استاد، از چه سن و سالی شیفته هنر بازیگری شدید؟
اوایل دهه چهل بود با گوش دادن به نمایش های رادیویی، در خیال خود، خودم را جای بازیگران نمایش احساس می کردم. البته در خانه ما رادیو نبود چون پدرم با محتوای رادیوی آن زمان مختلف بود. لذا من از راه های مختلفی مانند نشستن پشت در مغازه هایی که رادیو داشتند، رادیو گوش می دادم. این شد که با تمام وجود به سمت بازیگری گرایش پیدا کردم.
اولین کارهای هنری خود را کجا تجربه کردید؟
سال 1347 و زمانی که دانش آموز دبیرستانی بودم با همکلاسی های خود گروهی نمایشی تشکیل دادیم و برخی داستان های کتاب مدرسه را به صورت تئاتر بازی می کردیم. اما همیشه دوست داشتم خودم را به رادیو برسانم.
آیا توانستید خود را به رادیو برسانید؟
بله، اولین تجربه رادیویی من در سال 1351 و وقتی 21 ساله بودم در رادیو مشهد اتفاق افتاد. به من نقش در بازکن را دادند یعنی در یک نمایشنامه هرگاه فردی وارد یا خارج می شد من موظف بودم در را باز و بسته می کردم تا افکت صدای در ضبط شود. به عبارتی کار هنر را من از شاگردی شروع کردم پله پله بالاتر آمدم تا اینکه دانش آموخته سازمان نمایش ایران در رشته سینما و تئاتر شدم.
در حال حاظر مشغول بازی در چه نقشی هستید؟
چندی پیش به عنوان سرکار استوار نقش خود را در فیلم تلویزیونی« آلتیمای» تمام کردم. آلتیمای نام و شخصیت یک دختر ترکمن است که شوهرش را می کشند و او برای احقاق حق و روشن شدن معمای قتل همسرش به پاسگاه می آید. لوکیشن فیلم در بجنورد و گردنه بدرانلو واقع شده و زمان داستان به قبل از انقلاب و به دوره خان و رعیتی برمی گردد. من رییس پاسگاه غلامان هستم که با پیگیری سرکار استوار یعنی من، عاقبت داستان به خوبی و خوشی تمام می شود.
آلتیمای در حال حاضر در چه مرحله و برای چه شبکه تهیه می شود؟
این فیلم تلویزیونی برای شبکه سوم سیما ساخته می شود و در حال حاضر در مرحله تدوین است. آقایان شاهین باباپور، کارگردان و موحد هم تهیه کننده است. حسین توشه، احمد مینایی و خانم الناز بحرینی و چند آدم محلی هم در کنار من بازیگران فیلم هستند.
دو سال پیش خبر بیماری شما اهالی هنر را ناراحت کرد، اجازه هست از آن بیماری سوال کنم؟
بله، خرداد 93 سکته کردم و نیمه راست بدنم کاملاً بی حس شد. مدت 11 روز
در بیمارستانی در تهران و بخش آی سی یو بستری بودم. آنجا بود که از شهرت
بدم آمد. در این مدت من درد می کشیدم اما پرستاران و دکترها می آمدند با من
عکس سلفی و یادگاری می گرفتند. به هر صورت مرخص شدم اما بدون کمک دیگری
نمی توانستم روی پا بایستم.
به مشهد رفتم و شب نیمه شعبان در حالیکه زیر بغلم را گرفته بودند خودم را
به صحن امام رضا(ع) رساندم و از ته دل شفای خود و یا مرگ را از حضرت
خواستم. در حال راز و نیاز بودم که احساس کردم دست راستم داغ شد و می توانم
آنرا حرکت دهم. چیزی نگذشت که پای راستم هم داغ شد. به همراهم گفتم؛ فریاد
نزن تا کسی نفهمد فقط زیر بغلم را رها کن می خواهم راه بروم که همین طور
هم شد و من با پای خودم از صحن با حالی عجیب بیرون آمدم.
به عبارتی شما نظرکرده آقا علی ابن موسی الرضا(ع) هستید؟
من تمام نقش و بازی هایی که از قبل انجام می دادم با کمک و یاد امام هشتم کارم را شروع می کردم تا اینکه حضرت مرا مورد لطف خاصه خود قرار داد. الان هم تمام زندگی و موفقیت خود را مدیون عنایت امام رضا(ع) می دانم.
به عنوان یک پیشکسوت چه پیشنهادی برای هنرجویان جوان دارید؟
جوانان امروز می خواهند یک شبه راه صدساله را طی کنند. هنرجویان و هنرمندان جوان نباید دچار غرور و تبختر شوند. با یک یا چند فیلم کسی هنرمند نمی شود. ممکن است جوانی با یک فیلم به شهرت برسد اما نمی توان گفت که هنرمند هم هست. هنر علاوه بر تحصیل شامل تجربه هم می شود. جوانان باید از شاگردی شروع کنند، یادبگیرند و اندک اندک بزرگ شوند. مردم مهمترین معیار هنرمندی بازیگران سینما و تلویزیون هستند. هنر بازیگری مدالی است که مردم به فرد می دهند نه جشنواره ها. لذا توصیه می کنم هنرمندان جوان با دیده محبت به مردم نگاه کنند تا در خاطر مردم ماندگار شوند. چه بسیار افرادی بودند که فیلم های زیادی هم بازی کردند اما در خاطر مردم ماندگار نشدند.