سرویس جهان مشرق - انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، تاریخچهای آلوده به تقلب در انتخابات دارد. دست کم، سه مورد تقلب تاریخی در کارنامه سیاست آمریکا ثبت شده است که هر کدام رسواییهای بینالمللی برای این کشور در بر داشته است و پررنگترین آن را میتوان تقلب بزرگ سال 2000 دانست. اگر امروز دانلد ترامپ از احتمال تقلب بزرگ سخن میگوید، با توجه به شناخت وی از کشورش و سبقه تاریخی این عادت دیرینه، باید کلام او را جدی گرفت.
در حالی که دانلد ترامپ طی ماه اخیر در مورد تقلب احتمالی از سوی حزب دموکرات در انتخابات سراسری ریاست جمهوری امریکا خبر داد، این ادعا را اصلا نمیتوان بیاساس و پوچ خواند. چرا که هم از حیث تاریخی (4 بار تقلب در انتخابات ریاست جمهوری) آمریکاییها به شدت مسبوق به سابقه تقلب در انتخابات هستند و هم پس از قضیه هک شدن سامانه ایمیلهای اعضا و رهبران حزب دموکرات و کشف رسوایی تقلب علیه برنی سندرز به نفع هیلاری کلینتون، بر همگان روشن گردیده است که اتفاقا برگزارکنندگان انتخابات در آمریکا ید طولایی در دستکاری آرای مردم خود دارند. عدهای معدودی از کارشناسان، این ادعای ترامپ را توجیه شکستاش پیش از انتخابات سراسری میدانند. این در حالی است که اگر با دید منطقی و به دور از هر گونه احساسات و تعصب نگاه کنیم، شواهد به ما نشان میدهند که ترامپ –بالاخص در این روزها- نه تنها از هیلاری کلینتون عقب نمانده بلکه به احتمال بسیار زیاد شاهد پیشرفت چشمگیر او در هفتههای آتی در مقابل هیلاری خواهیم بود. ثانیا، نامزد جمهوریخواه در متن و نفس قضیه قرار دارد و به خوبی از ساز و کار رایگیری و اتفاقات پشت پرده سیاست آگاه است و اگر از احتمال تقلب سخن میگوید، قطعا چیزهایی را میداند که او را تا به این حد هراسان ساخته است.
کارشناسان بسیاری معتقدند به وقوع تقلب در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا هستند. از این دست، میتوان به «جیم لوب» تحلیلگر مسائل بینالملل اشاره کرد که معتقد است از آنجایی که شکل برگزاری انتخابات در ایالات مختلف آمریکا متفاوت است، مثلا در برخی ایالات بصورت رای الکترونیکی و در برخی ایالات بصورت رای دستی است، و از آنجایی که طبق رای اخیر دادگاه عالی آمریکا امکان رایدهی اقلیتها آسانتر شده است، پس احتمال تقلب میرود. مثلا در سال 2000 در ایالت فلوریدا که «جب بوش» فرماندار بود، بخش عظیمی از رایهای به نفع الگور رقیب جورج دابلیو بوش شمرده نشد؛ و یا در انتخابات 2004، قوانین انتخاباتی به عمد به نفع بوش در ایالات کلیدی چون اوهایو و نیومکزیکو نقض شد. «جاشوآ لندیس» مدرس دانشگاه اوکلاهما نیز بر این باور است که همه چیز به منظور ترامپ از تقلب بستگی دارد و هیچ چیز فعلا مشخص نیست.
از میان کارشناسان ایرانی مقیم آمریکا، «بهراد نخعی» معتقد است که ترامپ با منظور نظر خاصی سخن از تقلب کرده است و به احتمال زیاد قصد دستکاری ابعاد ذهنی مخاطب را دارد تا بلکه این تاکتیک در صورت شکست، شرایط اعتراض را فراهم کرده باشد. «محمود صدری» استاد دانشگاه تگزاس بر این باور است که تقلب با توجه به سبقه تاریخی کاملا ممکن است و در صورت نزدیکی آراء به یکدیگر صورت خواهد گرفت. «ثریا سپهپور اولریک» هم به گزارش موسسه معتبر «پیو» (PEW) اشاره میکند که در آن به 8 میلیون رایدهنده مرده و 24 میلیون رایدهنده قلابی در انتخابات ریاستجمهوری سال 2012 آمریکا پرداخته است.
