گروه فرهنگ و هنر مشرق- شبکهی نمایش مدتی است پخش سریال کلاسیک «آلفرد هیچکاک تقدیم میکند» را شروع کرده؛ سریالی که ردپای کارگردان نابغه و تأثیراتش را خیلی واضح میشود در عصر طلایی سریالهای تلویزیونی دید.
آدمهای مثلا محترم
تلویزیون تازه وارد خانهها شده بود که سریال «آلفرد هیچکاک تقدیم میکند» با فرمت سیاه و سفید روی آنتن رفت. فیلمساز بزرگ اگر امروز زنده بود، میتوانست مدعی شود که موفقترین سریال کلاسیک تاریخ تلویزیون را کارگردانی کرده است.
«آلفرد هیچکاک ... » از سال 1955 تا 1965 به مدت ده سال روی آنتن رفت و رکورد طولانیترین سریال هفتگی در ژانر خودش را به ثبت رساند. ساختهی هیچکاک حتی از سریال «منطقهی گرگ و میش» (The Twlight Zone) که در همان دوران از شکبهی سی بی اس پخش میشد، به مراتب محبوبتر و پرطرفدارتر بود. «آلفرد هیچکاک ... » به لحاظ لحن و سوژه بسیار روان و متنوع است و مخاطب میداند با یک داستان کلاسیک طرف است.
با این حال، یک تم اصلی و مشترک در بیشتر قسمتهای سریال وجود دارد و آن هم این است که هیچکاک انگشت اشارهاش را به سمت آدمهای به ظاهر محترم میگیرد و آن روی سکه را به نمایش میگذارد؛ اینکه تا چه حد آدمهای به ظاهر محترم اطرافمان میتوانند فاسد و هیولا باشند. خود هیچکاک یک بار در فصل پاییز، موقع خوشامد دوباره رو به بینندگان سریال گفت: «جنایاتی که در این برنامه نشان داده میشود، همان جنایاتی است که مردم عادی مرتکب میشوند، از جمله همسایه بغلیتان، به گمانم تا بهار آینده، خیلیهایتان به فکر اسباب کشی بیفتید!» اما نترسید برای اینکه بدانید استاد تعلیق و دلهره دقیقاً چی تقدیمتان میکند، به خواندن ادامه بدهید.
*میراث جنگ سرد
اکتبر 1955 (مهر 1334 شمسی) بود که سریال آلفرد هیچکاک تقدیم میکند، برای اولین بار از شبکه سیبیاس روی آنتن رفت. بعد از آن بین سالهای 1960 تا 1961 پخش فقط یک فصل از سریال به شبکه انبیسی واگذار شد و بعد دوباره از شبکهی سیبیاس روی آنتن رفت تا در ژوئن 1962 به کار خود پایان دهد اما نه برای همیشه. قرار شد فرمت سریال به جای اپیزودهای تقریباً 30 دقیقهای به قسمتهای یک ساعته تغییر کند و این روند تا 1965 یعنی آخرین سال پخش سریال ادامه پیدا کرد. حتی الان هم که در عصر طلایی سریالهای تلویزیونی به سر میبریم، سایهی آلفرد هیچکاک را روی خیلی از سریالهای آمریکایی حال حاضر یا سریالهایی که درکشورهای دیگر ساخته میشوند، میشود حس کرد. از بین سریالهای کلاسیک محبوب دهههای 1950 و 1960 ، فقط «من عاشق لوسیام»(I Love Lucy) و «منطقهی گرگ و میش» را میشود در رکورد باز پخشهای بعدی رقیب سریال هیچکاک به حساب آورد.
