به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ عقبماندگی جامعه، کمبود شدید امکانات رفاهی و تجهیزات پزشکی، در کنار عدم تعهّد و فقدان حسِّ مسئولیّتپذیری از سوی برخی طبیبان و مسئولین بهداشتی، موجب میشد تا اکثریت عامه مردم که در آن برهه زمانی در فقر و فلاکت به سر میبردند، درد و رنج ناشی از بیماری را بیش از پیش حس نمایند.
اکثریت عامه مردم ایران طی قرون گذشته عمدتاً با دردها و رنجهای بیشماری دست به گریبان بودند، انواع و اقسام دشواریها و مسائل بغرنج همانند جنگهای داخلی مدّعیان قدرت، تجاوزات نیروهای بیگانه، ظلم و اجحافات حکّام و زمامداران کشوری، و بلایای طبیعی مانند قحطی و خشکسالی، سیل و زلزله، و البتّه شیوع امراض مسری و مُهلک، معاش و حتّی حیات ایرانیان را همواره با چالشی جدّی مواجه مینمود. در این مقاله کوتاه، به صورت بسیار مختصر به نمونهای از این مصائب مردمنقاط مختلف ایران که در قالب بیماری مالاریا طی اوایل دهه بیست شمسی شیوع پیدا کرده، به روایت اسناد، پرداخته خواهد شد.
جدای از این که خودِ بیماری موجب زحمت و مسبّب مشکلات برای هر انسانی است، مهمتر از آن، عواملی بود که سبب تشدید درد و رنج برای عامّه مردم میگردید، که برجستهترین آن، فقدان امکانات بهداشتی و تجهیزات پزشکی در آن برهه زمانی در کشور به شمار میآمد.گزارشی مورخ اواسط سال 1322ش مربوط به بجنورد در شمالشرق ایران حاکی از این بود که مرض مالاریا در بسیاری از نواحی روستایی آن منطقه شیوع پیدا کرده، و مردم آن دیار با کمبود امکانات درمانی به ویژه دارو مواجه هستند1.
طی همان برهه زمانی در شمال ایران یعنی نوشهر نیز وضعیت به گونهای مشابه جریان داشت:«حال موقع بروز مالاریا است دارو یافت نمیشود مردم ازین حیث کاملاً در زحمت هستند»2. شواهد و قراین دیگری مربوط به اهالی مناطق مرکزی حتّی نواحی نزدیک به پایتخت، دالِّ بر اوضاع نابسامان توده مفلوک جامعه بود، چنانکهآنان را وادار نمود از زمامداران مختلف حکومتی اعم از نخستوزیر، رئیس مجلس، وزارت داخله و وزارت بهداری، درخواست کمک عاجزانه نمایند: «محترماً به عرض میرسانیم این بندگان رعایای فردوس، علاءآباد و خواه و یوسفآباد، ورامین، شهریار که قادر به نان و چراغ شب خود نیستیم، از مالاریای شهریار کاملاً مطّلع بوده و هستید و امسال با شدّت مالاریا به علاوه مرض تیفوس در شهریار شدّت کرده است. تاکنون از این چند آبادی نام برده بالا، تخمین دویست نفر در اثر مالاریا و تیفوس فوت کرده است. نه دکتر، نه دوا، نه پول که در تهران رفته معالجه نماییم، نه این بندگان، تمام بندگان شهریار به این درد مبتلا است...در اثر مریضی کار فلاحت مختل گردیده»3.
درخواستهایی ازین نوع، مبنی بر کمبود امکانات پزشکی برای رفع و درمان بیماری مالاریا،از سوی اهالی مناطق جنوبی ایران نیز گزارش شده است. در جیرفت «پزشک بهداری جیرفت نیامده، همه اهالی مخصوصاً مستخدمین دولت مبتلا به مالاریا و گریپ بوده، تلفات هم داده و میدهد»4. در منطقه لار «به موجب گفته پزشک بهداری شش نوع مالاریا در بین مردم بهطور همزمان شیوع داشته، اکنون رو به تخفیف ولی در عین حال تلفات دیده و شنیده میشود»5. در کهنوج نیز گزارشی مبتنی بر این بود که «عدّه زیادی مبتلا به تیفوس، مالاریا و گریپ شده و در نتیجه عدم پزشک و دارو، و نایابی دارو و پوشاک در زحمت و نگران میباشند»6.