بطور اخص، همه کارشناسان بر قدرت رسانه در آمریکا اتفاقنظر دارند. رسانهها آنقدر در این کشور در تصمیمگیری سیاستمداران و یا تسخیر اذهان عمومی به نفع یک جریان نقش دارند که میتوانند جریان اذهان عمومی را به نفع یک نامزد مشخص هدایت کنند. نمونه واضح آن اینکه در چند مورد در تاریخ انتخاباتی این کشور، پس از اعلام نتیجه اول انتخابات، رسانهها باعث شدند که بخش قابل توجهی از رایدهندگان از رای دادن منصرف شوند و بخش قابل توجه دیگری هم به نفع شخصی که میخواستهاند، رای خود را تغییر دادهاند.
تاریخ آمریکا، سه تقلب بزرگ در انتخابات را به چشم خود دیده است. مگر میشود تقلب سال 1824 را نادیده گرفت. در حالی که «آندرو جکسون» در بیشتر ایالات رای مردمی را بدست آورد و در انتخابات عمومی و الکتورال جلوتر بود، «جان کوئینسی آدامز» با «هنری کلای» -نامزد مستقل- تبانی کرد و با وعده انتصاب وی به سمت وزیر خارجه در دولت جدیدش، از او خواست که آرای جکسون را بشکاند و در نتیجه کار به مرحله دوم انتخابات کشیده که طبق قانون تعریف شده، کنگره از بین سه نامزد دارای اکثریت آراء یکی را باید انتخاب میکرد و انتخاب نهایی هم جان آدامز بود. جکسون شکایت کرد اما ره به جایی نبرد و سوگند یاد کرد که در انتخابات بعدی پیروز شود و البته شد. پس از ورود به کاخ ریاست جمهوری، آدامز، کلای را به پست وزیر خارجه منتصب کرد و فرضیه تقلب و تبانی به واقعیت بدل شد.
تقلب دوم، مربوط به انتخابات ریاست جمهوری سال 1880 و رقابت بین «بنجامین هریسون» و «گراوِر کِلِولند» بود. این انتخابات یکی از بیشرمانهترین نوع رقابتها را در خود داشت. یک نامزد مستقل دیگر به نام «فردریک داگلاس» -نامزد سیاهپوستان- هم حضور داشت. در ابتدا، «جان شرمن» نامزد حزب جمهوریخواه را به جرم خرید رای از انتخابات برکنار کردند و هریسون جای وی را گرفت. هریسون نیز به طرز شگفتآوری به عنوان رییسجمهور انتخاب شد. او نیز، به تقلب و پولشویی متهم شد اما کسی نتوانست این مورد را به درستی ثابت کند. این در حالی بود که افرادی که به کلیولند رای داده بودند بیشتر بودند. هریسون 4 سال بر آمریکا حکمرانی کرد اما سپس در انتخابات بعدی بار دیگر کلولند بر مسند قدرت نشست.