*پیشواز هیچکاکی
آلفرد هیچکاک تقدیم میکند بیشتر از همه به خاطر تیتراژ اولش سر زبانها افتاد. دوربین روی طرحی کاریکاتور گونه از شمایل خود هیچکاک فید میَشود و همزمان که موسیقی متن برنامه( «مارش عزای ماریونت» ساختهی شارل گونو) شروع به نواختن میکند، هیچکاک ازگوشهی سمت راست تصویر در سایه ظاهر میشود و بعد به سمت مرکز صفحهی تلویزیون قدم برمیدارد تا کاریکاتور خودش را بپوشاند. بعد از آن بیشتر اوقات حرفهایش را با گفتن «عصر بخیر» شروع میکرد. بد نیست بدانید که برنارد هرمان، موسیقیدان و همکار قدیمی هیچکاک کسی بود که پیشنهاد استفاده از موسیقی متن یاد شده را مطرح کرد و آقای کارگردان با کمال میل پذیرفت. طراحی کاریکاتوری که هیچکاک خالق آن بود و استفاده از قطعهی گونو، آهنگساز فرانسوی قرن نوزدهم به عنوان موسیقی متن تا حدی در فرهنگ عامهی مردم آمریکا رسوخ کرده که تنها تصویر هیچکاک را در ذهنشان تداعی میکند و اصلا به «موسیقی هیچکاک» معروف شده است.
*هیچکاک همیشه در صحنه
اما حضور هیچکاک به تیتراژ محدود نمیشود و بلافاصله در صحنه ظاهر میَشود تا با لحنی تمسخر آمیز خلاصهای از داستان هر قسمت را تعریف کند. هیچکاک اغلب در استودیویی خالی یا در صحنهی همان اپیزودی که قرار بود به نمایش در آید، جلوی دوربین ظاهر میشد. تک گوییهای او کاملا به صورت اختصاصی توسط جیمز بی.الردایس، نویسندهی کمدی نوشته میشد. جالبتر اینکه برای معرفی هر اپیزود، دست کم دو ورژن مختلف فیلمبرداری میشد. یک نسخه، مخصوص مخاطبان آمریکایی بود که اغلب آگهیهای بازرگانی محبوب را دست میانداخت یا سر شوخی با اسپانسر را باز میکرد و به پیشواز آگهی میرفت. نسخهی جایگزین مخصوص مخاطبان اروپایی ضبط میَشد که با آمریکاییها شوخی میکرد. هنر نمایی استاد تعلیق و دلهره به جایی رسید که در فصلهای پایانی، در شروع هر اپیزود علاوه بر نسخهی انگلیسی، برداشتهایی را به زبانهای فرانسوی و آلمانی هم ضبط میکرد تا نسخههای متفاوتی برای نمایش بین المللی سریال در دسترس مخاطبان باشد.
*پشت سر یک کارگردان موفق
«تلویزیون قتل را به خانه آورده-همان جایی که به آن تعلق دارد» این نقل قول معروف هیچکاک است که در توصیف سریالش گفته. موفقیت گستردهی آلفرد هیچکاک تقدیم میکند، مرهون دو چیز بود: یک، صفی از نویسندگان معروف که هیچکاک انتخابشان کرده بود. او کارهای منتشر شده را به بسط و گسترش قصه و سناریو نویسی به شیوهی مرسومش ترجیح میداد. بسیاری از نویسندگان سریال نامهای شناخته شده و معروفی بودند، از جمله ارکی امبلر، رابرت بلاک، جان چیور، رال دال، ایون هانتر (_معروف به اد مک بین)، گارسن کنین، الری کوپین، ریچارد لوینسن، ویلیام لینک و هنری اسلهسر. چاشنی اصلی روایتهای هر اپیزود، ایهام و تعلیق است و در نتیجه، خیلی از قسمتهای سریال بدون مجازات ضد قهرمان یا حتی بدون در نظر گرفتن پاداشی برای درستکاری به پایان میرسید.
*من ظاهر میشوم، پس هستم!
