*اخباری رسید که برخی رزمندگان آبادانی اعتراض هایی به یادمان شهدای دشت ذوالفقاری داشته اند. می شود جریانش را از زبان شما بشنویم؟
برخی از دوستان و همرزمان آبادانی به علت کمکاری های سی و پنج ساله و فراموشی هایی که درباره این دشت داشته اند، نسبت به این یادمان حساس شدند و مطالبی را بیان می کنند که با واقعیت فاصله زیادی دارد.
من از رزمندگان گروه فدائیان اسلام بودم و سال هاست که در شهرهای شیراز، اصفهان، قم، کاشان، مشهد، تبریز و حتی برخی گلزارهای شهدا در شهرستان ها به دنبال پیدا کردن شهدای فدائیان اسلام و خانواده هایشان بوده ام. سنگ قبرها را دیده ام و اسمها یشان را برداشته ام و حدود صد و چند نفر از 400 شهید را پیدا کرده ام و تعداد قابل توجهی از خانواده این شهدا اعم از پدر، مادر، خواهر، برادر، همسر و فرزند این شهدا را به دشت ذوالفقاری آورده ام تا محل شهادت عزیزشان را ببینند.
بعد از آن بود که به این نتیجه رسیدم بیایم و زمین را احیا کنم. ما در یادمان دشت ذوالفقاری با یگان زرهی دشمن روبرو بودیم که وقتی از شمال شلمچه حرکت کرد و رودخانه کارون و جاده آبادان – اهواز و آبادان - ماهشهر را گرفت، به سمت روستای سادات حرکت کرد و از آنجا هم به رودخانه بهمنشیر رسید. اینجا بود که شهید دریاقلی آمد و خبر داد و بعد از آن همه دست به دست هم دادیم و مبارزه در رودخانه و نخلستان آغاز شد و به این دشت کشیده شدیم.
وقتی به اینجا آمدیم، حدود 400 نفر از بچه ها که از سراسر کشور آمده بودند در این دشت به شهادت رسیدند. چون این دشت اسم خاصی نداشته، طبیعتا وقتی درباره محل شهادت بچه هایی که اینجا شهید می شدند، می پرسیدند؛ همه می گفتند: دشت ذوالفقاری.
کوی ذوالفقاری اطراف رودخانه بود و در آن زمان اسم خاصی برای این دشت نبود، به همین خاطر نام این دشت را هم ذوالفقاری گذاشتند. الان هم وقتی می گوییم که اسم این دشت را بگویید جواب درستی ندارند. یکی از اشکالات آبادانی های عزیز این است که چرا اسم این دشت را ذوالفقاری گذاشته اید؟
موضوع بعدی این است که برخی از مدعیان و رزمنده های قدیمی آبادان نمی آیند زمین اینجا را ببینند تا چاله بمباران ها و بقایای خاکریزها و خمپاره ها و گلوله ها را بهشان نشان بدهم و دورادور می نشینند و قضاوت می کنند.
الان دو دسته در آبادان هستند که یک دسته موافق کار ما هستند و دسته دیگری مخالفند.
ما گروهی بودیم به عنوان فدائیان اسلام با فرماندهی شهید سید مجتبی هاشمی که آبادانی ها در 35 سال پیش مسائلی با ما داشتند. یکی از مواردی که می گویند این است که «شهدای شما مسئله داشتند.» من هم حرفی ندارم. واقعیت این است که ما در بین این شهدا حتی چند اعدامی هم داشتیم اما نفس گرم حضرت امام این ها را متحول کرد و انقلابی شدند و بعدش هم آمدند و به شهادت رسیدند. به هر حال برخی آبادانی های عزیز روی این شهدا حساس هستند و اشکال می گیرند.
*این هایی که گفتید مسائل محتوایی بود؛ اما مشکل اصلی آن ها با احداث یادمان چیست؟
این ها می گویند چون این یادمان در سرزمین ما ساخته می شود، باید با ما هماهنگ باشید. البته این حرف منطقی نیست چون ما این یادمان را در بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس، مصوب کرده ایم و این تصویب در جلسه ای بوده که 15 عضو از دستگاه های مختلف مثل بنیاد حفظ آثار، ناجا، شهرداری و غیره در آن حضور دارند. این گروه اسناد و مدارک را بررسی کرده و بعد از آن یادمان را تصویب می کنند. من تمام اسناد را ارائه دادم و خردادماه امسال یادمان شهدای دشت ذوالفقاری آبادان را تصویب کردند.
*آبادانی ها می گویند مدیریت یادمان با آن ها باشد؟
خیر؛ آن ها می گویند این دشتی که می گویید، ذوالفقاری نیست و آن جایی که ما می گوییم باید یادمان را بنا کنید. دو واقعه همزمان با هم در آبادان رخ داد؛ یکی 9 آبادان است که «دریا قلی» خبر ورود عراقی ها را داد و دفاع مردمی صورت گرفت. همزمان با نیروهای بومی، رزمندگان سراسر کشور هم آمدند که آن درگیری در کوی ذوالفقاری بود. حماسه کوی ذوالفقاری یک بحث است و زنده نگهداشتن محل ورود یگان زرهی دشمن برای تصرف شهر آبادان و مقاومت فدائیان اسلام، بحث دیگری است که من در حال احیای این حادثه دوم هستم.
*نمی شد اسم دیگری را برای این دشت انتخاب کرد تا مشکلات رفع شود؟
چرا می شد اما ما از اول این یادمان را با این اسم به ثبت رساندیم و هنوز دلیل محکمی وجود ندارد برای اینکه نامش را عوض کنیم. دوستان آبادانی 100 متر پایین تر از این یادمان در حال احداث یادمانی هستند که مصوبه ندارد و اسمش را هم گذاشته اند «شهدای ذوالفقاری». یعنی کلمه دشت را از عنوان یادمان ما حذف کرده اند. می شد مثلا نام فدائیان اسلام یا شاهرخ را روی یادمان بگذاریم اما یکی از اشکالات دوستان آبادانی این است که چرا تو شاهرخ را برجسته می کنی؟ در حالی که او حرّ انقلاب است و حضرت آقا کتابش را خوانده اند. کتاب شاهرخ بیش از 60 نوبت تجدید چاپ شده و جوانان، منش و سبک زندگی او را دوست دارند. اما به هر حال مسائل قومیتی در این موضوع وجود دارد و البته دو دستگی هم در این قضیه به وجود آمده و عده زیادی از ایثارگران آبادانی با کارهایی که در این یادمان انجام می دهیم، همراهی می کنند.
حتی برخی از این دوستان، شهید دریاقلی را به عنوان شهید موجه نمی دانستند و می گفتند کارهای ناشایستی داشته است! اما بعد از تاسیس این یادمان، عکسش را نصب می کنند و این هم از برکات این یادمان بود.
کار ما یک کار ملی است و چون من باقیمانده از آن گروه هستم، هنوز فکر می کنند که می خواهم افکار آن ها را احیا کنم.
از اول مهر تا حالا چندین گروه از دانشگاه امام حسین(ع) اعم از دانشگاه علمی و افسری و دانشآموختگانشان با سرداران بزرگی مانند حاج محمد کوثری، مرتضی قربانی، نبی رودکی، عابدی و... آمدند اینجا و همگی ورود یگان زرهی دشمن از این منطقه را تایید کردند.
سردار مرتضی قربانی می گفت: ما باید همه جوره از تو تشکر کنیم چرا که یگان زرهی دشمن و قوت آن ها را به خوبی به نمایش گذاشتی تا جوان امروزی بفهمد که ما چگونه با نفر در برابر تانک مبارزه می کردیم.
عاشورای سال پیش آقا عزیز جعفری (فرمانده سپاه) به منزل ما آمد و همانجا دستور داد که 10 دستگاه تانک از غنیمت های ایران در جنگ را در اختیار ما قرار بدهند. با این دستور چندین تانک و نفربر و خشایار به ما دادند و ما آن ها را از اصفهان به این منطقه آوردیم.
جالب این است که اینجا تنها یادمانی است که آرم همه دستگاه های سهیم و فعال در دفاع مقدس و مقاومت در سر در آن نصب شده است. اینجا تنها یادمانی است که در آن 40 سنگر به یاد 400 شهید از اصناف و گروه های مختلف جامعه در آن ساخته ایم؛ مثل اقلیت های مذهبی، طلاب، دانشجویان، دانش آموزان، مهندسان، دکترها، (مثل دکتر حبیب الله که دکترای انفورماتیک داشت و دکتر اصغر شعلهور که دکترای پزشکی داشت و دکتر موحدی که دکترای علوم سیاسی گرفته بود) و .... سنگری داریم به نام یک نسل پدر و پسر که مربوط به شهدای مهماننواز است که از نوش آباد کاشان آمده بودند. سنگری ساخته ایم برای شهدای مریانج همدان که 8 نفر بودند و با یک خمپاره در جا شهید شدند. سنگری داریم برای 4 برادر شهیدان شیردم. یک سنگر زده ایم برای لوتی ها و داش مشتی ها که با قمه و دشنه آمده بودند. سنگری هم برای پاسدارهای کمیته ساخته ایم. سنگری هم برای بچه های جهاد سازندگی و حتی سربازان منقضی 56 در نظر گرفته ایم. این سنگرها را پشت یک خاکریز درست کرده ایم که در حقیقت همان محور مقاومت در برابر زرهی عراقی ها بود. اما متاسفانه برخی موضوع را به طور ناقص می بینند و نمی آیند بپرسند و با همان سئوالاتشان دست به قلم می شوند و مطالبی را بیان می کنند که حقیقت ندارد.
مثلا دیشب دادستان کل آبادان که از رزمندگان دوران جنگ بود برای عذرخواهی به اینجا آمد و گفت ما تا حالا نمی دانستیم که هدف شما در ایجاد این یادمان چیست.
ما این یادمان را 25 شهریور سال 94 حتی به ثبت ملی میراث فرهنگی هم رساندیم.
*محل شهادت شاهرخ ضرعام را چطور نشان داده اید؟
یک تپه خاکی درست کردیم و روی آن هم یک پرچم نصب کردیم. عکس شاهرخ را هم زدیم که مشخص بشود اینجا محل شهادت این شهید عزیز است.
*اینجا محل دقیق شهادت شاهرخ است؟
حدودا بله؛ مثل این که شما یک وسیله ای را داخل یک اتاق گم می کنید و می گویید آن وسیله را در اتاق گم کردم؛ حالا معلوم نیست کنار درب اتاق بوده یا انتهای آن. اما حدود آن مشخص است. محل شهادت شاهرخ هم در همان حوالی است و حالا ممکن است چند متری این سوتر یا آن سوتر باشد.
*شنیده ایم که پسرتان آقا محمدحسن هم در یادمان فعال است.
بله، ایشان معاون من هستند و با همسرشان دو سال است در کانکس زندگی می کنند و برای هماهنگی و اجرای برنامه های یادمان زحمت می کشند.
*باز هم ویژگی دیگری برای یادمانتان هست که بیان نکرده باشید؟
ما تنها یادمانی هستیم که روزشمار داریم. یعنی مشخص است که 19 مهرماه عراقی ها از رودخانه کارون عبور کردند و همین طور هر روز آن مشخص است تا 28 آبان (ظهر روز عاشورا) که شهید محمد یزدانی در حال آب آوردن، به وسیله گلوله مستقیم تانک، تکه تکه شد و بعد از آن هم اتفاقات پشت سر هم تا 17 آذر که شهادت شاهرخ ضرغام است و از آن روز به بعد خط پدافندی شکل گرفت تا اینکه حصر آبادان شکست.
*برای سالگرد شهید ضرغام برنامه خاصی هم دارید؟
اینجا حسینیه ای ساخته ایم به ابعاد 250 متر مربع که مورد استفاده کاروان هاست. ان شا الله در روز شهادت شاهرخ، تعدادی از خانواده شهدای فدائیان اسلام را برای زیارت این یادمان به اینجا خواهیم آورد و مراسمی را برگزار خواهیم کرد.
*و حرف پایانی...
من همه چیزم را از این شهدا گرفته ام. حدود 4 میلیارد تومان در اینجا هزینه کرده ام و همه اش را هم شهدا داده اند. شهردار منطقه یک تهران در ایام عید برای بازدید آمد و آخرش گفت که چیزی نیاز ندارید؟ گفتم: هم برج نور می خواهیم و هم یک پرچم 40 متری. چند روز بعد خودشان آمدند و این وسائل را به ارزش حدود 80 میلیون تومان نصب کردند. این همه از عنایت خداست.
من استخاره ای به قرآن زدم تا کار یادمان را شروع کنیم و این آیه آمد که این مکان، مکانی زیارتی است و من هم بر اساس همین، کارم را شروع کردم.