سرویس جهان مشرق - مرکز مطالعات امنیت داخلی رژیم صهیونیستی با انتشار گزارشی به بررسی جنگ آینده تلآویو با حزبالله لبنان و ملاحظات استراتژیک و اجرایی این جنگ پرداخته است. این گزارش به قلم اودی دیکل و آساف اوریون دو تن از تحلیلگران صهیونیستی نوشته شده و سناریوهای مختلف در راهبردهای گوناگون رژیم صهیونیستی برای این جنگ را ارزیابی می کند.
بر اساس این گزارش ارتش اسرائیل واقعیت آمادهسازی خود برای جنگ آینده با لبنان را انکار نمیکند، تلآویو این اقدام را از طریق گرفتن درسها و عبرتها از جنگ دوم لبنان و انجام مناسبتهایی در سایه تحولات و وقایع استراتژیک منطقه به ویژه در عرصه شمالی دنبال میکند. استراتژی ارتش اسرائیل که در سال 2015 منتشر شد، نشان دهنده محور برنامهریزیهای این رژیم برای ایجاد توان نظامی و استفاده از آن بود و نشان میداد که جنگ در لبنان یکی از تصوراتی است که آمادگیها براساس آن شکل میگیرد تا بنا به ادعای تلآویو، ارتش بتواند دستاوردهای مطلوب و مورد نیاز در چنین جنگی را در بالاترین حد ممکن در برابر نیروهای حزبالله لبنان به دست آورد و بتواند به توانمندیهای این حزب ضربه زده و در ابعاد استراتژیک پیروزی را برای خود محقق کند.
این پیروزی به معنای تحقق اهداف سیاسی است که مقامات سیاسی تعیین کرده اند و اسرائیل را قادر به تحمیل شروط خود برای آتش بس یا هر نوع مناسبات سیاسی با دشمن میکند. درک راهبردی از جنگ در عرصه شمالی مبتنی بر دفاع قوی برای تحقق امنیت در جبهه داخلی و حفظ مصونیت سرزمینهای اشغالی در برابر حملات گسترده و انجام مانورهای زمینی با تفسیرهای متعدد و سرعت بالا است تا نیروهای اسرائیلی را موفق به رسیدن به مراکز ثقل حزبالله لبنان بنماید.
حزبالله اساسیترین تهدید رژیم صهیونیستی است
ارزیابی اوضاع استراتژیک کابینه رژیم صهیونیستی نشان میدهد که حزبالله لبنان به عنوان یکی از شاخههای اجرایی محور مقاومت به رهبری ایران تهدید نظامی اصلی برای اسرائیل به شمار میرود. در چارچوب همین رویکرد است که ارتش اسرائیل سعی دارد خود را برای آغاز جنگ در جبهه شمالی آماده کند. از اظهارات مقامات ارشد ارتش اسرائیل در دهه گذشته اینگونه به نظر میرسد که تقابل اسرائیل با حزبالله مسئله قطعی است و تنها به زمان نیاز دارد.
این مرکز مطالعاتی صهیونیستی میافزاید که جنگ سوریه باعث فرسایش و تجزیه ارتش این کشور شد، به این ترتیب تهدید نظامی اصلی که رژیم با آن مواجه است ، در مرزهای شمالی سرزمینهای اشغالی و تقابل با حزبالله لبنان است. حزبی که در واقع یک قدرت سیاسی و نظامی مرکزی در لبنان به شمار میرود. بعد از جنگ دوم لبنان این حزب دهها هزار موشک و راکت برای خود تهیه کرده که تمامی اراضی سرزمینهای اشغالی را پوشش میدهد و توانمندیهای پیشرفتهای را برای این حزب ایجاد میکند، توانمندیهایی که برگرفته از حمایت ایران و سوریه و تجهیز آن به موشکهای زمین به زمین با دقت بالا و هواپیماهای بدون سرنشین هجومی و موشکهای زمین به دریا و سامانههای ضدهوایی پیشرفته است.
