به گزارش مشرق، جنبش اخوانالمسلمین اردن در حالی هفتادمین سال تأسیس خود را جشن میگیرد که در بدترین وضعیت تاریخ خود قرار دارد. مهمترین چالش پیش روی این جنبش اکنون دودستگی و انشقاقی است که دامن آن را گرفته است. پس از بروز یک سری اختلافات بین رهبران اخوانالمسلمین، شاهد آن بودیم که گروه جدیدی با نام «جمعیت اخوانالمسلمین» از بطن گروه «اخوانالمسلمین مادر» شکل میگیرد که گفته میشود حکومت اردن برای مقابله با گروه مادر تاسیس کرده است. این رویداد، سئوالاتی را در محافل سیاسی و رسانه ای مطرح کرده است: اینکه مهمترین عوامل ایجاد اختلاف در میان اخوانالمسلمین اردن چه بوده است؟ آینده جماعت اخوانالمسلمین و سیاستهای این گروه در قبال مسائل داخلی و منطقهای چه خواهد شد؟
زمینههای بحران
جماعت اخوانالمسلمین تا پیش از این، نقش مهمی در یکپارچگی قومیتی در جامعه اردن ایفا میکرد. جمعیت اردن را با کمی مسامحه میتوان به دو بخش فلسطینیتبارها و عشائریها (شهروندان کرانه شرقی) تقسیم کرد. بر اساس آمار، نزدیک به نیمی از جمعیت اردن، فلسطینیتبارهایی هستند که پس از جنگهای اعراب و اسرائیل در سالهای 1948 و 1967 به اردن پناهنده شده و در آنجا تابعیت اردنی گرفتند. این ترکیب جمعیتی در جماعت اخوانالمسلمین اردن نیز بازتاب داشته است. اختلافات امروز در میان اخوان اردن محدود به این قضیه نیست اما واقعیت آن است که این ترکیب قومیتی، بسیار در بروز این اختلاف مؤثر بوده است.
اخوانالمسلمین و دولت اردن همواره از روابط فیمابین خود نفع میبردند. در زمانی که بیشتر شاخههای اخوانی در منطقه از مشارکت در فرآیند سیاسی منع میشدند، این گروه در اردن رسما فعالیت و در انتخابات شرکت می کرد.
پادشاهی عبدالله دوم در سال 1999 را باید نقطه عطفی در روابط اخوانالمسلمین و حکومت دانست. ارزیابیهای اداره کل اطلاعات اردن، وخامت هر چه بیشتر روابط میان اخوان و حکومت را در پی داشت. با زندانی شدن برخی اعضای اسلامگرای پارلمان در سال 2007 تنشها میان حکومت و اخوان رسما وارد مرحلهای جدی شد. با این فشارها، دودستگی در میان جماعت اخوان افزایش یافت. عدهای خواستار هماوردی و تقابل با حکومت و عدهای دیگر خواستار مصالحه بودند.
با این وجود، به نظر میرسد ریشههای این اختلافات به سالها قبل باز میگردد. جایی که جریان عمدتا فلسطینی تبار منتقد به سیاستهای دولت در قبال مسئله فلسطین موسوم به به جناح تندرو یا «بازها» همواره با جریان اردنیهای موسوم به جناح میانهرو یا «کبوترها» اختلاف نظر داشتند. جریان «کبوترها» همواره متهم بوده که در قبال حکومت پادشاهی اردن موضعی ضعیف داشته و مسئله فلسطین را جدی نمیگیرد و جریان بازها نیز متهم بوده که در قبال طرحهای اصلاح سیاسی و اجتماعی حکومت بسیار سختگیرانه عمل کرده و مانع آن شده تا اخوانالمسملین به عنوان یک حزب سیاسی رسمی مورد پذیرش قرار گیرد. علاوه بر این، رهبران اخوان در قضایای مختلف داخلی گروه و موضعگیریها نسبت به اوضاع سرنوشتساز سیاسی کشور دچار اختلافات شدیدی بودهاند.
با انتخاب دکتر «همام سعیدِ» فلسطینیتبار به عنوان رهبر اخوانالمسلمین اردن در سال 2006 «جبهه عمل اسلامی» به مرجع تصمیمگیر اخوان در قبال تحولات سیاسی کشور تبدیل شد. با این وجود اما اختلافات شدید داخلی همچنان ادامه یافت. اخوانالمسلمین انتخابات پارلمانی 2007 و سپس 2013 را در اعتراض به قانون انتخابات که به گفته آنها به ضرر جبهه عمل اسلامی بود، تحریم کرد. با تحریم انتخابات و به حاشیه رفتن بیش از پیش اخوان، «حزب اسلامی الوسط» که گفته میشود روابط خوبی با دستگاه اطلاعاتی اردن داشته، توانست 150 کرسی مجلس را در انتخابات 2013 از آن خود کند تا بزرگترین فراکسیون پارلمانی اردن شود.
