مدیرکل وزارت‌خارجه دولت اصلاحات تصریح کرد: متأسفانه تأخیر و تعلل در اجرای برجام به هر دلیل که باشد، باعث می‌شود ما متضرر شویم، چون ما همه تعهدات را اجرا کردیم ولی از امتیازاتی که گرفتیم هنوز نتوانسته‌ایم استفاده حداکثری داشته باشیم.

به گزارش مشرق، جاوید قربان‌اوغلی، مدیر کل وزارت خارجه دولت اصلاحات امروز سه‌شنبه ۹۵/۵/۵گفت و گویی با روزنامه شرق انجام داده که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:

‌در یک‌سالگی برجام و حدود شش ماه پس از اجرائی‌شدن آن، آیا باید انتظار تحولاتی بیش از آنچه اتفاق افتاده را درباره اجرائی‌شدن این سند مهم بین‌المللی داشت؟

بله، به‌شخصه انتظار داشتم بسیار بیشتر از آنچه تاکنون رخ داده است، در اجرای برجام جلو می‌رفتیم. متأسفانه تأخیر و تعلل در اجرای برجام به هر دلیل که باشد، باعث می‌شود ما متضرر شویم، چون ما امتیازاتی برای دستیابی به توافق دادیم و همه تعهدات را اجرا کردیم ولی از امتیازاتی که گرفتیم هنوز نتوانسته‌ایم استفاده حداکثری داشته باشیم. البته امتیازاتی که غربی‌ها در زمان دولت احمدی‌نژاد و قبل از آغاز تصویب پی‌درپی قطع‌نامه‌ها و اعمال تحریم‌های فلج‌کننده به ایران پیشنهاد کرده بودند، از آنچه در مذاکرات ٢٢ماهه به دست آمد، بسیار بیشتر بود که یک نمونه آن نامه خانم کاترین اشتون و وزیران خارجه ١+٥ به منوچهر متکی، وزیر خارجه وقت ایران، است که محرمانه هم نیست و در سازمان ملل متحد نیز ثبت شده است و خوانندگان را به خواندن آن دعوت می‌کنم تا فرصت‌سوزی‌ها بیشتر نمایان شود.

‌منظور شما درباره کندی اجرای برجام، معطوف به عملکرد طرف خارجی است؟

بیش از آن، اشاره من به مباحث داخلی است. منظورم برخی کم‌شهامتی‌ها در دفاع از این سند مهم که واقعا با توجه به شرایطی که ایران وارد مذاکرات شد و با شش قدرت جهانی طرف بودیم، یک افتخار بزرگ ملی و حتی جهانی است. غیر از این مسئله، حملات فرصت‌طلبانه و کاسب‌کارانه به برجام از سوی برخی محافل و جریان‌های شناخته‌شده خاص که اگر درد منافع ملی داشتند باید به اجرائی‌شدن برجام و مطالبه‌گری از طرف‌های خارجی می‌پرداختند، همه‌و‌همه در کندی برجام مؤثر بوده است. آنها آب به آسیاب همان کشورهای غربی، اسرائیل و عربستان می‌ریزند که ازقضا آنها را دشمن می‌دانند!

‌درباره برنامه جامع اقدام مشترک، این گروهی که به آن اشاره کردید، معتقد است اصل برجام به گونه‌ای تنظیم شده که همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، اجرای آن ممکن نیست و غرب به‌ویژه ایالات متحده، با روش‌های دیگری آن را خنثی می‌کند. موافقان هم با توجه به برخی دستاوردهای موجود، اعلام می‌کنند روابطی که هشت سال تخریب شده، یک‌شبه بازسازی نمی‌شود و منتقدان دولت آن روز که در دوران احمدی‌نژاد به آن شکل به دیپلماسی نگاه می‌کردند، باید فکر آثار و عواقب آن را می‌کردند.