درعینحال عناصر مبارزاتی حزبالله لبنان نیز تجربه بالایی را از طریق مبارزات خود در سوریه در کنار ارتش این کشور به دست آوردند. اینها سیگنالهایی است که نشان دهنده بهبود توان حزبالله لبنان در جنگهای چریکی است، علاوه بر اینها حزبالله توانمندیهای مبارزاتی یگانهای ویژه خود را افزایش داده و آنها را قادر به نفوذ اراضی اشغالی و تسلط بر مناطق مختلف یا مراکز حیاتی اسرائیل کرده است.
به این ترتیب این گزارش امنیتی اذعان میکند که تهدید نظامی اصلی فراروی رژیم صهیونیستی در سال 2016 از سوی حزبالله لبنان است. به همین علت اسرائیل سعی دارد خود را برای سناریوهای افزایش تنش در جبهه شمالی آماده کند. تنش در اوضاع منطقه شمالی سرزمینهای اشغالی میتواند از طریق سناریوهای متعددی در رابطه با بیثباتی در عرصه شمالی خواه در سوریه یا لبنان اتفاق بیفتد، اما مهمترین سناریوهای موجود در این زمینه عبارتند از:
- واکنش سخت حزبالله لبنان و حمله اسرائیل به کاروان تسلیحات پیشرفته که از اراضی سوریه به سمت لبنان منتقل میشود، رژیم اسرائیل در مدت درگیریهای موجود در لبنان اینگونه وانمود میکند که در این تحولات وارد نمیشود مگر اینکه بخواهد جلوی تهدیدات ملموس و انتقال تجهیزات پیشرفته مبارزاتی از سوریه به لبنان را بگیرد. رژیم اسرائیل در همین چارچوب حملاتی در سوریه انجام داده است که با واکنشهای خاص از سوی حزب الله در زمینه حمله به اهداف اسرائیلی مواجه نشده است ، اما اگر اسرائیل بخواهد این حملات را در اراضی لبنان انجام دهد ، حزبالله احساس خواهد کرد که بنا به دلایل متعدد باید به این حملات پاسخ بدهد. یکی از این دلایل جلوگیری از آزادی عمل ارتش اسرائیل و تغییر قواعد بازی است.
- سناریوی دیگری که این مرکز مطالعاتی صهیونیستی به آن اشاره کرده و جنگطلبی و جنگافروزی رژیم صهیونیستی را که همواره آغازگر جنگ ها بر ضد همسایگان خود بوده به فراموشی میسپارد، این است که حزبالله لبنان بخواهد با تحریک ایران ساختاری را در بلندیهای جولان بر ضد اسرائیل ایجاد کند. اسرائیل اعلام کرده که نمیتواند در برابر چنین تحولاتی ساکت بنشیند و اگر این اتفاق بیفتد مجبور به پاسخگویی خواهد بود.
سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان اعتقاد دارد که اسرائیل استراتژی ویژهای برای مقابله با حزبالله ندارد، به همین علت برنامه کاری و استراتژی حزبالله را متناسب با مبانی زیر ترسیم کرده است.
- ایجاد توازن بازدارندگی در برابر رژیم صهیونیستی از طریق حفظ قدرت برای حمله به جبهه داخلی استراتژیک این رژیم با دهها هزار موشک و خمپاره و هواپیماهای بدون سرنشین که قدرت هدف گیری بسیار بالایی داشته و میتواند مواضع استراتژیک اسرائیل را به صورت دقیق و مستقیم هدف قرار دهد.
- به فرسایش کشیدن رژیم صهیونیستی به صورت روزانه در مدت زمانهای متوالی (چندین هفته) و تهدید به حملات عادی و مستمر و از بین بردن روش عادی و استراتژیک زندگی در جبهه داخلی اسرائیل.
