در نزدیکی دجله قرار دارد. از سمت غرب تا محدوده‌ی روستای الزجیه و روستای الحسان و از جنوب تا روستای البیضه و از شمال تا پاسگاه الترابه، محدوده‌های استقرار نیروهای ما تا قبل از عملیات قدس بود. در این منطقه به علت مشکلات موجود، عملیات محدودی صورت گرفته بود و این باور برای همه‌ی ما وجود داشت که ایرانیان نمی‌توانند به راحتی در منطقه تردد کنند؛ زیرا ارتش ما گشتی‌های فراوانی به صورت کمین ثابت و متحرک ایجاد کرده بود.

همین که تیپ ما به منطقه‌ی عملیاتی قدس 1 و 2 رسید، اقدام به سنگربندی و ایجاد موانع دفاعی و نصب تله‌های انفجاری و آتشزای ناپالم در اطراف خود کرد. نصب سیم‌های خاردار به شکل وسیع و دایره‌وار بر سطح و زیر آب برای جلوگیری از حرکت قایق‌های ایرانی، از دیگر اقدامات بود. همچنین پاسگاه ابوذکر و اطراف آن سنگربندی شد و از جهت دفاعی با محاسبات مهندسی در حدی بسیار عالی، مواضع احداث شد. در دریاچه المختار نیز به همین شکل، موانع و سنگرهای دفاعی ایجاد شد.

به سروان احمدالعلوی فرمانده‌ی گروهان یکم دستور دادم گروه‌های کمینی که در مسیر خاصی در حال تردد هستند، تعیین کند؛ تا به این ترتیب، تمام منطقه و تحرکات دشمن، در معرض دید ما باشد و بتوانیم گزارش‌های دقیقی به قرارگاه تیپ ارسال کنیم. تیپ ما از سه گردان تشکیل شده بود و بنا به دستور فرماندهی نیروهای المعتصم، یک گردان کماندویی برای تقویت نیروهایمان به ما ملحق شد و نیروها به ترتیب زیر در منطقه سازماندهی شدند:

1.  گردان یکم در پاسگاه ابوذکر

2.  گردان دوم در پاسگاه ابولیله

3.  گردان سوم در دریاچه مختار

4.  گردان کماندویی، به عنوان نیروی احتیاط، در دریاچه المختار.

فرماندهی نیروهای المعتصم احتمال و امکان هجوم ایرانیان را احساس کرده بود. بنابراین تیپ‌های کمکی دیگری نیز به نیروهای موجود افزوده شد. نیروهای کمکی عبارت بودند از:

1.  تیپ 506

2.  تیپ 114 لشکر25

3.  هلی‌کوترهای جنگی‌ای که در منطقه‌ی العزیر مستقر شدند.

در تاریخ 1364.3.25 هجوم ایرانی‌ها به سمت واضع دفاعی ما آغاز شد. سروان احمد العلوی، فرمانده‌ی گروهان یکم با من تماس گرفت و گفت: «نیروهای ایرانی به سنگرهای مقدم ما یورش آورده‌اند.»

پس از 10 دقیقه، تمام مواضع گروهان یکم به دست نیروهای ایرانی افتاد. گروهی کشته شدند و بقیه به اسارت رزمندگان ایرانی درآمدند و سروان احمد العلوی نیز کشته شد. ستوان یارعلی الواسطی در دفاعیات خود در زمان محاکمه، مشاهدات خود را چنین شرح داد: «تمام افراد گروهان اسیر شدند؛ زیرا نتوانستند از خود مقاومت نشان دهند؛ چون احتمال حمله‌ی ایرانیان را نمی‌دادند. سروان احمد العلوی همراه محافظانش سعی کرد بگریزد و حتی سوار قایق هم شدند؛ ولی گلوله‌های ایرانیان مجال فرار را به آنان نداد.»