تقلب سوم به انتخابات سال 2000 برمیگردد که یکی از بحثبرانگیزترین انتخابات در طول تاریخ این کشور است. انتخابات که با مشارکت 50.4% درصد آمریکاییها برگزار شد. در این انتخابات، «جرج دابلیو بوش» از حزب جمهوریخواه در مقابل «ال گور» از حزب دموکرات قرارگرفت. شانس گور زیاد بود چرا که به عنوان معاون اول رییس جمهور، از محبوبیت بالایی برخوردار بود. روز 7 نوامبر، انتخابات سراسری برگزار شد و در حالی که نتیجه نهایی، بوش را پیروز انتخابات نشان میداد، پس از تردید اعضای ستاد ال گور و تلاش آنها، کاشف به عمل آمد که در آرای فلوریدا که «جب بوش» برادر بوش فرماندار آن بود، دستکاریهایی صورت گرفته است. لذا، گور که از طریق تلفن، برای رقیب پیام تبریک فرستاده بود، پیام خود را از طریق تلفن بازپس گرفت. در پی شکایت وی، به دستور دادگاه فلوریدا کار شمارش چندین باره آرا آغاز شد اما با هر بار بازشماری، نتیجهای جدید به دست میآمد. این امر، موجب شد تا دادگاه عالی آمریکا برای کشداده نشدن قضیه و بروز یک آبروریزی بینالمللی برای آمریکا، بازشماری آرا را متوقف سازد. بسیاری از مردم آمریکا هنوز این واقعه را در یاد دارند و «جورج دابلیو بوش» را یک متقلب میدانند.
تیتر: انتخابات آلوده و زشت
میزان رأی بوش 2 میلیون و 909 هزار و 135 و میزان رأی الگور 2 میلیون 907 هزار و 351 بوده است که اختلاف آنها 1784 رأی است یا به عبارتی 3/0 درصد اختلاف؛ و طبق قانون اگر اختلاف آرا کمتر از 5/0 درصد باشد، بازشماری ماشینی الزامی میشود. طبق قانون، تنها 6 روز مهلت برای بررسی شکایات و اعلام نتیجه نهایی وجود دارد. این 6 روز به هفتهها کشمکش تبدیل میشود و ال گور دست کم 3 بار نسبت به حکم دادگاه عالی فلوریدا و دادگاه عالی کشور شکایت میکند. کار به جایی میرسد که در روز 11 دسامبر 2000، دادگاه عالی که اکثریت آن جمهوریخواه و محافظهکار بودند، پس از آخرین تلاش ال گور که همانا شکایت از «هریس» وزیر داخلی فلوریدا بود، حکم دادگاه عالی فلوریدا مبنی بر شمارش آرا برای مرتبه آخر را لغو کرده و شمارش را ملغی مینماید و رسما جورج دابلیو بوش را به عنوان چهل و سومین رییسجمهور آمریکا انتخاب میکند.
در انتخابات سال 2000، انواع و اقسام تقلبها دیده شد از کاغذ رایها پانچی قلابی و مخدوش (طبق قانون فلوریدا باید قسمت پانچ شده سوراخ شود تا رای محسوب گردد) گرفته تا جعل اسامی مردم توسط ستاد بوش صورت گرفت. آنها کاغذهای رای دارای پانچ را طوری طراحی کرده بودند که بسیاری از مردم نتوانستند به درستی آنها را سوراخ کنند و دستگاه مخصوص خوانش رای، در خواندن آرا دچار مشکل شد. و یا با علم به اینکه خلافکارها و زندانیها حق رای در آمریکا ندارند، نام 20 هزار نفر از مردم (اکثر آنها سیاهپوست بودند) که همنام آنها بودند را به عنوان همان افراد از سامانه رای حذف کردند. هر دو اتفاق، در فلوریدا که یکی از کلیدیترین و حیاتیترین ایالات آمریکاست و همانا سرنوشت انتخابات 2000 را به ناحق معین کرد، رخ داد.
این سخنان ال گور پس از تن دادن به حکم ناعادلانه دیوان عالی کشور به عنوان آخرین مرجع قانونی امریکا، بسیار جای تامل و اندیشه دارد: "امروز، چیزی را که پیشتر یک شخص بابصیرت به من گفت را به یاد آوردم. او به من گفت: تو وقتی این جنگ را تمام میکنی که بدانی نمیتوانی پیروز شوی. آری ... من نمی توانم پیروز شوم؛ حتی اگر پیروز شوم، نمی توانم پیروز شوم».
منابع:
1. جماران [لینک]
5. CBS News Coverage of Election Night 2000: Investigation, Analysis, Recommendations [Link]
6. Supreme Court Decisions of December 9, 2000 [Link]
7. [Link] Presidential Election of 1888: A Resource Guide