به گزارش مشرق، حسین قدیانی در یادداشت شماره امروز روزنامه جوان نوشت:
يکم- بعد آن مناظره معروف که خيال ميکرديم وقت شادي است، «پدربزرگ» ضمن رونمايي از حکمتهايي که هميشه در آستين دارد، ضدحالي اساسي، تحويلمان داد؛ «الان، حال فلاني را گرفته، خوشحال هستيد، اما ايشان با اين دستفرمان، حال افراد ديگري را هم خواهد گرفت که متعاقب آن، شما ناراحت خواهيد شد!» ما اما چند سال طول کشيد بفهميم پيرمردي که فقط سواد خواندن و نوشتن دارد و از قضا خود هم در آن انتخابات همرأي ما بود، چه دارد ميگويد! بگذريم که بعدها معلوم شد بزرگان نيز توصيههايي مبني بر رعايت اخلاق در مناظرات انتخاباتي و بهخصوص مناظره مدنظر کرده بودند!
دوم- در مثل مناقشه نيست؛ «باخت هيلاري» يا «برد ترامپ» شگفتا که بيش از خود امريکا، اينجا در ايران، عدهاي را «مسرور» يا «مغموم» کرده! و اين همه در حالي است که در عوض رأي نياوردن يک ديو، ديو ديگري رأي آورده! متأثر از اين رأي، خواه برجام بماند، خواه نه، مسئله اساسي اينجاست که ما چه خواهيم کرد با اعتماد از دسترفته انبوه فرهنگيان، سر اين فساد بزرگ؟! چه خواهيم کرد با رکود؟! با بيکاري؟! با تورم و گراني؟! با تعطيلي توأمان چرخ هستهاي و ارج؟! و با هزار و يک مشکل ديگر؟!
سوم- کساني که ادعا ميکنند برجام سرشار از فايده است يا حتي کساني که ادعا ميکنند سود اين توافق بر ضررش ميچربد، خوب است بر ما معلوم کنند چه فرقي هست ميان توافقي که بهواسطه بدعهديهاي ممتد اوباما، فوايدش از روي کاغذ فراتر نميرود، با همان توافق، وقتي که توسط ترامپ پارهپاره شود؟! اگر قرار است برجام، توافقي خوب باشد، اما تنها روي کاغذ و اگر قرار است ناظر بر برجام، تحريمها لغو شود اما باز هم تنها روي کاغذ، انصافاً اين کاغذپاره، پارهپاره شود، بهتر نيست؟! پرواضح است که من در اين بند از يادداشت، فرض را بر اين گرفتهام که ترامپ به وعده خود عمل کند و برجام را پاره کند، ليکن از کجا معلوم رئيسجمهور جديد امريکا، صرفنظر از نمايشهاي تبليغاتي، همين راه امروز کاخ سفيد را نرود؟! اينکه واقعاً چه بلايي قرار است سر برجام بيايد، شايد بيش از «تحليلهاي معطوف به پيشبيني» نيازمند گذر زمان است، اما نکته مهم اينجاست که اگر ترامپ به برجام وفادار هم بماند، باز خبري از لغو تحريمها نخواهد بود، چراکه سگ زرد، هميشه برادر شغال است! سؤال اساسي اينجاست؛ «اگر ناظر بر برجام، قرار نيست تحريمها لغو شود، چه فرقي ميکند رئيسجمهور امريکا چه کسي باشد؟!» و نيز اينجاست، «اگر قرار است فوايد برجام، تنها روي کاغذ محدود بماند، آيا براي ما، پاره کردن اين توافق خسارتي هم دارد؟!»
چهارم- قدر مسلم، نتيجه انتخابات يانکيها در آنسوي اقيانوس اطلس، براي ملت ما «قسيم نار و جنه» نيست! صدالبته تاريخ حتماً «فروپاشي غرب» را خواهد ديد و قطعاً آن کيش معرکه که «بهمن 57» لرزه بر اندام شيطان بزرگ انداخت، منجر به مات شدن شاه روسياه «تمدن برهنه» خواهد شد، ليکن آن رخداد ميمون، باورم هست که از مسير بصيرت ابناي آدم خواهد گذشت، نه لزوماً باخت هيلاري به ترامپ! از قضا، حتي آن روز هم «روز جوزدگي» نيست! به جد بر اين باورم که اگر ترامپ براي «انقلاب اسلامي» از کلينتون بهتر بود، عمراً رئيسجمهور ايالات متحده ميشد! يعني نميگذاشتند! امريکا، ايران نيست که «بهشت اپوزيسيون» باشد! اين جمهوري اسلامي است که رئيسجمهورش، ضمن حمله به دستگاه قضايي و گلايه از شکستن قلمها و بستن دهانها، وقتي به خلوت ميرود آن کار ديگر ميکند و خواهان توقيف رسانههاي انقلابي ميشود! عاقبت خوب است بر ما معلوم کنند که ميان رياست بر قوه مجريه و سخن گفتن از جايگاه اپوزيسيون، دقيقاً چه نسبتي برقرار است؟!
***
سر کوچه ما يک بقالي بود که چون تا از پلههاي جلويش بالا نميرفتي، نميشد وارد مغازه شوي، بهش ميگفتيم؛ «پلهميخوره»! حسنپله ميخوره هشت سال پيش، درست در چنين روزي، برداشت گفت: «اولاً رنگش سياه است و ثانياً اسمش حسين! اوباما، نه تنها با ما که با همه دنيا مهربان خواهد بود! شرط چند؟» مخاطبان عزيز! دعايش با من ليکن آمينش با شما! خدايا! ما را از مرض جوزدگي نجات بده! جوزدگي البته به هر شکل که باشد، مذموم است ليکن بدترين نوع جوزدگي آنجاست که تصور کنيم چون ما از هيلاري خوشمان ميآيد، گور باباي رأي مردم امريکا، حق داريم با ست کردن رنگ لباس مادر داعش و آقاي روحاني در صفحه نخست روزنامه خود، پيشاپيش شکست ترامپ را به وي تسليت عرض نماييم! آهاي زنجيرهايها! وسيله اياب و ذهاب فراهم است! کم نبوده که براي فهم و شعور شما مجلس ختم گرفته باشيم!
يکم- بعد آن مناظره معروف که خيال ميکرديم وقت شادي است، «پدربزرگ» ضمن رونمايي از حکمتهايي که هميشه در آستين دارد، ضدحالي اساسي، تحويلمان داد؛ «الان، حال فلاني را گرفته، خوشحال هستيد، اما ايشان با اين دستفرمان، حال افراد ديگري را هم خواهد گرفت که متعاقب آن، شما ناراحت خواهيد شد!» ما اما چند سال طول کشيد بفهميم پيرمردي که فقط سواد خواندن و نوشتن دارد و از قضا خود هم در آن انتخابات همرأي ما بود، چه دارد ميگويد! بگذريم که بعدها معلوم شد بزرگان نيز توصيههايي مبني بر رعايت اخلاق در مناظرات انتخاباتي و بهخصوص مناظره مدنظر کرده بودند!
دوم- در مثل مناقشه نيست؛ «باخت هيلاري» يا «برد ترامپ» شگفتا که بيش از خود امريکا، اينجا در ايران، عدهاي را «مسرور» يا «مغموم» کرده! و اين همه در حالي است که در عوض رأي نياوردن يک ديو، ديو ديگري رأي آورده! متأثر از اين رأي، خواه برجام بماند، خواه نه، مسئله اساسي اينجاست که ما چه خواهيم کرد با اعتماد از دسترفته انبوه فرهنگيان، سر اين فساد بزرگ؟! چه خواهيم کرد با رکود؟! با بيکاري؟! با تورم و گراني؟! با تعطيلي توأمان چرخ هستهاي و ارج؟! و با هزار و يک مشکل ديگر؟!
سوم- کساني که ادعا ميکنند برجام سرشار از فايده است يا حتي کساني که ادعا ميکنند سود اين توافق بر ضررش ميچربد، خوب است بر ما معلوم کنند چه فرقي هست ميان توافقي که بهواسطه بدعهديهاي ممتد اوباما، فوايدش از روي کاغذ فراتر نميرود، با همان توافق، وقتي که توسط ترامپ پارهپاره شود؟! اگر قرار است برجام، توافقي خوب باشد، اما تنها روي کاغذ و اگر قرار است ناظر بر برجام، تحريمها لغو شود اما باز هم تنها روي کاغذ، انصافاً اين کاغذپاره، پارهپاره شود، بهتر نيست؟! پرواضح است که من در اين بند از يادداشت، فرض را بر اين گرفتهام که ترامپ به وعده خود عمل کند و برجام را پاره کند، ليکن از کجا معلوم رئيسجمهور جديد امريکا، صرفنظر از نمايشهاي تبليغاتي، همين راه امروز کاخ سفيد را نرود؟! اينکه واقعاً چه بلايي قرار است سر برجام بيايد، شايد بيش از «تحليلهاي معطوف به پيشبيني» نيازمند گذر زمان است، اما نکته مهم اينجاست که اگر ترامپ به برجام وفادار هم بماند، باز خبري از لغو تحريمها نخواهد بود، چراکه سگ زرد، هميشه برادر شغال است! سؤال اساسي اينجاست؛ «اگر ناظر بر برجام، قرار نيست تحريمها لغو شود، چه فرقي ميکند رئيسجمهور امريکا چه کسي باشد؟!» و نيز اينجاست، «اگر قرار است فوايد برجام، تنها روي کاغذ محدود بماند، آيا براي ما، پاره کردن اين توافق خسارتي هم دارد؟!»
چهارم- قدر مسلم، نتيجه انتخابات يانکيها در آنسوي اقيانوس اطلس، براي ملت ما «قسيم نار و جنه» نيست! صدالبته تاريخ حتماً «فروپاشي غرب» را خواهد ديد و قطعاً آن کيش معرکه که «بهمن 57» لرزه بر اندام شيطان بزرگ انداخت، منجر به مات شدن شاه روسياه «تمدن برهنه» خواهد شد، ليکن آن رخداد ميمون، باورم هست که از مسير بصيرت ابناي آدم خواهد گذشت، نه لزوماً باخت هيلاري به ترامپ! از قضا، حتي آن روز هم «روز جوزدگي» نيست! به جد بر اين باورم که اگر ترامپ براي «انقلاب اسلامي» از کلينتون بهتر بود، عمراً رئيسجمهور ايالات متحده ميشد! يعني نميگذاشتند! امريکا، ايران نيست که «بهشت اپوزيسيون» باشد! اين جمهوري اسلامي است که رئيسجمهورش، ضمن حمله به دستگاه قضايي و گلايه از شکستن قلمها و بستن دهانها، وقتي به خلوت ميرود آن کار ديگر ميکند و خواهان توقيف رسانههاي انقلابي ميشود! عاقبت خوب است بر ما معلوم کنند که ميان رياست بر قوه مجريه و سخن گفتن از جايگاه اپوزيسيون، دقيقاً چه نسبتي برقرار است؟!
***
سر کوچه ما يک بقالي بود که چون تا از پلههاي جلويش بالا نميرفتي، نميشد وارد مغازه شوي، بهش ميگفتيم؛ «پلهميخوره»! حسنپله ميخوره هشت سال پيش، درست در چنين روزي، برداشت گفت: «اولاً رنگش سياه است و ثانياً اسمش حسين! اوباما، نه تنها با ما که با همه دنيا مهربان خواهد بود! شرط چند؟» مخاطبان عزيز! دعايش با من ليکن آمينش با شما! خدايا! ما را از مرض جوزدگي نجات بده! جوزدگي البته به هر شکل که باشد، مذموم است ليکن بدترين نوع جوزدگي آنجاست که تصور کنيم چون ما از هيلاري خوشمان ميآيد، گور باباي رأي مردم امريکا، حق داريم با ست کردن رنگ لباس مادر داعش و آقاي روحاني در صفحه نخست روزنامه خود، پيشاپيش شکست ترامپ را به وي تسليت عرض نماييم! آهاي زنجيرهايها! وسيله اياب و ذهاب فراهم است! کم نبوده که براي فهم و شعور شما مجلس ختم گرفته باشيم!