گروه فرهنگ و هنر مشرق- محمد بقایی ماکان وضعیت فرهنگی جامعه را به گونهای نمیداند که در آن چهرههای ماندگار خلق شوند.این نویسنده و پژوهشگر درباره علت دگرگونی و تغییر جایگاه نویسنده در جهان امروز و ایران، گفت: دنیای ما به خلاف آنچه آندره مالرو نویسنده و سیاستمدار معروف فرانسوی پیش بینی کرده بود شده است. مالرو گفته بود، قرن 21 به بعد دنیای معنویت خواهد بود و مذهب در جهان حاکمیت گذشته خود را پیدا خواهد کرد، ولی میبینیم آنچه حاکمیت پیدا کرده تفکر فراصنعتی است و در خصوص مذهب هم تفکری را شاهدیم که آن را باید انحرافی از حقایق دینی دانست . بنابراین از همین مقدمه میتوان نتیجه گرفت که در حوزه هنر و ادبیات نیز کمبودهایی نسبت به دهههای گذشته احساس میشود. از جمله اینکه سینما دیگر آن بازیگران قدر قدرت خود را از دست داده، همچنین در حوزههای دیگر هنری مثل موسیقی چهره هایی مثل بتهوون، باخ و امثال اینها ظهور نمیکنند.
او با بیان اینکه در حال حاضر در حوزه ادبیات و شعر و داستاننویسی چهرههای برجستهای که با بزرگان ادب جهان از جمله رماننویسان معروف روسی قابل قیاس باشند دیگر چهره ننمودهاند، توصیح داد: از این قیاس میتوان با وضعیتی که در همین زمینهها در جامعه ایرانی مشاهده میکنیم نکتههای قابل تأمل و تأسفی یافت؛ چنانچه در حوزه شعر دیگر مردان بزرگی که تاریخ شعر ایران در دهههای اخیر به خود دیده بود سر بر نیاوردند.
بقایی ماکان گفت: در دیگر زمینههای هنری نیز وضع کم و بیش به همین صورت بوده و جهشها و پرشهای قابل توجهی در حوزههای هنری در جامعه ایران دیده نشده است؛ به طوری که با جرأت میتوان گفت در چند دهه اخیر جامعه فرهنگی ایران حتی شاهد سربرآوردن چهرهای نبوده است که بتوان گفت او در تاریخ فرهنگی ایران نامی ماندگار خواهد شد. برای مثال دیگر در حوزه ادب فارسی یا به طور کلی حوزه فرهنگی ایران چهرههایی مانند هشترودی، حسابی، دهخدا، بهار، خانلری، مینوی و امثال اینها را نمیبینیم. طبیعی است که چنین معلولی مانند هر معلول دیگر سر در علتی دارد.
این پژوهشگربه ایسنا گفت: این علت از فضایی ناشی میشود که در جامعه حاکم است. با نگاهی به صفحات نخست روزنامههای کشور میبینیم که نشانی از خبرهای مهم فرهنگی یا گزارشهای که به لحاظ فرهنگی و هنری برای جامعه درخور توجه باشد وجود ندارد. رسانههای کشور اعم از شنیداری و دیداری و مکتوب به میزان قابل توجهی تحت تأثیر قضایای اقتصادی و سیاسی قرار گرفته است. کمتر کسی است که حتی در رسانههای مختلف به موضوعات فرهنگی اهمیت واقعی بدهد که این مسئله ناشی از نبود تولیدات فرهنگی میشود و پدید نیامدن چهرههای فرهنگی قابل تأمل.
او درباره چرایی به وجود آمدن این وضعیت گفت: اندیشه فرهنگی را میتوان به بذر تشبیه کرد. این بذر هر چقد مرغوب باشد اگر در زمینی بارور کشت نشود و از نور و آب کافی برخوردار نباشد، طبیعی است که رشد نخواهد کرد و اگر هم رشد کند شکوفایی چشمگیری نخواهد داشت. بنابراین وقتی وضعیت فرهنگی یک جامعه را در نظر میگیرید، میبینید این پرنده قابل پرواز و اوج گیری یک بالش به سبب ممیزی بسته شده و بال دیگرش به مسائل اقتصادی و یک پایش به سنگهای سیاسی و پای دیگرش به واپسنگریها بسته شده و بالاتر از اینها مسئلهای هم به نام ترس و دلهره از بیان واقعیتهای اجتماعی وجود دارد، بنابراین چنین پرندهای هر چقدر هم بلند پرواز باشد نمیتواند زیبایی و استعداد خود را در اوج گرفتن نشان دهد.
بقایی ماکان متذکر شد: در جامعه ما نویسندگان بزرگی میتوانند ظاهر شوند، ولی همین مسائل سبب شده که آنها قلمهایشان را به جولان در نیاورند و اگر هم کتابی پدید آوردهاند کار به جایی رسیده که آن را در خارج از کشور منتشر کنند. مجموع این کارها باعث شد دستهای اهل قلم و پدیدآورندگان هنر در تمامی رشتهها به صورت راکد و غیرفعال درآیند وگرنه در جامعهای که تاریخ ثابت کرده در هر دورهای بزرگترین متفکران و شاعران و نویسندگان را به جهان معرفی کرده چگونه است که در چند دهه اخیر حتی یک چهره قابل تأمل هم ندارد و اگر هم هست بسیار استثنایی است و کسی بوده که با عرصه کردن آثار خود در برون مرز نام و اعتباری برای خود کسب کند.