جدای از کمبود شدید امکانات بهداشتی و تجهیزات پزشکی در زمینه پیشگیری و درمان مبتلایان به مالاریا، مردم اکثریت مناطق از فقدان نیروهای متخصص و خِبره در زمینه پزشکی نیز رنج میبردند، چنانکه بنابر روایتی مربوط به شمالغرب ایران یعنی شاهیندژ:
بخش شاهیندژ که تقریباً چهار هزار نفر نفوس در مرکز بخش و پنجاهوشش هزار اهالیقراء تابعه آن سکنی دارند، تاکنون به واسطه نبودن پزشک دیپلمه و تحصیلکرده و دارو دچار امراض گردیده، از عدم توجه اولیای وزارت بهداری دائماً ازین حیث در زحمت و مشقّت هستند و با وجود شکایات متوالی تاکنون کوچکترین نتیجهای حاصل نشد. اخیراً در اثر شیوع مالاریا، تیفوس و تیفوئید عدّه کثیری بیمار گردیده و پزشک بی اطلاع فعلی که هیچگونه معلومات و تحصیلات نداشته و پیرمرد عاجزی است از معالجه بیماران عاجز و اهالی ناچاراً به داروهای زنانه مانند سابق توسّل جستهاند7.
علاوه بر همه این معضلات و کاستیها، حتی در برخی مناطق که پزشک و نیروی متخصص حضور داشته، فقدان حسّ انساندوستی و عدم مسئولیّتپذیری از سوی پزشک که ساختار فاسد اداری مبتنی بر پارتیبازی و ترجیح رابطه بر ضابطه، آن را شدّت میبخشید، موجب بروز مشکلات بیشتری برای مردم میشد. گزارشی مورخ اواسط سال 1322ش، حاکی از آن است که شیوع بیماری مالاریا زندگی ساکنین برخی نواحی میان قم-اراک کنونی را دچار چالشی جدّی، فرسایشی و بلندمدّت نموده بود: «اینجانبان اهالی پشتکدار محلات قم مدت دو ماه است مرض مالاریا در این حوزه شیوع پیدا کرده هشتاد درصد اهالی را مبتلا نموده است و هر روزه چندین نفر تلفات می-دهد».
این معضل هنگامی برای اهالی آن منطقه از ایران بیش از پیش رو به وخامت گرایید کهپزشک یا به عبارتی مأمور بهداشت آنجا، در نتیجه عدم تعهّد و مسئولیتناپذیری از ایفای وظایف خود شانه خالی مینمود:«تنها علّت آن این است که دکتر بهداری به فکر اهالی نبوده و محل خود را چندین روز ترک میکند و هرجا که میخواهدمیرود و پشت گرمی به دیگری دارد و میگوید پارتی من معتبر استو تا امروز چندین شکایتبه وزارت بهداری نمودهایم و هیچ ترتیب اثر داده نشده، و شکایات اهالی به وسیله وزارت بهداری و پارتی دکتر نامبرده به خود ایشان رسیده، و از طرف وزارت بهداری به ایشان اطمینان کامل داده شده است که آسوده خاطر زندگانی کند.»8. همچنین بر اساس گزارش دیگری راجع به قصور و عدم تعّهد یکی از مسئولین امور بهداشتی در غرب مازندران:«متجاوز از یک ماه است رئیس بهداری شهسوار به عنوان مرخصی طهران رفته و هنوز مراجعت ننموده فقط یک نفر پزشک در شهسوار است که او هم روزانه در بیمارستان مشغول و چون موقع شیوع مالاریای این حدود میباشد روزی قریب به دویست نفر بیمار را به تنهایی معاینه و پذیرایی مینماید که البته وقت بیشتری برای عیادت و درمان سایر بیماران بستری در خانهها را ندارد بدین جهت عموماً در زحمت و از حیث نبودن پزشک کاملاً نگران هستند»9.
