سرویس فرهنگ و هنر مشرق - فریبرز عربنیا این روزها در خارج از کشور به سر میبرد و در هیچ پروژه سینمایی حضور ندارد. او از سینمای ایران و مدیریت بسیار ناراضی و گلایهمند است. بازیگر نقش شهید چمران در فیلم سینمایی «چ» و مختار در «مختارنامه» روز اول محرم در گفتوگویی با «خبرآنلاین» درباره وضعیت حضور خود در سینمای ایران و همچنین بازپخشهای چندینباره مجموعه «مختارنامه» و به سرانجام نرسیدن همکاری دوبارهاش با داود میرباقری سخن گفت. این شاید اولین گفتوگوی مفصل فریبرز عربنیا است که پس از سالها پیرامون مباحث مختلف انجام شده است.
*آقای عربنیا، درحال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
در حال حاضر مشغول پرداختن به امور زندگی هستم. بیشتر وقتم صرف آشپزی و خانهداری میشود و سامان دادن به کارهای جانیار و کمک به او در کارهایش اولویت زندگیام است. اوقات فراغتم را نیز به ورزش و مطالعه میپردازم.
*این اواخر فیلمنامه خوبی به دستتان رسیده که روی آن تامل کنید و بخواهید دربارهاش تصمیمگیری کنید؟
زمانی که من بیرون از ایران هستم، تقریباً از سینما بیخبر میشوم و از طریق اینترنت و فضای مجازی پیگیر اتفاقات میشوم و موضوعات را دنبال میکنم. اما فیلمنامهای با نام «هجرت» موجود هست که یکی دو سال پیش روی آن کار میکردم و به پیشنهاد برخی از دوستان در کشور سوئد آماده شد که موضوعی درباره مهاجرت دارد. قرار بود این پروژه تابستان گذشته اجرایی شود که به خاطر شرایط من و قراردادم با پروژه «ماه تیتی» متاسفانه به سرانجام نرسید و فصلش هم گذشت. امیدوارم سال دیگر بتوانم آن را انجام بدهم.
*به تازگی فیلم «گاهی» با بازی شما وارد شبکه نمایش خانگی شده است، چقدر از خروجی این کار راضی هستید؟
حقیقتش این است که از فیلم «گاهی» اصلاً راضی نیستم. خروجی کار بسیار ضعیف از آب درآمده است؛ به دو دلیل خیلی مهم: اول اینکه تهیهکننده و کارگردانش اشخاصی نابلد بودند! نتیجهاش هم میشود این که با وجود زحمت عوامل و انرژی که گذاشتیم، کار بسیار سطحی از آب درآمده است و ایراداتی فاحش دارد.
*«آخرین بار کی سحر را دیدی» هم به زودی وارد چرخه اکران میشود فکر میکنید این فیلم میتواند در اکران موفق باشد؟
درباره «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» نمیتوانم هیچ نظری بدهم چون هنوز نتیجه کار را ندیدهام. اما در مورد اینکه میتواند موفق باشد، ندیده هم میتوانم بگویم که چرخه اکران در ایران و موفقیت در فروش فیلم به عوامل زیادی بستگی دارد که این عوامل متاسفانه نه سینمایی و فرهنگی و نه هنری هستند. در حال حاضر تاثیرات ویرانگر سیاست است که بر روی حیات سینما سایه افکنده و روی فروش فیلمها تاثیر میگذارد.
*راستی پروسه قانونی که داشتید برای بازپسگیری حق و حقوقتان از فیلمهای «آخرین بار کی سحر را دیدی» و «گاهی» طی میکردید به کجا رسید؟
بعد از یک سال و چندین ماه دوندگی در ایران و خارج از ایران نهایتاً کار به جایی رسید که خانه سینما و شورای حل اختلاف، حق را به بنده دادند. طرفین دعوا را که آقای امیر پورکیان (فیلم «گاهی») و آقایان فرزاد موتمن و سعید عصمتی(«آخرین بار کی سحر را دیدی؟!») بودند ملزم به پرداخت دیونشان به اینجانب کردند.
*درهمین راستا آخرین بار با آقای فرجی صحبت کردم که قولهایی شنیدم مبنی براینکه جلوی اکران این فیلمها گرفته میشود تا حسابشان را تسویه کنند، اما این اتفاق هم نیفتاد.
هردو فیلم «گاهی» و «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» اکران شد و میشود و متاسفانه به نظر میرسد ما همچنان باید از حقوق خودمان بگذریم اگرچه حق با ماست. دلیل آقایان درباره فیلم «گاهی» این بود که با حکم قوه قضاییه، حکم خانه سینما بااثر میشود و نکته جالب و تاسفبرانگیز ماجرا هم این است که آن حکمی که امیر پورکیان به ارشاد ارائه داده، یک فتوکپی بدون امضا است!
هردو فیلم «گاهی» و «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» اکران شد و میشود و متاسفانه به نظر میرسد ما همچنان باید از حقوق خودمان بگذریم اگرچه حق با ماست. دلیل آقایان درباره فیلم «گاهی» این بود که با حکم قوه قضاییه، حکم خانه سینما بااثر میشود و نکته جالب و تاسفبرانگیز ماجرا هم این است که آن حکمی که امیر پورکیان به ارشاد ارائه داده، یک فتوکپی بدون امضا است!
به گفته حقوقدانهایی که با آنها مشورت کردم، آن حکم مشکوک و ایرادات جدی قضایی دارد. یکی از ایرادات این است که من را مجهول الآدرس اعلام کردند درحالی که از بنده سه نشانی در پرونده موجود است؛ از جمله نشانی که خانه سینما هم حکم را به آن ارسال کرده است. معلوم است که آقای پورکیان و دوستان از غیبت من استفاده کردند و ادعایی مخدوش را به قاضی رساندند که این قاضی به نظر نه از سینما خبری داشته و نه از حضور من در خارج از ایران و آدرسهایم در کشورم.
یکی دیگر از ایرادات این است که نوشتهاند متن به امضای فرد رسیده نه هیئت مدیره درحالی که یک هیئت، شورای حل اختلاف بوده است و... همه اینها را کنار بگذاریم ارشاد بیتوجهی غیرمسئولانه کرده است که حتی اگر حکم درست باشد هم زمانی برای اعاده دادرسی و تجدید نظرخواهی در حکم وجود دارد و حکم هنوز قطعی نیست که آنها نسبت به این بند بیتوجه بودند.
نمیدانم چطور به آموزههای دینیمان نگاهی ندارندد،این یک ظلم مشهود است و در این موضوع حق مسلم من خورده شد. مسئولان، فیلم در چرخه اکران کم دارند و برای همین حاضر هستند هر فیلمی را اکران کنند و در این راستا با سادهانگاری حقوق کسانی مثل من را زیر پا میگذارند. در کل باید بگویم تنها بزنگاه برای رسیدن من به حقم ارشاد بود.
*گفته میشد در پروژه جدید داود میرباقری به نام «ماه تی تی» حضور خواهید داشت اما این همکاری به نظر منتفی شد، چرا؟
من با تهیهکننده قرارداد منعقد کرده بودم و آماده شده بودیم که برای اقامت پسرم و تحصیلش راهحلهایی پیدا شود تا من بتوانم هفت ماه با این پروژه همراه باشم اما متاسفانه به نظرم رسید که این پروژه توان انجام تعهدات را ندارد. درنهایت با تایید حدس بنده از طرف تهیهکننده متوجه شدیم نه تنها قولهایی که به بنده داده شده که حتی بر امضاهایی که در قرارداد وجود داشت هم جای شک و شبهه بود. برای همین من ترجیح دادم دوستیها حفظ شود و مشکل دیگری برایم پیش نیاید. خیلی بیپرده باید بگویم برای سه فیلم آخری که کار کردم بلااستثناء دستمزدم را کامل دریافت نکردم و این انگار یک رویه عادی در سینما و تلویزیون شده است. من ترجیح دادم دوباره دچار این معضل نشوم به خاطر اینکه شکل زندگیام و اقامت پسرم و تحصیلش در خارج از کشور اجازه همچنین مسائلی به من نمیدهد، برای همین از پروژه «ماهتیتی» جدا شدم.
متاسفانه این گردابی که هنرمندان در آن مشغول غرق شدن هستند به این دلیل است که تنها از زاویه سیاست به مسائل نگاه، و فرهنگ نادیده گرفته میشود. برخوردها همه سیاسی است و کنشها همه براساس منافع سیاسی است. اگر کنشی انجام بشود قطعاً سیاسی است و اگر انجام نشود هم باز سیاسی است.متاسفانه به ریشهها پرداخته نمیشود؛ ریشهها یعنی اصلاح قوانین سینمایی، یعنی ایجاد قوانین جدید در مجلس و گذراندن آن از تصویب برای همه نهادها، ریشهها یعنی تعریف درستی از فرهنگ و نگاه ما به آن و اینکه اساساً چه توقعی از آن داریم. ریشهها یعنی اینکه تمام فرهنگ را در مقابله با سینما و موسیقی و نابودی دیدهایم. مسائلی که باید از ابتدا در مدارس به بچهها آموزش داده شود مثل نحوه رابطه با دیگران، رانندگی، بهداشت، نگهداری از محیط زیست، اخلاق پهلوانی و.... کاملاً نادیده گرفته میشود و همه چیز صرفاً از زاویه سیاست و سیاستزدهگی دارد به قهقهرا میرود.
من با تهیهکننده قرارداد منعقد کرده بودم و آماده شده بودیم که برای اقامت پسرم و تحصیلش راهحلهایی پیدا شود تا من بتوانم هفت ماه با این پروژه همراه باشم اما متاسفانه به نظرم رسید که این پروژه توان انجام تعهدات را ندارد. درنهایت با تایید حدس بنده از طرف تهیهکننده متوجه شدیم نه تنها قولهایی که به بنده داده شده که حتی بر امضاهایی که در قرارداد وجود داشت هم جای شک و شبهه بود. برای همین من ترجیح دادم دوستیها حفظ شود و مشکل دیگری برایم پیش نیاید. خیلی بیپرده باید بگویم برای سه فیلم آخری که کار کردم بلااستثناء دستمزدم را کامل دریافت نکردم و این انگار یک رویه عادی در سینما و تلویزیون شده است. من ترجیح دادم دوباره دچار این معضل نشوم به خاطر اینکه شکل زندگیام و اقامت پسرم و تحصیلش در خارج از کشور اجازه همچنین مسائلی به من نمیدهد، برای همین از پروژه «ماهتیتی» جدا شدم.
متاسفانه این گردابی که هنرمندان در آن مشغول غرق شدن هستند به این دلیل است که تنها از زاویه سیاست به مسائل نگاه، و فرهنگ نادیده گرفته میشود. برخوردها همه سیاسی است و کنشها همه براساس منافع سیاسی است. اگر کنشی انجام بشود قطعاً سیاسی است و اگر انجام نشود هم باز سیاسی است.متاسفانه به ریشهها پرداخته نمیشود؛ ریشهها یعنی اصلاح قوانین سینمایی، یعنی ایجاد قوانین جدید در مجلس و گذراندن آن از تصویب برای همه نهادها، ریشهها یعنی تعریف درستی از فرهنگ و نگاه ما به آن و اینکه اساساً چه توقعی از آن داریم. ریشهها یعنی اینکه تمام فرهنگ را در مقابله با سینما و موسیقی و نابودی دیدهایم. مسائلی که باید از ابتدا در مدارس به بچهها آموزش داده شود مثل نحوه رابطه با دیگران، رانندگی، بهداشت، نگهداری از محیط زیست، اخلاق پهلوانی و.... کاملاً نادیده گرفته میشود و همه چیز صرفاً از زاویه سیاست و سیاستزدهگی دارد به قهقهرا میرود.
*به نظر شما خانه سینما با هیات مدیره جدید و سازمان سینمایی تا چه حد توانستند حقوق از دست رفته بازیگران و هنرمندان را به آنها برگردانند؟ آیا در این زمینه موفق عمل کردند؟
من یک آدم فرهنگی هستم و علاقهای ندارم حرف سیاسی بزنم، اما به واسطه دغدغههای فرهنگیام حضور ویرانگر سیاست را در این عرصه، پررنگتر از هرچیزی میدانم.
دومین موضوعی که نگرانم میکند این است که ممکن است این مجموعه به جهت تکرار زیاد به قول شما لوث شود. اما چیزی که بیشتر نگرانم میکند این است که بازهم نگاه سیاسی - عقیدتی بر موضوع سایه انداخته؛ نگاهی که هنر را موظف میداند و برایش کارکرد متصور است و آن کارکرد را هم در معنی کردن فرهنگ به صورت خیلی محدود و فقط با توجه خطوط قرمز ارشاد پیش میبرد نه نگاه و دغدغهمندی فرهنگی.
وقتی به ریشهیابی این پدیده هم برسیم که قطعاً همگی نگرانتر میشویم وقتی ندانیم این نگاه با سرنوشت کشور ما چه خواهد کرد. درنتیجه با عنوان همه این نگرانیها باید بگویم امیدوارم وقتی که «مختارنامه» نزد مردم عادی شد و از آن استقبال نکردند این مجموعه دیگر پخش نشود.
*حالا که بیشتر اوقات سال را خارج از کشور زندگی میکنید نگاهتان به سینمای ایران و جوایزی که به تازگی نصیبمان شده است چیست؟
از نگاه من اصلا ما سینمایی نداریم به معنای اینکه وقتی مخاطبان، فروش و تولید قابل دفاع وزین مثل تکستارهها میآیند و میروند این دیگر اسمش سینما نیست چون جریان نیست، اتفاق است؛ یک اتفاق نادر. اما در جریان تولید مداوم حرفهای خواه ناخواه آثار قابل دفاع و وزین هم بیرون میآید چون در آن شرایط کارگردانان سینما با تعداد بیشتری و بازیگران و عوامل متعدد در حال اجرای فیلمنامههای متنوع و براساس سلیقه ها و گروههای سنی مختلف جامعه خواهند بود نه فقط با اهداف و جهتگیریهای صرفاً حکومتی.
سینمایی که کارهای فرمایشی داشته باشد و اتفاقات تکستارهای، سینمای مداوم و صاحب حیات نیست. مثل بچهای است که نشسته است و هرچند ماه یک بار بلند میشود و دوباره می نشیند؛ این کودک سالم نیست چون نشسته است، فعلاً که نشسته است امیدواریم کمی بعد کلاً نخوابد.