به نظر می‌رسد شدت آتش تهیه مخالفان در رسانه‌های دولتی و فضای مجازی، دولت را به لاک دفاعی فرو برده تا جایی که به جای دفاع، آنان نیز کم‌کم به زبان منتقدان سخن می‌گویند. اگرچه ممکن است این روشی تاکتیکی برای امتیاز‌گیری از طرف ١+٥  برای وادارکردن آنها در تسریع عمل به تعهداتشان در برجام باشد، اما باید اذعان و اعتراف کرد کشورمان به دلایلی که گفته شد، نتوانست از فرصت طلایی توافق برجام و استقبال غرب و جهان از آن استفاده حداکثری کند. مهم‌ترین دلیل این مسئله نبود اجماع در داخل کشور برای مدیریت فضای پس از توافق و بهره‌جویی از امتیازاتی بود که غرب برای دستیابی به توافق با ایران، به آن تن داده بود. کسانی که مخالف دستیابی به توافق بودند، با وجود تلاش‌های گسترده‌ای که در محافل و رسانه‌های پرتعداد مکتوب، مجازی، دیداری و شنیداری داشتند، به دلایلی نتوانستند مانع از آن شوند. فاز دوم این سناریو، کارشکنی در اجرای برجام بود که هم‌اکنون در دست اجراست و متأسفانه دولت به دلیل گرفتاری‌های داخلی و به‌ویژه در عرصه اقتصادی، در موضع تدافعی قرار گرفته و همین امر باعث تشدید حملات دلواپسان شده است. با وجود این،‌ دستاوردهای موجود نیز بسیار حائز اهمیت است. کناررفتن پروژه ایران‌هراسی، شکست اجماع بین‌المللی علیه ایران، تغییر فضای بین‌المللی و رویکرد مثبت جهان و کشورهای تأثیر‌گذار در عرصه بین‌المللی به سوی ایران، لغو قطع‌نامه‌های الزام‌آور شورای امنیت سازمان ملل متحد، لغو همه تحریم‌های مرتبط با مسئله هسته‌ای، بازشدن فضای تعامل اقتصادی با جهان و به‌ویژه افزایش سریع صادرات نفت، آزادشدن پول‌های بلوکه‌شده، برقراری پوشش بیمه‌ای، کشتی‌رانی، هواپیما و هوانوردی و... قس علیهذا. اما مهم‌ترین دستاورد این بود که ایران از حوزه تهدید امنیت بین‌المللی خارج شد و با این موضوع ابرهای شوم جنگ از فضای کشور رخت بربست. بنابراین دشوار نیست که کدام‌یک از دو دیدگاهی که در سؤال شما به آن اشاره شد، را برحق بدانیم.

‌به ملی‌نبودن مواضع جریان خاص منتقد برجام درباره این سند جهانی اشاره کردید. چرا این مسئله به یک مطالبه ملی تبدیل نشده تا ما از موضع ملی، مطالبه‌گری برای برجام و وادار‌کردن سایر کشورها به انجام تعهدات خود در برجام را دنبال کنیم؟

در فضای سیاسی داخلی، فقدان اتحاد و یکپارچگی در توافقی که خواست نظام بود و نه‌فقط خواست روحانی و ظریف، همچنان مسئله‌ساز است.

‌چرا به پدیده‌های ملی به‌عنوان اهرمی برای حذف دولت غیرمطلوب یک جریان سیاسی در داخل نگریسته می‌شود؟ منظورم این است این بی‌ثباتی داخلی در یک موضوع ملی، از سوی طرف‌های خارجی رصد می‌شود؟

متأسفانه برای برخی از جناح‌های سیاسی داخل، توافق بهانه‌ای برای تضعیف دولت، مشوش‌کردن افکار عمومی و درنهایت شکست و از میدان بیرون‌کردن روحانی بود و لاغیر. جنجال روزانه و رو به افزونی لشکر رسانه‌ای مخالفان داخلی برجام و تحقق‌نیافتن وعده‌های دولت در آنچه مربوط به رفع و لغو کامل تحریم‌ها بیش از آنکه واقعی و از سر دلسوزی برای آینده کشور باشد، ریشه در منازعات سیاسی به‌ویژه در سال پایانی عمر دولت و کلیدخوردن مبارزات پیش‌رس و زودهنگام انتخاباتی ریاست‌جمهوری سال ٩٦ دارد. این نگرش نه ملی است و نه تأمین‌کننده منافع ملت که به‌تازگی از سیطره فضای امنیتی و تهدید بین‌المللی خارج شده است. این نگاه و جریان سیاسی که آن را در افکار عمومی مدیریت می‌کند، با سیاه‌نمایی مغرضانه، درصدد ایجاد مانع برای تحقق دستاوردهای برجام است. احمدی‌نژاد با گفتن یک جمله که «اسرائیل باید از کره زمین محو شود» بهانه‌ای به دست آمریکا و غرب داد تا پرونده را به شورای امنیت ببرند که قطع‌نامه‌ها و تحریم‌ها از پیامد‌های این سخن بود. حتما طرف غربی مسائل را رصد می‌کند و روشن است در پرتو چنین فضایی، سرمایه‌گذار و شرکت خارجی‌ای که مدیریت ریسک دارد، جرئت نمی‌کند به صورت عملی به سمت ایران بیاید و سرمایه‌گذاری کند.

