بر اساس سیاستهای اعلامی ترامپ خصوصاً بر اساس سخنرانی وی در 27 آوریل در حوزه سیاست خارجی، این سیاست در دوره جدید بر بازیابی صلح جهانی، افزایش قدرت و حجم ارتش آمریکا، حذف داعش، مهار اسلام رادیکال، عمل بهمثابه یک متحد قابلاعتماد و تجدیدنظر در سیاست آمریکا در قبال ناتو، بنا خواهد شد. چنانکه مشخص است این سیاستها مبهم و متناقض هستند؛ ابهامی که ترامپ تلاشی جهت برطرف نمودن آن در مبارزات انتخاباتی از خود نشان نداد.
نگرش به اتحادها
از تحلیل سخنان ترامپ میتوان دریافت که او دارای یک تفکر انزوا گرا است. او مخالف ایدههای همچون بهبود دموکراسی، چندجانبه گرایی، ضمانتهای امنیتی و همکاری آمریکا با سایر ملتها در مورد مشترکات جهانی است. تحلیل سخنان ترامپ بیانگر تعلقخاطر او به رویکردهای انزواگرایانهای است که در دهههای بیست و سی میلادی توسط حزب جمهوریخواه در این کشور تعقیب میشد. او معتقد است عضویت آمریکا در اتحادیههای بینالمللی سبب، افول آمریکا میشود و در دولت او، واشنگتن هیچگونه توافقی را که سبب کاهش توانایی آمریکا برای کنترل امور خویش شود؛ امضا نخواهد کرد.
این نوع نگرش طبعاً باعث نگرانی متحدان سنتی آمریکا در جهان خواهد بود. تأکید ترامپ مبنی بر افزایش تعهدات متحدان و کاهش هزینههای آمریکا سبب میشود متحدان اروپایی آمریکا از یکسو بیش از گذشته به فکر ایجاد اتحادیه امنیتی مستقل از ناتو باشند امری که هزینههای این کشورها را افزایش خواهد داد از سوی دیگر این امر فلسفه وجودی ناتو که آمریکا به شکل گسترده بعد از فروپاشی ساختار دوقطبی، همواره بر ثبات و پابرجایی آن تأکید داشته، اثر خواهد گذارد. این مسئله در مورد متحدان شرق آسیای آمریکا نظیر چین و کره جنوبی و تایوان نیز صادق است. کاهش تعهدات آمریکا در این منطقه نیز باعث خواهد شد این کشورها نگران اوضاع امنیتی خود در برابر توسعهطلبی چین و اقدامات کره شمالی باشند.
ترامپ معتقد است که متحدان آمریکا که تاکنون با هزینه آمریکا از خود دفاع کردهاند، یا باید این هزینهها را به آمریکا بازگردانند و یا اینکه در دولت او آمریکا هیچ تضمینی برای دفاع از آنها نخواهد داد و خود میبایست از کشور و امنیت خویش دفاع کنند. ترامپ معتقد است، آمریکا دارای هیچگونه منافعی از حضور نظامی در آسیا و اروپا نیست و لذا مایل به ادامه این روند نیست. لذا میتوان پیشبینی کرد که در صورت تحقق این شعار، باید شاهد سردی در روابط آمریکا با کشورهای اروپایی و آسیایی مانند ژاپن و کره جنوبی باشیم.
تبعات این امر در این مناطق بسیار گسترده خواهد بود. در این شرایط اروپا مجبور خواهد شد به دلیل احساس تنها ماندن در برابر روسیه، قرار گرفتن بخشهایی از شرق اروپا تحت سلطه روسیه را بپذیرد؛ کره جنوبی در برابر کره شمالی احساس ضعف خواهد کرد و ژاپن احتمالاً به نظامیگری روی خواهد آورد. در این راستا روسیه و چین نفوذ خود را در مناطق پیرامونی افزایش خواهند داد. پکن و مسکو به این نتیجه خواهند رسید که دیگر واشنگتن به دنبال مهار آنها نیست، لذا این امر تبعاتی نظیر بحرانهای ژئوپلیتیکی به دنبال خواهد داشت.
