به گزارش مشرق، مردي جوان كه براي رسيدن به دخترخالهاش، شوهر او را به قتل رسانده بود، ماجرا را شرح داد.
به
گزارش روزنامه جوان، ساعت 3 بامداد روز چهارشنبه، 16 تيرماه بود كه
كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي از كشف جسدي سوخته در جاده ورامين به
فيروزآباد با خبر و در محل حاضر شدند. بررسيها حكايت از اين داشت كه جسد
متعلق به مردي است كه در صندلي شاگرد خودروي سواري سمند به آتش كشيده شده
است.
گزارش اوليه عوامل تشخيص هويت پليس آگاهي بعد از بررسي جسد در محل
نشان داد كه اين مرد ابتدا با ضربات چاقو به قتل رسيده و سپس جسد به همراه
خودرو به آتش كشيده شده است. بنابراين پرونده با موضوع قتل عمد تشكيل شد و
تلاش براي شناسايي عامل يا عاملان حادثه كليد خورد.
شناسايي هويت مقتول
در
اولين گام شماره پلاك خودروي سمند بررسي و مشخص شد كه مالك آن مردي 48
ساله به نام پژمان است. از آنجا كه گوشي تلفن همراه پژمان خاموش بود،
الهام، همسر وي مورد تحقيق قرار گرفت.
او گفت من همراه شوهر و دو دختر10 و
12 سالهمان در فلكه سوم تهرانپارس زندگي ميكنيم. شب قبل بود كه همگي به
خانه پدرم رفتيم. بعد از خوردن شام، پژمان براي انجام كاري خانه را ترك
كرد. ساعت 11/30 شب، وقتي تماس گرفت، خواستم دنبال ما بيايد و به خانه
برويم، اما خستگي را بهانه كرد و خواست شب را در خانه پدرم بمانيم كه به
ناچار قبول كردم تا اينكه امروز از حادثه آتشسوزي خودروي او با خبر شدم.
خانواده پژمان بعد از حضور در پزشكي قانوني هويت وي را از روي گردنبند فلزي
كه به دور گردن جسد مانده بود، شناسايي كردند.
كشف سرنخ در خانه پژمان
بعد
از شناسايي هويت مقتول و ثبت اظهارات همسرش، كارآگاهان براي يافتن اطلاعات
بيشتر راهي خانه پژمان كه ساختماني دو طبقه بود، شدند. در پاركينگ ساختمان
يك دستگاه خودروي پژو 207 كشف شد كه مشخص شد شب حادثه مالك آن، خودرو را
آنجا پارك كرده و همراه پژمان با سواري سمند خانه را ترك كرده است.
دنبال كردن سرنخ
بازداشت 2 مظنون
ابراز علاقه به پسرخاله
اقرار به جنايت
31
تيرماه و در حالي كه 15 روز از ماجراي قتل گذشته بود، سرانجام ناصر قفل
سكوت را شكست و به قتل اقرار كرد و گفت كه الهام در ارتكاب حادثه نقش
نداشته است. او گفت يك روز قبل از حادثه بود كه با الهام تماس گرفتم. او
ناراحت بود و گفت كه با شوهرش درگير شده است. از اين ماجرا خيلي عصباني شدم
و تصميم به قتل پژمان گرفتم. شب حادثه چاقويي برداشتم و به بهانه تحويل
دادن پژو 207 راهي خانه پژمان شدم. بعد از پارك كردن خودرو در پاركينگ،
پژمان اصرار كرد من را به خانه برساند كه قبول كردم. در طول مسير بود كه
خواستم من را به خانه يكي از دوستانم در حكيميه برساند. در محل خلوتي
خواستم من را پياده كند. وقتي خودرو را نگه داشت، ناگهان چاقو كشيدم و در
حالي كه غافلگير شده بود... .
بعد از اينكه از مرگ او مطمئن شدم، جسد
را به صندلي شاگرد منتقل كردم و خودم پشت فرمان نشستم و شروع به رانندگي
كردم. مدتي سرگردان در خيابانها رانندگي كردم تا اينكه خودم را ابتداي
جاده ورامين ديدم. جاي خلوتي توقف كردم. مقداري بنزين را كه در صندوق عقب
بود، روي خودرو ريختم و بعد از آتش زدن آن از محل دور شدم.