مدلی از سیاست خارجی، شامل بدهبستان پس پرده، مذاکرات محرمانه و لابیهای وسیع سیاسی- اطلاعاتی- اقتصادی که منجر به برجام شد، مجددا فعال شده تا این بار، پیروزی آقای روحانی در انتخابات 96 را تضمین کند.
دولت یازدهم آشکارا فاقد کارنامه است. آخرین دادههای تجربی ناشی از پیمایش افکار عمومی در ابعاد ملی، نشاندهنده آن است که مردم اساسا جز برجام گزینه دیگری را که بتوان در نامه اعمال این دولت نوشت به یاد نمیآورند و درباره این یگانه تحفه دولت هم، بیش از 60 درصد معتقدند به نتیجهای که با زندگی آنها مرتبط باشد نرسیده و نخواهد هم رسید [یک یافته جالب در نظرسنجیهای اخیر این است که با افزایش سطح سواد و تحصیلات پرسششوندگان، امید به نتیجه دادن برجام کمتر میشود]. این در حالی است که قریب به 90 درصد مردم به نحو جایگزینناپذیری عقیده دارند بیکاری مشکل اصلی کشور است و دولت آقای روحانی نه برنامه، بلکه حتی ایدهای نیز برای کاهش یا حل آن ندارد.
از آن سو، اینکه این دولت کارنامهای ندارد مانع از آن نیست که غربیها بشدت در پی کارسازی برای تکرار آن نباشند، بلکه برعکس همین باعث شده به نحو بیسابقهای فعال شوند. در واقع، از دید آنها که به موضوع بنگریم، اینکه دولت روحانی جز برجام کاری نکرده اتفاقا علامت خوبی است چرا که نشان میدهد دولت همه انرژی خود را صرف کاری کرده که آنها میخواهند، بنابراین قوت و توانی برای رسیدن به مشکلات دیگر ـ از جمله مسائل احتمالا پیش پا افتادهای نظیر بیکاری(!) ـ نداشته است.
پروژه «از آب درآوردن روحانی» برای انتخابات 96 اکنون مهمترین دستور کار کسانی است که «جان برنان» مدیر سیا یک ماه قبل گفت «درک کردهاند او برای پیروزی در انتخابات بشدت نیازمند یک دستاورد ملموس است». خبر خوبی بود اگر برای خدمت به آقای روحانی هم که شده غربیها تصمیم میگرفتند کمی به وعدههای خود عمل و یک «گشایش واقعی» برای مردم ایران ایجاد کنند ولی شواهد به ما میگوید آنچه قرار است بکنند ربطی به رونق و گشایش ندارد و همه داستان بر سر این است که:
اولا - چگونه روحانی پیروز انتخابات شود؛ بیآنکه گشایشی ایجاد شده باشد؟
ثانیا - صحنه چگونه آراسته شود که دولت جز آنچه در برجام داده در اضطرار ماههای آخر، امتیاز اضافی هم تقدیم کند؟
و ثالثا- انتخابات در کدام دوقطبی برگزار شود که بتوان پس از اردیبهشت 96، پروژه برجامهای «بیشتر و بزرگتر» را در ایران کلید زد؟
زیگمار گابریل، وزیر اقتصاد آلمان یکی از کسانی است که میتواند بخشی از این داستان را برای ما روایت کند. او قبل از اینکه به ایران بیاید از هویت صهیونیستی خود پرده برداشت و پس از اینکه از ایران رفت - آنطور که تلویزیون آلمانی ARD روایت کرده - به صراحت گفت هدفش از حضور در ایران «اعلام حمایت آلمان از دولت آقای روحانی و جلوگیری از پیروزی رقیبان روحانی بر وی در انتخابات 96» بوده است. گابریل آدم مهمی نیست ولی از پروژه مهمی سخن گفته است. همان دستهایی که برجام را خلق کرد، به روشی کم و بیش مشابه، دوباره به کار افتاده تا «بی آنکه چیزی گیر ملت ایران بیاید» انتخابات 96 را مهندسی کند. کسانی که دنبال آدرس «مهندسی انتخابات» میگردند باید کلاهشان را کمی بالاتر بگذارند.