با همه این اوصاف و علیرغم تمام کمبودها و نواقصی که اشاره شد، نباید از برخی اقدامات مثبت از سوی مسئولان امور بهداشتی کشور نیز غافل گردید. یک نمونه آن، قدردانی و سپاس اهالی گرگان از یکی از پزشکان متعهّد و نوعدوستی بود که با اقدامات بهموقع خود توانست از شیوع مالاریا در ان منطقه در بهار سال 1324ش جلوگیری نماید:«دارو به وسیله معظمله بهطور عادلانه بین مستمندان این شهرستان پخش و کوشش مشارالیه در شفایافتن بیماران اهالی گرگان اعم از شهری و دهاتی و ترکمن موجب خرسندی کامل اهالی شد و بدین وسیله ما اهالی گرگان و دشت رضایت خود را از چنین دکتر حاذق و ساعی که تمام همِّ خود را در مدت 4ماه توقف در شهرستان گرگان مصرف به انجام وظایف محوّله نموده اظهار میکنیم»10. بهعلاوه، در اواسط همان سال بود که جمعی از معتمدین محلّی منطقه گمیشان، واقع در شمال بندر ترکمن، طی نامهای به وزیر بهداری و رئیس مجلس شورای ملّیاز وضعیت بسیار بغرنج اهالی آنجا بهخاطر بیماری مالاریا و تب راجعه طی چند ماه قبل از آن، سخن به میان آورده و در نهایت متذکّر شدندکه «در اندک مدّتی با سعی و جدّیّت فوقالعاده پزشکان مبرّز» از مهلکه نجات یافتند. ازینرو، « با کمال امتنان و نیت پاک از توجّهات جناب آقای وزیر بهداری بی نهایت سپاسگذار بوده، و از آقای دکتر فریس رئیس هیئت گومیشان و آقای دکتر شهردینی رئیس بهداری گومیشان بی نهایت متشکّریم»11.
_________________________________
1- آرشیو اسناد موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،شماره سند: 90-873- 4م.
2- همان، شماره سند: 68-873-4م.
3- جنگ جهانی اول و دوم در ایران به روایت اسناد، به کوشش:الهام ملکزاده و دیگران، تهران:کتابخانه مجلس شورای اسلامی، 1392ش، ص329.
4- آرشیو اسناد موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،شماره سند: 274-730-4م.5- همان، شماره سند: 215-730-4م.
6- همان، شماره سند: 153-730-4م.
7- جنگ جهانی اول و دوم در ایران به روایت اسناد، ص398.
8- همان، ص322.
9- آرشیو اسناد موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،شماره سند: 244-741-4م.
10- جنگ جهانی اول و دوم در ایران به روایت اسناد، ص407.
*موسسه مطالعات تاریخ معاصرایران
اکثریت عامه مردم ایران طی قرون گذشته عمدتاً با دردها و رنجهای بیشماری دست به گریبان بودند، انواع و اقسام دشواریها و مسائل بغرنج همانند جنگهای داخلی مدّعیان قدرت، تجاوزات نیروهای بیگانه، ظلم و اجحافات حکّام و زمامداران کشوری، و بلایای طبیعی مانند قحطی و خشکسالی، سیل و زلزله، و البتّه شیوع امراض مسری و مُهلک، معاش و حتّی حیات ایرانیان را همواره با چالشی جدّی مواجه مینمود. در این مقاله کوتاه، به صورت بسیار مختصر به نمونهای از این مصائب مردمنقاط مختلف ایران که در قالب بیماری مالاریا طی اوایل دهه بیست شمسی شیوع پیدا کرده، به روایت اسناد، پرداخته خواهد شد.
جدای از این که خودِ بیماری موجب زحمت و مسبّب مشکلات برای هر انسانی است، مهمتر از آن، عواملی بود که سبب تشدید درد و رنج برای عامّه مردم میگردید، که برجستهترین آن، فقدان امکانات بهداشتی و تجهیزات پزشکی در آن برهه زمانی در کشور به شمار میآمد.گزارشی مورخ اواسط سال 1322ش مربوط به بجنورد در شمالشرق ایران حاکی از این بود که مرض مالاریا در بسیاری از نواحی روستایی آن منطقه شیوع پیدا کرده، و مردم آن دیار با کمبود امکانات درمانی به ویژه دارو مواجه هستند1.
طی همان برهه زمانی در شمال ایران یعنی نوشهر نیز وضعیت به گونهای مشابه جریان داشت:«حال موقع بروز مالاریا است دارو یافت نمیشود مردم ازین حیث کاملاً در زحمت هستند»2. شواهد و قراین دیگری مربوط به اهالی مناطق مرکزی حتّی نواحی نزدیک به پایتخت، دالِّ بر اوضاع نابسامان توده مفلوک جامعه بود، چنانکهآنان را وادار نمود از زمامداران مختلف حکومتی اعم از نخستوزیر، رئیس مجلس، وزارت داخله و وزارت بهداری، درخواست کمک عاجزانه نمایند: «محترماً به عرض میرسانیم این بندگان رعایای فردوس، علاءآباد و خواه و یوسفآباد، ورامین، شهریار که قادر به نان و چراغ شب خود نیستیم، از مالاریای شهریار کاملاً مطّلع بوده و هستید و امسال با شدّت مالاریا به علاوه مرض تیفوس در شهریار شدّت کرده است. تاکنون از این چند آبادی نام برده بالا، تخمین دویست نفر در اثر مالاریا و تیفوس فوت کرده است. نه دکتر، نه دوا، نه پول که در تهران رفته معالجه نماییم، نه این بندگان، تمام بندگان شهریار به این درد مبتلا است...در اثر مریضی کار فلاحت مختل گردیده»3.
درخواستهایی ازین نوع، مبنی بر کمبود امکانات پزشکی برای رفع و درمان بیماری مالاریا،از سوی اهالی مناطق جنوبی ایران نیز گزارش شده است. در جیرفت «پزشک بهداری جیرفت نیامده، همه اهالی مخصوصاً مستخدمین دولت مبتلا به مالاریا و گریپ بوده، تلفات هم داده و میدهد»4. در منطقه لار «به موجب گفته پزشک بهداری شش نوع مالاریا در بین مردم بهطور همزمان شیوع داشته، اکنون رو به تخفیف ولی در عین حال تلفات دیده و شنیده میشود»5. در کهنوج نیز گزارشی مبتنی بر این بود که «عدّه زیادی مبتلا به تیفوس، مالاریا و گریپ شده و در نتیجه عدم پزشک و دارو، و نایابی دارو و پوشاک در زحمت و نگران میباشند»6.
جدای از کمبود شدید امکانات بهداشتی و تجهیزات پزشکی در زمینه پیشگیری و درمان مبتلایان به مالاریا، مردم اکثریت مناطق از فقدان نیروهای متخصص و خِبره در زمینه پزشکی نیز رنج میبردند، چنانکه بنابر روایتی مربوط به شمالغرب ایران یعنی شاهیندژ:
بخش شاهیندژ که تقریباً چهار هزار نفر نفوس در مرکز بخش و پنجاهوشش هزار اهالیقراء تابعه آن سکنی دارند، تاکنون به واسطه نبودن پزشک دیپلمه و تحصیلکرده و دارو دچار امراض گردیده، از عدم توجه اولیای وزارت بهداری دائماً ازین حیث در زحمت و مشقّت هستند و با وجود شکایات متوالی تاکنون کوچکترین نتیجهای حاصل نشد. اخیراً در اثر شیوع مالاریا، تیفوس و تیفوئید عدّه کثیری بیمار گردیده و پزشک بی اطلاع فعلی که هیچگونه معلومات و تحصیلات نداشته و پیرمرد عاجزی است از معالجه بیماران عاجز و اهالی ناچاراً به داروهای زنانه مانند سابق توسّل جستهاند7.
علاوه بر همه این معضلات و کاستیها، حتی در برخی مناطق که پزشک و نیروی متخصص حضور داشته، فقدان حسّ انساندوستی و عدم مسئولیّتپذیری از سوی پزشک که ساختار فاسد اداری مبتنی بر پارتیبازی و ترجیح رابطه بر ضابطه، آن را شدّت میبخشید، موجب بروز مشکلات بیشتری برای مردم میشد. گزارشی مورخ اواسط سال 1322ش، حاکی از آن است که شیوع بیماری مالاریا زندگی ساکنین برخی نواحی میان قم-اراک کنونی را دچار چالشی جدّی، فرسایشی و بلندمدّت نموده بود: «اینجانبان اهالی پشتکدار محلات قم مدت دو ماه است مرض مالاریا در این حوزه شیوع پیدا کرده هشتاد درصد اهالی را مبتلا نموده است و هر روزه چندین نفر تلفات می-دهد».
