به گزارش مشرق، سه ماهه بود که به خاطر یک بیاحتیاطی دچار ضربه مغزی شد. ضربه مغزی، تشنج، کما و در آخر ضایعه مغزی بخشهای متوالی داستان زندگی «رعنا» است. داستان دردناکی که مادرش را هم به مرگ او راضی کرده بود. یکسال و نیم از ماجرا گذشته؛ بهگفته کاردرمانها و مددکاران مرکز توانبخشی شهرری، علائم حرکتی و گفتاری چند هفتهای است که در «رعنا» مشاهده شده است. خانم حسینیپور معتقد است حالا مادر رعنا نیز باور دارد که توانبخشی معجزه میکند.
برداشت اول:
تکه گوشتی که نفس میکشید
راوی داستان «رعنا»، حمیده حسین پور، کارشناس کاردرمانی مرکز توانبخشی جمعیت هلالاحمر شهرری است. حسینپور میگوید: «رعنا بر اثر بیاحتیاطی پسردایی 14سالهاش و بیتوجهی خانواده در یک مهمانی از راهروی خانه به زمین پرت میشود. پرت شدن او مساوی میشود با ضایعه مغزی این کودک سه ماهه.»
وی ادامه میدهد: «روزی که رعنا همراه مادرش برای توانبخشی به مرکز ما آمد، سه ماه بعد از آن واقعه بود. اگر تصویر رعنا را برایتان شرح بدهم باید بگویم تکه گوشتی بود که نفس میکشید. مادرش (اعظم) هم باور نمیکرد روزی کودکش بتواند حرکت کند. اصلا مادرش جای خود، ما هم باور نداشتیم که حال رعنا خوب شود. راستش، اعظم با گریه به من میگفت که به مرگ کودکش راضی است.»
برداشت دوم:
مشاهده علایم حرکتی و گفتاری
حالا یکسال و نیم از ماجرا گذشته؛ بهگفته کاردرمانها و مددکاران مرکز توانبخشی شهرری، علایم حرکتی و گفتاری چند هفتهای است که در «رعنا» مشاهده شده است. خانم حسینیپور معتقد است حالا مادر رعنا نیز باور دارد که توانبخشی معجزه میکند.
«معجزه»؛ حتی با همه کمبودها
اینجا، کنار گلدستههای حرم عبدالعظیم حسنی، در جنوبیترین نقطه شهر تهران، جایی است که رعنا به زندگی بازگشته است؛ یک راهروی طویل با چند اتاق کوچک. مرکز به سه بخش کاردرمانی، فیزیوتراپی و واحد ارتوپدی فنی (ساخت محصولات پروتز و اروتز) ویژه توانیابان تقسیم شده است. وضع ساختمانی، وضع مناسبی نیست؛ اتاقها کوچک است و امکانات مرکز پایین. کمبود منابع و امکانات موضوعی است که مددکاران مرکز به آن اشاره میکنند. لیلا قاسمی، مسئول درمان و توانبخشی شهرری، یاریجویی از خیران را راهحلی برای حل مشکلات مددجویان و توسعه مرکز میداند.
تخفیف ویژه برای توانیابان
مرکز توانبخشی شهرری از سال 88 فعالیت خود را آغاز کرده است. لیلا قاسمی، مسئول درمان و توانبخشی شهرری در گفتوگو با «شهروند» با اشاره به اهداف تأسیس مرکز توانبخشی در جنوب استان تهران میگوید: «محصولات ساختهشده در ارتوپدفنی مرکز با 30 تا 40درصد تخفیف به توانیابان عرضه میشود. این موضوع با توجه به هدف تأسیس این مرکز یعنی حمایت از محرومان در حوزه سلامت شکل گرفته است.» قاسمی با اشاره به کیفیت بالای محصولات ادامه میدهد: «ما سعی کردهایم در این راستا با تشکلهای مدنی و سازمانهای دیگر نیز همکاری داشته باشیم و به همین منظور با بنیاد جانبازان شهرستان و بنیاد زنجیره امید تفاهمنامه مشترکی برقرار کردهایم.»
مرکز توانبخشی هلال چشم امید محرومان
توانیابان شهرستان ری، کهریزک، پاکدشت، ورامین و قرچک بیشترین مراجعه را به مرکز توانبخشی شهرری دارند. معاون درمان و توانبخشی شهرری با بیان اینکه مراجعهکنندگان به مرکز از محرومترین اقشار جامعه هستند، میگوید: «توانیابان با توجه به هزینههایی که معلولیت به دنبال دارد در شرایط مالی دشواری به سر میبرند.