احتمالا نمایش بزرگی در راه است که البته بعید میدانم چندان خیرهکننده باشد. همانطور که جمله وزیر آلمانی را در ذهن مرور میکنید این چند پدیده را کنار هم بگذارید: دولت آمریکا روز جمعه دستورالعمل جدیدی منتشر کرد که به شرکتهای غیرآمریکایی اجازه میدهد با دلار کار کنند به شرط آنکه گذرشان به سیستم مالی آمریکا نیفتد. ظاهرا اتفاق مهمی است ولی اهل فن میدانند امکان تراکنشهای دلاری بدون عبور از نظام مالی آمریکا بسیار دشوار بلکه غیرممکن است. شرکت بوئینگ اعلام کرده مجوز صادرات هواپیما به ایران را از وزارت خزانهداری آمریکا گرفته اما بلافاصله افزوده است امسال هواپیمایی به ایران نخواهد داد.
این، به طور ضمنی یعنی، هواپیما زمانی وارد ایران خواهد شد که تحولات سیاسی ایران طوری پیش برود که آمریکاییها میخواهند. شرکت پژو که جزو اولین تحریمکنندگان ایران پس از سال 2010 بود، حالا سهمش را - و بلکه هم کمی بیشتر از آنچه فکرش را میکرد - از بازار ایران گرفته است. مذاکرات مقامهای دولتی را که میخوانید تمام سخنشان به «آقای پژو» این است که این قرارداد نان و آبدار را بگیرد و در عوض با آمریکا «لابی» کند، شاید شب انتخابات تحریمها کمی تعدیل شود. این فرآیند آشنایی است. قبل از حصول برجام هم همین آقایان بودند که به شرکتهای غربی وعده دادند اگر به حصول برجام کمک کنند، پس از برجام در اولویت سهم بردن از بازار ایران قرار خواهند گرفت. «کاسبان برجام»، حالا بدل به «کاسبان انتخابات» شدهاند؛ بازی همان است، صورتمساله ممکن است اندکی تغییر کرده باشد.
مشاهده میکنید که به طور کلی هیچ امتیاز نقد و ملموسی که روی زمین بتوان آن را مشاهده کرد وجود ندارد. هر چه هست مشتی وعده، شعار و بازی رسانهای است. همچنان اگر هم امتیازی داده میشود از سوی دولت است که یک دور امتیاز داده تا برجام امضا شود و ظاهرا بناست 10 دور دیگر امتیاز بدهد تا برجام اجرا شود!
هدف اصلی، ذهنیت و ادراک، شیوه استدلال و در یک کلمه محاسبات جامعه ایرانی است. «نمایش گشایش» پروژه مشترکی است که در ماههای آینده با قدرت در دستور کار قرار دارد تا مردم فکر کنند اگر تا به حال اتفاقی نیفتاده به این دلیل است که «دولت وقت کافی نداشته است». هیچ بعید نیست - همچنان که در مدل اوکراین دیدیم - غربیها حمایتهای خود را از دولت روحانی علنیتر و آشکارتر هم بکنند. احتمالا یک جدول زمانی وجود دارد که طی آن به مردم ایران گفته خواهد شد عدم تکرار این دولت به معنای «به هم ریختن یکباره اوضاع» در ایران خواهد بود، بنابراین به نفعشان است «قطار را از ریل خارج نکنند».
این آزمون مهمی است. حدود 2 سال گذشته از برجام اگر یک پیام برای ملت ایران داشته باشد این است که تبدیل برجام به رفاه از روحانی و تیمش ساخته نیست و آنها هر چه هستند یا بودند، دورهشان دیگر گذشته است. از دید غربیها اما جامعه ایرانی باید برای دههها در گذشتهای به نام برجام زندگی کند و ظرفیت وعدهپذیری و امتیازدهی خود را هرچه میتواند ارتقا دهد.
مردم در ایران هرگر نباید بفهمند «دوره برجامیان گذشته است». برای این هدف، پول خرج کردن کمترین کاری است که غربیها حاضرند بکنند؛ لازم باشد بسیار فراتر هم خواهند رفت.