- قدرت برای بقا و ادامه موجودیت حزبالله لبنان و ایجاد توانمندیهایی در این چارچوب که بنا به ادعای این مرکز مطالعاتی صهیونیستی از طریق فعالیتهای محرمانه حزبالله و جداسازی نیروها و ابزارهای مبارزاتی از دید مردم و مخفی ماندن در محیطهای مدنی و مراکز زیرزمینی امکان تحقق دارد.
- حمایت ایران به عنوان یک قدرت ارشد منطقهای قدرت بقای این حزب را برای مدت طولانی میدهد، علاوه بر این که جبهه داخلی استراتژیک و کانالهای کمکرسانی به این حزب از خارج لبنان و در ایران و عراق و سوریه نیز فعال است.
- حزبالله لبنان مشروعیت داخلی را در عرصه این کشور برای خود محقق کرده است. حزبالله از سالها پیش به بازیگر اساسی در ابعاد سیاسی و دولتی لبنان تبدیل شده و جایگاه خاصی در این کشور پیدا کرده است ، چرا که تنها جریانی است که میتواند از لبنان در برابر تهدیدات سلفی و جهادی بویژه داعش محافظت کند.
رویکرد سیاسی
در سالهای اخیر ملاحظه میشود که سطوح سیاسی رژیم اسرائیل سعی دارد اوضاع امنیتی منطقهای را به صورت کنونی حفظ کند. این رژیم میخواهد تغییرات اساسی را در اوضاع کنونی ایجاد کند. گزارش مذکور میافزاید که اگر رقیب، یک بازیگر شبه دولتی نظیر حزبالله باشد قواعد و معیارهای بینالمللی بر آن صدق نمیکند و به سختی میتوان موفقیت های عملیاتی را به دستاوردی سیاسی تبدیل کرد. مناسبات مستقیم در چنین تقابلهایی باعث ایجاد اختلال میشود، علاوه بر اینکه اهداف استراتژیک رژیم صهیونیستی حفظ اوضاع کنونی است و هر اقدامی که میتواند خطری در این رابطه به شمار میرود، مهار میشود.
این گزارش امنیتی میافزاید که با توجه به این مسائل سطوح سیاسی اسرائیل باید برای ارتش به صورت متمرکز انتظارات خود از نتایج جنگ آینده با حزبالله لبنان را ترسیم کند ، البته به اذعان این گزارش نتایج مذکور باید طوری باشد که سید حسن نصرالله کمتر از جنگ دوم لبنان بتواند با آنها بازی کند. این تحلیلگر مسائل صهیونیستی میافزاید که برای بهبود روش مقابله اسرائیل در جنگ آینده و مراحل قبل و همزمان با این جنگ اسرائیل باید به سه موضوع اساسی در زمینه اتخاذ تصمیمات دولتی توجه داشته باشد.
موضوع اول: در شرایط کنونی چه اقداماتی برای جلوگیری از بروز جنگ آینده مورد نیاز است؟ بنا به اعلام این مرکز مطالعاتی صهیونیستی، اسرائیل نباید امکان تصمیمگیری به آغاز جنگ پیش دستانه را در هیچ زمانی از برنامه کاری خود خارج کند، چنین امکانی بر این اساس شکل میگیرد که وقوع جنگ حتمی است و موازنه های قدرت این فرصت را برای اسرائیل مطرح میکند که بتواند این موازنه را در لبنان و سوریه تغییر دهد، به ویژه در زمانی که به ادعای این مرکز مطالعاتی صهیونیستی نیروهای حزبالله لبنان بین سوریه و لبنان دچار تردید شده و در نتیجه مبارزات مستمر در سوریه دچار انزوا شده اند.
موضوع دوم: باید مسئله امکان توسعه جنگ از طریق یک عملیات تنشآفرین مدنظر قرار گیرد ، در چنین شرایطی باید انگشت اتهامات به سمت حزبالله لبنان نشانه برود. سطوح سیاسی اسرائیل به نظر میرسد از توضیح دادن این مسائل اساسی فرار میکند و ملاحظات و تفکرات خود را در تصمیمگیریها بر دو محور اساسی قرار داده است: محور اول سطح آگاهی برای رسیدن به رویکرد فیزیکی و محور دوم انتخاب بین حفظ اوضاع کنونی و تغییر موقعیت استراتژیک اسرائیل است. این محورها میتواند در انتخاب گزینه عملیاتی مناسب جهت تحقق اهداف سیاسی تأثیرگذار باشد .
موضوع سوم : چگونه میتوان برنامه تأثیرگذاری را در چارچوب مبانی سیاسی مبهم ترسیم کرد؟ نتایج کمیتههای تحقیقاتی مختلف از جمله کمیته وینوگراد به مقامات سیاسی اسرائیل یاد داد که بهتر این است که آنها سیاست و مبانی را ایجاد کنند که مشخص کردن آن مشکل باشد و حکم کردن در مورد آنها در پایان جنگ صورت گیرد. با این وجود در سایه رویکردهای سیاسی عام و مبهم ارتش اسرائیل خود را برای این سناریوها آماده میکند.
اگر ارتش اسرائیل نخواهد تغییرات استراتژیک ایجاد کرده و تنها به دنبال حفظ آرامش و تقویت بازدارندگی و بازگرداندن اوضاع به حالت گذشته باشد ، امکان فعالیت محدودی خواهد داشت، در نتیجه این موضوع در شکل درگیریها تأثیرگذار خواهد بود.
در سطوح عملیاتی نیز تقابل با بازیگران غیر دولتی به ویژه حزبالله لبنان میطلبد که دو گزینه از افکار جنگی مورد بررسی قرار گیرد: گزینه اول جداسازی نظامی دشمن با تلاشهای نظامی و اقتصادی و تبلیغاتی و قضایی و اجتماعی و ... است. گزینه دوم رسیدن سریع به پایان درگیریها و تقویت بازدارندگی با تأکید بر حفظ قدرت و آسیب رساندن واقعی به دشمن از مراحل اولیه مبارزات است. به این ترتیب اسرائیل باید درک درستی از زمان توقف درگیریها داشته باشد ، قبل از اینکه دشمن بخواهد خود را با شرایط وفق دهد و به دنبال ایجاد برونرفتی شرافتمندانه از درگیریها برای خود باشد .
اگر ارتش اسرائیل بخواهد روش جداسازی نظامی حزبالله لبنان را در دستور کار قرار دهد ، باید به سؤالات زیر پاسخ گوید:
- آیا اسرائیل قادر خواهد بود تا حد زیادی توانمندی حزبالله لبنان و حامیانش برای پرتاب موشکها از لبنان و سوریه را کاهش دهد؟ این مرکز مطالعاتی میگوید که ارتش اسرائیل توانمندیهای هجومی دقیق و شدیدی مبتنی بر اطلاعات جاسوسی در اختیار دارد ، اما این موارد در کاهش قدرت حزبالله لبنان برای آسیب رساندن به جبهه داخلی اسرائیل کافی نیست.
- سوال دیگر این است که آیا رژیم صهیونیستی نیروی مناسب زمینی در اراضی لبنان دارد تا بتواند مواضع حزبالله را از مرزهای اسرائیل دور کرده و منطقه را از سکوهای پرتاب موشک و تهدیدات فراروی خود پاکسازی کند؟
- سوال بعد اینکه سیاست هجومی اسرائیل در قبال مناطق غیرنظامی و روستاهایی که سکوهای پرتاب موشک حزبالله لبنان در آن مستقر شده است، چگونه باید باشد ؟
- آیا ارتش اسرائیل بانک اهدافی را در اختیار دارد که بتواند خسارتهای تأثیرگذاریها در مؤسسات فرماندهی و لجستیک حزبالله لبنان وارد کند؟
- میزان فشارهای احتمالی برای توقف جنگ قبل از رسیدن اسرائیل به اهداف نظامیاش در چه حد خواهد بود؟
- آیا اسرائیل باید دولت لبنان را مسئول اقدامات موجود در این کشور معرفی کند، چرا که حزبالله نقش اساسی در ساختار سیاسی لبنان داشته و در واقع ارتشی برای دولت به شمار میرود. آیا اسرائیل باید ساختمانهای دولتی و غیر نظامی در لبنان را در چارچوب جنگ آینده مورد حملات موشکی خود قرار دهد؟ آیا اسرائیل باید زیرساختهای لبنان را هدف قرار دهد ؟
اگر از ارتش اسرائیل خواسته شود که به صورت سریع به درگیریها پایان دهد و توان بازدارندگی خود را تقویت کند، باید به سؤالات زیر پاسخ گوید:
- آیا ارتش اسرائیل بانک اهداف قابل توجهی دارد تا بتواند در آغاز حمله بر ضد حزبالله لبنان ، حملات غافلگیرانه را بر ضد این حزب انجام دهد ؟
- آیا حمله به زیرساختهای دولت لبنان باعث پایان سریع جنگ خواهد بود؟
- آیا ارتش اسرائیل آمادگی جلوگیری از نفوذ عناصر وابسته به حزبالله برای اجرای عملیات در داخل شهرکهای اسرائیلی را دارد؟
در هر کدام از این سناریوها باید برنامهریزیهای لازم از ابتدای جنگ برای رسیدن به استراتژی خروج از آن به انتخاب زمان مناسب و صحیح برای پایان دادن به این درگیریها صورت گیرد. این ارزیابی امنیتی معتقد است که در سایه فشارهای مؤسسات بینالمللی و نیروهای حافظ صلح و ضعف ساختاری اسرائیل در زمینه اجرا ، طولانیتر کردن مدت جنگ برای رسیدن به قطعنامههایی با شدت و حدت بیشتر در شورای امنیت مفید نخواهد بود.
نظریه راهاندازی ارتش اسرائیل
در درگیریهای گذشته اسرائیل در لبنان و نوار غزه اولویت اصلی به تمرکز گسترده آتش و ضد حملات در چارچوب استفاده ارتش اسرائیل از زور با بهرهگیری از توانمندیهای اطلاعاتی و اجرایی دقیق دنبال شد و به این ترتیب جلوی خسارتهای جانبی و آسیب دیدن نیروهای ارتش اسرائیل گرفته شده بود. تکیه مفرط بر توانمندی آتش با هدف کاستن از توانمندیهای موشکی طرف مقابل صورت میگرفت و تا حد امکان مانورهای زمینی به مرحله بعدی جنگ سوق داده میشد.
در واقع حضور نیروهای زمینی تقریباً آخرین اقدام بود که تنها زمانی انجام شد که ارتش اسرائیل نتوانسته دستاوردهای لازم از طریق حملات هوایی به دست آورد. در این شرایط اسرائیل به دنبال ایجاد چهرهای پیروز برای خود در این جنگ بود و میخواست از طریق اشغال مواضع دشمن و پاکسازی آن از تهدیدات و زیرساختهای ارتش طرف مقابل، این پیروزی را محقق کند.
این مرکز مطالعاتی صهیونیستی معتقد است که در صورتی که اسرائیل به دنبال فروپاشی سازمان حزبالله لبنان باشد باید مانورهای زمینی خود را در زمانی کمتر نسبت به آغاز جنگ انجام داد تا بتواند شبکه پرتاب موشک و منابع آتش طرف مقابل را با اشغال اراضی آن خاموش کند و به مراکز فرماندهی اصلی وابسته به حزبالله دست پیدا کند. در این زمینه سوالی که پیش میآید این است که آیا ضرورتاً استفاده زیاد از نیروهای نظامی در تقسیمبندیهای مختلف کارساز خواهد بود یا اینکه بهتر است به نرمش و تحرک و سرعت نیروها توجه شود.
به نوشته این گزارش صهیونیستی اگر قرار باشد روش پایان دادن سریع به جنگ مد نظر قرار گیرد، اقدامات غافلگیرکننده ابتدایی اهمیت ویژهای پیدا میکند، به نحوی که بتواند ضربات سخت و دردناک به حزبالله لبنان در ابعاد تاکتیکی و عملیاتی وارد کند. این حملات اولیه براساس برتری اطلاعاتی و فرصتهای اجرایی صورت میگیرد. در این چارچوب باید استاده اتوماتیک از نیروهای هوایی در مفهوم توانمندیهای هجومی متوقف شده و تمرکز ویژهای بر روی هدفگیری دقیق مراکز ثقل حزبالله لبنان صورت گیرد.
همچنین نکته مهم دیگر استفاده از توان هوشمند و تمرکز گسترده نیروها در تحرکات نظامی و سیاسی در چارچوب از بین بردن اهداف حزبالله و تقویت بازدارندگی اسرائیل صورت گیرد. همچنین باید قدرت بازیگران عرصه داخلی لبنان که منافع مشترکی با اسرائیل دارند ، تقویت شود تا آنها بتوانند معارضه قوی را در داخل لبنان در برابر حزبالله برای روز پس از جنگ ایجاد کنند.
روش انتخاب شده برای جنگ احتمالی هر چه که باشد نقش نیروهای دفاعی مهم ارزیابی میشود ، توانمندی رهگیری موشکهای دوش پرتاب و زمین به زمین اجازه دفاع از مراکز و مناطق استراتژیک اسرائیل را میدهد ، این موضوع عملکرد طولانی مدت ارتش اسرائیل و جبهه داخلی استراتژیک این رژیم را مهیا میکند. درعینحال باید توجه فوقالعاده به جبهه داخلی و غیر نظامی اسرائیل صورت گیرد و ساکنان مناطق مختلف در محیطهای امن محصور شوند تا میزان تلفات اسرائیلیها در نتیجه این جنگ کاهش پیدا کند. چرا که نتایج یک جنگ معمولاً با تعداد تلفات در جبهه داخلی و مصونیت و افکار عمومی جامعه در طی جنگ و پس از آن ارزیابی میشود.
با ویژگیهایی که برای جنگ های کنونی وجود دارد ، رسیدن به تعیین تکلیف استراتژیک جنگ با دشمنی مانند حزبالله مشکل به نظر میرسد ، البته این گزارش صهیونیستی مدعی است اسرائیل هم چنان نیازمند تعیین تکلیف نهایی جنگ در هر رویارویی با نیروهای حزب الله است. سطوح نظامی باید این موضوع را به سطوح سیاسی اطلاع دهند که استفاده از پیروزی تنها برای ایجاد چهره پیروز در جنگ صورت نمیگیرد، اسرائیلیها نیروهای نظامی خود را وارد عرصه میکنند تا بتوانند برتری استراتژیک خود را محقق کرده و به این ترتیب گزینههای جدید و امکانات جدیدی را برای ایجاد فضای مناسبتر در دوره پس از جنگ مهیا سازند.
نیاز به ایجاد مفهوم راهاندازی تلاشها در ابعاد متعدد (نظامی ،دیپلماتیک ،اقتصادی ،غیرنظامی ،انسانی ،حقوقی ،تبلیغاتی و زیرساختی ) در چارچوب منظم قدرت هوشمند در مرحله قبل و همراه با جنگ و پس از آن امری ضروری به شمار میرود ، این مفهوم ازطریق آموزشهای روشمند و مستمر محقق میشود. مفهوم استفاده از ابعاد مختلف آن تلاشهای گستردهای را میطلبد که شامل هماهنگیها و ایجاد سیاست ابتکاری در جهت بهبود وضعیت اسرائیل در منطقه و جهان میشود. این رویکرد از سطوح سیاسی آغاز شده و تا فعالیتهای همزمان تمامی هیئتهای اجرایی از طریق فهم مشترک و وحدت هدف امتداد پیدا میکند.
پیامدهای اوضاع استراتژیک منطقهای
این گزارش صهیونیستی متغیرات محیط استراتژیک اسرائیل از زمان جنگ دوم لبنان را دراماتیک توصیف کرد. به عنوان مثال روسیه بار دیگر حضور خود را در سوریه تثبیت کرده که باعث محدودیتهای احتمالی در آزادی عمل نیروهای هوایی اسرائیل در هر درگیری آینده شده و دست کم هر اقدام نظامی هوایی اسرائیل نیازمند انجام هماهنگیهای لازم با این کشور است ، همچنین احتمال مداخله روسیه برای جلوگیری از براندازی نظام کنونی در سوریه قطعاً مداخله این کشور برای پایان دادن سریع به جنگ احتمالی بین اسرائیل و حزبالله لبنان را در پی خواهد داشت.
البته مواضع برخی دولتهای عربی مخالف حزبالله لبنان و ایران احتمال کمک به ارتش اسرائیل برای تضعیف ایران و هدف قرار دادن حزبالله و لبنان را افزایش داده است ، با این وجود حضور گسترده حزبالله در سوریه فرصت مبارزه این حزب در داخل اراضی اسرائیل را بالاتر برده است. این در حالی است که مشارکت و همکاری عمیق ارتش لبنان با حزبالله این امکان را ایجاد کرده که ارتش نیز در درگیری آینده با ارتش اسرائیل وارد جنگ شود. علاوه بر اینها حضور گسترده نیروهای بینالمللی در چارچوب نیروهای یونیفل تلاش سازمان ملل برای پایان دادن به جنگ را افزایش خواهد داد.
علاوه بر تمام مواردی که گفته شد احتمال شکستن پتانسیل موازنه های در جنگ چند وجهی سوریه وجود دارد، به گونهای که طرفهای رادیکال سنی از تلاشهای حزبالله لبنان در تقابل با اسرائیل استفاده میکنند تا فشارها بر دولت بشار اسد را برای براندازی آن افزایش دهند. آنها اجازه انتشار نیروهای خود در مناطق مختلف سوریه و حتی لبنان را میدهند. در چنین شرایطی احتمالاً ایران نیز نیروهای خود را بیش از پیش به مناطق شمالی بفرستد.
احتمالاً روند بازسازی مناطق تخریب شده پس از جنگ به صورتی کندتر از دهه گذشته صورت میگیرد ، چرا که ویرانیهای زیادی در خاورمیانه به وجود آمده و مشکل پناهندگان نیز وجود دارد ، علاوه بر این که اولویتهای جامعه جهانی نیز تغییر میکند. جنگ احتمالاً به بیثباتی عمیق در لبنان منجر شده و تلاشها برای از هم پاشیدن و تجزیه سوریه را افزایش خواهد داد.
کمترین هدفی که اسرائیل در جنگ آینده با حزبالله لبنان برای خود ترسیم میکند ، کاستن از میزان تلفات و خسارات خود و هزینههای مستقیم و غیرمستقیم در این تقابل و بازدارندگی حزبالله در آینده و جلوگیری از نابسامانی و بیثباتی مرزهای شمالی سرزمینهای اشغالی است. اسرائیل پس از جنگ به دنبال حفظ آزادی عمل و تحرکات نظامی خود در حریمهای لبنان و سوریه خواهد برد. اسرائیل همچنین سعی خواهد داشت واقعیتهای امنیتی در عرصه شمالی خود را از طریق تضعیف حزبالله لبنان به شکل واقعی و تلاش برای تضعیف نفوذ ایران افزایش دهد.
این مرکز مطالعاتی اولویت رژیم صهیونیستی و حزبالله لبنان در شرایط کنونی را جلوگیری از بروز جنگ دانسته و در عین حال تأکید کرد که تقابل آینده اسرائیل با حزبالله ، تقابل حتمی و قطعی خواهد بود و این موضوع تنها به زمان نیاز دارد.