به گزارش مشرق، فشارهای تحریم بر اقتصاد ایران باعث شد تا دشمنان جمهوری اسلامی به تحریمها امیدوار شوند. در شرایط تحریم به دلیل ماهیت نظام و استقلال کشور، دشمنان نظام روی نقاط ضعف کشور برنامهریزی کردند و سعی بر آن داشتند که از آن طریق بر کشور فشار وارد کنند. در بحث تحریم دشمنان امید داشتند با فشاری که بر اقتصاد کشور تحمیل مینمایند درواقع از ایران امتیازاتی بگیرند؛ امتیازاتی که از طریق سیاسی نمیتوانند آن را به دست آورند.
بخش انرژی بهطور ویژه نفت دارای دو نقطهضعف اساسی است.
ضعف اول مقوله خام فروشی است. دشمنان روی این نقطهضعف کشور برنامهریزی و از این طریق بر ما فشار وارد نمودند. آن مقدار فشاری که بر نفت خام وارد شد، بر فرآوردهها و پتروشیمی ما وارد نشد. عمدتاً ما دو محصول خام را صادر میکنیم که درآمد آن وارد خزانه میشود، یکی نفت خام و دومی میعانات گازی است که این میعانات بسیار پرارزش هستند ولی این محصول به کشورهای دیگر خام صادر میشود؛ بنابراین در شرایط تحریم این دو محصول خام فروشی بیشترین فشار را تجربه کردند. با توجه به تجربه تحریمها بایستی بیاموزیم که خام فروشی یک نقطهضعف برای اقتصاد کشور است و بایستی چنین سیاستی متوقف گردد.
به بیانی دیگر چرا اقتصاد خام در شرایط تحریم بیشترین فشار را متحمل میشود؟ به دلیل آنکه اگر شما مشخصات نفت خام ایران را در هرکجای جهان بدانید مشخص است که آن نفت، نفت خام ایران است یا در رابطه با میعانات نیز همینطور است؛ اما اگر بنزین و گازوئیل را مقایسه نمایید نمیدانید از چه نفتی به وجود آمده است.
بنابراین خام فروشی در مقابل فشارها و تحریمها آسیبپذیر است. بهطوری فشار که تحریمها به وارد کرد از طریق فروش نفت خام و میعانات گازی است. درحالیکه این فشار را در محصولات غیر خام مانند فرآوردههای نفتی و پتروشیمی نداشتیم.
لذا خام فروشی یکی از ضعفهای کشور است بنابراین در جهت کاهش آسیبپذیری و مقاومسازی اقتصاد و پیشبرد اقتصاد مقاومتی یکی از الزامات توقف خام فروشی و حرکت به سمت تبدیل محصول خام به فرآورده است تا ارزشافزوده و مشاغل افزایش یابد.
این مهم هم آسیبپذیری ما را در اقتصاد کم میکند و هم ازنظر استراتژیک به نفع کشور است و هم به لحاظ اقتصادی سودمند است؛ زیرا با ایجاد ارزشافزوده ایجاد اشتغال میگردد.
ضعف دومی اقتصاد کشور که بسترساز تحمیل فشارهای اقتصادی بر کشور شده است، دولتی بودن اقتصاد است. هرکجا که اقتصاد به دست دولت باشد عملکرد مناسبی را مشاهده نمیکنیم؛ زیرا دولتها معمولاً به دنبال کارایی و بهرهوری نیستند لذا در اداره بخشهای مرتبط با خود عملکرد مناسبی ندارند. جلوه دولتی بودن در بخش انرژی این است که فروش نفت کماکان دولتی است.
دشمنان نیز از همین طریق میخواهند بیشترین فشار را به دولت وارد کنند. اگر نگاهی به عملکرد بخشهای مختلف بیندازیم، مشاهده میکنیم بخشهایی که غیردولتی بودند در تجارت با دنیا مشکلات کمتری داشتند؛ بنابراین هرچقدر بتوانیم بخش نفت و گاز را مانند پتروشیمی واگذار نماییم، در رفع این نقیصه مؤثر است.
در دوران تحریم بخش پتروشیمی با کمترین مشکلی به امر تبادلات تجاری و بازرگانی خود ادامه داد و توانست پولهای خود را نقلوانتقال کند. باید بپذیریم که بخش دولتی بیشتر موردتوجه دشمنان است و نیز در شرایط تحریم امکان انعطافپذیری خیلی کمی دارد؛ بنابراین تجربه دوم این است تا آنجایی که امکان دارد بخش دولتی را واگذار کنیم و امر نظارت، برنامهریزی و جهتگیری را به دولت بسپاریم و درواقع اجازه ندهیم دولت بنگاهداری نماید.
اگر بخشهای دولتی را تا حدی که قانون اجازه میدهد به بخشهای خصوصی واگذار کنیم و دولت نیز حق خود را بگیرد و نظارت، کنترل و جهتگیری خود را انجام دهد این آسیب نیز جبران خواهد شد.
قطعاً در شرایط فشار و تحریم بین بخش خصوصی و دولتی، اولویت فشارها و ایجاد محدودیتها از طرف دشمنان بخش دولتی است و لذا بخش خصوصی کمتر در فشار است. ضمن آنکه انعطافپذیری بخش خصوصی بهمراتب بیشتر از بخشهای دولتی است.
بخش دولتی به دلیل ماهیتی که دارد انعطافپذیری زیادی ندارد اما چیزی که در اقتصاد مقاومتی به آن احتیاج داریم انعطافپذیری و عملکرد سریع است. بخش خصوصی از این انعطافپذیری و عکسالعمل سریع برخوردار است. ولی بخش دولتی کمتر میتواند از خود انعطافپذیری نشان دهد.
در بخش نفت بایستی تا آنجایی که امکان دارد نفت خام را تبدیل به فراورده نمود تا ضمن ایجاد ارزشافزوده بتوان آسیبپذیری آن را کاهش داد. همچنین از طرف دیگر بایستی در حد مقدور، این بخش را به غیردولتیها واگذار نمود. دراینبین نیز دولت حق خود را اخذ نماید. بهطور مثال بایستی در بخشهای مختلف نفت حتی در بخش فروش نفت، بخش خصوصی را مشارکت داد و دولت در عوض حق خود را اخذ نماید.
در این صورت به دلیل عملکرد موفقتر و بهتر بخش خصوصی، میتوان با ایجاد انعطافپذیری درفروش، آسیبها را کاهش داد. دولت نیز به منافع خود دست خواهد یافت. مسلماً دولت نیز منافعی دارد که باید محقق گردد. در این مکانیسم دولت بهجای عملکرد با هزینه بالاتر و ورود مستقیم، میتواند با واگذاری به بخش خصوصی درمجموع با کمترین هزینه منتفع و به درآمدهای خود دست یابد و در راستای اقتصاد مقاومتی نیز حرکت نماید. این در حالی است که در حال حاضر دولت همه امور به عهده دارد.
ولی در بحث اقتصاد مقاومتی میتوان آن را به بخشهای چابک، سریع و انعطافپذیرتر منتقل کرد. این روند آسیبپذیریها را کمتر میکند.
یک موضوع دیگر که در امر فروش مهم است، انتخاب مشتریان راهبردی در عرصه بازرگانی است. هر کشوری مشتریان راهبردی خود را دارد. کشور ما نیز از این موضوع مستثنا نیست. نوع ارتباط ما با کشورهای هدف جهت امر واردات و صادرات بایستی دوسویه باشد. اینطور نباشد که از بعضی کشورها حجم بالایی از کالا به کشور واردات صورت گیرد درحالیکه هیچ کالایی از جانب کشور ما به آن کشور صادر نشود.
در بحث انتخاب مشتریان راهبردی در عرصه بازرگانی انرژی بهویژه نفت بایستی در وهله اول کشورهایی را انتخاب نمود که تحتفشار کمتری قرار دارند؛ زیرا تجربه تحریمها تجربهای گرانقیمتی است و با هزینه سنگینی به دست آمد است. تحریمها به ما آموخت که بایستی بخشی از تبادلات تجاری ما با کشورهایی باشد که تحتفشار کمتری قرار دارند. باید از این تجربه استفاده کنیم و بجای اینکه همدیگر را مقصر بدانیم از طریق تحریم این موضوع را کالبدشکافی کنیم و از تجربیات و درسهای آن برای آینده درس بیاموزیم.
در بحث تحریم اثبات شد که دشمن اصلی کشور آمریکا و صهیونیستها هستند. بعضی از کشورها نیز بهسرعت از این دو تبعیت میکنند بهعبارتیدیگر تا آمریکا به این کشورها اشاره میکند این کشورها نیز به دستورات آمریکا عمل میکنند؛ اما بعضی از کشورها هستند که حتی در شرایط تحریمها خیلی آمریکا را همراهی نمیکردند، لذا این مسائل همه برای کشور ما ارزشمند و درس است.
ما باید مشتریان راهبردی خود را از بین کشورهایی انتخاب کنیم که خیلی تحت سلطه و نفوذ آمریکا نیستند و در شرایط بحران کشور ما را تنها نمیگذارند و این درس بزرگی است که از تحریمها باید بیاموزیم و دوباره به سمت کشورهایی نرویم که با یک اشاره امریکا ما را تنها میگذارند و پروژههای جاری خود نیمهکاره رها خواهند کرد.
برای مثال شرکتهای غربی به دلیل تحریم شدیدی که آمریکا علیه کشور ما انجام داد کارها را رها کردند درحالیکه باید این شرکتها طبق قرارداد رفتار میکردند؛ بنابراین در عقد قراردادها باید بندهایی را گنجاند که اگر شرایط دوباره سخت شد و شرکتهای خارجی دوباره کار را رها کردند خسارت بتوانیم اخذ نماییم.
این شرایط سختی که پشت سر گذاشتیم نه اولین بار است و نه آخرین بار؛ بنابراین ممکن است مجدداً تکرار گردد؛ زیرا تا زمانی که ماهیت کشور، مستقل، دینی و استکبارستیز است، بعید است دشمن دست از دشمنی خود بردارد.
لذا ما باید از تجربه تحریمها درس گرفت، نقاط ضعف را تشخیص داد و ساختارها را اصلاح نمود. خام فروشی و دولتی بودن ازجمله آسیبهای جدی بخش انرژی هستند که در دوران تحریم به اقتصاد کشور از این ناحیه ضربه وارد شد.
بایستی خام فروشی کنار گذاشته شود و در مقابل مواد خام را به محصولات باارزشتر تبدیل نمود. بایستی بتوانیم محصولات خود را بهصورت فرآوردههای نفتی و پتروشیمی تبدیل و به فروش برسانیم. این مسئله هم در مورد نفت و هم در مورد گاز صادق است. میتوان گاز را نیز به محصول باارزشتری تبدیل و ارزش بیشتری کسب نمود. میتوان به کشورهای همسایه گاز صادر نمود. برای این منظور هم میتوان کشورهای همسایه در امر سرمایه مداخله نمود تا ایجاد منافع مشترک شود.
محمدعلی خطیبی، نماینده سابق ایران در اوپک