سرویس فرهنگ و هنر مشرق - در سال ۲۰۱۳ بود که فیدی الوارز کارگردان نه چندان آشنای اروگوئه با ساختن و ارائه اولین فیلم بلند سینمایی اش سری بین سرها در آورد و این نکته که آن کار، بازسازی «Evil Dead» فیلم جنایی ـ ترسناک کلاسیک سم رایمی بود و یک دوباره سازی خوب و موفق هم از آب در آمد، وی را در مناصب و شرایط بسیار بهتری قرار داد.
حالا و به فاصله ۳ سال الوارز فیلم دوم بلندش را رو کرده و یک بار دیگر درخشیده و این فیلم «نفس نکش» (یا «حتی نفس هم نکش») نام دارد که در یک ماه اخیر یکی از ۱۰ فیلم پرفروش آمریکای شمالی بوده و در دوه هفته از این مدت شماره یک این جدول تلقی شده است. «نفس نکش» هم یک کار جنایی ـ ترسناک و داستان سارقانی است که به جان یک مرد نابینا می افتند اما اشتباه بزرگی کرده اند زیرا نمی دانند این نابینا چند برابر آنها توانا و بیرحم است و می تواند آنها را به سرعت نابود کند و در کمترین زمان بر بیننده های فیلم نیز آشکار می شود که انگار آدم بد قصه و قاتل ها نه سارقان وارد شده به خانه مرد نابینا، بلکه خود مرد نابینا است و اوست که باید از دستش هراسید و گریخت!
حالا و به فاصله ۳ سال الوارز فیلم دوم بلندش را رو کرده و یک بار دیگر درخشیده و این فیلم «نفس نکش» (یا «حتی نفس هم نکش») نام دارد که در یک ماه اخیر یکی از ۱۰ فیلم پرفروش آمریکای شمالی بوده و در دوه هفته از این مدت شماره یک این جدول تلقی شده است. «نفس نکش» هم یک کار جنایی ـ ترسناک و داستان سارقانی است که به جان یک مرد نابینا می افتند اما اشتباه بزرگی کرده اند زیرا نمی دانند این نابینا چند برابر آنها توانا و بیرحم است و می تواند آنها را به سرعت نابود کند و در کمترین زمان بر بیننده های فیلم نیز آشکار می شود که انگار آدم بد قصه و قاتل ها نه سارقان وارد شده به خانه مرد نابینا، بلکه خود مرد نابینا است و اوست که باید از دستش هراسید و گریخت!
مبنای تصمیم گیری
عنوان فیلم (نفس نکش) اشاره به این نکته است که مرد نابینا برای جبران عارضه ندیدنش هر حس دیگری رادر خود تقویت کرده و بنابراین وقتی گذارش به سارقان بیفتد با تیز کردن گوش هایش هر صدایی را که در اطراف می شنود، مبنای تصمیم گیری خود و تشخیص محل سایر افراد قرار می دهد و آماده است تا با وارد کردن ضربه ای به آن محل و فرد مستقر در آنجا، کار طرف را تمام کند و این کار را طبعاً انجام می دهد.
چه لقمه ای مناسب تر؟
ایفای رل مرد نابینا را که یک سرباز بازنشسته است و در خانه ای بزرگ در حومه شهر دیترویت آمریکا و در محله ای بسیار کم تحرک و کم سکنه ساکن شده است، به استیفن لانگ سپرده اند که هیچگاه یک ستاره نبوده اما به عنوان بازیگری تئاتری و یا «کاراکتر ـ اکتور» همیشه مورد احترام قرار داشته است. سه دزد ترسیم شده در این قصه به غلط تصور می کنند چه لقمه ای مناسب تر از این مرد نابینای قاعدتاً کم توان در چنین محله بی در و پیکر بدون محافظی؟ آنها گمان می کنند که مرد نابینا را در یک چشم به هم زدن ساقط و دارایی نقدی اش را در خانه تصاحب می کنند و چون این مرد اخیراً غرامت قابل توجه مرگ دخترش طی یک حادثه را گرفته است و آن را در خانه نگهداری می کند، می توان پول وی را به آسانی بالا کشید.
هیچ کس به دنبال خرده پاها نمی آید
سردسته گروه سارقان که الکس (دیلان مینه ته) نامیده می شود، رفتار و سلایق ویژه خود را دارد و معمولا از سرقت های بالای ۱۰ هزار دلار ابا دارد و می گوید کارهایی فراتر از این پلیس آمریکا را بدنبال سارقان روان می کند اما چیزی در این حد و حدود و کمتر از آن حساسیتی را بر نمی انگیزد و اصلا کسی بدنبال دزدهای خرده پا نمی آید! برای او ۱۰ فقره سرقت ۵ هزار دلاری بسیار به صرفه تر از دو مورد سرقت ۱۰۰ هزار دلاری است اما خانه مرد نابینا و پول درشتی که می توان به چنگ آورد و با آن زندگی او و یارانش به کلی بهبود می یابد، دیدگاه وی را عوض می کند.
به سوی کالیفرنیا
راکی (با بازی جین له وی، یکی از بازیگران بازسازی «Evil Dead») می خواهد همراه با همسرش (دانی یل زوواتو) که مثل وی همدست الکس است، با این پول هنگفت بساط انتقالش به کالیفرنیا و ساکن شدن در آنجا را فراهم آورد و یک زندگی آرامتر را در پیش گیرد و او هم به اشتباه گمان می کند مرد نابینای مورد بحث لقمه ای است راحت و این پروژه، شکست ندارد. الکس در اصل با این پروژه موافق نیست و شک هایی نسبت به بنیادهای آن دارد اما به سبب ارادتش به راکی به اجرای آن تن می دهد. در همه حال هیچ یک از اعضای گروه به این فکر نمی کنند که اگر آن همه درها و راههای قفل و مسدود شده در خانه، وسیله عبوری دارند، قطعاً بر کسی که در داخل آن باشد و قصد خروج را هم داشته باشد اثر می گذارد و راه بازگشت سریعش به بیرون از خانه را سخت می کند و مهمترین مسئله ای که آنها را از توجه به این مسئه باز می دارد، همین نکته ظاهراً اصلی است که صاحبخانه نابینا است و چرا آنها با این سوابق طولانی در سرقت و کارهای خلاف باید نگران تقابل با چنین آدم ناتوانی باشند.
نشانه های حاکمیت مرد نابینا
اما فیدی الوارز در مقام کارگردان و دوربین های او از همان بدو ورود سه سارق به خانه مرد نابینا با تصویربرداری هایی خاص و تمرکز معنادار روی برخی اشیاء و جریانها به بیننده ها هشدار می دهند که ماجرا سوای چیزی است که تصور می کنند و می توان نشانه هایی را روی در و دیوار دید که ثابت می کنند مرد نابینا بر آنچه در منزل او می گذرد، اشراف کامل دارد و به رغم بی بهره بودن از قدرت دیدن در حال برآورد امور است و می تواند برای سارقان، بسیار خطرناک و حتی مرگ ساز باشد.
همسویی تماشاگران با سارقان!
این چنین است که مرد نابینا به لطف سایر حس های تقویت شده خود از خواب بیدار می شود و در می یابد که سارقان در حال خالی کردن خانه او هستند. او به دقت و بر خلاف بینندگان نمی داند که تعداد دزدها چند نفر است اما می داند برای متوقف کردن آنها چه باید کرد. تماشاگران لابد باید با او که قصد دفاع از خود و متعلقاتش را دارد، همسو شوند و ضد دزدها موضع بگیرند اما قاطعیت عملیات مرد نابینا به حدی است که احتمال دارد بینندگان دل به حال سارقان بسوزانند و خواستار پیروزی آنها شوند (!) و ترس آفرین بودن محیط و این که صاحبخانه بر خلاف سارقان می داند که چه باید بکند و از کدام راهها وارد شود، بر شدت گمانه زنی فوق می افزاید. استیفن لانگ هم رل مرد نابینا را با چنان قساوتی بازی می کند که تماشاگران به خود می گویند بیچاره سارقان و از خود می پرسند چرا دزدها با اولین شیئی سنگین نزدیک دست شان به فرق سر مرد نابینا نمی کوبند و او را خلاص نمی کنند (!) و این چنین است که مرد نابینای ظاهراً بینوا تبدیل به ظالم اصلی قصه می شود و در حالی که یک مرد فاقد بینایی نباید به هیچ روی هراس آفرین باشد، فرد نابینای این فیلم به چنین چیزی تبدیل می شود.
راه فراری نیست
در این میان مدیریت فیلمبرداری پدرو لوکه هم کمک کرده است تا همه چیز قاطعیت بیشتری بیابد و در حالی که قطع برق خانه نیز بر طبق قصه به مرد نابینا برای حاکمیت بر شرایط یاری می رساند (هر چه باشد او سالها در تاریکی زیسته است) لوکه و الوارز توانسته اند با نورپردازی های عالی و تصویربرداری های هنرمندانه به آنچه می خواهند برسند و وحشت ریشه دوانده در وجود سارقان را به نمایش بگذارند. بله، آنها فهمیده اند که نه فقط با یک معلول ناتوان مواجه نیستند بلکه طرف شان کسی است که به رغم ندیدن، یک قاتل دوره دیده و یک مبارز تعلیم دیده است و بدتر از همه این که سیستم های مفصل امنیتی کارگذاری شده در خانه حتی راه فرار دزدها به فضای بیرونی و خروج از خانه را هم مسدود کرده است و این کار آنها است که تمام است و نه کار صاحبخانه.
مشخصات فیلم
|عنوان: «نفس نکش»
|محصول: کمپانی های گوست هاوس و سونی پیکچرز
|تهیه کنندگان: راب تاپرت، ناتان کاهان و جودریک
|سناریست: فیدی الوارز و رودو سایا گوئس
|کارگردان: فیدی الوارز
|مدیر فیلمبرداری: پدرو لوکه
|تدوینگران: اریک بیسون، لوییز فورد و گاردنر گولد
|موسیقی متن: روکه بانوس
|طول مدت: ۸۸ دقیقه
|بازیگران اصلی: استیفن لانگ، جین له وی، دیلان مینه ته و دانی یل زوواتو.