در راستای تلاشها برای ایجاد یک رویکرد مشترک در قبال مسائل مهم اختلافی در سال 2010 کنفرانسی فراگیر برگزار شد که برخی مسائل اساسی از جمله چگونگی تعامل با حکومت و مسئله فلسطین مورد بررسی قرار گرفت. این گفتگوها البته با انقلابهای عربی در سال 2011 متوقف شد و ادامه نیافت.
خیزشهای جهان عرب نقطه عطف تغییر رویکرد مسالمتآمیز دولت اردن نسبت به اخوانالمسلمین بود. اخوانیها احتیاط را کنار گذاشتند و برنامه اصلاحاتی گستردهای را مطالبه کردند که خواهان از میان رفتن اختیارات پادشاه از جمله توانایی او برای صدور احکام موقت و انحلال مجلس و همچنین درخواست برای اصلاح قانون اساسی بود. دولت اردن این طرحها را به شدت نگرانکننده میدانست.
طرح زمزم؛ آغاز شکاف در اخوانالمسملین
با افرایش تنشها، «رحیل غرایبة» مسئول بلندپایه سابق جبهه عمل اسلامی با حمایت و پشتیبانی مالی احتمالی دولت، طرحی موسوم به «ابتکار عمل زمزم» را ارائه کرد که شاکله اساسی آن را تشکیل جریانی برای پایان دادن به "انحصار گفتمان اسلامگرایی" اخوانالمسلمین و نیز راه اندازی گفتمانی اسلامی بود که بتواند چارچوب تمدنی لازم برای کل جامعه را فراهم آورد. "مجلس شورا" به عنوان بالاترین نهاد تصمیمگیر اخوانالمسلمین اردن که در این برهه از سوی جناج تندرو اداره میشد، در واکنش به این طرح آن را به شدت رد کرده و اعضایش را از پیوستن به "جماعت" جدید منع کرد. این موضعگیری بار دیگر تنشها بین دو جناح تندرو و میانه را افزایش داد.
از سوی دیگر، سرنگونی محمد مرسی و پایان حکومت اخوانالمسلمین در مصر نیز اوضاع را برای شاخه اردنی این جنبش وخیمتر کرد. همانند مصر و بسیاری دیگر از کشورهای منطقه، تقابل دوقطبی حامیان و مخالفان کودتا در اردن نیز شکل گرفت.
سرانجام وزارت توسعه اجتماعی اردن با صدور بیانیهای از تأسیس «جمعیت اخوانالمسلمین» به ریاست «عبدالمجید ذنیبات» رهبر جریان «کبوترها» خبر داد. جناح سنتی اخوان در واکنشی سریع این اقدام را یک «نمایش» از سوی دولت و «کودتا» علیه اخوانالمسلمین و اساسنامه جماعت خواند. مجلس شورای اخوان نیز ذنیبات و غرایبة را از سازمان اخراج کرد امری که ظاهرا با اتفاقنظر تمامی اعضا همراه نبود چرا که هفتاد نفر از اعضای بارز اخوانالمسلمین درخواستی را به مجلس شورا فرستادند تا اگر ذنیبات دست از اقدامش بردارد با بازگشتش موافقت شود. با تمامی تلاشها برای پایان دادن به بحران اما تنشها روز به روز شدت یافت.
علیرغم تمامی رایزنیها برای منصرف کردن جماعت ذنیبات، این جریان سرانجام با صدور بیانیهای، نقشه راه برای تحکیم پایههای جماعت جدید را ارائه داد که مهمترین آن، اولویت دادن به اعضای غیرفلسطینی جماعت اخوان بود. کار تا آنجا بالا گرفت که ذنیبات حتی از دولت خواست تا تمامی فعالیتهای «اخوان مادر» را غیرقانونی اعلام کرده و مقرهای اخوان به جمعیت جدید سپرده شود. ابراهیم منیز دبیرکل سازمان بینالمللی اخوانالمسلمین در لندن و عضو ارشد دفتر سیاسی اخوان مصر در واکنش به این تحولات اعلام کرد که این سازمان فقط مجلس عمومی شورای اخوانالمسلمین اردن و همام سعید و شورای اجرایی که با انتخابات تمامی اعضای جماعت بر سر کار آمده را به رسمیت خواهد شناخت. چند روز بعد اما وزیر کشور اردن، آب پاکی را روی دست اخوان ریخت و اعلام کرد که به هیچ گروهی اجازه فعالیت به نیابت از جریانی در خارج از کشور را نخواهد داد.
