در ادامه بخشهایی از این مصاحبه را میخوانید:
(مجموعه گفتمان اعتدال به مفهوم واقعي به كدام گفتمان نزديكتر است؛ اصلاحطلبي يا اصولگرايي؟) به هيچ كدام نزديك نيست. اعتدال طيف گستردهاي از افراد معتدل هر دو جريان است.
(گمان ميكنيد در جريان اصولگرا ليدري وجود دارد كه داعيهدار پرچم اعتدال باشد؟) خير وجود ندارد. در اصلاحطلبان هم چنين ليدري نداريم و بيشتر تفكر اعتدالي را در آقاي هاشميرفسنجاني ميبينم با گوش دادن به سخنرانيها و خاطراتش ميتوان در تمام مراحل زندگياش اعتدال را به عينه و وضوح مشاهده كرد. در انتخابات اخير هم همه حول محور ايشان حركت كردند.
اگر بخواهيم ٣٧ سال انقلاب را در نظر بگيريم در حدود ٣٠ الي ٤٠ درصد موفق بوده و با ديدن اعضاي كابينه دولت سازندگي، روند اعتدال مشاهده ميشد و البته در سطح زندگي مردم هم تا حدودي اين رويه با توجه به موقعيت بعد از جنگ و مشكلات و بحرانهايي كه وجود داشت، ديده ميشد و همين تفكراتي كه خودش را الان نشان ميدهد آن موقع هم بود منتها در آن زمان فضاي مجازي و خبري بدين شكل وجود نداشت و كمتر انعكاس پيدا ميكرد.
نمي خواهم اسم ببرم اما همين جريان اصلاحطلب به عنوان نمونه مخالف دستگاه ويديو بود و در حمله به سفارت امريكا هم مواضع اصلاحطلبان ديده ميشد اينطور نبود كه اين جريان از ابتدا ميانهرو باشند. اينها جا عوض ميكنند تفكر عوض نميكنند اما اعتداليون از ابتدا تاكنون ثابت هستند و ماندند.
در دولت آقاي خاتمي هم شاهد تندرويهاي زياد بوديم. اصلاحطلبان هم زماني كه سر كار آمدند اين گونه نبودند نميخواهم از افراد نام ببرم... اما در همان روزهاي ابتدايي شكلگيري انقلاب، آغاز تندرويها را در جريان چپ آن زمان و اصلاحطلبان امروزي شاهد بوديم. چپها خيلي تندروتراز اصولگراها بودند. اگر امروز چپ ميگويد مذاكره با امريكا، در آن زمان اعتقادي خلاف اين را داشت، حتي اصولگراها بيشتر مذاكره با اين كشور را مطرح ميكردند.
منظور اين هست كه برخي از افراد حاضر در طيف اصولگرا بيشتر دنبال مباحث ارزشي هستند اما لايههايي از اصلاحطلبان شعار مردم و اولويت قرار دادن آنها را در برنامه دارند. شعار هم در يك مقطعي دادند و قبلش اين گونه نبود و از نظر من در اجرايي شدن اولويتهايشان موفق هم نبودند. موفقيت را يك طيفي دارند و نميتوان موفقيت يا عدمموفقيت را صد در صد دانست اما اصلاحطلبان به آن چيزي كه ميخواستند نرسيدند. در نهايت اتفاقي كه در دولت اصلاحات افتاد منجر به اين شد كه اصولگراهاي تندرو بر سر كار آمدند. اگر موفق بودند نبايد شاهد روي كار آمدن اصولگرايان تندرو ميبوديم.
در زمان رياستجمهوري ايشان (هاشمی) عدهاي طرح تمديد دوران رياستجمهوري را مطرح و خواستار حضور آقاي هاشمي بر مسند رياست قوه مجريه بودند اما خود ايشان مخالفتشان را صريحا اعلام كردند و گفتند كه شايد برخي كارها و پروژهها بعد از من ادامه پيدا نكند چه بسا كه ادامه هم نيافت. ايشان در هر صورت معتقد بودند كه من تفكري را در كشور مطرح كردم گرچه مخالفاني دارم اما در آينده همه به اين سمت خواهند آمد.
