سرویس فرهنگ و هنر مشرق- یک مقدار به ذهنتان فشار بیاورید و 10 انیمیشن مورد علاقهتان را انتخاب کنید. شاید «فوتبالیستها»، «آن شرلی»، «دیجیمون» و «تام و جری» انتخابهای مشترک بسیاری از ما باشند. حالا اگر بخواهیم پنج انیمیشن ایرانی را انتخاب کنیم، کار به شدت سخت میشود و شاید «شکرستان» تنها گزینهی دم دست باشد و برای نام انیمیشنهای دیگر باید مدت زمان زیادی را فکر کرد. صنعت انیمیشن یکی از پرطرفدارترین صنایع هنری این روزهاست اما سهم ایران از این صنعت به شدت کم است و انیمیشنهای ایرانی فاصلهی زیادی با آثار مطرح خارجی دارند اما حالا چند وقتی میشود که بروبچههای فعال در زمینه انیمیشن تکانی به خودشان دادهاند و در حال رو کردن برگهای برنده هستند. سال گذشته انیمیشن «شاهزادهی روم» روی پردهی سینماها به خوبی ظاهر شد و ردهی ششم آثار پرفروش سال قرار گرفت و امسال هم همان گروه «فیل شاه» را برای جشنواره آماده میکند.
اما سال گذشته یک اتفاق مهم دیگر در زمینهی انیمیشن رخ داد و یک انیمیشن کوتاه ایرانی توانست در لیست اولیهی اسکار قرار بگیرد و بعد هم به همراه چند اثر دیگر در سینماهای مختلف دنیا اکران شود؛ انیمیشن «استریپی» که کار بروبچههای استودیو« گنبد کبود» بود. همان بچهها این روزها به دنبال ساخت یک سریال صد قسمتی انیمیشن برای تلویزیون هستند؛ سریالی که قصهِی آن کشمکشهای بین یک روباه و یک خروس است و شاید بتواند تداعی کنندهی خاطرات خوبی باشد که ما از آثاری مثل «تام و جری» و «کایوت و رادرانر» در ذهن داریم. برای این که به خوبی حال و روز انیمیشن این روزها دستمان بیاید، سری به این استودیو زدیم.
بررسی اوضاع انیمیشن ایران در گفت و گو با انیمیشنسازهایی که سال گذشته نمایندگان ایران در اسکار بودند و قرار است یک سریال انیمیشنی جذاب بسازند
شاید بسیاری فکر کنند انیمیشن در ایران صنعتی جوان است؛ جوانی که تازه در حال رشد است و سالها سال وقت تجربه اندوزی دارد. اما این طور نیست، عمر انیمیشن در ایران حدود 60 سال است و همین مسئله نشان میدهد این صنعت با وجود سن و سال زیادی که دارد، نتوانسته خود را بین مخاطبان سینما و تلویزیون جا بیندازد و تا حدود زیادی مغفول مانده است. مسلما اگر بخواهیم رشد انیمیشن در هالیوود یا دیگر کشورهای مطرح این هنر را طی 60 سال با کشور خودمان مقایسه کنیم، به نتایج تأسفباری میرسیم اما چیزی که تا حدودی امیدوار کننده است، نسل جدید انیمیشن شازهای کشور است؛ نسلی که همگی از جوانهای همسن و سال خودمان هستند و به قدری هیجان دارند که همه را امیدوار کردهاند. یکی از نمونههای موفق نسل جدید انیمیشن سازی، استودیوی «گنبد کبود» است؛ استودیویی که توسط بابک و بهنود نکویی، دو برادر دههی شصتی راه افتاد و کارشان به قدری گرفت که سال گذشته توانستند یک نماینده در مراسم اسکار داشته باشند.