‌ چین و روسیه در دوران مذاکرات هسته‌ای، به گونه‌ای عمل کردند که بارها انتقاد تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای ایران را به دنبال داشت. با توجه به اینکه در برجام پیش‌بینی شده نقض عهد هر یک از کشورها باید با تذکر سایر کشورهای امضا‌کننده مواجه شود، این دو کشور که منافع زیادی در ایران دارند، بیش از اندازه منفعل نیستند؟

هر دو کشوری که نام بردید با درجه‌ای تفاوت، حامی و به نظر برخی، متحدان ما در طول مذاکرات بودند. هرچند همان‌طور که بارها گفته‌ام، صحنه‌گردان اصلی مذاکرات آمریکا بود و مذاکرات ١+١ بود؛ یعنی آمریکا طرف اصلی مذاکره در طول ٢٢ ماه بود. چین و روسیه براساس منافع خود از ایران حمایت می‌کردند ولی درواقع زیاد هم از دستیابی توافق خوشحال نبودند. رفتار امروز آنان را نیز باید برهمین‌اساس تحلیل کرد.

‌شرایط نامساعد خاورمیانه و کارشکنی‌های برخی اعراب که درگیر مسائل منطقه‌ای هستند و نیازی که ایران به حفظ توازن نظامی در این شرایط حساس دارد، چقدر در گره‌خوردن مسئله برجام اثر‌گذار بود؟

ثمرات برجام در عرصه دیپلماسی برای ما بسیار ملموس و پربار بود. خروج ایران از انزوای تحمیلی ناشی از سیاست‌های هسته‌ای دولت احمدی‌نژاد را نباید دست‌کم گرفت. عربستان با توافق هسته‌ای مخالف بود و از هیچ کوششی فروگذار نکرد. سعودی‌ها می‌دانستند برجام نقطه‌عطفی در روابط ایران با غرب و به‌ویژه آمریکاست و تبعات آن برای پادشاهی این کشور بسیار سنگین خواهد بود. به تعبیر بهتر، وزن و جایگاه عربستان در سطح جهان در حال کاهش بود درحالی‌که ایران به دلیل توافق در آستانه خیزش برای کسب موقعیتی ممتاز در منطقه و جهان قرار گرفته بود. در کنار این مسئله، آگاهی جهان از اینکه بخش بزرگی از تروریسم سازمان‌یافته از طرف عربستان ساخته‌وپرداخته می‌شود، ضربه سنگینی به موقعیت پادشاهی سعودی بود.

‌ اتفاقا منظورم از سؤال، صراحتا عربستان سعودی بود. آیا لابی عربستان با کنگره و اروپا و البته اتحاد میان برخی کشورهای منطقه برای جایگزین‌شدن به جای آمریکا علیه ایران، توانسته فضای منطقه‌ای ما را محدود کند و بر روابط ما با سایر کشورها اثر بگذارد؟

عربستان پس از ناکامی در شکست توافق، بر شدت بحران‌ها و جنگ‌های منطقه‌ای افزود و رویارویی با ایران را به طور کاملا علنی در پیش گرفت. هدف عربستان از این اقدامات اولا دوقطبی‌کردن منازعات منطقه‌ای جهان عرب و اسلام با ایران، وادارکردن غرب برای انتخاب بین پادشاهی و ایران در بحران‌های منطقه بود با آگاهی از اینکه تضادهای ایران با غرب و به‌ویژه آمریکا، لاجرم آنها را در کنار سعودی قرار خواهد داد. هدف دیگر سعودی درگیرکردن ظرفیت‌های آزادشده دیپلماسی و دیگر منابع ایران در این بحران‌ها بود.