اين خانواده هميشه آن چيزي كه بودهاند، هستند خارج از آن خود را نشان نميدهند. از قبل انقلاب منافقين بحث پولدار بودن هاشمي را مطرح كردند و ادامه هم يافت. پدر من در آن زمان ميان روحانيون وضع مالي خوب و معمولي داشت. او معتقد بود شخص بايد براي مبارزه وضع مالي خوبي داشته باشد. ارثيهاي كه از پدربزرگهايم به مادر و پدرم رسيده بود و شخص پدر هم با اينكه روحاني بودند در كار بسازوبفروش بودند و به مجاهدين كمك كردند و زماني كه در اين گروه كودتا شد يكي از آنها به پدرم گفت كه چرا به ما ديگر كمك نميكنيد مگر ما نميخواهيم شاه را برداريم كه ايشان پاسخ دادند چرا اما شما ميخواهيد «لنين» و ما ميخواهيم «حضرت علي» را جايگزين كنيم و از اينجا ارتباط و كمكهايش را به اين گروه قطع كردند و آنها هم به اشاعه شايعه و تخريبها عليه هاشمي و پولدار بودن ايشان دامن زدند. بعد از انقلاب هم مخالفين و خارجيها بر اين موضوع دامن ميزدند، علت آن مشخص بود؛ تاثيرگذاري شخص آيتالله در انقلاب. تا به نوعي تاثيرگذاري ايشان را با پخش شايعات دروغين كم كنند و معمولا عوام هم پذيراي اين شايعات هستند. به هر حال در اين كشور بزرگ و در تهران و شمال شهر همه خانه دارند پدر من هم يك خانه دارد بارها پيش آمده اشخاصي به خانه پدر و مادر ميروند باورشان نميشود كه اين خانه معمولي، خانه هاشميرفسنجاني باشد!. حتي برخي وسايل خانه مثل فرش براي قبل انقلاب است.
آنچه مسلم است اينكه تندروهاي سياسي هميشه با ايشان مخالف بودند و هستند و برخي مواقع نيازهاي سياسي شان تغيير و به سمت ايشان گرايش پيدا ميكنند.
دولت اصلاحات بعد از روي كار آمدن، عدهاي را از پستهاي دولتي كنار گذاشت و سپس افراد ميانهرو تصميم به شكلگيري حزب اعتدال و توسعه گرفتند. در حال حاضر از همه گروهها و جريانها عضو كابينه يازدهم هستند. ما با همراهي بقيه گروهها دولت تدبير و اميد را ساختيم. اين كارگزاران بود كه دولت ساخت و از آقاي خاتمي حمايت كرد و ايشان رييسجمهور شدند اين كار را مشاركت نكرد چراكه اين حزب بعد از دولت اصلاحات به وجود آمد.
ايشان در روزهاي آغازين تشكيل دولت به روحاني ميگفتند من در كارهاي شما هيچ دخالتي نميكنم. اگر مشورت از من خواستيد در كنارتان هستم اما دخالت هرگز. اگرچه برخي مواقع با يكديگر ديدار و ملاقات خصوصي و عمومي دارند.
موفقيت اصلي دولت فرجام برجام بود. واقعا اقدام كوچكي نبود و روحاني در اين زمينه ايران را از يك جنگ حتمي نجات داد. تلاش براي برقراري امنيت از ديگر موارد قابل ذكر است كه البته بايد دولت روحاني در دور دوم، با توجه به مهار تورم، ركود ايجاد شده را رفع كند كه در غير اين صورت شاهد مشكلات عديدهاي در زمينه توليد خواهيم بود. مشكلات اقتصادي يك شبه و سه ساله حل نميشود. بحرانهايي كه دولت قبل به وجود آورد تا دهها سال ديگر رفع نخواهد شد.
مشكلات بيش از اين چيزهاست كه گفته شده. روحاني به نوعي نجابت ميكند و مسائلي كه در دولت قبل ايجاد كرده را شفاف براي مردم مطرح نميكند، شايد هم معتقد است اگر اين مشكلات را مطرح كند به نظام برميگردد و نه صرفا به شخص احمدينژاد.