ترامپ برخلاف رویکرد سنتی جمهوری خواهان نظامیگری را در گسترش حوزه نفوذ آمریکا تعریف نمیکند و بهنوعی عملگرایی از نوع عملگرایی اوباما متعهد است. سیاست خارجی وی ایدئولوژیک نبوده و بر اساس اظهاراتش اولویت اصلی وی در تمام موضوعات تأمین منافع ایالاتمتحده است و این امر ضرورت دفاع از متحدان ایالاتمتحده در جهان با هزینه آمریکا را کمرنگ میکند. ترامپ معتقد است متحدان آمریکا نهتنها برای دفاع از خود، بلکه برای مبارزه با تروریسم نیز بایستی هزینه و از نیروی نظامی خود استفاده کنند. درواقع وی خواستار مداخله کمتر نظامی و مستقیم آمریکا در جهان است انتقاد وی از جنگ عراق و تحمیل هزینه گزاف جنگ به مردم آمریکا مثال بارزی از این معنا است.
روسیه
در مقابل سخنان ترامپ نشان میدهد که او به دنبال تنشزدایی با روسیه و بهبود روابط با این کشور است. او معتقد است که اگر آمریکا به سمت بهبود روابط و انعقاد یک معامله سیاسی با روسیه نرود، بهتدریج باید عرصه بینالمللی را به روسیه واگذار کند. تلاش برای معامله با روسیه بهویژه بر سر مبارزه با تروریسم صورت خواهد پذیرفت.
ترامپ حضور نظامی روسیه در سوریه جهت مبارزه با تروریسم را موردحمایت قرار داده در این راستا وی خواهان حفظ رابطه خوب و تعامل با روسیه است. ترامپ و تیم مشاوران وی بهاحتمالزیاد به سمت روابط گرمتر با روسیه و شخص پوتین پیش خواهند رفت. احتمال میرود ترامپ بر سر سرمایهگذاری مشترک در منابع انرژی روسیه برای انتقال آن به اروپا به تفاهم برسند. احتمالاً سیاست آمریکا در قبال روسیه، در دوره ترامپ بازتعریف خواهد شد و بر اساس تحولات و چشمانداز موجود؛ بین شکلگیری جنگ سرد جدید یا حرکت بهسوی گفتگوهای انتقادی و همکاری گزینشی، یکی از دو گزینه انتخاب خواهد شد.
خاورمیانه
خاورمیانه همواره پس از جنگ جهانی دوم از حوزههای اجتنابناپذیر نفوذ آمریکا بوده و منافع متعددی که این کشور برای خود تعریف کرده است؛ بر نقش آن در سیاست خارجی و امنیتی آمریکا افزوده است. بحرانهای این منطقه و حضور متحدان منطقهای آمریکا و مسئله انرژی و امنیت آن سبب شده است در طول تاریخ خاورمیانه موردتوجه آمریکا باشد. هرچند ترامپ بهتفصیل دراینباره ورود پیدا نکرده است اما میتوان از مطالب بیانشده به اولویتهای وی دستیافت. در مورد متحدان عربی آمریکا نظیر عربستان سعودی قاعده اتکای بیشتر به منابع داخلی آنها و عدم هزینه مستقیم آمریکا جهت حمایت مستقیم از این کشورها، جاری است از سوی دیگر ترامپ انتقاداتی به نقش عربستان در اقدامات تروریستی داشته است که میتواند در روابط آینده با این کشورها اثرگذار باشد.
در مورد رژیم صهیونیستی، طبعاً ترامپ بهترین گزینه برای این رژیم نبوده است؛ وی در اظهارات اولیه خود در مسئله فلسطین اعلام بیطرفی و عدم جانبداری نمود چراکه این امر را مانع حلوفصل مسئله میداند. در رابطه با سیاست آمریکا در دوره ترامپ در قبال اسرائیل نباید از نقش لابی آیپک و نیز ساختار حاکمیت آمریکا غافل شد احتمالاً به سیاق جمهوریخواهان، ترامپ دست اسرائیل را در بسیاری از حوزه باز خواهد گذارد و ممانعتی در برابر رفتارهای تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی به عمل نخواهد آورد و احتمالاً ابتکار جدی برای حل مسئله نیز ارائه نخواهد داد امری که مطمئناً مطلوب اسرائیل است.
