کمتر از ۲۰۰ متر از چهارراه جنگلده، در فاصلهای کمتر از ۵۰ قدم با خیابان اصلی دو مغازه نیمهتمام قرار دارد. برف نشسته بر روی زمین بهشدت خیابان را لغزنده کرده است.
آجرهای ایتال شکسته و نخاله ساختمانی، یک کیسه تکیه دادهشده به نخالهها، یک گالن نفت ۲۰ لیتری آبیرنگ تنها چیزی است که در نگاه اول به چشم میخورد اما در کمال ناباوری از پشت نخالههای ساختمانی بانویی بلند میشود.
کنجکاوانه وارد این فضا میشوم. دو بانو پشت نخالهها در کنار هم آرمیدهاند.
با آنها وارد گفتگو میشوم. ابتدا بانوی مسنتر شروع میکند. میگوید بیشتر از دو سال است که بیسرپناه در این شهر زندگی میکند و ادامه می دهد: قبلاً یک چادر مسافرتی تهیهکرده و در فاصله کمی از مکان کنونی (کنار داروخانه دکتر صالحی) زندگی میکردم اما یک روز که چندساعتی در چادر نبودم، تمام دارایی و حتی شناسنامهام را به غارت بردند.
میگوید در سال جدید شبها اینجا میخوابد و دعا میکند صاحب مغازه تصمیم نگیرد که این بنا را تکمیل کند وگرنه همین سرپناه را هم از دست میدهد. شب گذشته با پیگیری یکی از خیرین شهرستان دو پتو و مایحتاج اولیه در اختیارمان گذاشته شد.
شهرداری ما را بیرون می کند
میپرسم چرا چادر در اختیارتان قرار ندادند و پاسخش کمی دردآور است؛ توضیح می دهد چادر نخواستیم چون شهرداری دوباره ازاینجا هم بیرون مان میکرد و دیگر سرپناهی نداشتم.
راجع به خانوادهاش میپرسم و میگوید که به آلزایمر مبتلاست و گاهی فراموشی به سراغش میآید اما خوب به خاطر دارد یک دختر و دامادش در تهران زندگی میکنند و هرازگاهی به دیدنش میآیند.
میگوید این دخترک هم بیسرپناه بود. سه یا چهار ماه است با من زندگی میکند. رو به بانوی جوانتر میپرسم شما چطور کسی را ندارید که با او زندگی کنید؟
میگوید: همسرم حدود هشت سال پیش فوت کرد و خانواده همسرم در روستای اسلامآباد و خانواده خودم در زاهدان ساکن هستند، اینجا هم کسی را ندارم. خانواده همسرم دختر و پسرم را از من گرفتند و من را از خانه بیرون کردند و یکسالی است که سرپناهی ندارم.
سرش را پایین میاندازد در فکر فرو میرود و با خود میخندد، خندهای که بیشتر به نیشخند شبیه است و میتوان به عمق دردهایش پی برد.
پولم کافی نبود درمانم نکردند
بدنش میلرزد، لباس تنش اندک است و به او پیشنهاد میکنم زیر پتو خودش را گرم کند، به من نگاهی میکند و میگوید: چند روز است که به خودم میلرزم، بیشتر از ده سال است بیماری عفونی دارم اما پول درمان آن را ندارم. یکبار در بیمارستان گنبد و یکی دو بار گرگان بستری شدم اما چون پول کافی نداشتم خیلی زود ترخیصم کردند.
صحبت بیماری که به میان میآید بانوی مسنتر میگوید: من هم بیمارم، چشمهایم دیگر خوب جایی را نمیبیند اما خدا را شکر که الآن با کمک مردم شکمم سیر میشود و فعلاً جایی برای خوابیدن دارم.
تمام دارایی این دو بانوی علیآبادی یک کیسه نئوپان، یک گالن ۲۰ لیتری نفت، یک چراغ و تعدادی لباس کهنه و مندرس است که حکم بالشت را برایشان داشت.
پس از انتشار عکس در فضای مجازی فرماندار و مدیر هلالاحمر علیآبادکتول از محل زندگی این دو بانوی بیسرپناه بازدید کردند و فرماندار اظهار کرد: هر دو بانو دچار بیماری روحی و روانی هستند و مدتهاست در خرابههای شهر زندگی میکنند.
احمد تجری مفرد افزود: هماهنگی لازم با دادستان شهرستان انجامشده و تا ساعتی دیگر این دو بانو برای درمان به بیمارستان پنج آذر گرگان منتقل میشوند.
دقایقی از گفتگو با فرماندار نگذشته بود که شبکه های مجازی شهرستان علی آباد نقل کردند پیرزن بی سرپناه، در ابتدای کوچه چایکار با هماهنگی اورژانس اجتماعی به جای امن و مرکز بازپروری منتقل شد.
با این حال شبکه های حامی فرماندار در اظهار نظری خلاف آنچه به مهر گفته شد، اعلام کردند، با دستور فوری و اکید فرماندار علی آباد کتول به دستگاه های مربوطه و حضور اورژانس اجتماعی مشکل پیرزن بی خانمان علی آبادی با انتقال به مراکز امن و بازپروری حل شد.
در هر صورت انتظار می رود صرف نظر از بهره برداری های سیاسی، مسئولان نسبت به این پیرزن که مدت ها است درگیر آسیب های اجتماعی شده تصمیم درستی اتخاذ کنند تا ضمن حفظ سلامتی، سرپناه مناسبی هم در طول سال داشته باشد.
پس از انتشار عکس در فضای مجازی فرماندار و مدیر هلالاحمر علیآبادکتول از محل زندگی این دو بانوی بیسرپناه بازدید کردند و فرماندار اظهار کرد: هر دو بانو دچار بیماری روحی و روانی هستند و مدتهاست در خرابههای شهر زندگی میکنند.
احمد تجری مفرد افزود: هماهنگی لازم با دادستان شهرستان انجامشده و تا ساعتی دیگر این دو بانو برای درمان به بیمارستان پنج آذر گرگان منتقل میشوند.
دقایقی از گفتگو با فرماندار نگذشته بود که شبکه های مجازی شهرستان علی آباد نقل کردند پیرزن بی سرپناه، در ابتدای کوچه چایکار با هماهنگی اورژانس اجتماعی به جای امن و مرکز بازپروری منتقل شد.
با این حال شبکه های حامی فرماندار در اظهار نظری خلاف آنچه به مهر گفته شد، اعلام کردند، با دستور فوری و اکید فرماندار علی آباد کتول به دستگاه های مربوطه و حضور اورژانس اجتماعی مشکل پیرزن بی خانمان علی آبادی با انتقال به مراکز امن و بازپروری حل شد.
در هر صورت انتظار می رود صرف نظر از بهره برداری های سیاسی، مسئولان نسبت به این پیرزن که مدت ها است درگیر آسیب های اجتماعی شده تصمیم درستی اتخاذ کنند تا ضمن حفظ سلامتی، سرپناه مناسبی هم در طول سال داشته باشد.