حالا این دو برادر همراه تیم خوبشان که پارسال موفقیت بین المللی داشتند، به دنبال یک موفقیت داخلی هستند و میخواهند یک سریال انیمیشن بسازند؛ کارتونی با حال و هوای نزدیک به «کایوت و رادرانر» یا «تام و جری» به بهانهی موفقیتهای اخیر این استودیوی اکتیو، سری به محل ساخت این انیمیشنها زدیم و با سازندگان اصلی این گروه در خصوص شرایط انیمیشن ایران و فاصلهمان با انیمیشن دنیا گپ زدیم. صحبتهای ما با بابک و بهنود نکویی و احسان انصاری (از اعضای اصلی استودیو) با انیمیشن خارج رفتهشان شروع شد و به یک میزگرد درست و حسابی در خصوص اوضاع انیمیشن ایران تبدیل شد.
اگر اشتباه نکنم برای اولین بار است که یک انیمیشن ایرانی به مراحل بالای اسکار میرسد، از ماجرای خلق استریپی بگویید.
بابک: من و بهنود از سالها پیش ایدهای دربارهی ساخت انیمیشنی بر پایهی موسیقی کلاسیک داشتیم. وقتی کم کم «استریپی» برای ما جدی شد، تصمیم گرفتیم از این ایده استفاده کنیم..
قصهی این انیمیشن چیست؟
بهنود: داستان «استریپی» قصهی جوانی
است که در مقابل وضعیت موجود و کرختی که کارشان دارد، مقاومت میکند و با یک ایدهی
خاص همه چیز را تحت الشعاع قرار میدهد. این قصه در اصل نشان دهندهی وضعیت خود ما
و دیگر همکارانمان در دنیای واقعی است؛ دنیایی عاری از خلاقیت و مملو از یکنواختی،
البته ما خیلی دوست داشتیم که رجوعی داشته باشیم به سینمای صامت و کلاسیک دهههای
20 و 30 به همین دلیل این انیمیشن کوتاه هیچ دیالوگی ندارد و موزیک آن براساس
موسیقی کلاسیک« رقص مجار شمارهی 5» اثر یوهانس برامس است.
چطور سر از اسکار در آورد؟
بابک: «استریپی» ابتدا مورد توجه ران دایموند، تهیهکننده و پخش کنندهی بین المللی انیمیشن قرار گرفت؛ کسی که سالهاست معروفترین فیلمهای کوتاه انیمیشن را از سراسر جهان جمع میکند و در قالب برنامهای به اسم The Animation Show of Shows در آمریکا و دیگر نقاط جهان به نمایش میگذارد. نه فیلم از مجموعهای که او تا کنون پخش آنها را به عهده گرفته یا تهیهکنندگی کرده است، موفق شدهاند برندهی اسکار بهترین انیمیشن کوتاه شوند.
اما کار شما به مراحل نهایی نرسیده درست است؟
بابک: بله، البته «استریپی» در سینماهای زیادی از جمله سینماهای مورد تأیید اسکار اکران شد و همین امر زمینه را برای حضور استریپی به عنوان اولین انیمیشن ایرانی در اسکار فراهم کرد. اگر چه در لیست بلند متوقف شد و به لیست کوتاه short list راه پیدا نکرد اما اکران آن همچنان در آمریکا و اروپا ادامه دارد و تا امروز در جشنوارههای متعددی شرکت و جوایزی کسب کرده است.
حالا اخباری از استودیوی شما منتشر شده که گویا قرار است یک سریال انیمیش هم بسازید. ماجرای این انیمیشن چیست؟
بهنود: یک سریال انیمیشنی صد قسمتی است که در هشت فصل سیزده قسمتی به سفارش مرکز پویانمایی صبا و برای مخاطب خردسال تولید میشود. در هر قسمت آن هم ماجراها و کشمکشهای بین روباه و خانوادهی یک خروس را نمایش میدهد که هر دو از جمله حیوانات نمادین در ادبیات فولکلور ایرانی هستند.
اسم این انیمیشن چیست؟
احسان: اسم نهایی این سریال هنوز انتخاب نشده و به طور موقت«روباه و خروس»نام دارد. از ویژگی های آن این است که بدون دیالوگ و مبتنی بر رویدادها و اتفاقات کمیک ساخته میشود.
