متن کامل این گفت و گو در ادامه می آید:
* خودت را کاملتر معرفی می کنی؟
- فرشاد احمدزاده هستم. متولد اول مهر سال 1371 در آذربایجان غربی.
- من اهل ارومیه هستم و در محله شهرک ایثار به دنیا آمدم.
- من کلا اهل بازی و پر جنب و جوش بودم اما بیشتر فوتبال بازی می کردم. اهل فوتبال بودم و در همان دوران نوجوانی والیبال هم بازی می کردم.
- با توجه به قد و قامتم لیبرو بودم و اتفاقا خیلی هم کارم خوب بود.
- کلا دید خوبی در ارسال پاس دارم و در مدرسه هم معلم ورزش مان این را متوجه شده بود و در فوتبال یا والیبال در همین پست بازی می کردم.
- خیلی زیاد. می دانید که ارومیه شهر والیبالیست هاست و آنجا دوست والیبالی زیاد دارم. الان هم مهدی کریمی و حامد رضایی از دوستان صمیمی ام هستند.
- ما کلا دوتا برادریم. فرشید و فرشاد.
- نه. من دوسال کوچکتر از فرشید هستم.
- البته که می خوانم. اعتقاد دارم که باید برای موفق شدن درس و ورزش را کنار هم پیش برد.
- من قبل از آن که به سربازی بروم دانشجو بودم ولی بعد رفتم تراکتورسازی و بعد از دوسال دوباره درسم را از اول شروع کردم. الان هم فیزیولوژی ورزشی می خوانم.
- شاخه ای از تربیت بدنی است که به آمادگی جسمانی و این مسایل مرتبط می شود. درکل به درد خودم هم می خورد و خیلی وقت ها به کارم می آید.
- بله در شهرک غرب.
- نه! با برادرم هستم. او هم پیش من است.
- او قبلا مدرک دکترای دامپزشکی اش را گرفته است و من هم اگر درگیر فوتبال نبودم درسم را تمام کرده بودم.
- اگر خسته نباشم و درس نداشته باشم و حوصله ام بکشد بله!
- زرشک پلو با مرغ و خورش قرمه سبزی را بد درست نمی کنم.
- دوستانم که از ارومیه برای دیدنم می آیند برای شان درست می کنم و نمی دانم از ترس من تعریف می کنند یا واقعا خوشمزه می شود اما اغلب خوششان می آید.
- خیر! با کسی در تیم رفت و آمد ندارم. من بیشتر در خانه با برادرم هستم. یا درس می خوانیم یا بازی می کنیم.
- نه! کلا فیلمی نیستم و حوصله تماشای فیلم ندارم اما بازی زیاد می کنم. پلی استیشن خانه مان همیشه آن وسط پهن است.
- مشخص است که من برنده می شوم.
- آخرین ورژنی که در بازار است را داریم.
- بارسلونا. اصلا اسم تیم دیگری را جلوی من نیاورید. در خانه سرم با دو چیز گرم است یکی درس هایم و بعد هم بازی فیفا با برادرم. برای هم کری می خوانیم و یک دفعه می بینیم که یک ساعت است که داریم بازی می کنیم و اصلا حواس مان به چیزی نبوده است.
- بله. اتفاقا هربار که می خواهم به آنجا بروم بچه های تیم از من می خواهند که برای شان نقل بیاورم.
- تازگی ها نقل گل محمدی آمده و مد شده است که انصافا هم خیلی خوشمزه است و غیر از آن نقل زعفرانی برای خیلی ها آوردم چون خودشان سفارش داده بودند.
- البته که هست. حلوا گردویی، حلوا بادامی، حلوا پسته ای و هویجی و خلاصه که حلوا یکی از شیرینی های معروف ارومیه است ولی ما در خانواده مان این چیزها را از بیرون نمی خریم و همیشه مادرمان برای مان درست می کند و انصافا خیلی هم عالی است.
- نارنگی و موز خیلی می خورم. البته سیب ارومیه هم که یکی از خوراکی های روزمره ام است.
- پدرم برایم می فرستد. من و برادرم تهران هستیم ولی بیشتر خوراکی های مان از ارومیه تأمین می شود.
- خب چون من بیشتر لباس های اسپورت و ورزشی می پوشم با نایک و آدیداس رابطه بیشتری دارم و از این دو مارک خرید می کنم.
- نه! خیلی به مارک و برندها اعتقادی ندارم. دوست دارم مرتب باشم ولی پولم را برای این مسایل صرف نمی کنم.
- نه! مدتی قبل ماشینم را فروختم تا خانه بخرم. فکر می کنم خانه داشتن سخت تر است تا ماشین دار شدن.
- نه در ارومیه خریدم. پولم را برای پدرم می فرستم تا برایم سرمایه گذاری کند. باید به فکر آینده ام باشم.
- با محسن مسلمان، کمال کامیابی نیا و امید عالیشاه بیشتر دوست هستم.
- قطعا در کاری آن را سرمایه گذاری می کنم و به خانواده ام می رسم و بعد هم اگر چیزی از آن ماند یک ماشین می خرم.
- ای بد نیست البته در خیابان مثل فوتبال لایی نمی کشم.
- سلامتی خانواده و خوشبختی همه عزیزانم.
- بروم اروپا.
- اگر به اروپا بروم یعنی یا به جام جهانی هم می روم و یا قبلش رفته ام(خنده).
- از پدر و مادرم و همه کسانی که برایم تا امروز زحمت کشیده اند ممنونم.