در مورد مسائل عراق و سوریه؛ به نظر میرسد اولویت اصلی سیاست خارجی ترامپ مسئله داعش و مدیریت آن باشد. علیرغم لفاظیهای مکرر ترامپ علیه نامزد حزب دمکرات در این حوزه و اتهام زنی به هیلاری کلینتون در مورد ایجاد داعش؛ هنگامیکه گزارشهای سازمانهای اطلاعاتی آمریکا به ترامپ عرضه شود احتمالاً وی از سیاست تأکید مطلق بر شکست داعش به شکل گذشته تغییراتی ایجاد نموده و سیاست محتاطانهتری اتخاذ کند؛ اما به دنبال نشان دادن برتری خود در حوزه سیاست خارجی به نسبت حزب رقیب خواهد بود؛ لذا پیشبینی میشود ترامپ مسئله داعش در عراق را از مسئله سوریه تفکیک نموده و اقداماتی در جهت حل مسئله داعش در عراق نماید. در مورد سوریه احتیاط ترامپ احتمالاً بیشتر خواهد بود. وی سرنگونی دولت سوریه و شخص اسد را مسئلهای ثانوی میداند و احتمالاً به شکل جدی در این حوزه در کوتاهمدت ورود نخواهد کرد. از سوی دیگر همکاری با روسیه در این حوزه بسیار محتمل است.
چین
روابط دولت ترامپ و چین حول دو محور مشخص که البته مسائل جدیدی نیستند متمرکز خواهد بود. اول؛ مسائل تجاری دوجانبه و دوم؛ مسائل مربوط به ظهور چین بهعنوان قدرت برتر ژئوپلیتیک در شرق آسیا.
در حوزه مسائل تجاری ترامپ بهشدت از سیاستهای اوباما انتقاد کرده و معتقد است این سیاستها باعث فرار میلیاردها دلار سرمایه آمریکاییها و گسیل آنها به چین شده و باعث گردیده مزیت تجاری به رقیب داده شود لذا احتمالاً از طریق در پیش گرفتن سیاستهای اقتصادی حمایتی و وضع تعرفههای گمرکی رفتار چین را تعدیل نماید این امر احتمالاً با اقداماتی نظیر مقابله با حملات سایبری و سرقت حقوق مالکیت معنوی توسط چین و شکلگیری نوعی جنگ ارزها میان دو کشور و کاهش ارزش یوان توسط چین همراه خواهد شد.
در حوزه مسائل ژئوپلیتیک کاهش احتمالی حمایت ترامپ از ژاپن و کره جنوبی بر اساس سیاست اعلامی فعلی برای چین مطلوب خواهد بود و از سوی دیگر استراتژی چرخش به شرق و موازنه مجدد اوباما با تعدیل و یا تغییر مواجه خواهد شد که این امر نیز مطلوب چین است؛ اما تأکید ترامپ بر حضور بیشتر در دریاهای جنوبی و شرقی چین قطعاً با مخالفت این کشور مواجه خواهد شد و رقابت را افزایش خواهد داد.
ایران
ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی خود به شکل مستقیم به ایران نپرداخته است بلکه در انتقاد به سیاستهای دولت اوباما مسئله ایران را مطرح کرده است. در این راستا توافق هستهای مهمترین موضوع بوده است. ترامپ توافق هستهای را افتضاح اوباما نامیده و اعلام کرده باید شرایط بهتری برای آمریکا در توافق ذکر میشد. وی در مورد برجام از ادبیات مختلفی استفاده کرده است: طرح پاره نمودن برجام، مذاکره مجدد با ایران در حوزه هستهای، جلوگیری از تقلب ایران از توافق هستهای ازجمله این موارد است. وی درعینحال با اصل توافق مخالف نیست و تصور میکند آمریکا میتوانست امتیازات بیشتری از توافق به دست آورد. در حوزه مسائل منطقهای نیز عموماً در سخنان ترامپ، نام ایران همراه با روسیه در بحث مبارزه با داعش طرحشده است که ابعاد مثبت نیز در آن مشاهده میشد.