پس یک جورهایی باید منتظر نسخهی ایرانیزهی میگ میگ یا تام و جری هم باشیم؟
بابک: راستش ما هم خیلی دوست داریم «روباه و خروس» در حد و اندازههای این انیمیشنهایی که شما گفتید محبوب شوند.
حالا یک مقدار از فضای «استریپی» و «روباه و خروس» خارج شویم. نقدی که به شما وارد است این است که استودیوی شما با وجود چنین موفقیتی شاید بین انیمیشن سازها شناخته شده باشد ولی برای مخاطبان انیمیشن در ایران شناخته شده نیست. قبول دارید هنوز مردم به امضای شما نرسیدهاند؟
بهنود: نه، خیلیها وقت آثار مار ار میبینند، متوجه میشوند که کار استودیوی ماست. به نظر من این مسئله یکی از حسنهای مجموعهی ماست.
با وجود این شما به عنوان یک مؤسسهی بزرگ در ایران شناخته نمیشوید و خیلیها با استودیوی شما آشنایی ندارند. فکری به حال این ماجرا نمیکنید؟
بابک: خب قدم جدیدی که ما برمیداریم این است که بتوانیم مجموعه را گسترش دهیم، چون کار کیفی میکنیم، بزرگ کردن مجموعه و اضافه کردن امکانات همیشه سخت است. در سطح کار کیفی در تمام کشور مشکلات هست مثل این که یک اثر با کیفیت، آن قدر تفاوت قیمت با کار تولیدی ساده ندارد. بعضی وقتها تولید کار ارزان قیمت برایتان به صرفهتر است؛ مثلا فرض کنید کار معمولیتان دقیقهای هزار تومان است و کار خیلی با کیفیت میشود 1500 تومان.
اگر از این نظر مشکلات حل شد و انیمیشنها درست ارزش گذاری شدند، شما نیروی کافی برای رشد بیشتر را در اختیار دارید؟
بهنود: اتفاقاً نکتهی دیگر این است که هنرمندان و نیروهای درجهی یک اصولا همیشه مشغولند و شما نمیتوانید ناگهان بگویید میخواهیم مجموعه را دو برابر کنیم، پس حالا همین قدر که آرتیست و هنرمند داریم، همین قدر هم فردا به استودیو بیاوریم. یکی از اهداف ما این است که گند کبود به حدی از شهرت و محبوبیت برسد که خیلیها دوست داشته باشند بیایند و در کنار بقیهی بچهها کار کنند وکارهایشان دیده شود.
فکر میکنید گنبد کبود چه زمانی به این هدف خواهد رسید؟
بابک: تجربهام به من میگوید این قضیه خودش را به مرور زمان نشان میدهد. در سال 82 در تلویزیون یک برنامه داشتیم به اسم «تصویر و حرکت» الان از آن زمان 13 سال میگذرد و خیلی از کسانی که آن موقع نوجوان ده، دوازده ساله بودند، الان بزرگ شدهاند و مشغول کارند و انیمیشن ساز شدهاند.
زمان ساخت آن برنامه خودت چند ساله بودی؟
بابک: من آن موقع بیست و سه ساله بودم و خیلی هم سن و سالی نداشتم. در حال حاضر تفاوت سنی چندانی با آدمهایی که برای کار میآیند، ندارم ولی حس جالبی بود که بعضی به من میگفتند ما بچه بودیم و این برنامه را میدیدیم؛ یعنی من بعد از ده، دوازده سال فیدبکهای آن برنامه را گرفتم.
پس یعنی انیمیشن از آن سازهاست که تو چند سال بعد صدایش را میشنوی؟
بابک: بله، به نظرم بعضی اتفاقات در زمان خودش جواب نمیدهد و انیمیشن یکی از آنهاست، چون تو برای کودک کار میکنی و یک نسل باید کارهایت را ببینند و بزرگ شوند تا بعد نتایجش راببینی؛ مثل کلاه قرمزی یکی از دلایل محبوبیتاش این است که یک نسل با او بزرگ شدهاند و او برای آنها نوستالژی است.
