به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، مصطفی نریمانی علاوه بر اینکه پسر عموی شهید محمود نریمانی است، یکی از دوستان صمیمی او نیز محسوب میشود. خودش میگوید: «محمود را از روز تولدش به خاطر دارم و شاهد بزرگ شدنش بودم. خاطرات مشترک زیادی با هم داریم اما او لیاقتش بیشتر از من بود و گوی سبقت را از ما اطرافیانش ربود و به توفیق شهادت رسید.» موبایلش را نشان میدهد و آخرین پیغام شهید نریمانی را نشان میدهد که قبل از شهادتش فرستاده و نوشته است: «بگو حاج غلام در مراسم تشییع جنازهام روضه حضرت عباس(ع) بخواند.» خیلی آرام، طوری که همسر و خواهران شهید نشنوند تا روحیهشان را از دست بدهند، میگوید: «در انفجاری که مصطفی در آن شهید شد، صورت و دستهای شهید از بین رفته است. برای همین تابوت را باز نکردند.» و او این موضوع را بی ارتباط به آخرین وصیت شهید نمیداند. معتقد است محمود میدانست که همچون قمر بنی هاشم(ع) بی دست به دیدار مولایش خواهد رفت.
مصطفی نریمانی با اشاره به علاقه مندی محمود برای شرکت در فعالیتهای نظامی میگوید: در شهرستان کرج دنیا آمد. خیلی مقید به مسائل شرعی و دینی بود. در دامن یک خانواده مذهبی رشد کرد. در کار کشاورزی کمک حال پدرش بود. همچنین در کار خانه به مادرش کمک میکرد. از کودکی خیلی به کارهای نظامی علاقه مند بود. وقتی در همان دوران کودکی از او میپرسیدند دوست داری چه کاره شوی؟ میگفت: میخواهم پلیس شوم. هم ورزشکار بود و هم در برنامههای عقیدتی و فرهنگی مشارکت داشت.
او در ادامه با اشاره به تخصص محمود نریمانی در حوزههای مختلف نظامی میگوید: در پایگاه بسیج با هم فعالیت داشتیم. در حوزه بسیج مسئول آموزشی بود. در فعالیتهای بسیج دیده بودم که به خوبی از پس مربیگری در بحثهای مختلف نظامی برمیآید. در آستانه ورود به دانشگاه بعد از مشورتی که با اعضای خانواده کرد در دانشگاه افسری امام حسین(ع) ادامه تحصیل داد. دورههای مختلف نظامی را به عنوان کار دانشگاهی و کلاسیک گذرانده بود. کارهای میدانی را هم آموزش دید. و به یک نیروی تمام عیار و مربی نظامی تبدیل شد.
مصطفی نریمانی از اهداف پسر عمویش برای حضور در سوریه میگوید و ادامه میدهد: معمولا از کارهایش نمیگفت که چه میکند و کجا میرود؟ عادت نداشت که از کارهایش بگوید و ما هم معمولا از او نمیپرسیدیم. انگیزهاش از حضور در میدان نبرد انگیزه اعتقادی بود و از ابتدا هم به کلام مقام معظم رهبری و جهان اسلام لبیک گفته بود و با غده سرطانی تکفیر مبارزه میکرد. راهش را انتخاب کرده بود و خوب راه را میشناخت. انگیزهاش اعتقادی و قوی بود. یعنی به جز اعتقادات انگیزه دیگری در این راه پر از سختی وجود ندارد.
او از رفت و آمدهای پی در پی محمود به سوریه چنین میگوید: یک روز به من گفت: «من به دوستان گفتهام که اگر اتفاقی برای من افتاد با تو تماس بگیرند و اسم و شماره تو را دادهام.» بار مسئولیت سنگینی به عهده من گذاشته بود. به او گفته بودم که نگران خانواده و زن و بچه ات نباش. ما میبایست از این طرف به او این دلگرمیها را میدادیم تا آسوده خاطر در سوریه به اهدافش دست پیدا کند. وقتی در سوریه بود. گاه و بیگاه با من تماس هم میگرفت. از زیارت رفتن و اوضاع و احوال حرم حضرت زینب(س) میگفت.
مصطفی نریمانی با حسرت از دوست قدیمی خود میگوید که شجاعانه گوی سبقت را از دیگر رفقایش ربود. او در پایان میگوید: آدم آرامی بود و به خوبی بلد بود که دیگران را آرام کند. هر جا خطر بود محمود هم بود.هرچند که خیلی از اوقاتمان را با هم بودیم. اما محمود لیاقتش خیلی بیشتر از ما بود. به همین دلی هم پر کشید و رفت. با انفجار مواد منفجره به شهادت رسید.
پاسدار محمود نریمانی متولد 1366 و ساکن کرج است که چندی پیش برای دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به عنوان مستشار نظامی داوطلبانه راهی سوریه شده بود و روز یکشنبه 10 مرداد ماه 95 طی انفجار مواد منفجره در حما به شهادت رسید. از او یک پسر سه ساله به نام محمدهادی به یادگار مانده است. مراسم وداع با پیکر مطهر او با حضور اعضای خانواده و دوستان و بستگانش در روز دوشنبه 11 مرداد ماه 95 در معراج شهدای تهران برگزار شد. پیکر مطهر او امروز چهارشنبه در رجائی شهر کرج تشییع و در زادگاهش به خاک سپرده میشود.
کد خبر 612504
تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۲۶
- ۰ نظر
- چاپ
مصطفی نریمانی میگوید: انگیزهاش از حضور در میدان نبرد انگیزه اعتقادی بود و از ابتدا هم به کلام مقام معظم رهبری و پیام جهان اسلام لبیک گفته بود و با غده سرطانی تکفیر مبارزه میکرد. راهش را انتخاب کرده بود و خوب راه را میشناخت.
منبع: تسنیم