به گزارش مشرق، دونالد ترامپ نامزد حزب جمهوریخواه با پیروزی در پنجاه و هشتمین دوره
انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به عنوان چهل و پنجمین رئیس جمهور این کشور
انتخاب شد.
واکنش کارشناسان به نتایج انتخابات آمریکا را در ادامه می خوانید:
تفسیری بر رأی مردم آمریکا
متن یادداشت محمدکاظم انبارلویی در خصوص انتخابات آمریکا به شرح ذیل می باشد:
در حالی که همه نظرسنجیها پیروزی قاطع هیلاری کلینتون را خبر میدادند، در حالی که اکثر نخبگان آمریکا از دو حزب، بیشتر تمایل داشتند کلینتون رای بیاورد و در حالیکه چهره ترامپ در اثر افشاگریهای حزب دموکرات کریهتر از کلینتون بود، اما در نهایت ناباوری ترامپ رئیس جمهور آمریکا شد.
پیروزی ترامپ یک شوک به غرب و جامعه نخبگی در آمریکاست. او را باید یک پدیده در سپهر لیبرال دموکراسی آمریکا توصیف کرد. آنچه در زیر میآید یک نگاه اولیه به تفاسیر مربوط به رای مردم آمریکاست؛
1- شکست کلینتون در حقیقت شکست شعار اوباما طی هشت سال گذشته مبنی بر «تغییر» بوده است. او به وعده خود نتوانست عمل کند و مردم عملاً تغییر را ملاحظه نکردند. به قول رایان، رئیس مجلس نمایندگان، مردم آمریکا با رای به ترامپ نشان دادند از وضعیت موجود ناراضی هستند.
2- ترامپ چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکاست. در میان چهل و چهار رئیس جمهور منتخب مردم در گذشته حتی یک زن هم دیده نمیشود. رای دهندگان آمریکایی نمیتوانستند به ریاست جمهوری یک پیرزن 70 ساله رای بدهند در حالی که ناتوانی جسمی او در دو کلیپ، بارها از رسانههای مرتبط با ترامپ پخش میشد.
3- رای آوری ترامپ نوعی «بغض» به دموکراتها و کلینتون و نیز کارکرد اوباما را واتاب میداد، لذا «حُب» به ترامپ نبود، چون هر دو به یک میزان در رسانهها تخریب شده بودند. مردم نسبت به کارآمدی اوباما و کلینتون تردید داشتند و میخواستند فردی متفاوت به کاخ سفید برود لذا ترامپ توانست افکار عمومی را قانع کند که آن فرد خود اوست.
4- ترامپ مخالف جدی جنگ افروزیهای دموکراتها و حتی جمهوریخواهان در حمله به عراق، سوریه، افغانستان و یمن بود. مخالفت او هم برمیگشت به هزینههای سرسامآور این لشکرکشیها. لذا با این شعار آمد که هزینههای جنگافروزی را برای رفاه مردم اختصاص دهد.
او مخالف داعش و نقش آمریکا در پدیداری آن بود. لذا کلینتون را به عنوان مادر داعش مورد نکوهش قرار داد. او مخالف رای نخبگان آمریکا بود که به بهانه ابرقدرتی، هزینههای نظامیگری آمریکا از جیب مردم پرداخت شود. او شعار «میرویم واشنگتن تا سیفون را بکشیم» را مطرح کرد. این شعار، کسانی را که جامعه نخبگی آنها را نمایندگی نمیکردند به خود جلب کرد. اینها همان کسانی هستند که ترامپ در سخنرانی نطق پیروزی خود از آنها به عنوان فراموش شدهها یاد کرد.
5- تا قبل از اعلام پذیرش شکست از سوی خانم کلینتون هیچ یک از رسانههای معتبر در آمریکا و اروپا نمیخواستند پیروزی ترامپ را بپذیرند. بعد از این پذیرش قبول کردند رای ترامپ را اعلام کنند. «بی بی سی» این رای را روز تاریکی برای آمریکا توصیف کرد. وزیر دفاع آلمان این رای را علیه ساختار قدرت در واشنگتن تلقی کرد.
6- کلینتون نماد دفاع از وضعیت رسمی و موجود آمریکا و حزب حاکم بود. ترامپ توانست خود را نماد تحول در آمریکا جا بیندازد. به ویژه او در مبارزه با فساد دستگاه حاکمه حرفهایی زد که در گفتمان انتخابات آمریکا سابقه نداشت. مردم آمریکا به تحول رای دادند ولو آنکه نتوانند حدود و ثغور این تحول را حدس بزنند.
لذا حکومت دموکراتها در کاخ سفید نمیتوانست به پرچمداری یک پیرزن 70 ساله ادامه پیدا کند. جوانان طبقه متوسط و حتی زنان نمیتوانستند به این رویکرد رضایت بدهند. شمار زیادی از رای دهندگان دقیقه 90 رای خود را تغییر دادند. وقتی دیدند شیب رای به سمت ترامپ است از رای به کلینتون صرف نظر کردند.
7- کلینتون بر موجی که سندرز در حزب دموکرات پدید آورد و شعارهای متفاوت میداد، نتوانست سوار شود. اما ترامپ بر این موج سوار شد و در حقیقت بخشی از سرمایه اجتماعی دموکراتها را به نفع خود مصادره کرد. او حرفهایی میزد که سندرز مطرح کرده بود. رای به ترامپ نوعی بیداری آمریکایی از جنس جنبش 99 درصدی وال استریت بود.
8- ترامپ به دلیل نگاه رهبران اروپا و رهبران دیگر کشورها به او، توانایی اجماعسازی علیه ایران را ندارد. لذا شعار پاره کردن برجام کاربردی در دیپلماسی او ندارد. اما باید دید در داخل، او این بدعهدی را چگونه میخواهد مدیریت کند.
9- چیستی و چرایی رای ترامپ برای نخبگان آمریکا از زاویه روانشناختی و جامعهشناختی، فوق العاده مهم است. آنها باید تفسیری بر این شوک گیجکننده پیدا کنند. این شوک یک رونمایی از تضادهای درونی جامعه امروز آمریکاست.
در حالی که همه نظرسنجیها پیروزی قاطع هیلاری کلینتون را خبر میدادند، در حالی که اکثر نخبگان آمریکا از دو حزب، بیشتر تمایل داشتند کلینتون رای بیاورد و در حالیکه چهره ترامپ در اثر افشاگریهای حزب دموکرات کریهتر از کلینتون بود، اما در نهایت ناباوری ترامپ رئیس جمهور آمریکا شد.
پیروزی ترامپ یک شوک به غرب و جامعه نخبگی در آمریکاست. او را باید یک پدیده در سپهر لیبرال دموکراسی آمریکا توصیف کرد. آنچه در زیر میآید یک نگاه اولیه به تفاسیر مربوط به رای مردم آمریکاست؛
1- شکست کلینتون در حقیقت شکست شعار اوباما طی هشت سال گذشته مبنی بر «تغییر» بوده است. او به وعده خود نتوانست عمل کند و مردم عملاً تغییر را ملاحظه نکردند. به قول رایان، رئیس مجلس نمایندگان، مردم آمریکا با رای به ترامپ نشان دادند از وضعیت موجود ناراضی هستند.
2- ترامپ چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکاست. در میان چهل و چهار رئیس جمهور منتخب مردم در گذشته حتی یک زن هم دیده نمیشود. رای دهندگان آمریکایی نمیتوانستند به ریاست جمهوری یک پیرزن 70 ساله رای بدهند در حالی که ناتوانی جسمی او در دو کلیپ، بارها از رسانههای مرتبط با ترامپ پخش میشد.
3- رای آوری ترامپ نوعی «بغض» به دموکراتها و کلینتون و نیز کارکرد اوباما را واتاب میداد، لذا «حُب» به ترامپ نبود، چون هر دو به یک میزان در رسانهها تخریب شده بودند. مردم نسبت به کارآمدی اوباما و کلینتون تردید داشتند و میخواستند فردی متفاوت به کاخ سفید برود لذا ترامپ توانست افکار عمومی را قانع کند که آن فرد خود اوست.
4- ترامپ مخالف جدی جنگ افروزیهای دموکراتها و حتی جمهوریخواهان در حمله به عراق، سوریه، افغانستان و یمن بود. مخالفت او هم برمیگشت به هزینههای سرسامآور این لشکرکشیها. لذا با این شعار آمد که هزینههای جنگافروزی را برای رفاه مردم اختصاص دهد.
او مخالف داعش و نقش آمریکا در پدیداری آن بود. لذا کلینتون را به عنوان مادر داعش مورد نکوهش قرار داد. او مخالف رای نخبگان آمریکا بود که به بهانه ابرقدرتی، هزینههای نظامیگری آمریکا از جیب مردم پرداخت شود. او شعار «میرویم واشنگتن تا سیفون را بکشیم» را مطرح کرد. این شعار، کسانی را که جامعه نخبگی آنها را نمایندگی نمیکردند به خود جلب کرد. اینها همان کسانی هستند که ترامپ در سخنرانی نطق پیروزی خود از آنها به عنوان فراموش شدهها یاد کرد.
5- تا قبل از اعلام پذیرش شکست از سوی خانم کلینتون هیچ یک از رسانههای معتبر در آمریکا و اروپا نمیخواستند پیروزی ترامپ را بپذیرند. بعد از این پذیرش قبول کردند رای ترامپ را اعلام کنند. «بی بی سی» این رای را روز تاریکی برای آمریکا توصیف کرد. وزیر دفاع آلمان این رای را علیه ساختار قدرت در واشنگتن تلقی کرد.
6- کلینتون نماد دفاع از وضعیت رسمی و موجود آمریکا و حزب حاکم بود. ترامپ توانست خود را نماد تحول در آمریکا جا بیندازد. به ویژه او در مبارزه با فساد دستگاه حاکمه حرفهایی زد که در گفتمان انتخابات آمریکا سابقه نداشت. مردم آمریکا به تحول رای دادند ولو آنکه نتوانند حدود و ثغور این تحول را حدس بزنند.
لذا حکومت دموکراتها در کاخ سفید نمیتوانست به پرچمداری یک پیرزن 70 ساله ادامه پیدا کند. جوانان طبقه متوسط و حتی زنان نمیتوانستند به این رویکرد رضایت بدهند. شمار زیادی از رای دهندگان دقیقه 90 رای خود را تغییر دادند. وقتی دیدند شیب رای به سمت ترامپ است از رای به کلینتون صرف نظر کردند.
7- کلینتون بر موجی که سندرز در حزب دموکرات پدید آورد و شعارهای متفاوت میداد، نتوانست سوار شود. اما ترامپ بر این موج سوار شد و در حقیقت بخشی از سرمایه اجتماعی دموکراتها را به نفع خود مصادره کرد. او حرفهایی میزد که سندرز مطرح کرده بود. رای به ترامپ نوعی بیداری آمریکایی از جنس جنبش 99 درصدی وال استریت بود.
8- ترامپ به دلیل نگاه رهبران اروپا و رهبران دیگر کشورها به او، توانایی اجماعسازی علیه ایران را ندارد. لذا شعار پاره کردن برجام کاربردی در دیپلماسی او ندارد. اما باید دید در داخل، او این بدعهدی را چگونه میخواهد مدیریت کند.
9- چیستی و چرایی رای ترامپ برای نخبگان آمریکا از زاویه روانشناختی و جامعهشناختی، فوق العاده مهم است. آنها باید تفسیری بر این شوک گیجکننده پیدا کنند. این شوک یک رونمایی از تضادهای درونی جامعه امروز آمریکاست.
فرصتها و تهدیدات ترامپ برای ایران
رضا سراج در کانال تلگرام خود نوشت:
ترامپ در حالی رئیس جمهور آمریکا میشود که دموکراتها، اروپاییها، برخی از بازیگران منطقهای (سعودی و قطر) و جریان غربگرا در ایران به شدت مخالف رئیس جمهور شدن وی بودند.
تهدیدات ترامپ برای ایران:
تهاجمیتر شدن خصومت آمریکا با ایران
استفاده از سه گانه تهدید، فشار، تحریم
تشدید جنگ لفظی کاخ سفید علیه ایران
فرصتهای ترامپ برای ایران:
انزوا گرایی و درونی شدن آمریکا
سخت شدن اجماع جهانی علیه ایران
شکاف بین آمریکا و عربستان سعودی
جدی تر شدن جنگ قدرت درون آمریکا
نتیجه:
انتخاب ترامپ از سوی مردم آمریکا نه_به_وضع_موجود و نه به واشنگتنیها و نیویورکیها بود. دوران پسا ترامپ، شاید به تعبیری آغاز دوران پسا آمریکا گردد. از سوی دیگر انتخاب ترامپ و واضحتر شدن دشمنی آمریکا با ایران، امکان بزک شیطان بزرگ توسط جریان غربگرا را از بین میبرد. غرب گرایان به محاق میروند و رویای سهل اندیشانه تعامل با کد خدا نیز به پایان میرسد. #برجام تجربه تاریخی میشود و مردم به این نتیجه خواهند رسید که نیازمند دولت انقلابی_و_مقتدر هستند.
رضا سراج در کانال تلگرام خود نوشت:
ترامپ در حالی رئیس جمهور آمریکا میشود که دموکراتها، اروپاییها، برخی از بازیگران منطقهای (سعودی و قطر) و جریان غربگرا در ایران به شدت مخالف رئیس جمهور شدن وی بودند.
تهدیدات ترامپ برای ایران:
تهاجمیتر شدن خصومت آمریکا با ایران
استفاده از سه گانه تهدید، فشار، تحریم
تشدید جنگ لفظی کاخ سفید علیه ایران
فرصتهای ترامپ برای ایران:
انزوا گرایی و درونی شدن آمریکا
سخت شدن اجماع جهانی علیه ایران
شکاف بین آمریکا و عربستان سعودی
جدی تر شدن جنگ قدرت درون آمریکا
نتیجه:
انتخاب ترامپ از سوی مردم آمریکا نه_به_وضع_موجود و نه به واشنگتنیها و نیویورکیها بود. دوران پسا ترامپ، شاید به تعبیری آغاز دوران پسا آمریکا گردد. از سوی دیگر انتخاب ترامپ و واضحتر شدن دشمنی آمریکا با ایران، امکان بزک شیطان بزرگ توسط جریان غربگرا را از بین میبرد. غرب گرایان به محاق میروند و رویای سهل اندیشانه تعامل با کد خدا نیز به پایان میرسد. #برجام تجربه تاریخی میشود و مردم به این نتیجه خواهند رسید که نیازمند دولت انقلابی_و_مقتدر هستند.
ترامپ هالو...
مهدی محمدی در کانال تلگرام خود نوشت:
پيروزي تقريبا قطعي دونالد ترامپ در انتخابات امريكا پايان آمريكاي گردنكش و مداخله جو و اعتراف امريكا به ضعف، تباهي و فروپاشي داخلي است. اين بحران واشينگتن است در مقابل كوچه پس كوچه هاي كارگرنشين و درمانده ميشيگان، ويسكانسين و پنسيلوانيا. مردم شايد لزوما به ترامپ راي نداده باشند، اما حتما به "اليت واشينگتني ها" نه گفته اند.
براي ايران دشمني آمده و دشمني رفته. آنكه رفت دشمني با برنامه و حاذق بود، اين كه آمده هالويي است حالا بايد فوت و فن دشمني را ياد بگيرد؛ و خواهد گرفت.
پیام های پیروزی ترامپ
پيروزي تقريبا قطعي دونالد ترامپ در انتخابات امريكا پايان آمريكاي گردنكش و مداخله جو و اعتراف امريكا به ضعف، تباهي و فروپاشي داخلي است. اين بحران واشينگتن است در مقابل كوچه پس كوچه هاي كارگرنشين و درمانده ميشيگان، ويسكانسين و پنسيلوانيا. مردم شايد لزوما به ترامپ راي نداده باشند، اما حتما به "اليت واشينگتني ها" نه گفته اند.
براي ايران دشمني آمده و دشمني رفته. آنكه رفت دشمني با برنامه و حاذق بود، اين كه آمده هالويي است حالا بايد فوت و فن دشمني را ياد بگيرد؛ و خواهد گرفت.
پیام های پیروزی ترامپ
محمد عبدالهی در در واکنش به نتایج انتخابات امریکا نوشت:
پیروزی ترامپ در انتخابات امریکا، حاوی چند پیام و چند پیامد است:
پیروزی او به معنای خسته شدن مردم امریکا، از سلطه جریان غالب سیاسی و رسانه ای حاکم بر امریکاست. چنان که از شعارهای اصلی او، مبارزه با سیستم حاکم بود. محور تبلیغات انتخاباتی او، اپوزیسیون بودن وی علیه سیستمی بود که او کلینتون، اوباما و رسانه های حاکم همچون CNN، نیویورک تایمز را از نمادهای آن میداند. چنانکه او همین رسانه ها را در پشت درب سالن جشن پیروزی نگه داشته و به داخل مراسم راه نداده است.
بزرگترین بازنده بین المللی پیروزی ترامپ، عربستان سعودی و قطر و پشتیبانان جنگ تکفیری در منطقه هستند. سعودی ها بارها علنا ترامپ را مورد اهانت لفظی قرار دادند و با "بی لیافت" خواندن او در واقع درهای پشت سر خود را خراب کرده اند و قطری ها حامیان مالی ستاد کلینتون بوده اند. پایان جنگ افروزی امریکا در منطقه، شعار اصلی ترامپ و بازگشت و انزوای امریکا به داخل، پیامد این سیاست در صورت عملی شدن خواهد بود.
پیروزی ترامپ البته به منزله شکست جریان لیبرال داخلی ایران هم هست. جریانی که دم خود را به دموکراتهای امریکایی گره زده و الان کسی رئیس جمهور میشود که معتقدست برجام باید پاره شود. شکست کلینتون که آغازگر تحریمهای هدفمند علیه ایران و تعلیق هسته ای ما بوده، خط پایانی بر سیاست موذیانه "مشت آهنین در دستکش مخملین" امریکاست. و پایانی بر سیاست های دوگانه جریان دنباله آن در داخل کشور.
بزرگترین بازنده بین المللی پیروزی ترامپ، عربستان سعودی و قطر و پشتیبانان جنگ تکفیری در منطقه هستند. سعودی ها بارها علنا ترامپ را مورد اهانت لفظی قرار دادند و با "بی لیافت" خواندن او در واقع درهای پشت سر خود را خراب کرده اند و قطری ها حامیان مالی ستاد کلینتون بوده اند. پایان جنگ افروزی امریکا در منطقه، شعار اصلی ترامپ و بازگشت و انزوای امریکا به داخل، پیامد این سیاست در صورت عملی شدن خواهد بود.
پیروزی ترامپ البته به منزله شکست جریان لیبرال داخلی ایران هم هست. جریانی که دم خود را به دموکراتهای امریکایی گره زده و الان کسی رئیس جمهور میشود که معتقدست برجام باید پاره شود. شکست کلینتون که آغازگر تحریمهای هدفمند علیه ایران و تعلیق هسته ای ما بوده، خط پایانی بر سیاست موذیانه "مشت آهنین در دستکش مخملین" امریکاست. و پایانی بر سیاست های دوگانه جریان دنباله آن در داخل کشور.
دشمنی آمریکا با ایران افزایش خواهد یافت
فواد ایزدی کارشناس مسائل آمریکا در گفتگو با «نسیم آنلاین» در خصوص نتایج انتخابات آمریکا گفت: در نسبت کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا با ایران باید گفت که تفاوتی بین کلینتون و ترامپ وجود نداشت و لذا چه با پیروزی ترامپ که امروز اتفاق افتاده و چه اگر اینکه کلینتون پیروز می شد، دشمنی آمریکا با ایران افزایش خواهد یافت.
فواد ایزدی در خصوص عملکرد ترامپ نیز گفت: در ماههای اول ریاست جمهوری ترامپ، آمریکا خیلی وارد پرونده ایران نمیشود چون مدتی باید صرف پیدا کردن افراد خود در میان مسئولان و افراد موثر کند.
این کارشناس مسائل آمریکا با اشاره به نتایج نظرسنجی های آمریکا که اکثرا به پیروزی کلینتون را پیش بینی کرده بود؛ ادامه داد: وقوع نتیجه عکس نظرسنجیها نشان میدهد نارضایتی از سیستم آمریکا در میان مردم این کشور وجود دارد.
یک مشت پر عقاب!
سید عزت الله ضرغامی در کانال تلگرامی خود نوشت:
در سکانس پایانی سریال دیدنی «یک مشت پر عقاب» ساختهی آقای اصغر هاشمی؛ وقتی ناتوانی سفارت و عوامل آمریکایی در مقابله با انقلاب به تصویر کشیده میشود و انتظارات از معجزهی آمریکاییها رنگ میبازد، یکی از شخصیتهای قصه، خطاب به بقیه میگوید: از آن عقاب آمریکایی که شما در ذهن دارید جز یک مشت پر چیزی باقی نمانده است!
***پی نوشت***
دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا شد!
به رغم تلاشهای فوق العاده و فراحزبی حاکمیت آمریکا و توجیه مکرر امنیتی دونالد ترامپ در مورد اتهامات صریحاش نسبت به نظام آمریکا و غوغاسالاری و افشاگری رسانههای بزرگ و معروف آمریکایی، حتی تا آخرین لحظات رأی گیری، مردم آمریکا به ضرورت ساختارشکنی در حاکمیت یک درصدی رأی دادند!
رئیس جمهور جدید آمریکا در اولین نطقاش میگوید که آمریکا دیگر منزوی نخواهد بود! با هیچ کشوری مناقشه نخواهد کرد ،زخم های خود را التیام می دهد و خرابیها را جبران میکند!
افتضاحات فکری؛ رفتاری و اخلاقی ترامپ، به ویژه در مورد جامعه زنان هم نتوانست از خشم مردم، در مقابل حاکمیت آمریکایی که در رأی به او آشکار میشد جلوگیری کند.
بسیاری از مردم آمریکا، از هر دو حزب علیرغم نفرت از شخصیت ترامپ، به او رأی دادند تا چیز دیگری را ثابت کنند.
آمریکای مدعی نظم نوین جهانی، امروز باید بینظمی و خرابیهای داخلیاش را سروسامان دهد.
واقعاً جز یه مشت پر عقاب از آمریکا چه مانده است؟!
آمریکای مدعی نظم نوین جهانی، امروز باید بینظمی و خرابیهای داخلیاش را سروسامان دهد.
واقعاً جز یه مشت پر عقاب از آمریکا چه مانده است؟!
چالش مضاعف روحانی
پرویز امینی در کانال تلگرامی خود نوشت:
پیروزی ترامپ «فلسفه تداوم» دولت روحانی را با چالش «مضاعف» روبرو کرد
روحانی با مدح و ثنا از برجام، در وضعیت «از خود ممنون بودن و از خود متشکر بودن» است
روحانی اولین قربانی جهتگیری خود در واگذاری مرجعیت حل مسائل کشور به خارج است
مسیر تهران-واشنگتن با حضور ترامپ در رأس کاخ سفید، از قبل مسدود است و راه دیپلماسی، چارهساز نخواهد بود
ترامپ اگر برجام را پاره هم نکند، اما اجرای برجام در دوره او به مراتب دشوارتر از دوره اوباما خواهد بود
پیروزی ترامپ «فلسفه تداوم» دولت روحانی را با چالش «مضاعف» روبرو کرد
روحانی با مدح و ثنا از برجام، در وضعیت «از خود ممنون بودن و از خود متشکر بودن» است
روحانی اولین قربانی جهتگیری خود در واگذاری مرجعیت حل مسائل کشور به خارج است
مسیر تهران-واشنگتن با حضور ترامپ در رأس کاخ سفید، از قبل مسدود است و راه دیپلماسی، چارهساز نخواهد بود
ترامپ اگر برجام را پاره هم نکند، اما اجرای برجام در دوره او به مراتب دشوارتر از دوره اوباما خواهد بود
امروز (سهشنبه) یکی از غم انگیزترین روزهای دولت روحانی است و هیچ ایرانیای چه در داخل و چه در خارج به اندازه روحانی غصهدار این روز نیست
دولت روحانی یک دولت توسعهگرا به معنای خاص کلمه است که از توسعه، «رشد اقتصادی» را معنا میکند و مسیر توسعه را نیز «همگرایی با غرب» به عنوان جهان توسعهیافته از نظر رشد اقتصادی میداند و نتیجتا پیش شرط این همگرایی، همگرایی یا دست کم به دست آوردن رضایت دولت آمریکاست. تلاش دولت روحانی در این چند سال؛ چه در سطح داخلی و چه در سطح بین المللی، بر این مدار استوار بوده است و برجام نیز قرار بوده است مسیر این همگرایی را هموار کند.
واقعیتهای اقتصادی کشور بعد از برجام، توقعات مردم و حتی دولت روحانی را برآورده نکرده است و به همین سبب دولت روحانی در حال تجربه یک شکاف اجتماعی ما بین خود و مردم در مسئله برجام است. مردم در موقعیت «پسابرجاماند» و منتظر تجربه محسوس وعدههای برجامی دولت در سطح زندگی خود، چه در مسئله اشتغال و چه در افزایش قدرت خرید و چه در مسئله مسکن و چه در رشد اقتصادی کشورند اما رئیسجمهور به دلیل خالی بودن دست دولت در پسابرجام، به برجام عقبگرد کرده است و دائما در حال مدح و ثنا گفتن برای خود برجام است.
این مدح و ثنا برای برجام آنچنان پرطنین است که روحانی را به وضعیت «از خود ممنون بودن و از خود متشکر بودن» کشانده است. تفاوت بین واقعیتهای پسابرجام با وعدههای برجامی، فلسفه وجود دولت که حل مسائل کشور حتی در سطح «آب خوردن» را به برجام گره زده بود، با چالش مواجه کرده است و بالطبع گفتمان دولت را که بر همگرایی با غرب برای حل مسائل و ایجاد رشد اقتصادی تاکید داشت، با چالش و مسئله مواجه کرده است.
اما با رئیسجمهور شدن ترامپ در آمریکا و پیش چشم داشتن دیدگاهها و مواضع وی که حتی رئیسجمهور روحانی وی را در قیاس با هیلاری کلینتون به عنوان گزینه بد، گزینه بدتر در رقابتهای انتخاباتی آمریکا میدانست، چونان زلزلهای است که همه ارکان گفتمان توسعهگرایی دولت روحانی را درهم میریزد و به طور مضاعف فلسفه دولتی را که به همگرایی با غرب و آمریکا تکیه داشت، با چالش مواجه میکند.
چون مسیر تهران-واشنگتن با حضور ترامپ در رأس کاخ سفید، خصوصا با تصویری که او از خود ساخته است و اتفاقا این تصویر منجر به انتخاب او از سوی مردم آمریکا شده است، از قبل مسدود است و به نظر میرسد راه دیپلماسی ولو با انعطافهای بیشتر از دوره برجام نیز، چارهساز نخواهد بود.
بنابراین رئیسجمهور روحانی از دو ناحیه دچار چالش برای تداوم دولت خود است. یکی واقعیتهای پسابرجام خصوصا در حوزه اقتصاد جامعه که نشان میدهد علیرغم همگرایی در یک مسئله مهم و پرچالش هستهای با غربیها و آمریکاییها، این همگرایی نتوانسته گشایشی در مسایل کشور ایجاد کند. دیگری بسته شدن راه همگرایی، با رئیسجمهور شدن ترامپ در آمریکاست. بنابراین دولت روحانی برای فلسفه تداوم دولت خود دچار «چالش مضاعف» است.
روحانی در واقع اولین قربانی جهتگیری خود در واگذاری مرجعیت حل مسائل کشور به خارج است. در این جهتگیری، فضای داخلی تحت الشعاع تحولات خارجی قرار گرفت و انتخابات آمریکا به عنوان یک متغیر تعیین کننده خارجی، بیش از گذشته مسئله دولت روحانی شد. دولت روحانی که در دوره اوباما نیز در اجرای برجام دچار چالش است، به طور طبیعی خواهان پیروزی چهرهای مثل ترامپ نبود که از پاره کردن سند برجام سخن گفته بود. ترامپ اگر برجام را پاره نکند، که احتمالش زیاد است که پاره نکند اما به نظر میرسد اجرای برجام - تنها افتخار و دستاورد دولت یازدهم - در دوره او به مراتب دشوارتر از دوره اوباما باشد. بنابراین امروز (سه شنبه) یکی از غم انگیزترین روزهای دولت روحانی است و شاید هیچ ایرانیای چه در داخل و چه در خارج به اندازه روحانی غصهدار این روز نباشد.
دولت روحانی یک دولت توسعهگرا به معنای خاص کلمه است که از توسعه، «رشد اقتصادی» را معنا میکند و مسیر توسعه را نیز «همگرایی با غرب» به عنوان جهان توسعهیافته از نظر رشد اقتصادی میداند و نتیجتا پیش شرط این همگرایی، همگرایی یا دست کم به دست آوردن رضایت دولت آمریکاست. تلاش دولت روحانی در این چند سال؛ چه در سطح داخلی و چه در سطح بین المللی، بر این مدار استوار بوده است و برجام نیز قرار بوده است مسیر این همگرایی را هموار کند.
واقعیتهای اقتصادی کشور بعد از برجام، توقعات مردم و حتی دولت روحانی را برآورده نکرده است و به همین سبب دولت روحانی در حال تجربه یک شکاف اجتماعی ما بین خود و مردم در مسئله برجام است. مردم در موقعیت «پسابرجاماند» و منتظر تجربه محسوس وعدههای برجامی دولت در سطح زندگی خود، چه در مسئله اشتغال و چه در افزایش قدرت خرید و چه در مسئله مسکن و چه در رشد اقتصادی کشورند اما رئیسجمهور به دلیل خالی بودن دست دولت در پسابرجام، به برجام عقبگرد کرده است و دائما در حال مدح و ثنا گفتن برای خود برجام است.
این مدح و ثنا برای برجام آنچنان پرطنین است که روحانی را به وضعیت «از خود ممنون بودن و از خود متشکر بودن» کشانده است. تفاوت بین واقعیتهای پسابرجام با وعدههای برجامی، فلسفه وجود دولت که حل مسائل کشور حتی در سطح «آب خوردن» را به برجام گره زده بود، با چالش مواجه کرده است و بالطبع گفتمان دولت را که بر همگرایی با غرب برای حل مسائل و ایجاد رشد اقتصادی تاکید داشت، با چالش و مسئله مواجه کرده است.
اما با رئیسجمهور شدن ترامپ در آمریکا و پیش چشم داشتن دیدگاهها و مواضع وی که حتی رئیسجمهور روحانی وی را در قیاس با هیلاری کلینتون به عنوان گزینه بد، گزینه بدتر در رقابتهای انتخاباتی آمریکا میدانست، چونان زلزلهای است که همه ارکان گفتمان توسعهگرایی دولت روحانی را درهم میریزد و به طور مضاعف فلسفه دولتی را که به همگرایی با غرب و آمریکا تکیه داشت، با چالش مواجه میکند.
چون مسیر تهران-واشنگتن با حضور ترامپ در رأس کاخ سفید، خصوصا با تصویری که او از خود ساخته است و اتفاقا این تصویر منجر به انتخاب او از سوی مردم آمریکا شده است، از قبل مسدود است و به نظر میرسد راه دیپلماسی ولو با انعطافهای بیشتر از دوره برجام نیز، چارهساز نخواهد بود.
بنابراین رئیسجمهور روحانی از دو ناحیه دچار چالش برای تداوم دولت خود است. یکی واقعیتهای پسابرجام خصوصا در حوزه اقتصاد جامعه که نشان میدهد علیرغم همگرایی در یک مسئله مهم و پرچالش هستهای با غربیها و آمریکاییها، این همگرایی نتوانسته گشایشی در مسایل کشور ایجاد کند. دیگری بسته شدن راه همگرایی، با رئیسجمهور شدن ترامپ در آمریکاست. بنابراین دولت روحانی برای فلسفه تداوم دولت خود دچار «چالش مضاعف» است.
روحانی در واقع اولین قربانی جهتگیری خود در واگذاری مرجعیت حل مسائل کشور به خارج است. در این جهتگیری، فضای داخلی تحت الشعاع تحولات خارجی قرار گرفت و انتخابات آمریکا به عنوان یک متغیر تعیین کننده خارجی، بیش از گذشته مسئله دولت روحانی شد. دولت روحانی که در دوره اوباما نیز در اجرای برجام دچار چالش است، به طور طبیعی خواهان پیروزی چهرهای مثل ترامپ نبود که از پاره کردن سند برجام سخن گفته بود. ترامپ اگر برجام را پاره نکند، که احتمالش زیاد است که پاره نکند اما به نظر میرسد اجرای برجام - تنها افتخار و دستاورد دولت یازدهم - در دوره او به مراتب دشوارتر از دوره اوباما باشد. بنابراین امروز (سه شنبه) یکی از غم انگیزترین روزهای دولت روحانی است و شاید هیچ ایرانیای چه در داخل و چه در خارج به اندازه روحانی غصهدار این روز نباشد.