فکر نمیکنی تا همین الان هم خیلی زمان گذشته و در طول این سالها تعداد انیمیشهایی ماندگار ما به تعداد انگشتان دست هم نمیرسد؟
بهنود: با تمام اتفاقاتی که افتاده، انیمیشن هنوز در کشور ما جوان است. با این که 57 سال از تولید آن در ایران میگذرد ولی هنوز در حد و اندازههای سریالهای ایرانی با مردم ارتباط پیدا نکرده، چون تولید آن سخت، زمانبر و تکنیکال است و از طرف دیگر،کیفیتی که در انیمیشنها استفاده میشده، نسبت به نمونههای خارجیاش همیشه عقبتر بوده.
یعنی کیفیت بالای آثار خارجی مردم ما را پر توقع کرده؟
بهنود: تا حدودی بله. وقتی که مثلا در تاکسی مردم میفهمند شغلت چیست،اولین سوال این است که چرا انیمیشنهای ایرانی خوب نیست. انیمیشن ساختن خیلی سخت است، چون مردم آثار خارجی از میبینند و نمیدانند امکانات و شرایط تولید ما با آنها متفاوت است و انتظارشان این است که وقتی یک کار خارجی میبینند یک انیمیش ایرانی هم در همان حد اندازه ببینند. این نگاه که آثار ایرانی ضعیف است،خیلی آزار دهنده است و نگاهی است که در سیستم مردم ما وجود دارد. به هر حال عوض کردن آن هم به عهدهی ماست ولی باید بپذیریم زمانبر است.
حالا اگر ما زمان زیادی هم منتظر بمانیم. فکر میکنید بالاخره استودیویی مثلا در حد و اندازهی پیکسار خواهیم داشت؟!
بابک: به نظرم این قیاس مع الفارقی میشود. واقعیت این است که ما قلهی کوه را میبینیم در حالی که هزاران استودیوی خوب دیگر هم وجود دارند. استودیوهای معروف دیگری هم هستند که سطح پایینتری از پیکسار دارند ولی کارهای خیلی خوبی میسازند؛ مثلا در اسپانیا استودیوی مربوط به «سرجیو پابلوس» یا «کارتون سالن» در فرانسه جاهایی هستند که خیلی خوب کار میکنند.
احسان: به نظر من اول باید ببینیم این مؤسسهها چه آموزشهایی دیدهاند که به این جا رسیدهاند؛ آموزشهایی را که آنها دیدهاند، ما در ایران نداریم.
بابک: من معتقدم ما نمیتوانیم به آن رؤیا برسیم. همان طور که سینمای ایران هیچ وقت نمیتواند(یا شاید نمِیخواهد) به هالیوود برسد. من اگر بگویم صنعت فضانوردی ایران در چند سال آینده میخواهد به مریخ برود، درست نیست، چون نه بودجه به اندازهی کافی دارد و نه هنوز دانش آن را دارد ولی شاید ما بتوانیم یک ماهواره را در مدار قرار دهیم. باید واقع بینانه نگاه کنیم.
بهنود: در ایران اتفاقات خوبی در حال رخ دادن است و ما نسبت به 10 سال پیش که شروع کردیم از لحاظ اجرایی و دانش استودیویی بهتر هستیم.
اتفاقاتی که در ایران افتاده راضی کننده است؟
احسان: البته من معتقدم به نسبت دنیا 10 سال پیشرفت نکردهایم یا حتی اندازهی خودمان هم 10 سال جلو نرفتهایم.
بهنود: اما به نظر من، اتفاقات خوبی در ایران افتاده و چند مجموعهی خوب ساخته شده، البته در سالهای قبل هم مجموعههایی ساخته میشد ولی آثاری بودند که مورد تمسخر قرار میگرفتند.
