به گزارش مشرق، با درگذشت منصور پورحیدری استقلال دچار یک خلا بزرگ شد. تا سه یا چهار سال قبل غلامحسین مظلومی، ناصر حجازی و البته منصور پورحیدری وجود داشتند که هر کدام از آنها سایه بلندی در استقلال داشتند و به هنگام لزوم، این باشگاه می توانست از آنها به عنوان یک رهبر فوتبالی استفاده کند.
انتقادهای آنها چه در رسانه ها و چه در خود باشگاه در واقع می توانست همیشه راهگشا باشد و در روزهای اضطرار به عنوان مدیر فنی و یا سرمربی باشگاه استقلال می توانست روی آنها حساب ویژه ای باز کند.
منصور پورحیدری تنها یک سرپرست معمولی نبود. او به نوعی مدیرعامل فنی باشگاه استقلال بود و از این قدرت در عین فروتنی استفاده می کرد و بعضا در زمان هایی که همه سرگیجه گرفته بودند مربی را انتخاب و معرفی می کرد و برخی مواقع هم بازیکنان را در باشگاه استقلال بالا و پایین می کرد و شاید بتوان گفت که یکی از دلایل استمرار حضور استقلال در بالای جدول همین توان رهبری او بود که ناصر حجازی هم این توان را داشت.
حالا در استقلال یک فرد متمایز در استقلال کمتر دیده می شود. علی جباری بزرگ استقلالی هاست که در دوران بازیکن بودن کم از امثال حجازی ها نداشت و شاید بالاتر هم بود اما پس از آن چون مربی نبود هرگز روی آن نقطه که استحقاقش را داشت نیاستاد.
امیر قلعه نویی هم شاید به دلیل آنکه با بازیکنان و مربیان و مدیران استقلال هر از چند گاهی به تقابل پرداخت و از استقلال بارها جدا شد، از جایگاه ویژه ای میان هوادارانی که خودش آنها را اهالی کوفه خواند برخوردار نیست و اگر چه فرمانده خوبی است اما مثل حجازی و پورحیدری. مظلومی در میان مردم دارای جایگاه ویژه ای مثل آنها نیست. در واقع در استقلال خلای بخ وجود آمده که از فاصله ای خاص خبر می دهد میان نسل دوم و سوم در استقلال.
این باشگاه در نسل چهارم، منصوریان ها و پاشازاده ها و ... را دارد که می توانند در این جایگاه بنشینند اما آنها از منظر سنی و کسب افتخار به عنوان مربی هنوز در جایگاه ویژه ای قرار ندارند.
علی پروین و تا حدودی حسین کلانی در پرسپولیس به عنوان رهبر و لیدر باشگاه هستند و سایه بلندی دارند اما در استقلال سایه ها فعلا کوتاه هستند و هیچکس به عنوان کسی که حرف فنی آخر را بزند وجود ندارد. البته حسن روشن هم می توانست جایگاه بزرگی مثل علی پروین در پرسپولیس یا پورحیدری و حجازی در استقلال داشته باشد اما او هم به دلیل درگیری های زیاد با مسئولان ادواری استقلال فعلا این جایگاه را ندارد.
انتقادهای آنها چه در رسانه ها و چه در خود باشگاه در واقع می توانست همیشه راهگشا باشد و در روزهای اضطرار به عنوان مدیر فنی و یا سرمربی باشگاه استقلال می توانست روی آنها حساب ویژه ای باز کند.
منصور پورحیدری تنها یک سرپرست معمولی نبود. او به نوعی مدیرعامل فنی باشگاه استقلال بود و از این قدرت در عین فروتنی استفاده می کرد و بعضا در زمان هایی که همه سرگیجه گرفته بودند مربی را انتخاب و معرفی می کرد و برخی مواقع هم بازیکنان را در باشگاه استقلال بالا و پایین می کرد و شاید بتوان گفت که یکی از دلایل استمرار حضور استقلال در بالای جدول همین توان رهبری او بود که ناصر حجازی هم این توان را داشت.
حالا در استقلال یک فرد متمایز در استقلال کمتر دیده می شود. علی جباری بزرگ استقلالی هاست که در دوران بازیکن بودن کم از امثال حجازی ها نداشت و شاید بالاتر هم بود اما پس از آن چون مربی نبود هرگز روی آن نقطه که استحقاقش را داشت نیاستاد.
امیر قلعه نویی هم شاید به دلیل آنکه با بازیکنان و مربیان و مدیران استقلال هر از چند گاهی به تقابل پرداخت و از استقلال بارها جدا شد، از جایگاه ویژه ای میان هوادارانی که خودش آنها را اهالی کوفه خواند برخوردار نیست و اگر چه فرمانده خوبی است اما مثل حجازی و پورحیدری. مظلومی در میان مردم دارای جایگاه ویژه ای مثل آنها نیست. در واقع در استقلال خلای بخ وجود آمده که از فاصله ای خاص خبر می دهد میان نسل دوم و سوم در استقلال.
این باشگاه در نسل چهارم، منصوریان ها و پاشازاده ها و ... را دارد که می توانند در این جایگاه بنشینند اما آنها از منظر سنی و کسب افتخار به عنوان مربی هنوز در جایگاه ویژه ای قرار ندارند.
علی پروین و تا حدودی حسین کلانی در پرسپولیس به عنوان رهبر و لیدر باشگاه هستند و سایه بلندی دارند اما در استقلال سایه ها فعلا کوتاه هستند و هیچکس به عنوان کسی که حرف فنی آخر را بزند وجود ندارد. البته حسن روشن هم می توانست جایگاه بزرگی مثل علی پروین در پرسپولیس یا پورحیدری و حجازی در استقلال داشته باشد اما او هم به دلیل درگیری های زیاد با مسئولان ادواری استقلال فعلا این جایگاه را ندارد.