![](http://cdn.mashreghnews.ir/files/fa/news/1395/7/3/1863669_374.jpg)
وی گفت: نخستین زن ایرانی که در خطوط مقدم جبهه اسیر شد من بودم، یک هفته بعد از آن خانم آباد و بهرامی اسیر شدند و آنها برای انتقال کودکان شیرخوارگاه آبادان به شیراز رفته بودند که در بازگشت به خرمشهر در جاده ماهشهر- آبادان به اسارت درآمدند. به فاصله یک هفته بعد از آنها خانم آزموده به اسارت درآمد، بعد از اسارت من و این سه خواهر، خانم میرشکار نیز که همراه همسرشان بودند، در جاده خرمشهر - سوسنگرد اسیر شدند.
دکتر ناهیدی با اشاره به دوران اسارتشان افزود: مرا به زندان الرشید بردند. یک زندان مخصوص امنیتی با 5 طبقه بود و همان زندانی بود که گفته میشد شهید صدر را در طبقات پایین آن شهید کردهاند. هر چه به طبقات پایین نزدیک میشدی، شکنجهها بیشتر میشد. این ساختمان ظاهری زیبا داشت و کسی نمیدانست در اصل شکنجهگاه است.
وی گفت: شکنجههایشان اینطور بود که هوا را سرد یا داغ میکردند یا هوا را قطع میکردند تا اکسیژن نرسد،یا آب را قطع میکردند اما اینها باعث نمیشد که از خواستههایمان دست بکشیم. در آن زمان تنها خواستهمان نوشتن نامه به خانوادههایمان بود.
این بانوی آزاده و استاد دانشگاه با اشاره به مطلع بودن صلیب سرخ از وضع چهار بانوی اسیر ایران اظهار داشت: صلیب سرخ تا دو سال از حضور ما در زندانهای عراق اطلاعی نداشت و از طریق بچههایی که از زندان منتقل میشدند ، یا به طرق دیگر ما اعلام موجودیت کرده بودیم و صلیب سرخ متوجه شده بود که چهار دختر مفقود الاثر ایرانی در زندانهای عراق هستند .
وی افزود: بزرگترین هدیهای که در دوران اسارت از صلیب سرخ گرفتیم قرآن بود، به نوبت آن را میخواندیم و به آرامش می رسیدیم.
دکتر ناهیدی با اشاره به نحوه آزاد شدنشان از زندان های بعث عراق گفت: نزدیک دهه فجر بود که اعلام کردند 50نفر از اردوگاهمان قرار است آزاد شوند و به ما گفتند یک درصد احتمال آزادی شما است.
وی افزود: زمانی که خواستیم آزاد شویم تمام وسایلمان را سوزاندیم، همانها را اگر میدیدند دردسر میشد و با همان لباس و کفش اسارت به کشورمان برگشتیم.