رسانههای جریان اصلی خبر پیروزی ترامپ را همراه پیامدهای ناگوار ریاست جمهوری او پوشش دادند. تقریباً هیچیک از این وبسایتها و روزنامهها نه تنها حاضر نشد پیروزی ترامپ را به او تبریک بگوید بلکه به گفته ترامپ «آنها معترضان را تحریک میکنند.»
رسانهها در یک اقدام زنجیرهای میخواهند اولاً با انتقاد همگانی از ترامپ، میان او و ارزشهای آمریکایی تمایز قائل شده و از بدنام شدن و تخریب چهره آمریکا در دنیا -نظیر آنچه در دوره بوش پسر اتفاق افتاد و این کشور با بحران مشروعیت مواجه شد- جلوگیری کنند.
ثانیاً تلاش دارند تا با برجسته کردن مواضع نژادپرستانه و زن ستیزانه ترامپ، شعارهای او مبنی بر تغییر جهت حرکت حکومت و توجه به خواستههای مردم را به حاشیه ببرند. شعارهایی نظیر اینکه «ازاینپس شما مردم عادی نادیده گرفته نمیشوید. صدای شما در واشنگتن شنیده خواهد شد. من شما را فراموش نخواهم کرد. حق شما را از لابیهای ثروت و قدرت خواهم گرفت.» ویژگیهای فردی ترامپ در باورپذیر شدن حرفهایش نقش مهمی ایفا کرد. یک فرد بیرون از تشکیلات و جریان رسمی قدرت، غیرقابلکنترل، ضد سیستم، شجاع، غیرقابل توقف و با مواضعی جسورانه که وعده میدهد همچنانی که خودم به موفقیت رسیدم شما را نیز به موفقیت خواهم رساند.
میلیاردر بودن او نه بهعنوان نقطهضعف بلکه نقطه قوت تلقی شد زیرا به باور مردم در این صورت میتوان امیدوار بود که او وامدار جریان «یک درصد» نشود. حتی اوباما نیز در دیدار با نخستوزیر یونان اعلام کرد که شک ندارد نارضایتی و خشم مردم از سیستم سیاسی و اقتصادی آمریکا یکی از عوامل تعیینکننده پیروزی ترامپ بوده است ولی نخبگان آمریکا بهراحتی با این موضوع کنار نخواهند آمد زیرا میدانند که پذیرش این موضوع یعنی اعتراف به اشتباهات خود و کنار رفتن از عرصه تصمیم سازی و تصمیمگیری.
سیاستمداران هم نقشهای مختلفی را برعهدهگرفتهاند. برخی از دموکراتها راه چاره را در فتح سنگر به سنگر دو قوه مهم فدرال میدانند. آنها به فکر انتخابات میاندورهای کنگره در سال 2018 و ریاست جمهوری 2020 هستند به همین دلیل مهمترین اولویتشان تعیین رهبر برای کمیته ملی حزب دموکرات در تاریخ 30 نوامبر (10 آذر) است.
«این کمیته، بدنه اصلی تشکیلاتی حزب دموکرات است که استراتژی حمایت از کاندیداهای حزب در سطح محلی، ایالتی و ملی را تعیین میکند.» از کیث الیسونِ سیاه پوست و حامی سندرز بهعنوان بخت اول رهبری دموکراتها نام برده میشود.
استراتژی آنها مبتنی بر نتایج آسیبشناسی شکست در انتخابات ریاست جمهوری یعنی استفاده از نیروهای چپ حزب دموکرات برای جلب حمایت طبقه کارگر در ایالتهای جنوبی و مناطق محلی است. سندرز میگوید «من قویاً معتقدم که حزب باید خود را از وابستگی به شرکتهای بزرگ برهاند و بار دیگر تبدیل به حزبِ مردمیِ متعلق به کارگران، سالمندان و فقرا شود. ما باید درهای حزب را به روی آرمانگرایی و نیروی جوانان و تمام آمریکاییهایی که برای عدالتِ اقتصادی، اجتماعی، نژادی و زیستمحیطی میجنگند بگشاییم. ما باید شجاعت مقابله با طمع و قدرتِ والاستریت، شرکتهای دارویی، بیمهها و صنعتِ سوختهای فسیلی را داشته باشیم.» بنابراین میتوان انتظار داشت ازاینپس چهرههایی چون الیزابت وارن از ایستگاههای رادیو و تلویزیون و محافل دانشگاهی پای به میدان گذاشته و با صدای بلندتری شعارهایشان را نهادینه کنند. همچنین گفته میشود حامیان مالی این حزب از ایده راه اندازی اندیشکدهها و گروههای مبلغ شعارهای چپگرایانه استقبال کردهاند.
برخی از دموکراتها که در کنگره حضور دارند میگویند از تمام اهرمهای موجود استفاده خواهند کرد تا طرحها و برنامههای ترامپ در قالب برنامههای 100 و 200 روزه را خنثی کرده و عرصه را برای او تنگ کنند. آنها میگویند حداقل سه گزینه پیش رو دارند.
اولاً میتوانند از اختلاف جمهوریخواهان و رئیسجمهور استفاده کرده و اجازه ندهند اجماعی در حزب جمهوریخواه شکل بگیرد.
ثانیاً چشم امیدی به نیروهای تازهکار جمهوریخواه در سنا و مجلس نمایندگان دارند که گویا مواضع نزدیکتری به دموکراتها دارند و میتوانند در تصویب قوانین کمکحال دموکراتها باشند.
ثالثاً آنها از اهرم دمدستی «فلیباستر» و اخلال در به سرانجام رسیدن طرحهای جمهوریخواهان به طور مکرر بهره خواهند گرفت.
دسته سومی از سیاستمداران اعم از دموکرات و جمهوریخواه نیز هستند که اندیشه استیضاح و برکناری ترامپ را در سر میپرورانند. از نظر ایشان مایک پنس، معاون رئیسجمهور فردی قابل کنترل است و راحتتر میتوان با او کنار آمد. این خبر در حالی منتشر میشود که هنوز دوره ریاست جمهوری ترامپ فرانرسیده است. آنها یا واقعاً معتقدند ترامپ برای ریاست جمهوری صلاحیت ندارد و باید جای خود را به کس دیگری بدهد یا میخواهند با تهدید «بقای» ترامپ او را وارد محاسبه عقلانی کرده و در نظام هزینه-فایده سهم خود را مطالبه کنند. هنوز مشخص نیست ایده پردازان این موضوع با چه بهانه و در چه زمانی دست به این کار خواهند زد ولی عملی ساختن آن یعنی فراهم شدن زمینه برای اعتراض فراگیر هواداران ترامپ و افزایش بدبینی بهنظام سیاسی آمریکا.
میلیاردها هم سهم خود را دارند. رسانهها از «جورج سوروس»، میلیاردر جنجالی آمریکایی که به پدر انقلابهای رنگی مشهور شده بهعنوان پشت پرده اعتراضات خیابانی نام میبرند. ولی سوروس و بنیاد «جامعه باز» تنها بخشی از این پازل را تشکیل میدهد. بخشی که ترامپ آن را تظاهرات سازمان یافته با معترضان حرفهای میخواند. قسمت مهمتر جایی است که نشریه پولتیکو میگوید برخی از حامیان مالی کمپین کلینتون آمادهاند تا منابع مالی خود را برای ضدیت با ترامپ هزینه کنند. آنها دو فرصت مهم پیش روی خود میبینند؛ روز رأیدهی الکترالها و روز تحلیف.
با توجه به اختلاف تقریباً یکمیلیونی کلینتون و ترامپ در آرای مردمی و 4.5 میلیون امضای جمع شده برای تحریک الکترالها جهت انتخاب هیلاری بهعنوان رئیسجمهور، میلیاردها فرصت خواهند یافت تا از قدرت لابیگری خود برای تحقق این امر استفاده کنند. البته کلینتون برای تصاحب این سمت راه دشواری در پیش دارد و باید 38 الکترال به نفع او تغییر نظر بدهند.
برای روز تحلیف نیز ثروتمندان لیبرال و ترقی خواهان دستبهدست هم دادهاند تا با برگزاری بزرگترین اعتراض خیابانی در واشنگتن دی سی این مراسم را به هم بزنند. چپهای افراطی هنوز دو ماه زمان برای سازماندهی نیروهای خود دارند تا این تظاهرات مبدل به پر هرجومرجترین مراسم تحلیف ریاست جمهوری تاریخ آمریکا شود. آنها اعلام کردهاند که تنها از شهر نیویورک 25 هزار نفر برای شرکت در این راهپیمایی آمادگی دارند. جالب آنکه حتی اوباما هم حاضر نیست این اقدامات را محکوم و از مردم بخواهد از اعتراضات خیابانی دست بردارند. او میگوید: «نمیتوانم بخواهم در برابر چیزی که فکر میکنند اشتباه است ساکت بمانند.» ولی این ادعا با عملکرد دولت او در قبال جنبش والاستریت همخوانی ندارد.
بههرحال، به وقوع پیوستن هر یک از این سناریوها و پیشبینیها یعنی درگیر شدن آمریکا در مسائل داخلی خود و کاهش تمرکز در حوزه سیاست خارجی.