این معضل هنگامی برای اهالی آن منطقه از ایران بیش از پیش رو به وخامت گرایید کهپزشک یا به عبارتی مأمور بهداشت آنجا، در نتیجه عدم تعهّد و مسئولیتناپذیری از ایفای وظایف خود شانه خالی مینمود:«تنها علّت آن این است که دکتر بهداری به فکر اهالی نبوده و محل خود را چندین روز ترک میکند و هرجا که میخواهدمیرود و پشت گرمی به دیگری دارد و میگوید پارتی من معتبر استو تا امروز چندین شکایتبه وزارت بهداری نمودهایم و هیچ ترتیب اثر داده نشده، و شکایات اهالی به وسیله وزارت بهداری و پارتی دکتر نامبرده به خود ایشان رسیده، و از طرف وزارت بهداری به ایشان اطمینان کامل داده شده است که آسوده خاطر زندگانی کند.»8. همچنین بر اساس گزارش دیگری راجع به قصور و عدم تعّهد یکی از مسئولین امور بهداشتی در غرب مازندران:«متجاوز از یک ماه است رئیس بهداری شهسوار به عنوان مرخصی طهران رفته و هنوز مراجعت ننموده فقط یک نفر پزشک در شهسوار است که او هم روزانه در بیمارستان مشغول و چون موقع شیوع مالاریای این حدود میباشد روزی قریب به دویست نفر بیمار را به تنهایی معاینه و پذیرایی مینماید که البته وقت بیشتری برای عیادت و درمان سایر بیماران بستری در خانهها را ندارد بدین جهت عموماً در زحمت و از حیث نبودن پزشک کاملاً نگران هستند»9.
با همه این اوصاف و علیرغم تمام کمبودها و نواقصی که اشاره شد، نباید از برخی اقدامات مثبت از سوی مسئولان امور بهداشتی کشور نیز غافل گردید. یک نمونه آن، قدردانی و سپاس اهالی گرگان از یکی از پزشکان متعهّد و نوعدوستی بود که با اقدامات بهموقع خود توانست از شیوع مالاریا در ان منطقه در بهار سال 1324ش جلوگیری نماید:«دارو به وسیله معظمله بهطور عادلانه بین مستمندان این شهرستان پخش و کوشش مشارالیه در شفایافتن بیماران اهالی گرگان اعم از شهری و دهاتی و ترکمن موجب خرسندی کامل اهالی شد و بدین وسیله ما اهالی گرگان و دشت رضایت خود را از چنین دکتر حاذق و ساعی که تمام همِّ خود را در مدت 4ماه توقف در شهرستان گرگان مصرف به انجام وظایف محوّله نموده اظهار میکنیم»10. بهعلاوه، در اواسط همان سال بود که جمعی از معتمدین محلّی منطقه گمیشان، واقع در شمال بندر ترکمن، طی نامهای به وزیر بهداری و رئیس مجلس شورای ملّیاز وضعیت بسیار بغرنج اهالی آنجا بهخاطر بیماری مالاریا و تب راجعه طی چند ماه قبل از آن، سخن به میان آورده و در نهایت متذکّر شدندکه «در اندک مدّتی با سعی و جدّیّت فوقالعاده پزشکان مبرّز» از مهلکه نجات یافتند. ازینرو، « با کمال امتنان و نیت پاک از توجّهات جناب آقای وزیر بهداری بی نهایت سپاسگذار بوده، و از آقای دکتر فریس رئیس هیئت گومیشان و آقای دکتر شهردینی رئیس بهداری گومیشان بی نهایت متشکّریم»11.
_________________________________
1- آرشیو اسناد موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،شماره سند: 90-873- 4م.
2- همان، شماره سند: 68-873-4م.
3- جنگ جهانی اول و دوم در ایران به روایت اسناد، به کوشش:الهام ملکزاده و دیگران، تهران:کتابخانه مجلس شورای اسلامی، 1392ش، ص329.
4- آرشیو اسناد موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،شماره سند: 274-730-4م.5- همان، شماره سند: 215-730-4م.
6- همان، شماره سند: 153-730-4م.
7- جنگ جهانی اول و دوم در ایران به روایت اسناد، ص398.
8- همان، ص322.
9- آرشیو اسناد موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،شماره سند: 244-741-4م.
10- جنگ جهانی اول و دوم در ایران به روایت اسناد، ص407.
*موسسه مطالعات تاریخ معاصرایران