بابک: انیمیشن ایران نه به آن سرعتی که ما انتظار داریم ولی به هر حال رو به جلو میرود. سرعتش مثل رادرانر(یا همان میگ میگ خودمان) نیست ولی حرکت رو به جلو دارد. ما امسال نسبت به پنج سال پیش اگر نگاه کنیم وضعیت خیلی بهتری داریم، ممکن است از نظر من تولید کننده یا هنرمندان،این کار راضی کننده یا استاندارد نباشد ولی از نظر عمومی اگر بخواهیم نگاه کنیم، رشد داشتهایم.
به نظرتان چه مسائلی باعث میشود خود تولید کننده از فضای کار و این پیشرفت راضی نباشد؟ مثلا چیزی مثل ناامیدی از روند کار و خستگی و ... دلیل این نارضایتی است؟
بابک: نگاه ما ناامید کننده نیست. همه در شرایطی کار میکنیم که دورهی تاریخی عجیبی است. در سوال قبل هم گفتم این طور نیست که پسرفتی باشد و با وجود تمام مشکلات روبه جلو هستیم.
بهنود: ما در محدودیتهای زیادی رشد کردهایم ولی در حال حاضر بچههایی که میآیند، امکانات و اطلاعاتی که در اختیار دارند به شدت زیاد شده. زمان ما چنین چیزهایی وجود نداشت. آموزش یک چیزهایی غیرممکن بود و خودتان باید حدس میزدید که چنین چیزی چطور ایجاد شده. اما در حال حاضر در اینترنت به وفور منابع یا فیلمهای آموزشی بابت هر موضوعی که فکرش را بکنید، دیده میشود.
احسان: به نظرم باید بیشتر روی بحث آموزش فوکوس کرد. بیشتر جاهایی که موفق بودند، روی این بحث خیلی تمرکز میکردند و بخش آموزششان خیلی پرقدرت بوده؛ بخشی که در ایران خیلی روی آن وقت گذاشته نمیشود.
خب در حال حاضر اگر بخواهیم پیشرفت کنیم و به سطوح بالای انیمیشن دنیا برسیم، باید چه کار کنیم؟
احسان: مهمترین مسئله این است که آموزش آکادمیک برای انیمیشن باید وجود داشته باشند.
بابک: الان ما در ایران لیسانس انیمیشن نداریم که به نظرم باید چنین دورهای به وجود بیاید. البته فوق لیسانس داریم که خیلی کم است اما باید از لیسانس چنین امکانی وجود داشته باشد تا نسل جدید به درستی و به صورت آکادمیک آموزش ببینند.
احسان: حتی میشود استادانی را از خارج از کشور بیاورند و به انیمیشن سازهای خودمان آموزش بدهند. همان طور که برای والیبال و فوتبال ورزشهای مختلف این کارها را میکنند. به نظرم ورک شاپ خیلی جواب میدهد و باید کلاسهای آموزشی همه بگذارند. ورک شاپ یک جلسه برگزار میشود و بعد هم خداحافظ و تمام.
بهنود: به نظرم بهت است آدمهایی که برای آموزش میآیند، چهرههای کاربردی باشند؛ افرادی که انیمیشن صنعتی را آموزش بدهند.
احسان: آدمهایی که توانایی آموزش داشته باشند و خودشان به عنوان استاد در دانشگاههای مختلف کار کرده و سابقهی تدریس آکادمیک داشته باشند.
قبلا ورک شاپ در ایران داشتیم؟
بابک: بله مثلا الکساندر پتروف چند جلسه در این جا ورک شاپ داشت اما چه فایدهای برای ما داشت؟ همه بیشتر از آمدن او به ایران شوکه شده بودیم و عکس یادگاری میگرفتیم!
بهنود: این درست است که آدم بزرگی مثل پتروف به ایران آمد ولی در سه جلسهی یک ساعت و نیمی که کار چندانی نمیتوان انجام داد.
احسان: ماجرای ورک شاپ پتروف بیشتر از جنبهی آموزشی جنبهی شو داشت.
از چه نظر نمایشی بود، برای مدیران یا برای کسانی که در دورهها شرکت کردند؟
بابک: خب او هنرمندی است که چند بار نامزد اسکار شده و یک بار هم این جایزه را برده است. این آدم برای ما اسطوره بود ولی او هم در سه جلسهی کوتاه نمیتواند چیزی آموزش بدهد. به قول دوستان شاعر همین که در فضای یار تنفس کردیم برای ما بس بود.
احسان: این برای ما یک رؤیا بود و چون
میدانستیم از این، چیزی عاید ما نمیشود، بیشتر دنبال این بودیم که با او عکس
بگیریم، چون مشخص بود از آن جلسات نکتهی آموزشی درنخواهد
آمد.
پس مشکل اصلی ما فقدان آموزش است؛ یعنی اصل ماجرا نبود آموزشهای درست است، خود انیمیشنسازها، به خصوص نسل جدیدشان هیچ مشکلی در زمینهی ایدهپردازی و کار و ... ندارند؟
بهنود: مسلما در این زمینه خود انیمیشن سازها هم مؤثر هستند؛ مثلا بروبچههای دههی 60 و اواخر 50، خیلی بیشتر روی پایه کار کردند اما از دهه هفتادیها به بعد بچههای تکنیکالی بودند که بیشتر مسیرهایی را انتخاب میکردند که سریعتر به نتیجه برسند. الان در استودیوی ما کسانی که بین سالهای 55 تا 65 متولد شدهاند، خیلی از لحاظ اجرایی و طراحی بهتی هستند ولی بچههای جدیدتر آدمهای تکنیکالی هستند، این مسئله هم خودش یک مقدار تأثیر منفی روی کارها می گذارد.
احسان: در حال حاضر علاقهمندی به طراحی کم است، چون همه چیز شده به 3D تبدیل شده.
بهنود: از زمانی که تولیدات از حالت استودیوها و امکانات سخت و آنالوگ بیرون آمدند و خانگی شدند، اوضاع تغییر کرد. شما اگر یک لپ تاپ و یک قلم نوری داشته باشید، یک استودیو انیمیشن دارید. حتی بعضی وقتها یک موبایل نقش یک استودیوی غیرحرفهای را ایفا میکند. صدا ضبط میکند، تصاویر را پشت سر هم قرار می دهد، صدا را سینک میکند و در کنار اینها شما می توانید از نرمافزارهای سادهی انیمیشن سازی هم استفاده کنید. در حال حاضر یک لپ تاپ به اندازهی یک استودیو دویست متری قدیمی امکانات به شما می دهد.
بابک: مثلا من سه سال برنامه
تلویزیونی داشتم از شبکهی آموزش با نام «صفر و یک» اولین سوالی که از من میپرسیدند،
این بود که یک نرم افزار برای انیمیشن سازی به ما معرفی کنید. در صورتی که یادگیری
انیمیشن، نرم افزار، مرحلهی آخر است. شما ابتدا باید زیبایی شناسی، مبانی هنرهای
تجسمی، طراحی و متحرک سازی را یاد بگیرید. نرم افزار برای شما کار نمیکند،
نهایتاً مثل یک جعبهی آبرنگ است؛ اگر مثلا به شما یک دوربین عکاسی بدهند که شما
عکاس نمیشوید، باید اول بدانید که چطور عکاسی کنید بعد به سراغ دوربین خوب بروید
که کارتان بهتر شود.
حالا در نهایت فکر میکنید با وجود نبود آموزش خوب و تغییر رویکرد انیمیشن سازها، اوضاع این هنر در کشور ما به چه صورتی درخواهد آمد؟
بهنود: خیلی از ایرانیها در دورههای معروف آموزش آنلاین انیمیشن شرکت میکنند. من منتظرم نتیجه را ببینیم. هر چند نسل جدید برعکس ما که خیلی صبوریم، عجول هستند. شرایط ما را صبور کرده بود.
بابک: به نظرم اگر آموزش درست شود، اتفاقهای خوب میافتد و اعتماد هم به وجود میآید و مردم کم کم متوجه میشوند که بچههای انیمیشنساز هم کارهایی میکنند و در ایران نیز اتفاقاتی در حال رخ دادن است.