به گزارش
گروه جهاد و مقاومت مشرق، سلیمان نژادعین اول شهریور ماه 1338 در گنبد کاوس متولد شد. پدرش حاج نور محمد نژادعین از افراد مومن محله بهار بود. در سن پنج شش سالگی به مغازه برادر بزرگترش که خواربار فروشی داشت میرفت و در امور مغازه به برادر بزرگتر کمک میکرد. از همان کودکی پر جنب و جوش و پرکار بود. سلیمان در سال 1345 برای تحصیلات ابتدایی در مدرسه فردوسی گنبد ثبت نام و تحصیلات خود را آغاز کرد.
از دوستان این دورانش میتوان به سردار شهید صمد اسودی اشاره کرد. با دوستانش تیم والیبال و فوتبال تشکیل داده بودند و در محله با هم مسابقه میدادند. سلیمان از همان زمان خردسالی فردی کاری و پر استقامت و سختکوش بود و هیچ وقت از کار کردن خسته نمیشد و از زیر کار در نمیرفت.
در ایام تعطیلات تابستانی ضمن کار و کمک به برادر بزرگتر با دوستانش در زمین خاکی محله که معروف بود به زمین (نبرد) به بازی فوتبال میپرداختند. در همین دوران به خاطره علاقهاش به فوتبال و ورزش با دوستانش تیم فوتبال پیکان را راهاندازی کردند و به صورت رسمی سایر تیمهای محلی گنبد را دعوت به مسابقه دادن میکردند و گاهی نیز به همراه تیم خود به مسابقاتی که تیمهای دیگر دعوت میکردند میرفتند.
بعد از مدتی به خدمت اعزام شد و در دوران آموزشی،دوره آموزش چتر بازی را طی کرد و موفق به اخذ گواهینامه چتر بازی شد. سلیمان موفق شده بود چندین مرحله از هواپیما پرش داشته باشد. 6 ماه از دوران خدمت شهید سلیمان بعد از پیروزی انقلاب بود اما قبل از پیروزی انقلاب که به مرخصی آمده بود در تظاهراتها شرکت میکرد.
یک سال خدمت کرد و به آغوش خانواده بازگشت و بعد از مدتی یک مغازه تعمیرگاه برای خودش دایر کرد و مدتی چندمشغول بود که با آغاز جنگ تحمیلی و با توجه به فرمان حضرت امام (ره) به همراه عدهای از دوستان، پایگاه مقاومت شهید مصطفی خمینی مسجد علوی را جهت پاسداری از انقلاب و جذب نیروهای مردمی برای دفاع از کوی برزن و همچنین جمعآوری کمکهای مردمی و انتقال آن به جبهههای حق علیه باطل، راهاندازی کرد.
سلیمان به اتفاق سردار رشید اسلام شهید صمد اسودی فرمانده گردان امام حسین (ع) لشکر25 کربلا بسیاری از نیروهای جذب شده را آموزش مقدماتی میدادند.
به علت آموزشها و زبدهگیای که داشت مدتی نیز مسئول نیروهای مردمی مسجد علوی شد و در این عرصه بسیار فعال بود و مردم و جوانان را دعوت به شرکت در ارتش 20 میلیونی میکرد تا اینکه تصمیم گرفت به جبهههای حق علیه باطل اعزام شود. چون برادر کوچکترش در سربازی بسر میبرد خانواده قبول نمیکردند که او اعزام شود اما سلیمان میگفت: اگه نروم نمیتوانم آرام بگیرم مملکت دارد از دست میرود.
در سال 1361 به جبهه اعزام و در منطقه کرخه نور و در پادگان حمیدیه مستقر شد. بعد از شرکت در عملیاتی در همین منطقه بعد از رشادتهایی که از خود نشان داد در کنار چند تن دیگر از همرزمانش به شهادت رسید.پیکر او همراه دوستان شهیدش همچون مستخدمین،میر فندرسکی و علیرضا مهاجری در یک روز طی یک مراسم با شکوه تشییع و در گلزار شهدای یحیی بن زید گنبد به خاک سپرده شد.
در ایام تعطیلات تابستانی ضمن کار و کمک به برادر بزرگتر با دوستانش در زمین خاکی محله که معروف بود به زمین (نبرد) به بازی فوتبال میپرداختند. در همین دوران به خاطره علاقهاش به فوتبال و ورزش با دوستانش تیم فوتبال پیکان را راهاندازی کردند و به صورت رسمی سایر تیمهای محلی گنبد را دعوت به مسابقه دادن میکردند و گاهی نیز به همراه تیم خود به مسابقاتی که تیمهای دیگر دعوت میکردند میرفتند.
بعد از مدتی به خدمت اعزام شد و در دوران آموزشی،دوره آموزش چتر بازی را طی کرد و موفق به اخذ گواهینامه چتر بازی شد. سلیمان موفق شده بود چندین مرحله از هواپیما پرش داشته باشد. 6 ماه از دوران خدمت شهید سلیمان بعد از پیروزی انقلاب بود اما قبل از پیروزی انقلاب که به مرخصی آمده بود در تظاهراتها شرکت میکرد.
یک سال خدمت کرد و به آغوش خانواده بازگشت و بعد از مدتی یک مغازه تعمیرگاه برای خودش دایر کرد و مدتی چندمشغول بود که با آغاز جنگ تحمیلی و با توجه به فرمان حضرت امام (ره) به همراه عدهای از دوستان، پایگاه مقاومت شهید مصطفی خمینی مسجد علوی را جهت پاسداری از انقلاب و جذب نیروهای مردمی برای دفاع از کوی برزن و همچنین جمعآوری کمکهای مردمی و انتقال آن به جبهههای حق علیه باطل، راهاندازی کرد.
سلیمان به اتفاق سردار رشید اسلام شهید صمد اسودی فرمانده گردان امام حسین (ع) لشکر25 کربلا بسیاری از نیروهای جذب شده را آموزش مقدماتی میدادند.
به علت آموزشها و زبدهگیای که داشت مدتی نیز مسئول نیروهای مردمی مسجد علوی شد و در این عرصه بسیار فعال بود و مردم و جوانان را دعوت به شرکت در ارتش 20 میلیونی میکرد تا اینکه تصمیم گرفت به جبهههای حق علیه باطل اعزام شود. چون برادر کوچکترش در سربازی بسر میبرد خانواده قبول نمیکردند که او اعزام شود اما سلیمان میگفت: اگه نروم نمیتوانم آرام بگیرم مملکت دارد از دست میرود.
در سال 1361 به جبهه اعزام و در منطقه کرخه نور و در پادگان حمیدیه مستقر شد. بعد از شرکت در عملیاتی در همین منطقه بعد از رشادتهایی که از خود نشان داد در کنار چند تن دیگر از همرزمانش به شهادت رسید.پیکر او همراه دوستان شهیدش همچون مستخدمین،میر فندرسکی و علیرضا مهاجری در یک روز طی یک مراسم با شکوه تشییع و در گلزار شهدای یحیی بن زید گنبد به خاک سپرده شد.