او در پاسخ به این سوال که الان وضعیت نویسنده را در جامعه چگونه ارزیابی میکند گفت: در جامعه ما یا در هر جامعهای نمیتوان بخشی از جامعه را تافتهای جدابافته دانست، زیرا جامعه مانند زنجیری است که همه حلقهها به هم متصلاند از این رو نمیتوان گفت وضعیت چهرههای فرهنگی میتواند یا باید حلقه زرینی باشد.
او با بیان اینکه در حال حاضر در حوزه ادبیات و شعر و داستاننویسی چهرههای برجستهای که با بزرگان ادب جهان از جمله رماننویسان معروف روسی قابل قیاس باشند دیگر چهره ننمودهاند، توصیح داد: از این قیاس میتوان با وضعیتی که در همین زمینهها در جامعه ایرانی مشاهده میکنیم نکتههای قابل تأمل و تأسفی یافت؛ چنانچه در حوزه شعر دیگر مردان بزرگی که تاریخ شعر ایران در دهههای اخیر به خود دیده بود سر بر نیاوردند.
بقایی ماکان گفت: در دیگر زمینههای هنری نیز وضع کم و بیش به همین صورت بوده و جهشها و پرشهای قابل توجهی در حوزههای هنری در جامعه ایران دیده نشده است؛ به طوری که با جرأت میتوان گفت در چند دهه اخیر جامعه فرهنگی ایران حتی شاهد سربرآوردن چهرهای نبوده است که بتوان گفت او در تاریخ فرهنگی ایران نامی ماندگار خواهد شد. برای مثال دیگر در حوزه ادب فارسی یا به طور کلی حوزه فرهنگی ایران چهرههایی مانند هشترودی، حسابی، دهخدا، بهار، خانلری، مینوی و امثال اینها را نمیبینیم. طبیعی است که چنین معلولی مانند هر معلول دیگر سر در علتی دارد.
این پژوهشگربه ایسنا گفت: این علت از فضایی ناشی میشود که در جامعه حاکم است. با نگاهی به صفحات نخست روزنامههای کشور میبینیم که نشانی از خبرهای مهم فرهنگی یا گزارشهای که به لحاظ فرهنگی و هنری برای جامعه درخور توجه باشد وجود ندارد. رسانههای کشور اعم از شنیداری و دیداری و مکتوب به میزان قابل توجهی تحت تأثیر قضایای اقتصادی و سیاسی قرار گرفته است. کمتر کسی است که حتی در رسانههای مختلف به موضوعات فرهنگی اهمیت واقعی بدهد که این مسئله ناشی از نبود تولیدات فرهنگی میشود و پدید نیامدن چهرههای فرهنگی قابل تأمل.
او درباره چرایی به وجود آمدن این وضعیت گفت: اندیشه فرهنگی را میتوان به بذر تشبیه کرد. این بذر هر چقد مرغوب باشد اگر در زمینی بارور کشت نشود و از نور و آب کافی برخوردار نباشد، طبیعی است که رشد نخواهد کرد و اگر هم رشد کند شکوفایی چشمگیری نخواهد داشت. بنابراین وقتی وضعیت فرهنگی یک جامعه را در نظر میگیرید، میبینید این پرنده قابل پرواز و اوج گیری یک بالش به سبب ممیزی بسته شده و بال دیگرش به مسائل اقتصادی و یک پایش به سنگهای سیاسی و پای دیگرش به واپسنگریها بسته شده و بالاتر از اینها مسئلهای هم به نام ترس و دلهره از بیان واقعیتهای اجتماعی وجود دارد، بنابراین چنین پرندهای هر چقدر هم بلند پرواز باشد نمیتواند زیبایی و استعداد خود را در اوج گرفتن نشان دهد.
بقایی ماکان متذکر شد: در جامعه ما نویسندگان بزرگی میتوانند ظاهر شوند، ولی همین مسائل سبب شده که آنها قلمهایشان را به جولان در نیاورند و اگر هم کتابی پدید آوردهاند کار به جایی رسیده که آن را در خارج از کشور منتشر کنند. مجموع این کارها باعث شد دستهای اهل قلم و پدیدآورندگان هنر در تمامی رشتهها به صورت راکد و غیرفعال درآیند وگرنه در جامعهای که تاریخ ثابت کرده در هر دورهای بزرگترین متفکران و شاعران و نویسندگان را به جهان معرفی کرده چگونه است که در چند دهه اخیر حتی یک چهره قابل تأمل هم ندارد و اگر هم هست بسیار استثنایی است و کسی بوده که با عرصه کردن آثار خود در برون مرز نام و اعتباری برای خود کسب کند.
او در پاسخ به این سوال که الان وضعیت نویسنده را در جامعه چگونه ارزیابی میکند گفت: در جامعه ما یا در هر جامعهای نمیتوان بخشی از جامعه را تافتهای جدابافته دانست، زیرا جامعه مانند زنجیری است که همه حلقهها به هم متصلاند از این رو نمیتوان گفت وضعیت چهرههای فرهنگی میتواند یا باید حلقه زرینی باشد.