‌با کارشکنی‌های کنگره چه باید کرد؟ اساسا جایگاه رایزنی در سیاست خارجی ما با نهادهایی مثل کنگره یا سایر لابی‌های اثر‌گذار در ایالات متحده کجاست؟

در طول مذاکره ایران با ١+٥، هم در تهران و هم در واشنگتن، این اراده حاکم بود که مذاکرات هسته‌ای با وجود مخالفت‌های داخلی دلواپسان در ایران و کارشکنی‌های کنگره و لابی قدرتمند یهود در داخل آمریکا، اسرائیل و عربستان در منطقه، باید به نتیجه برسد و چنین هم شد. نگاه ما به آمریکا متأسفانه صفر و صدی یا سیاه‌وسفید است. این نگاه، تأمین‌کننده منافع ما نیست. چه بخواهیم و چه مخالف باشیم، آمریکا قدرتی تأثیر‌گذار بر جهان است. ما باید بتوانیم در چارچوپ منافع خودمان با آمریکا تعامل داشته باشیم. این به معنای پذیرش هژمونی آمریکا در منطقه و جهان نیست. نگاه کنید دو کشور هند و چین که روابط بسیار خوبی هم با ما دارند، چگونه با آمریکا تعامل می‌کنند. هیچ‌کس نمی‌تواند مدعی شود که این دو کشور، تابع آمریکا هستند. آنالیز رفتار اوباما در قریب به هشت‌سال گذشته نشان می‌دهد او به‌جد در پی تحقق «معامله با ایران» بود. برای تحقق این هدف، بسیاری از قواعد شناخته‌شده سیاست‌های سنتی آمریکا را نادیده گرفت؛ به لابی قدرتمند یهودی‌های آمریکا (آیپک) اعتنا نکرد؛ درمقابل کنگره و سنا با اکثریت حزب رقیب (جمهوری‌خواه) ‌ایستاد؛ برای اولین‌بار در تاریخ روابط آمریکا - اسرائیل از پذیرفتن نخست‌وزیر آن تا زمان انجام توافق با ایران سر باز زد و فشارهای سنگین عربستان سعودی متحد سنتی خود در منطقه را نادیده گرفت. بنابراین خود دولت ایالات متحده در مواجهه با اکثریت جمهوری‌خواهان کنگره، تلاش قابل‌توجهی انجام داد.

‌ایران پسابرجام از سد تحریم‌ها رها شده و حالا می‌تواند به رقابت‌های منطقه‌ای و جهانی بازگردد. اگر چنین نبود آیا اعراب و چند کشور دیگر منطقه، باز هم نگران قدرتمندشدن ایران بودند؟

به طور اجمال اعراب، مایل به خروج ایران از انزوای جهانی نیستند. در مقابل این سیاست شناخته‌شده هر گام ایران برای حل مشکل با جهان، ورود عزتمندانه به عرصه نظام بین‌المللی از طریق عادی‌کردن روابط با کشورهای بزرگ جهان است. این کار باطل‌السحر همه کارشکنی‌های اعراب و تأمین‌کننده منافع ملت بزرگ کشورمان است. ایران امروز باید از موانع روانی گذشته عبور کند و شجاعانه دراین‌باره تصمیم بگیرد.

‌به‌عنوان یک دیپلمات باسابقه، احتمالا با این سؤال مردم مواجه شده‌اید که با توجه به حساسیت‌هایی که در امر سیاست خارجی ایران وجود دارد و نهادهای مختلف در آن دخیل هستند، سرانجام چگونه می‌توان هم اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی را پیش برد و هم فضایی فراهم کرد که کارشکنی‌های داخلی نتواند در مسیر رابطه مثبت ایران با جهان تعیین‌کننده باشد؟

اصول سیاست خارجی مصرح در قانون اساسی و قوانین بالادستی تکلیف این مسئله را روشن کرده است. برداشت‌های شخصی در هر سطحی که باشد نباید فراتر از قانون تلقی شود. تجربه‌های قبلی مانند تصمیم‌گیری امام(ره) برای پایان جنگ تحمیلی، وقایع کشتار مکه در سال ١٣٦٦ و بهبود مجدد روابط با رژیم عربستان، چرخش ایران به سوی همسایگان عرب که در جنگ در کنار رژیم بعثی قرار داشتند در دوران سازندگی و اصلاحات، نمونه‌های روشنی از دکترین عزت، حکمت و مصلحت رهبری در عرصه سیاست خارجی است. می‌توان با‌این روش‌ها امروز در چارچوب قانون اساسی از این موانع که بسیاری از آنها روانی و ناشی از برداشت‌های شخصی است، عبور کرد.