دومین عامل تأثیر گذار در استقبال گستردهی منتقدان و مخاطبان از سریال، شهرت هیچکاک در مقام فیلمساز سینما بود. واقعیت این است که با توجه به طرز تفکر حاکم در آن دوران، هیچکاک قدمی جسورانه برداشته بود و خود را از مقام کارگردانی پیشگام و جریان ساز تا حد یک کارگردان تلویزیونی تنزل داده بود، البته که در ابتدا شک داشت و قدمی نبود که از همان شروع با اطمینان برداشته باشد اما مهمترین عاملی که باعث شد تصمیمی قطعی در این زمینه بگیرد، شیفتگی و علاقهاش به ظاهر شدن جلوی دوربین بود.به گزارش همشهری جوان، اگر عشق سینمای کلاسیک باشید و فیلم ندیده از هیچکاک در آرشیوتان نمانده باشد، حتما میدانید که او در تک تک فیلمهایش حضور مختصری داشته. با این همه، اجرای او در این سریال تلویزیونی باعث شد به شهرت بیسابقهای دست پیدا کند و زبانزد خاص و عام شود. شک نکنید که او با دست زدن به چنین ریسک بزرگی، تبدیل به یکی از متمایزترین شخصیتهای نمایشی در آمریکا یا حتی دنیا شد، بدون اینکه بازی خاصی ارائه دهد.
بیشتر اپیزودهای «آلفرد هیچکاک ...» مثل سریال «برکینگ بد» حدود 30 دقیقه یا کمتر هستند در هر اپیزود میبینیم که طمعی آنی و زود گذر یا غرور جریحهدار شدهی یک شخصیت میتواند منجر به انتقام گیری از همسر، بهترین رفیق یا حتی غریبههای بیگناه شود. گاهی اوقات شخصیتها تلاش میکنند با منطق تراشی، کارها و رفتارهایشان را توجیه کنند. در اپیزود «یک قتل بی عیب و نقص» (A Perfect Murder) میبینیم که شخصیت منفی قصه رو به قربانیاش میگوید: «آدمیزاد حق داره به طبیعت کمک کنه راه خودش رو بره. منظورم اینه که اگه بخواد کلهشق بازی در آره ... » جالبتر اینکه سالها زمان برد تا موجودی به نام ضدقهرمان و شخصیت شرور در سریالهای تلویزیونی ظهور کند اما هیچکاک مثل همیشه در این زمینه هم پیشرو محسوب میشود.
*به جنگ سانسورچی
اگر خیال میکنید در تلویزیون آمریکا سانسور وجود ندارد، سخت در اشتباهید. شبکهی سیبیاس این قدر مرتکب سانسور و دست بردن در نتیجهگیری اپیزودهای مختلف شد که هیچکاک طبق معمول به شیوهی هوشمندانهی خود دست به کار شد؛ تکذیبهای که در پایان بسیاری از قسمتهای سریال میبینید و از قضا باز هم نوشتهی آلردایس هستند، تبدیل به نماد مقاومت هیچکاک شدند. بیشتر این تکذیبیهها به قدری در لفافه و با ابهام بیان میشدند که مأموران ممیزی جز آه کشیدن و تحمل کردن هیچ کاری از دستشان ساخته نبود.
*یک لشگرآدم کار بلد
از بین 361 اپیزود سریال، خود هیچکاک کارگردانی 17 قسمت را به عهده داشته. رکورددار اما رابرت استیونز است که 44 اپیزود را کارگردانی کرده است. بعد از او، به ترتیب پل هنرید 28 اپیزود و آرتور هیلر 17 اپیزود را کارگردانی کردهاند. از بین چهرههی سرشناس دنیای فیلمسازی هم کسانی بودند که تعداد محدودتری از اپیزودها را جلوی دوربین بردند، از جمله رابرت آلتمن، رابرت استیونسن و ویلیام فردکین.
در سال 1985، پنج سال بعد از مرگ هیچکاک، شبکهی انبیسی کی تله فیلم جدید را با اقتباس از سریال هیچکاک روی آنتن برد. این تله فیلم تلفیقی از چهار داستان بود که تازه فیلمبرداری شده بودند، به اضافه بخشهایی از سریال اصلی هیچکاک که با فرمت رنگی در ابتدای هر بخش قرار گرفته بود. تله فیلم انبیسی به موفقیتی خیره کننده دست پیدا کرد. پاییز همان سال، انبیسی دست به حرکت دیگری زد و سریال آلفرد هیچکاک تقدیم میکند را با حفظ سبک و سیاق تله فیلم یاد شده احیا کرد. هر چند، این بار فقط یک فصل از سریال روی آنتن رفت و انبیسی از ساخت دنبالهی آن انصراف داد.
آدمهای مثلا محترم
تلویزیون تازه وارد خانهها شده بود که سریال «آلفرد هیچکاک تقدیم میکند» با فرمت سیاه و سفید روی آنتن رفت. فیلمساز بزرگ اگر امروز زنده بود، میتوانست مدعی شود که موفقترین سریال کلاسیک تاریخ تلویزیون را کارگردانی کرده است.
«آلفرد هیچکاک ... » از سال 1955 تا 1965 به مدت ده سال روی آنتن رفت و رکورد طولانیترین سریال هفتگی در ژانر خودش را به ثبت رساند. ساختهی هیچکاک حتی از سریال «منطقهی گرگ و میش» (The Twlight Zone) که در همان دوران از شکبهی سی بی اس پخش میشد، به مراتب محبوبتر و پرطرفدارتر بود. «آلفرد هیچکاک ... » به لحاظ لحن و سوژه بسیار روان و متنوع است و مخاطب میداند با یک داستان کلاسیک طرف است.
با این حال، یک تم اصلی و مشترک در بیشتر قسمتهای سریال وجود دارد و آن هم این است که هیچکاک انگشت اشارهاش را به سمت آدمهای به ظاهر محترم میگیرد و آن روی سکه را به نمایش میگذارد؛ اینکه تا چه حد آدمهای به ظاهر محترم اطرافمان میتوانند فاسد و هیولا باشند. خود هیچکاک یک بار در فصل پاییز، موقع خوشامد دوباره رو به بینندگان سریال گفت: «جنایاتی که در این برنامه نشان داده میشود، همان جنایاتی است که مردم عادی مرتکب میشوند، از جمله همسایه بغلیتان، به گمانم تا بهار آینده، خیلیهایتان به فکر اسباب کشی بیفتید!» اما نترسید برای اینکه بدانید استاد تعلیق و دلهره دقیقاً چی تقدیمتان میکند، به خواندن ادامه بدهید.
*میراث جنگ سرد
اکتبر 1955 (مهر 1334 شمسی) بود که سریال آلفرد هیچکاک تقدیم میکند، برای اولین بار از شبکه سیبیاس روی آنتن رفت. بعد از آن بین سالهای 1960 تا 1961 پخش فقط یک فصل از سریال به شبکه انبیسی واگذار شد و بعد دوباره از شبکهی سیبیاس روی آنتن رفت تا در ژوئن 1962 به کار خود پایان دهد اما نه برای همیشه. قرار شد فرمت سریال به جای اپیزودهای تقریباً 30 دقیقهای به قسمتهای یک ساعته تغییر کند و این روند تا 1965 یعنی آخرین سال پخش سریال ادامه پیدا کرد. حتی الان هم که در عصر طلایی سریالهای تلویزیونی به سر میبریم، سایهی آلفرد هیچکاک را روی خیلی از سریالهای آمریکایی حال حاضر یا سریالهایی که درکشورهای دیگر ساخته میشوند، میشود حس کرد. از بین سریالهای کلاسیک محبوب دهههای 1950 و 1960 ، فقط «من عاشق لوسیام»(I Love Lucy) و «منطقهی گرگ و میش» را میشود در رکورد باز پخشهای بعدی رقیب سریال هیچکاک به حساب آورد.
*پیشواز هیچکاکی
آلفرد هیچکاک تقدیم میکند بیشتر از همه به خاطر تیتراژ اولش سر زبانها افتاد. دوربین روی طرحی کاریکاتور گونه از شمایل خود هیچکاک فید میَشود و همزمان که موسیقی متن برنامه( «مارش عزای ماریونت» ساختهی شارل گونو) شروع به نواختن میکند، هیچکاک ازگوشهی سمت راست تصویر در سایه ظاهر میشود و بعد به سمت مرکز صفحهی تلویزیون قدم برمیدارد تا کاریکاتور خودش را بپوشاند. بعد از آن بیشتر اوقات حرفهایش را با گفتن «عصر بخیر» شروع میکرد. بد نیست بدانید که برنارد هرمان، موسیقیدان و همکار قدیمی هیچکاک کسی بود که پیشنهاد استفاده از موسیقی متن یاد شده را مطرح کرد و آقای کارگردان با کمال میل پذیرفت. طراحی کاریکاتوری که هیچکاک خالق آن بود و استفاده از قطعهی گونو، آهنگساز فرانسوی قرن نوزدهم به عنوان موسیقی متن تا حدی در فرهنگ عامهی مردم آمریکا رسوخ کرده که تنها تصویر هیچکاک را در ذهنشان تداعی میکند و اصلا به «موسیقی هیچکاک» معروف شده است.
*هیچکاک همیشه در صحنه
اما حضور هیچکاک به تیتراژ محدود نمیشود و بلافاصله در صحنه ظاهر میَشود تا با لحنی تمسخر آمیز خلاصهای از داستان هر قسمت را تعریف کند. هیچکاک اغلب در استودیویی خالی یا در صحنهی همان اپیزودی که قرار بود به نمایش در آید، جلوی دوربین ظاهر میشد. تک گوییهای او کاملا به صورت اختصاصی توسط جیمز بی.الردایس، نویسندهی کمدی نوشته میشد. جالبتر اینکه برای معرفی هر اپیزود، دست کم دو ورژن مختلف فیلمبرداری میشد. یک نسخه، مخصوص مخاطبان آمریکایی بود که اغلب آگهیهای بازرگانی محبوب را دست میانداخت یا سر شوخی با اسپانسر را باز میکرد و به پیشواز آگهی میرفت. نسخهی جایگزین مخصوص مخاطبان اروپایی ضبط میَشد که با آمریکاییها شوخی میکرد. هنر نمایی استاد تعلیق و دلهره به جایی رسید که در فصلهای پایانی، در شروع هر اپیزود علاوه بر نسخهی انگلیسی، برداشتهایی را به زبانهای فرانسوی و آلمانی هم ضبط میکرد تا نسخههای متفاوتی برای نمایش بین المللی سریال در دسترس مخاطبان باشد.
*پشت سر یک کارگردان موفق
«تلویزیون قتل را به خانه آورده-همان جایی که به آن تعلق دارد» این نقل قول معروف هیچکاک است که در توصیف سریالش گفته. موفقیت گستردهی آلفرد هیچکاک تقدیم میکند، مرهون دو چیز بود: یک، صفی از نویسندگان معروف که هیچکاک انتخابشان کرده بود. او کارهای منتشر شده را به بسط و گسترش قصه و سناریو نویسی به شیوهی مرسومش ترجیح میداد. بسیاری از نویسندگان سریال نامهای شناخته شده و معروفی بودند، از جمله ارکی امبلر، رابرت بلاک، جان چیور، رال دال، ایون هانتر (_معروف به اد مک بین)، گارسن کنین، الری کوپین، ریچارد لوینسن، ویلیام لینک و هنری اسلهسر. چاشنی اصلی روایتهای هر اپیزود، ایهام و تعلیق است و در نتیجه، خیلی از قسمتهای سریال بدون مجازات ضد قهرمان یا حتی بدون در نظر گرفتن پاداشی برای درستکاری به پایان میرسید.
*من ظاهر میشوم، پس هستم!
دومین عامل تأثیر گذار در استقبال گستردهی منتقدان و مخاطبان از سریال، شهرت هیچکاک در مقام فیلمساز سینما بود. واقعیت این است که با توجه به طرز تفکر حاکم در آن دوران، هیچکاک قدمی جسورانه برداشته بود و خود را از مقام کارگردانی پیشگام و جریان ساز تا حد یک کارگردان تلویزیونی تنزل داده بود، البته که در ابتدا شک داشت و قدمی نبود که از همان شروع با اطمینان برداشته باشد اما مهمترین عاملی که باعث شد تصمیمی قطعی در این زمینه بگیرد، شیفتگی و علاقهاش به ظاهر شدن جلوی دوربین بود.به گزارش همشهری جوان، اگر عشق سینمای کلاسیک باشید و فیلم ندیده از هیچکاک در آرشیوتان نمانده باشد، حتما میدانید که او در تک تک فیلمهایش حضور مختصری داشته. با این همه، اجرای او در این سریال تلویزیونی باعث شد به شهرت بیسابقهای دست پیدا کند و زبانزد خاص و عام شود. شک نکنید که او با دست زدن به چنین ریسک بزرگی، تبدیل به یکی از متمایزترین شخصیتهای نمایشی در آمریکا یا حتی دنیا شد، بدون اینکه بازی خاصی ارائه دهد.
بیشتر اپیزودهای «آلفرد هیچکاک ...» مثل سریال «برکینگ بد» حدود 30 دقیقه یا کمتر هستند در هر اپیزود میبینیم که طمعی آنی و زود گذر یا غرور جریحهدار شدهی یک شخصیت میتواند منجر به انتقام گیری از همسر، بهترین رفیق یا حتی غریبههای بیگناه شود. گاهی اوقات شخصیتها تلاش میکنند با منطق تراشی، کارها و رفتارهایشان را توجیه کنند. در اپیزود «یک قتل بی عیب و نقص» (A Perfect Murder) میبینیم که شخصیت منفی قصه رو به قربانیاش میگوید: «آدمیزاد حق داره به طبیعت کمک کنه راه خودش رو بره. منظورم اینه که اگه بخواد کلهشق بازی در آره ... » جالبتر اینکه سالها زمان برد تا موجودی به نام ضدقهرمان و شخصیت شرور در سریالهای تلویزیونی ظهور کند اما هیچکاک مثل همیشه در این زمینه هم پیشرو محسوب میشود.
*به جنگ سانسورچی
اگر خیال میکنید در تلویزیون آمریکا سانسور وجود ندارد، سخت در اشتباهید. شبکهی سیبیاس این قدر مرتکب سانسور و دست بردن در نتیجهگیری اپیزودهای مختلف شد که هیچکاک طبق معمول به شیوهی هوشمندانهی خود دست به کار شد؛ تکذیبهای که در پایان بسیاری از قسمتهای سریال میبینید و از قضا باز هم نوشتهی آلردایس هستند، تبدیل به نماد مقاومت هیچکاک شدند. بیشتر این تکذیبیهها به قدری در لفافه و با ابهام بیان میشدند که مأموران ممیزی جز آه کشیدن و تحمل کردن هیچ کاری از دستشان ساخته نبود.
*یک لشگرآدم کار بلد
از بین 361 اپیزود سریال، خود هیچکاک کارگردانی 17 قسمت را به عهده داشته. رکورددار اما رابرت استیونز است که 44 اپیزود را کارگردانی کرده است. بعد از او، به ترتیب پل هنرید 28 اپیزود و آرتور هیلر 17 اپیزود را کارگردانی کردهاند. از بین چهرههی سرشناس دنیای فیلمسازی هم کسانی بودند که تعداد محدودتری از اپیزودها را جلوی دوربین بردند، از جمله رابرت آلتمن، رابرت استیونسن و ویلیام فردکین.
در سال 1985، پنج سال بعد از مرگ هیچکاک، شبکهی انبیسی کی تله فیلم جدید را با اقتباس از سریال هیچکاک روی آنتن برد. این تله فیلم تلفیقی از چهار داستان بود که تازه فیلمبرداری شده بودند، به اضافه بخشهایی از سریال اصلی هیچکاک که با فرمت رنگی در ابتدای هر بخش قرار گرفته بود. تله فیلم انبیسی به موفقیتی خیره کننده دست پیدا کرد. پاییز همان سال، انبیسی دست به حرکت دیگری زد و سریال آلفرد هیچکاک تقدیم میکند را با حفظ سبک و سیاق تله فیلم یاد شده احیا کرد. هر چند، این بار فقط یک فصل از سریال روی آنتن رفت و انبیسی از ساخت دنبالهی آن انصراف داد.