این عملیات، در هورالهویزه صورت گرفت. محور عملیاتی، منطقه‌ی ام النعاج بود. این منطقه از شمال به برکه السوده و روستای سلف المعدان و روستای حمیدان و از شمال غربی به مزارع ابوحضاف و العوج و روستای سلف الدین و روستای سلف العبده می‌رسید و از مغرب به نیزارهای ام‌البود و روستای الهرود و دریاچه‌های معمر و از جنوب غربی با شرط الدوب و از شرق با ام ارزال هم‌مرز بود که خود ام ارزال از برکه‌های متعددی تشکیل شده بود؛ از جمله برکه‌ی ابوشوس و سوده ام‌توشه. از ناحیه شمالی نیز به علت دریاچه‌ها و برکه‌های آب، از جمله هورالعظیم، فاصله‌ی زیادی با خشکی داشت. این منطقه مساحتی حدود 100 کیلومتر مربع داشت و در شمال غربی آن، هورالهویزه و در جنوب شرقی آن شهر العماره قرار داشت.

آب دریاچه‌ی ام‌النعاج، هور الهویزه و رودهای ایران سرچشمه می‌گرفت و دیگر دریاچه‌ها و برکه‌ها همگی از آب باران به وجود می‌آمدند. قبل از جنگ، مردم این مناطق، از طریق سید ماهی و حصیر بافی و کشت و زرع امرار معاش می‌کردند.

تلگراف‌هایی از استخبارات به دستمان می‌رسید که همگی حاکی از تجمع نیروهای ایرانی در پشت مرزهای منطقه بود و انجام عملیات، متحمل به نظر می‌رسید. لشکر 29 و تیپ 117 به منطقه اعزام شدند. همچنین گردان‌های پشتیبانی تانک و توپخانه و واحدهای مهندسی رزمی در منطقه حاضر شدند. تلگرافی از گروهان کماندویی لشکر، مستقر در ام‌النعاج که زیر نظر ما انجام وظیفه می‌کرد، دریافت کردم. در آن تلگراف آمده بود که طی گشت‌های شبانه به این نتیجه رسیده‌اند که امشب نیروهای ایرانی حمله خواهند کرد. من به عنوان افسر عملیاتی، در قرارگاه عملیات لشکر مستقر بودم. در گزارش‌های استخبارات نیز حضور خطرناک ایرانیان یادآوری شده و همچنین قید شده بود که در کنار آنان، نیروهای عراقی مخالف نظام عراق نیز قرار دارند و با بلندگوهای خود، از سربازان عراقی دعوت می‌کنند تا به سپاه اسلام بپیوندند. پس از دریافت این گزارش‌ها و ارسال آن‌ها به مافوق، دستور بررسی استحکامات و موانع را صادر کردم و کمی بعد همه چیز آماده و مهیا بود.

هواپیماهای اطلاعاتی ما، پروازهای جاسوسی خود را بر فراز منطقه‌ی ام‌النعاج انجام دادند و گزارش کردند که یقینا ایرانیان در پی انجام عملیات هستند. از جمله کارهایی که برای تقویت آمادگی خود قبل از حمله‌ی آنان انجام دادیم، این بود که گردان از تیپ 117 را به محور غرب دریاچه‌ی ام‌النعاج اعزام کردیم که نقش این گردان، پشتیبانی و تقویت واحدهای مستقر در محور غربی بود. البته این منطقه از موانع طبیعی نیز بهره‌مند بود.

انجام عملیات دفاع را در چهار پاسگاه نظامی و پنج پست کمین اصلی متمرکز ساختیم. همچنین تعدادی از مردم بومی منطقه نیز با ما همکاری داشتند که به طو مستقیم، به وسیله‌ی تجهیزات بی‌سیمی که به آنان داده بودیم، با فرماندهی استخبارات نظامی در تماس بودند. گروه‌های کمین متحرک در منطقه به ده پست می‌رسید که هر قایق شامل پانزده نفر می‌شد که تا بن دندان مسلح بودند.

در محور شرقی منطقه‌ی ام‌النعاج، سه پاسگاه مرزی قرار داشت و گروه‌های کمین، از مردم بومی منطقه سازماندهی شده بودند. گردان‌های تیپ 117 به کمک گردان‌های نیروهای مخصوص و گردان‌های کماندویی، منطقه را محافظت می‌کردند. قبل از هجوم ایرانیان به مواضع ما، در یک حمله‌ی سنگین هوایی، جنگنده‌های ما به شدت محل تجمع آنان را بمباران کردند و آتش پر حجم توپخانه به سمت مواضع نیروهای ایرانی هدایت شد. کمی بعد، از جانب دیدبان‌های ما، وجود شعله‌های آتش در مواضع نیروهای ایرانی گزارش شد.