برداشت اول:
تکه گوشتی که نفس میکشید
راوی داستان «رعنا»، حمیده حسین پور، کارشناس کاردرمانی مرکز توانبخشی جمعیت هلالاحمر شهرری است. حسینپور میگوید: «رعنا بر اثر بیاحتیاطی پسردایی 14سالهاش و بیتوجهی خانواده در یک مهمانی از راهروی خانه به زمین پرت میشود. پرت شدن او مساوی میشود با ضایعه مغزی این کودک سه ماهه.»
وی ادامه میدهد: «روزی که رعنا همراه مادرش برای توانبخشی به مرکز ما آمد، سه ماه بعد از آن واقعه بود. اگر تصویر رعنا را برایتان شرح بدهم باید بگویم تکه گوشتی بود که نفس میکشید. مادرش (اعظم) هم باور نمیکرد روزی کودکش بتواند حرکت کند. اصلا مادرش جای خود، ما هم باور نداشتیم که حال رعنا خوب شود. راستش، اعظم با گریه به من میگفت که به مرگ کودکش راضی است.»
برداشت دوم:
مشاهده علایم حرکتی و گفتاری
حالا یکسال و نیم از ماجرا گذشته؛ بهگفته کاردرمانها و مددکاران مرکز توانبخشی شهرری، علایم حرکتی و گفتاری چند هفتهای است که در «رعنا» مشاهده شده است. خانم حسینیپور معتقد است حالا مادر رعنا نیز باور دارد که توانبخشی معجزه میکند.
«معجزه»؛ حتی با همه کمبودها
اینجا، کنار گلدستههای حرم عبدالعظیم حسنی، در جنوبیترین نقطه شهر تهران، جایی است که رعنا به زندگی بازگشته است؛ یک راهروی طویل با چند اتاق کوچک. مرکز به سه بخش کاردرمانی، فیزیوتراپی و واحد ارتوپدی فنی (ساخت محصولات پروتز و اروتز) ویژه توانیابان تقسیم شده است. وضع ساختمانی، وضع مناسبی نیست؛ اتاقها کوچک است و امکانات مرکز پایین. کمبود منابع و امکانات موضوعی است که مددکاران مرکز به آن اشاره میکنند. لیلا قاسمی، مسئول درمان و توانبخشی شهرری، یاریجویی از خیران را راهحلی برای حل مشکلات مددجویان و توسعه مرکز میداند.
تخفیف ویژه برای توانیابان
مرکز توانبخشی شهرری از سال 88 فعالیت خود را آغاز کرده است. لیلا قاسمی، مسئول درمان و توانبخشی شهرری در گفتوگو با «شهروند» با اشاره به اهداف تأسیس مرکز توانبخشی در جنوب استان تهران میگوید: «محصولات ساختهشده در ارتوپدفنی مرکز با 30 تا 40درصد تخفیف به توانیابان عرضه میشود. این موضوع با توجه به هدف تأسیس این مرکز یعنی حمایت از محرومان در حوزه سلامت شکل گرفته است.» قاسمی با اشاره به کیفیت بالای محصولات ادامه میدهد: «ما سعی کردهایم در این راستا با تشکلهای مدنی و سازمانهای دیگر نیز همکاری داشته باشیم و به همین منظور با بنیاد جانبازان شهرستان و بنیاد زنجیره امید تفاهمنامه مشترکی برقرار کردهایم.»
مرکز توانبخشی هلال چشم امید محرومان
توانیابان شهرستان ری، کهریزک، پاکدشت، ورامین و قرچک بیشترین مراجعه را به مرکز توانبخشی شهرری دارند. معاون درمان و توانبخشی شهرری با بیان اینکه مراجعهکنندگان به مرکز از محرومترین اقشار جامعه هستند، میگوید: «توانیابان با توجه به هزینههایی که معلولیت به دنبال دارد در شرایط مالی دشواری به سر میبرند.
این موضوع در این مرکز با توجه به اینکه در محیط کمبرخوردار قرار دارد، بیشتر احساس میشود. به همین منظور واحد مددکاری شهرستان ری یکی از ماموریتهای خود را کمک به این گروه تعیین کرده است. اما باید از خیران هم در حوزه توانبخشی استفاده شود و شاید نیاز باشد سازوکاری مشخص برای این کار تعیین شود. کمبود امکانات و منابع، پاشنه آشیل توانبخشی در مناطق محروم است.»
شرط بهبودی؛ اراده و خواستن است
عدم باور، دیگر معضل رشد توانبخشی در کشور است. این موضوعی است که کاوه رضایی، کارشناس ارشد فیزیوتراپی مرکز توانبخشی هلال شهرری مطرح میکند. «افراد برای گرفتگی عضلات خود به رمالها مراجعه میکنند اما به مراکز توانبخشی رجوع نمیکنند. یکی از مهاجران افغانستانی دچار فلج عصب صورت شده بود؛ درد شدید در فک. بعد از این موضوع وقتی تمام آنتیبیوتیکها را مصرف کرده و به جواب نرسیده بود، به یک رمال در منطقه زمانآباد مراجعه کرده بود. رمال به این پیرمرد 55 ساله مصرف تپاله الاغ را توصیه کرده بود. 6 ماه این پیرمرد درگیر این درد شدید بود. ما نباید رجوع به توانبخشی را فقط برای ضایعه سخت نخاعی تلقی کنیم. پیرمرد دچار گرفتگی عصب عضلانی شده بود و با انجام فیزیوتراپی در دو جلسه بهطور کامل بهبود یافت. نخستین شرط بهبودی در توانبخشی اراده و خواستن است.»
به من گفتند «میتوانی»
آقای رضایی درست میگفت، اراده و خواستن در این راه مهم است؛ آنقدر که پیرعلی 75 ساله را بعد از سه سکته مغزی روی پا نگه داشته است. پیرعلی یکی از مددجوهایی است که 4سال است در مرکز توانبخشی شهرری روند توانیابی خود را طی میکند. پیرعلی معتقد است امید مددکاران باعث شده با تمام بیماریهایی که دارد بتواند روی پای خودش بایستد. پیرعلی میگوید: «من روی پایم ایستادم، چون مددکاران به من گفتند میتوانی و من توانستم.»
باید احساساتمان را کنترل کنیم
راوی داستان رعنا میگفت: «در دانشگاه به ما میگفتند کاردرمان باید احساسات خود را کنترل کند و وابسته بیمار نشود تا بتواند به دور از احساسات وظیفه خود را انجام دهد. اما بحث، یک قاعده ریاضی نیست. من سعی میکنم اما راستش نمیتوانم.» خانم حسینپور، مددکار مرکز کاردرمانی هلال درست میگفت. حرف، حرف ریاضی نیست. اینجا نمیشود رعنا را دید و وابسته نشد؛ نمیشود با «رعنا» بود و او را فراموش کرد.
شرط بهبودی؛ اراده و خواستن است
عدم باور، دیگر معضل رشد توانبخشی در کشور است. این موضوعی است که کاوه رضایی، کارشناس ارشد فیزیوتراپی مرکز توانبخشی هلال شهرری مطرح میکند. «افراد برای گرفتگی عضلات خود به رمالها مراجعه میکنند اما به مراکز توانبخشی رجوع نمیکنند. یکی از مهاجران افغانستانی دچار فلج عصب صورت شده بود؛ درد شدید در فک. بعد از این موضوع وقتی تمام آنتیبیوتیکها را مصرف کرده و به جواب نرسیده بود، به یک رمال در منطقه زمانآباد مراجعه کرده بود. رمال به این پیرمرد 55 ساله مصرف تپاله الاغ را توصیه کرده بود. 6 ماه این پیرمرد درگیر این درد شدید بود. ما نباید رجوع به توانبخشی را فقط برای ضایعه سخت نخاعی تلقی کنیم. پیرمرد دچار گرفتگی عصب عضلانی شده بود و با انجام فیزیوتراپی در دو جلسه بهطور کامل بهبود یافت. نخستین شرط بهبودی در توانبخشی اراده و خواستن است.»
به من گفتند «میتوانی»
آقای رضایی درست میگفت، اراده و خواستن در این راه مهم است؛ آنقدر که پیرعلی 75 ساله را بعد از سه سکته مغزی روی پا نگه داشته است. پیرعلی یکی از مددجوهایی است که 4سال است در مرکز توانبخشی شهرری روند توانیابی خود را طی میکند. پیرعلی معتقد است امید مددکاران باعث شده با تمام بیماریهایی که دارد بتواند روی پای خودش بایستد. پیرعلی میگوید: «من روی پایم ایستادم، چون مددکاران به من گفتند میتوانی و من توانستم.»
باید احساساتمان را کنترل کنیم
راوی داستان رعنا میگفت: «در دانشگاه به ما میگفتند کاردرمان باید احساسات خود را کنترل کند و وابسته بیمار نشود تا بتواند به دور از احساسات وظیفه خود را انجام دهد. اما بحث، یک قاعده ریاضی نیست. من سعی میکنم اما راستش نمیتوانم.» خانم حسینپور، مددکار مرکز کاردرمانی هلال درست میگفت. حرف، حرف ریاضی نیست. اینجا نمیشود رعنا را دید و وابسته نشد؛ نمیشود با «رعنا» بود و او را فراموش کرد.