به گزارش مشرق، یکی از درسهای بزرگ امام حسین(ع) در واقعه عاشورا، درس عزتمندی و سربلندی بود. آری! همه میخواهند عزیز باشند و عزتمند زندگی کنند اما برای رسیدن به این هدف ابتدا باید دشمنشناس باشند؛ چرا که این دشمنان هستند که نمیخواهند طرف مقابل روی عزت و سربلندی را ببیند.
عزت گمشدهای است که هر انسانی در زندگی خویش به دنبال آن است و هیچ کسی نیست که بخواهد در زندگی خویش فردی ذلیل و خوار باشد. اگر فردی به سادگی شکست را بپذیرد و بدون هیچ تلاشی خود را شکست خورده بداند؛ شرافت و عزت خویش را باخته است و ذلت را انتخاب کرده است. عزت در اصل به معنای صلابت و عدم پذیرش شکست است. صفتی که بر آمده از غیرت، حمیت، رشادت و شجاعت است. در اصل عزت به معنای شناخت هر فرد از مقام و منزلت خویش است، مقامی که آن را نفروشد و آن را از دست ندهد.
در بیان قرآنی انسان خلیفه و جانشین خداوند معرفی شده است. مقامی که تنها برازنده انسان بوده و این وظیفه آنهاست که این مقام را حفظ و نگهداری کنند. حفظ این مقام ارزشمند نیز تنها در سایه اطاعت و بندگی خداوند شدنی است؛ چرا که عزت صفتی نیک است و خداوند جامع تمامی صفات نیک و پسندیده میباشد. حتی خداوند در قرآن به این مسئله اشاره کرده و تمامی عزت را منحصر در خود دانسته و نزدیکی به خود را راه عزتمندی برشمرده است: «مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا [فاطر/10] هر کس سربلندى مى خواهد سربلندى یکسره از آن خداست.»
همواره بودند افرادی که برای کسب عزت و سربلندی تلاش کردند اما از آن جهت که راه را درست انتخاب نکرده بودند و از ابزار صحیح استفاده نکرده بودند؛ نتیجه معکوس و غلط گرفتند و به جای عزت، ذلیل شدند. حتی در صدر اسلام برخی از مؤمنان عزت را در نزدیکی، رفاقت و ارتباط با کافران میدانستند که خداوند در این آیه، عمل آنها را تقبیح کرد و به آنها راه صحیح عزتمندی را یادآور شد: «الَّذینَ یَتَّخِذونَ الکافِرینَ أَولِیاءَ مِن دونِ المُؤمِنینَ ۚ أَیَبتَغونَ عِندَهُمُ العِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلَّهِ جَمیعًا﴿نساء/139﴾ همانها که کافران را به جای مؤمنان، دوست خود انتخاب میکنند. آیا عزّت و آبرو نزد آنان میجویند؟ با اینکه همه عزّتها از آن خداست؟!»
یکی از افرادی که در زندگی خویش همواره راه عزت را پیمود و یک زندگی عزیزانه را به نمایش گذاشت، حضرت امام حسین (ع) بود. فردی که نخواست ذلت اسلام را ببیند و برای بازگشت عزت به دین و امت جدش قیام کرد و فرمود: «إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِصْلاحِ فی أُمَّةِ جَدّی (ص): و به تحقیق که من برای اصلاح و درست کردن [کارها] در میان امت جدم قیام کردم.»
امام حسین (ع) اگر سکوت میکرد یا سازش را در پیش میگرفت؛ مطمئناً عزت تمام مسلمانان خدشه دار میشد و حتی سربلندیای برای اسلام باقی نمیماند. وقتی یک فرد فاسق و گناهکار بر مسند خلافت بنشیند، شراب بنوشد و با سگ و بوزینه همبازی شود، چگونه میتوان حرف از عزت و سربلندی اسلام به میان آورد؟ از این رو بود که امام با صدایی رسا و بدون هیچ واهمهای فرمود: « یَزیدُ رَجُلٌ فاسِقٌ شارِبُ الْخَمْرِ، قاتِلُ النَّفْسِ المُحَرَّمَهِ، مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ، وَ مِثْلِی لا یُبایِعُ لِمِثْلِهِ[4] یزید مردى است، فاسق، مى گسار، قاتل بى گناهان; او کسى است که آشکارا مرتکب فسق و فجور مى شود. بنابراین، هرگز شخصى همانند من، با مردى همانند وى بیعت نخواهد کرد.»
رمز کسب عزت
رمز بدست آوردن عزت در این است که انسان «دشمن شناس» باشد. چرا که دشمنان همواره میخواهند به هر حیله و مکری شده انسان را بر زمین بزنند و او را خوار کنند. کسی که به دنبال عزت و زندگی عزیزانه است در مرحله نخست باید دشمنش را بشناسد و فریب چهره فریبکارانه دشمن را نخورد. امام حسین (ع) با شناخت دشمن و مقابله به موقع با آنان عزت را برای اسلام و تشیع به ارمغان آورد.
ما و سه دشمن
هر انسانی در محاصره سه دشمن است. دشمنی در درون خودش، هوای نفس و دشمنی از جنس جنّیان، شیطان و در نهایت دشمنی از جنس انسان یعنی همان شیاطین انسانی. تا ما این دشمنان را باور نکنیم نمیتوانیم به عزت برسیم. اینها دشمنانی هستند قسم خورده تا نگذارند ما در جایگاه رفیع خود باقی بمانیم و به خدا نزدیک شویم.
تکلیف ما با هوای نفس و ابلیس روشن است. تا حدودی هم از رنگ و بوی وسوسهها نیز میتوان آن دو را شناخت اما شناخت انسانهای شیطان صفت کار مشکلی است. افرادی که در نقاب دوست وارد میشوند و ما را به ورطه هلاکت و نابودی میکشانند و متأسفانه امروزه این افراد هم کم نیستند. کسانی که ما را از خوبیها دور میکنند و نمیگذارند ما شکوفایی معنوی پیدا کنیم. این شیطان صفتان در تمام عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حضور دارند و از هر راهی برای ضربه زدن به شخصیت، جایگاه و کیان ما استفاده میکنند. باید هشیار باشیم.
کلام آخر
انسان برای عزتمندی در زندگی نیازمند شناخت دشمن است. دشمنی که او را از سه جهت محاصره کرده و هدفش خواری و زبونی اوست. سرسختترین دشمنان، آن دشمنی است که در نقاب دوست وارد شده و قصدش تنها و تنها ضربه زدن است. او گاهی ما را از جنگ میترساند و گاهی با حیله و مکر به ما وعده آب و نان میدهد، دعوت به صلحنامه میکند و پای میز مذاکره ما را مینشاند. حتی لبخند دوستی هم میزند اما آنچه در سر دارد جز دشمنی نیست.