در تاریخ 1364.5.1، ساعت 12 نیمه شب، حمله‌ی صاعقه‌وار رزمندگان اسلام در منطقه‌ی ام‌النعاج آغاز شد.

با زیرکی و دقت عمل رزمندگان، ما غافلگیر شده بودیم؛ زیرا افراد اطلاعات ما گزارش داده بودند که آنان در ساعات اولیه شب عمل خواهند کرد و ما انتظار هجوم در ساعت‌های بعد از نیمه شب را نداشتیم. از همه مهم‌تر این بود که نیروهای ایرانی یک روز قبل از اجرای عملیات در این محور، به جبهه‌ی میانی واقع در محدوده‌ی سپاه چهارم عراق یورش برده بودند و گمان ما این بود که عملیات موعود همان است. آنان با محاسبات دقیق نظامی، تمامی افکار و توجهات فرماندهان عراقی را به آن نقطه معطوف کرده و ناگهان به ام‌النعاج حمله کرده بودند. با آغاز حمله، مواضع ما یکی پس از دیگری تسلیم آنان شد. برودت هوا به حدی بود که سرمای زمستان را تداعی می‌کرد. ما برای متوقف کردن آن‌ها، چاره‌ای جز به کار بردن توپخانه سنگین نداشتیم. فرمانده‌ی عملیات منطقه، راه را گم کرده بود و وقتی خود را در محاصره دید، گریه کنان «الله اکبر» می‌گفت. بی‌سیم‌چی جوانی که همراهش بود، اصرار داشت به دیدار خانواده‌اش برود که در نهایت، دوتایی به اسارت درآمدند. در این عملیات، نیروهای مومن ایرانی از شیوه‌ای دقیق در فریب دادن عراقی‌ها استفاده کردند و تعداد زیادی از عراقی‌ها را به اسارت درآوردند. تعداد اسرای آن شب، پانصد تن و تعداد کشته‌ها سیصد نفر بود که ارقام ذکر شده، طبق گزارش‌های منتشر شده‌ی لشکر ما بود.

نیروهای مخصوص به فرماندهی تیپ 68، اقدام به ضد حمله‌ای علیه مواضع نیروهای ایرانی در ام‌النعاج کردند که باز هم ناکامی و خسارت نصیب ارتش ما شد. تعدادی از قایق‌ها در آتش سوختند، برخی راه را گم کردند، فرمانده‌ی گردان یکم سرهنگ ستاد عدنان السامرایی کشته شد و پس از تحمل خسارات و تلفات، فرماندهی متوجه بی‌برنامگی نیروهایش در عملیات شد و دستور عقب نشینی کامل از ام‌النعاج صادر کرد و مجبور به ترک ام‌النعاج و تحویل آن به نیروهای ایرانی شدیم. با این عقب‌نشینی، برگ ننگین سنگینی بر کارنامه‌ی بعث عراق افزوده شد؛ گرچه آن را به عنوان یک عقب نشینی پیروزمندانه قلمداد کردند.

عملیات قدس 5 در تاریخ 1364.5.15 در ساعت 11 شب توسط نیروهای ایرانی شروع شد و منطقه‌ی هورالهویزه به تصرف آنان درآمد. در این منطقه نیز موانع طبیعی و تجمع نیروها و تسلیحات و کمین‌های عراقی نتوانستند مانع پیشروی سپاهیان ایرانی شوند و تیپ‌های 429 و 605 و تیپ 83 عراق، متحمل خسارات سنگین و تلفات زیادی شدند. فرمانده‌ی تیپ 83 دراین عملیات کشته شد و با توجه به ضد حمله‌های پی‌درپی عراق، مناطق آزاد شده در قدس 1، 2 و 5 که مساحتی حدود 400 کیلومتر مربع را شامل می‌شد، کماکان در دست نیروهای مومن ایرانی باقی ماند."

منبع: دفاع پرس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس