به گزارش مشرق، ایرج مصداقی در
کتاب خاطرات خود مینویسد:
«مرزبندیهای سیاسی، ایدئولوژیک که منتهی به
اعمال روشهای به غایت کینهتوزانه و غیرانسانی میگردید، در میان زندانیان
زن و بندهای آنان بیشتر به چشم میخورد. حتی در برخی موارد بسیاری از
مرزهای انسانی را نیز درنوردیده بودند. این خود نشاندهنده آن است که چگونه
انسانهای صادق و فداکار و گاه دارای عواطف عمیق و لطیف نیز از زمینه لازم
برای اعمال شیوههای غیرانسانی برخوردارند... و میتوانند بر پایه
قضاوتهای غلط و مرزبندیهای نادرست، تبدیل به دژخیمان بیرحمی گردند.»(1)
و در جای دیگر مینویسد: «...
توجه داشته باشید که رهبران سازمانی که احمد موسوی هوادار آن است
(چریکهای فدایی خلق- اقلیت) بر سر تصاحب یک رادیو و برخورداری از قدرت
بیشتر در یکی از دهات دورافتاده کردستان عراق بر روی هم و بر روی مادر شهید
اسلحه کشیده و شلیک کردند و عدهای از رفقای خود را به خاک و خون
کشیدند...»(2)
آن هم در حالی که به هیچ قدرت و دولتی نرسیده بودند! به قول ایرج مصداقی:«...
امروز که در قدرت نیستند، جز حذف و سانسور کار دیگری از دستشان برنمیآید،
اما اگر روزی قدرت به چنگشان بیفتد، آری جای حمله شاید کمر به حذف
نویسندهاش هم ببندند...»(3)
به هر حال آنچه مسلم است، پس از پذیرش
قطعنامه 598 و حمله گسترده مجاهدین خلق به ایران و تصرف و قتل و غارت
تعدادی از شهرهای مرزی و هجوم آنها تا آستانه کرمانشاه قرار بوده است با
همراهی تشکیلات سازمان در زندان که بنا بر نوشتههای اعترافگونه خودشان،
(که همگی در خارج از کشور به چاپ رسیده است و نمیتوان تبلیغات جمهوری
اسلامی قلمدادشان کرد) در جریان آخرین اخبار یورش نیروهای سازمان قرار
داشته و بنا بوده همزمان با حمله نیروهای سازمان از بیرون، اینها هم از
درون کشور و داخل زندان شورش کرده و با به تسخیر درآوردن زندانها و سپس
آزاد کردن همقطارانشان و به مجازات رساندن به گمان آنها خیانتکاران تواب و
نادم، فرش قرمز برای رجوی و دار و دستهاش پهن کنند.
طبیعی بود که جمهوری
اسلامی هم که پس از هفت سال مجدداً با حداکثر تهاجم مجاهدین خلق از داخل و
خارج مواجه شده بود، دست روی دست نگذارد. و همزمان با مقابله بیرونی برای
دفع دشمن از شهرها، در داخل زندانها هم به مقابله با عوامل آشوبگر داخلی
دشمن بپردازد.
با وجود تمام مظلومنماییهایی که در طول این 18 سال بر
سر به اصطلاح قتل عام تابستان 67 توسط ته ماندههای سازمان صورت گرفت و
همصدا با آنها، سازمانهای مدعی حقوق بشر هم بر آن تأکید کردند، اما این
مدعیان ظاهری حقوق بشر، هیچگاه منصفانه به قضاوت درباره آن وقایع ننشستند و
آن سوی ماجرا را در نظر نگرفتند.
اینکه چه شد زندانهایی که تا سال 67 به
اعتراف دوست و دشمن به یکی از نمونهترین بازداشتگاهها بدل شده بودند، پس
از حدود شش سال دوباره شاهد تشکیل دادگاهها و اجرای حکم اعدام تعدادی از
زندانیان بود؟ همچنان که هیچگاه در نظر نگرفتند که جنگ مسلحانه مجاهدین
خلق علیه نظام جمهوری اسلامی پس از اعلام آتشبس و پیش از آن در طول هشت
سال جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران نیز جاسوسیاش برای دشمن جنایتکاری همچون
صدام حسین در شرایطی بود که دشمن متجاوز بعثی هزاران کیلومتر مربع از خاک
وطن را تسخیر کرده و یک دنیا خرابی و ویرانی و قتل و غارت و مصیبت به این
مرز و بوم تحمیل کرده بود.
به راستی دنیا باید پاسخ دهد که در شرایط جنگی،
آن هم جنگی نابرابر، تکلیف افرادی که با دشمن متجاوز به کشور، همکاری و
همراهی کرده و هر نوع جنایتی را در حق مردمشان روا کرده بودند، چه بود؟
انگلیس و فرانسه در طی جنگ دوم جهانی با همکاران و همراهان آلمان نازی در
کشورشان چه کردند؟
مقاومت فرانسه با سازشکاران با فاشیستها یعنی مارشال
پتن و حکومت ویشی چه کرد؟ حکم جاسوس و خیانتکار به کشور چیست؟
امروز حتی
اپوزیسیون نظام در خارج کشور هم در خیانت و جاسوسی آشکار مجاهدین خلق در
دوران جنگ صدام علیه ایران تردیدی ندارد و بارها بر آن تأکید کرده است.
در
این صورت تکلیف یاران و همدستان این جاسوسان در داخل کشور چه بود؟ اینها
سؤالاتی است که هیچوقت درجریان طرح ادعای وقوع رویدادها و حوادث تابستان
67 مورد نظر قرار نگرفته است!!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ1- صفحه 319 جلد دوم کتاب «نه زیستن، نه مرگ»، ایرج مصداقی، چاپ سوئد، 1383.
2- قسمت دوم مقاله نقد بیغشم آرزوست.. پاسخی به ضرورت به «نقد» احمد موسوی بر کتاب «نه زیستن، نه مرگ» ایرج مصداقی- سایت گویا نیوز- سهشنبه 11 اسفند 1383.
3- قسمت سوم مقاله نقد بیغشم آرزوست... پاسخی به ضرورت به «نقد» احمد موسوی بر کتاب «نه زیستن، نه مرگ» ایرج مصداقی- سایت گویا نیوز- سهشنبه 11 اسفند 1383.