پیامدها:
واقعیت آن است که دودستگی در اخوانالمسلمین اردن، نتیجه سالها کش و قوس و اختلاف در این گروه است. بسیاری از ناظران سیاسی البته بر این اعتقادند که جدا از اختلافات درونی، نقش دولت در مدیریت ماهرانه این انشقاق را نباید نادیده گرفت. حداقل این است که این رویدادها تاکنون پیامد منفی برای حکومت نداشته یا اگر داشته، بسیار ناچیز بوده است.
این تحولات بدون شک بر چگونگی تعامل و رویکرد دیگر کشورها با جریان اخوانالمسلمین نیز تاثیرگذار خواهد بود. به طور مثال، شاهد آن بودیم که در مطبوعات اردن مقالات بسیاری نگاشته شد که در آن اردن به عنوان الگویی برای از بین بردن بقایای اخوانالمسلمین در مصر معرفی شده است. حتی برخی گزارشها حاکی از آن است که عبدالفتاح السیسی دیدارهای محرمانهای را با برخی رهبران سابق اخوان از جمله «کمال هلباوی» داشته تا مقدمات فعالیت قانونی یک جریان اخوانی جدید را در مصر فراهم کند.
هرچند برخی معتقد هستند که جریان اخوان المسملین مادر به دلیل محبوبیت مردمی و ایدئولوژی سخت خود امتیاز نخواهد داد و همچنان جریانی قدرتمند خواهد ماند، با این حال به نظر میرسد با ادامه این وضع، جمعیت جدیدالتاسیس، زمام اخوانالمسلمین اردن را به دست خواهد گرفت. به حاشیه رانده شدن «اخوان مادر» نیز احتمالا مشکلاتی امنیتی برای حکومت ایجاد خواهد شد. بسیار محتمل خواهد بود که این جریان به دلیل ناکارآمد دانستن شیوه سیاسی به فعالیتهای محرمانه و مسلحانه پناه برده و چه بسا بسیاری از عناصر افراطیتر آن به صفوف رو به گسترش جریانهای سلفی جهادی در اردن و خارج از کشور بپیوندند.
بحران اخوانالمسلمین و قضیه فلسطین
همانگونه که پیش از این ذکر شد، بخش اعظمی از شکاف در اخوانالمسلمین اردن ریشه در نزاع فلسطینی- اردنی دارد. از این رو طبیعی خواهد بود که افول جریان موسوم به «بازها» دغدغهها نسبت به قضیه فلسطین و مسئله بازگشت آوارگان فلسطینی و حمایت از گروههای مقاومت را کاهش خواهد داد. هرچند تاکنون گزارش یا برآورد قابل توجهی از میزان تاثیر این اختلافات بر محبوبیت مردمی اخوان و همچنین تاثیر آن بر روابط با جنبش حماس و دیگر گروه های فلسطینی ارائه نشده با این حال، پیامدهای این بحران را می توان در چند حالت محتمل دانست:
- در صورت ادامه همراهی بخشی از افکار عمومی اردن با مسئله فلسطین و تغییر موضع احتمالی اخوان، مسئله حمایت از فلسطین به مسئلهای اختلافی و تنشزا در میان جریانهای اسلامگرای اردنی تبدیل خواهد شد که به ایجاد فضای دوقطبی در جامعه دامن خواهد زد.
- تضعیف نقش اخوانالمسلمین در حمایت از مسئله فلسطین و پشتیبانی از گروههای مقاومت که میتواند بیش از پیش دولت را به عنوان یک متحد اسرائیل از فشارهای احتمالی اخوانیها در این باره خلاص کند.
- در صورتی که اخوان جدید اوضاع را در دست بگیرد به نظر میرسد به دلیل محبوبیت مردمی حماس و گروههای فلسطینی در اردن، این جریان نخواهد توانست پایگاه مردمی چندانی را در مقایسه با «اخوان مادر» کسب کند. نظرسنجیها بارها نشان داده که گروههای فلسطینی و به طور خاص حماس و گردانهای القسام از محبوبیت بالایی در میان افکار عمومی اردن برخوردارند.
- تیرگی روابط بین حکومت اردن و شاخه سنتی اخوان، دست دولت را برای کاهش نفوذ حماس و گروههای مقاومت فلسطینی در اردن باز خواهد گذاشت که این مسئله میتواند پس از سالها بار دیگر به خشونت و تنش بین گروههای فلسطینی و حکومت اردن دامن بزند.
واقعیت آن است این بحران و نزاع درونی به شدت حس اعتماد را در داخل جماعت اخوانالمسلمین کاهش داده است. شکاف عمیقی که اکنون پس از سالها در این جماعت سر باز کرده، اکنون آن را در آزمونی سخت و شرایطی حساس قرار داده است.