خانههای تاریخی در تهران که عمدتاً دارای متراژهای بالا هستند وسوسه بزرگی برای بساز و بفروشهایی است که هر متر آن را یک سرمایه به بلندی یک برج میبینند اما آیا ترمزی هم در قانون برای این تخریبگران تاریخ دیده شده است؟
یکی از روشهای حفاظت از این خانههای تاریخی، «شناسایی» و «ثبت ملی» آنها توسط سازمان میراث فرهنگی است که تاکنون میراث فرهنگی در شناسایی تمام این بناها و خانههای تاریخی کوتاهی کرده و وضعیت این بناها را که باید بانک اطلاعاتی از آنها وجود داشته باشد رصد نمیکند از سوی دیگر در بحث ثبت ملی این بناها هم قاعدتاً ابتدا باید شناسایی صورت گیرد و بعد از آن ثبت ملی شود اما متأسفانه شاهد هستیم که خانههای تاریخی بسیاری در آستانه تخریب قرار میگیرند و تازه میراث فرهنگی برای ثبت اضطراری آنها دست به کار میشود!
بخشی از مالکان این خانههای تاریخی هم که یا اشخاص هستند و یا دستگاههای دولتی و خصوصی، مشخص است با عدم ثبت ملی این بناها در فهرست میراث فرهنگی کشور در پی کسب سود بیشتر برمیآیند و ترجیح میدهند که بنا را تخریب کرده و با کسب مجوزهای قانونی به سراغ بلندمرتبه سازی بروند بیآنکه تخریب تاریخ، آنها را آزردهخاطر کند!
اما در این میان عدهای دوستدار تاریخ هم هستند که انگشت تقصیر به سمت سازمان میراث فرهنگی دراز میکنند که باید میراث فرهنگی این خانههای تاریخی را بخرد و از آنها حفاظت کند اما محل تأمین بودجه خرید این خانههای تاریخی که هر کدامشان هم چندین میلیارد قیمت دارند هنوز در بودجه کلان دولت تعریف نشده است و کسی نمیتواند دلسوزتر از خود مردم برای حفظ این بناها باشد.
این خانههای تاریخی که ابتدا باید به همت میراث فرهنگی، شناسایی و ثبت ملی شوند و با هماهنگی دستگاهها بلافاصله مجوز تخریب و برجسازی نگیرند لازم است توسط دستگاهها و اشخاصی که میخواهند کاربری فرهنگی برای آنها تعریف کنند خریداری و نگهداری شوند تا هم بعضی مالکان این بناها که تمایلی به نگهداری از این بناها ندارند به پولی برسند و سراغ ملک دیگری بروند و هم این ساختمانها پس از مرمت، قابلیت استفادههای فرهنگی پیدا کنند و تاریخ آنها حفظ شود.
اما موج این تخریب و تهدیدهای بناها و خانههای تاریخی طی یک ماه اخیر بیش از پیش جریانساز شده است که بخشی از آنها را مرور میکنیم:
15 تیر / ماجرای خانه حاکم تهران که ختم به خیر شد
خانه علاءالدوله معروف به حاکم تهران در خیابان فردوسی که 1700 متر است 150 متر آن تاریخی و 1550 متر از آن بایر است در لیست مزایده قرار گرفت و بعد از آن در تاریخ 28 تیرماه از این لیست مزایده خارج و ثبت اضطراری در میراث فرهنگی شد.
خانه توران در منطقه یک تهران که بنای شاخص معماری بود ماجرای تخریبش 28 تیر کلید خورد و 3 مرداد با خاک یکسان شد تا به جای آن مجتمع مسکونی 12 طبقه بسازند.
نگرانی از تخریب ویلا پناهی در خیابان انقلاب تهران که اثر معمار فرانسوی «دوبرول» است 5 مرداد رسانهای شد اما ماجرا از این قرار بود که 8 شهریور 94 شهرداری منطقه 6 تهران از میراث فرهنگی استان تهران درباره این بنا نظر میخواهد و میراث فرهنگی هم بنا را واجد ارزشهای تاریخ و معماری اعلام میکند اما دستگاه مالک بنا نیمه مرداد 92 درخواست خود را به شهرداری اعلام میکند و شهرداری به جای اینکه همان موقع استعلام کند دو سال بعد که پروانه صادر شده به سراغ میراث فرهنگی رفته و استعلام میگیرد در حالیکه ظاهراً 25 میلیارد تومان طی این دو سال بابت اخذ مجوزهای ساخت مجتمع به جای ویلا پناهی هزینه شده و معلوم نیست چه کسی ضرر آنها را جبران میکند.
تهدید خانه باغ «رهنما» و خانه تاریخی ضرابی
خانه باغ رهنما در منطقه یک تهران که متعلق به زینالعابدین رهنما، نویسنده است و در سال 82 نیز ثبت ملی شده است اما متأسفانه در حریم این خانه باغ تاریخی مجوز برجسازیهایی داده میشود که خلاف قانون است.
از سوی دیگر خانه ضرابی در خیابان پامنار تهران هم که متعلق به دوران قاجار است به دلیل ساخت و سازهای اطراف ملک در حال تخریب است.
و بناهای تاریخی دیگری که شاید در کوچه و پس کوچههای این شهر، شبانه فرو میریزند و هیچ کسی هم از آنها خبردار نمیشود اما این نقش و نگارهای تاریخ است که شبانه از شهر ما پاک میشوند و ساختمانها و برجهایی که هیچ رنگ و بویی از هویت ایرانی و اسلامی ما ندارند سر به فلک میکشند، بیایید کمی با تاریخ مهربانتر باشیم!