باید توجه کرد سیاست کلان آمریکا در قبال جمهوری اسلامی فارغ از این لفاظیها و بر اساس تقابلی ماهیتی با انقلاب اسلامی تعریفشده است و مهار جمهوری اسلامی از اصول اولیه هر دولتی در آمریکا خواهد بود بااینوجود تفاوت تاکتیکهای این دولتها میتواند فرصتها و چالشهایی را به وجود آورد. دولت جمهوریخواه ترامپ به همراه کنگرهای که کاملاً در اختیار این حزب قرار دارد در عمل طرحها و اقدامات ضد ایرانی گستردهای را احتمالاً بدون مخالفت ترامپ به تصویب خواهد رساند و فشار در این حوزه افزایش خواهد یافت. از سوی دیگر به نظر میرسد لفاظیهای ترامپ در حوزه برجام چه منجر به نقض مستقیم برجام توسط آمریکا شده و یا حتی منجر به مذاکره مجدد در این حوزه گردد؛ از شرایط فعلی اجرای برجام منافع بیشتری برای جمهوری اسلامی داشته باشد. پیشبینی میشود نزدیکی احتمالی آمریکا و روسیه در حوزه مسائل منطقهای در دوره ترامپ سبب بروز فرصتها و چالشهایی برای جمهوری اسلامی گردد که ضرورت دقت و تغییرات سیاستگذاری برای کشور در این حوزه جدی است. متن حاضر در این مجال به درصدد طرح این مسئله نیست.
جمعبندی
به قدرت رسیدن ترامپ با توجه به فقدان سابقه و عدم تجربه وی در حوزه حکومتداری تبعات مختلف داخلی و خارجی خواهد داشت. شخصیت و سوابق ترامپ بهعنوان متغیرهای فردی میتواند در تصمیمات و سیاستهای آمریکا در ابعاد مختلف تأثیرگذار باشد اما نباید فراموش کرد ساختار سیاسی و بوروکراتیک حکومت آمریکا میتواند در بسیاری حوزهها متغیرهای فردی را تحت تأثیر قرار داده و متغیر نقشی و حکومتی باعث تعدیل رفتار و سیاستهای افراد گردد. دونالد ترامپ نیز با توجه به فقدان تجارب کافی مجبور به مصالحه و پذیرش این ساختارها خواهد بود لذا سیاست خارجی و امنیتی آمریکا میتواند مسیر گذشته را همچنان با تغییراتی تاکتیکی حفظ نماید.
از سوی دیگر، تجارب تیم امنیتی و مشاوران حلقه درونی کاخ سفید میتواند نقش جدی در شکلدهی سیاست خارجی آمریکا در این دوره همانند دورههای گذشته داشته باشد. به نظر میرسد در کوتاهمدت و در سال اول حکومت ترامپ در صورت عدم بروز حادثهای ویژه، روند سیاست خارجی آمریکا با تغییر جهت جدی مواجه نشود. همکاری، کنترل و نظارت کنگره آمریکا با ترامپ برگ برنده پیشبرد اهداف وی خواهد بود اما نباید ازنظر دور داشت ترامپ به شعارهای دادهشده توسط خود نیز نمیتواند پایبند نباشد و این پایبندی به همراه شخصیت تاجر مسلک وی جهت انجام معامله در حوزههای مختلف ابهامات سیاستی را در کاخ سفید افزایش خواهد داد. به نظر میرسد اولویت اصلی سیاستهای ترامپ در گام نخست مسائل داخلی آمریکا و بهبود مسائل درونی این کشور و نشان دادن تغییر ملموس نسبت به دوران دمکراتها باشد ازاینرو مسائل سیاست خارجی تبعی و وابسته به تحولات احتمالی جدی در خارج باشد. درمجموع انتخاب تیم اجرایی و انتخاب اعضای اصلی کابینه و نهادهایی نظیر وزارت خارجه، وزارت دفاع، رئیس سازمان سیا، مشاور امنیت ملی؛ در تحلیل نهایی جهتگیری سیاست خارجی و امنیتی ترامپ با توجه به فقدان تجارب خارجی وی، نقش جدی خواهد داشت.
** دکتر ابوذر گوهری مقدم