‌به نظر شما بعد از استقبال اولیه کشورها که صف حضور در ایران را تشکیل داده بودند، رفت‌وآمد کشورهای دیگر کم‌رنگ نشده است؟

بزرگ‌ترین مشکل و چالشی که اجرای برجام با آن مواجه است، ایجاد فضای اعتمادبخش و اطمینان‌ساز در کشور برای طرف‌های خارجی است که با «منطق اقتصادی» و نه به دستور دولت‌های خود وارد تعاملات اقتصادی می‌شوند. این نکته گویی از یاد بسیاری از منتقدان رفته یا خود را به فراموشی می‌زنند. به بیان دیگر، محاسبه هزینه-فایده است که بنگاه‌های اقتصادی را وارد یک تعامل اقتصادی می‌کند و مهم‌ترین عامل در این محاسبه، میزان اطمینان به این تعامل و فضای پیرامونی آن است. تحقق این مهم در گرو پیگیری مجدانه سیاست تعامل سازنده با جهان و پایان‌بخشی به پروژه ایران‌هراسی است که با برجام قسمت عظیمی از آن برطرف شد ولی تکمیل آن در گرو دست‌برکشیدن از اقداماتی است که نتیجه‌ای جز ایجاد نگرانی و ترس از ایران ندارد. ایران در دوران پساتحریم نیازمند سرمایه‌گذاری در حوزه‌های مختلف و بهره‌گیری از فناوری‌های پیشرفته جهانی است. اشتباه بزرگی است چنانچه تصور شود با کنارگذاشتن آمریکا می‌توان از ظرفیت‌های اروپا برای تأمین اهداف صنعتی کشور بهره جست. قدرتی که توان پیش‌بردن مذاکرات هسته‌ای را داشت، بی‌تردید ناتوان از تأثیر‌گذاری بر روابط ایران با دیگر کشورهای متحد خود نیست. کوبیدن بر طبل دشمنی با آمریکا، ایجاد بحران‌هایی مانند آنچه هم‌زمان با اجرای برجام شاهد آن بودیم در شرایطی که کشور با مشکلات عدیده بی‌کاری، فرار مغزها، رکود تورمی، ‌محیط ‌زیست و... دست‌وپنجه نرم می‌کند، در مغایرت با برنامه ملی ترمیم ساختارهای آسیب‌دیده و تأمین رشد پیش‌بینی‌شده در سند راهبردی ١٤٠٤ است.

‌مسئله برجام در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا و ایران تا چه حد اثر‌گذار است؟

ایران در ٣٧ سال گذشته همواره در انتخابات آمریکا یکی از سوژه‌های رقابت‌های انتخاباتی بود. این موضوع در انتخاباتی که قرار است در ماه نوامبر برگزار شود، به بالاترین حد خود رسید. بیشترین انتقادات به اوباما در رابطه با ایران در موضوع برجام بود، منتقدان اعتقاد دارند آمریکا بازی را واگذار کرد و باعث شد ایران از گوشه رینگ خارج شود بدون اینکه در دیدگاه خود تغییری ایجاد کرده باشد. این ادعای بخشی از نخبگان آمریکاست. در عرصه داخل نیز متأسفانه توافق ایران با ١+٥ که دستاوردی سترگ بود، به اهرمی برای از میدان بیرون‌بردن حریف در انتخابات سال آینده تبدیل شده است. باید بپذیریم برجام موضوعی است که در سطح ملی از آن حمایت شد. مذاکره‌کنندگان کشورمان، دستورالعمل‌های حاکمیت سیاسی را به بهترین وجه دیپلماتیک به منصه ظهور رساندند. اگرچه در مقابل هر خوب، خوب‌تر داریم و در کنار بد، بدتر. به نظرم نگاه صفر و صدی به موضوع برجام و آمریکا در سیاست خارجی ایران، روشی است که زمان آن مدت‌هاست سپری شده و در صورت استمرار به ضد خود تبدیل خواهد شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 6
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 4
  • ۱۶:۳۲ - ۱۳۹۵/۰۵/۰۵
    0 0
    برجام تا حالا که عایدی قابل توجهی نداشته
  • ۱۶:۳۳ - ۱۳۹۵/۰۵/۰۵
    0 0
    دیدید آمریکا دبه کرد!
  • ۱۷:۱۸ - ۱۳۹۵/۰۵/۰۵
    0 0
    مرگ بر آمریکا
  • ۱۷:۱۹ - ۱۳۹۵/۰۵/۰۵
    0 0
    تحلیل خوبی بود
  • ۲۰:۱۳ - ۱۳۹۵/۰۵/۰۵
    0 0
    همه کسانی که در این مذاکرات دخالت داشته اند باید فردای قیامت جواب امام وشهدارا بدهند
  • ۰۷:۵۱ - ۱۳۹۵/۰۵/۰۶
    0 0
    به فکر معیشت وجوانان باشید

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس