در اینجا نگاهی داریم به پنج کتاب برگزیده و تقدیری این جایزه.
«لمیزرع»؛ داستان عشق ممنوعه
کتاب «لمیزرع» محمدرضا بایرامی و نشر نیستان در بخش رمان و داستان بلند نهمین جایزه ادبی جلال آلاحمد به عنوان اثر برگزیده شناخته شد. این کتاب، داستان زندگی سعدون را روایت میکند که نوجوانی شیعه و از طایفه دجیل عراق است. سعدون که کشاورز و روستازاده است، یک روز و به صورت تصادفی «احلی» را میبیند و عاشق او میشود. اما دختر اهل تسنن است و این پیوند با مشکل جدی روبهرو خواهد بود. سعدون برای فراموش کردن موضوع، داوطلبانه راهی خدمت میشود. حتی به مرخصی هم نمیآید تا بلکه بتواند او را فراموش کند. یاد «احلی» چنان او را از آرام و قرار میاندازد که برگه مرخصی جعلی درست میکند. محاکمه میشود. چند جرم ناخواسته هم به اشتباهش اضافه و سرانجام به منطقهای ناجور تبعید میشود. در راه همه سربازان همراهش بر اثر تصادف کشته میشوند؛ اما او زنده میماند. خبر شهادتش را به خانوادهاش میدهند.
«سعدون» برای دیدن خانواده و «احلی» به زادگاهش میرود و خبردار میشود پدرش هم به جرم کشاورزی در زمینهایی که از طرف صدام منع کشت داشتهاند، راهی زندان شده و پدر دختر برای رهایی او ضمانتش را به عهده گرفته است. پدرش با دیدن او جا میخورد. از او میخواهد که هرچه سریعتر خود را معرفی کند. «سعدون» میگوید او را اعدام میکنند. این بگو مگو منجر به قتل ناخواسته پسر به دست پدر میشود و ...
اگر «لمیزرع» از چند امتیاز برخوردار باشد، یکی از آنها، موضوع داستان است و البته تأثیر و تجربه جنگ عراق علیه ایران روی دو خانواده عراقی است. جنگ مسأله اصلی داستان نیست؛ بلکه در پس زمینه قرار دارد، اما از همین منظر تأثیر و کارکردش را در سرزمین عراق میبینیم. نویسنده به بهانه جنگ، تصویری از جامعهای که صدام رییس آن است خلق میکند که در آن عشق و عاطفه میمیرد.
نویسنده: اگر ویژگیها و خصایص کاری محمدرضا بایرامی را فشرده کنیم و تعداد آنها را خلاصه کنیم، به نظر میرسد «روستا»، «جنگ» و «نوجوانی» سه عبارتی هستند که در این خصوص به شکل چشمگیری در آثار او حضور دارند. بیشک او داستان غیرجنگی یا مثلاً برای مخاطب کودک و بزرگسال هم دارد؛ اما وجه غالب آثار بایرامی در ویژگیهای سهگانه که بیان شد میگنجد. «لمیزرع» هم از این دستهبندی جدا نیست.
او اکنون ۴۹ سال دارد و زاده اردبیل است. نویسندگی را از دهه ۶۰ شروع کرده و اولین اثرش در رادیو پخش شده است. این بازتاب به تشویق بایرامی انجامید و پس از آن با امید و انرژی بیشتر به فعالیت پرداخت. در همین دوره با حوزه هنری و نویسندگانی که در آنجا بودند آشنا شد.
حاصل سالها تلاش این نویسنده آثار فراوانی است که برخی از آنها از این قرارند: «قصههای ساوالان»، «عقابهای تپه شصت»، «هفتروز آخر»، «کوه مرا صدا زد»، «دود پشت تپه»، «سایه ملخ»، «شاخه شکسته»، «پل معلق»، «آتش به اختیار»، «سنگ سلام»، «مردگان باغ سبز» و ... .
در کلکسیون افتخارات بایرامی جوایز زیادی را میتوان دید که مهمترین آنها جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی است در سال ۱۳۸۷ است که به کتاب «گرگها از برف میترسند» تعلق گرفت. وی همچنین موفق شده است در سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۱ دو جایزه از کشور سوئیس نیز به دست آورد. این دو عبارتند از: «خرس طلایی» و «کبرای آبی» که به «قصههای سبلان» تعلق گرفتهاند به غیر از این دو جایزه، کتاب «مردگان باغ سبز» این نویسنده هم برنده نشان نقره جایزه ادبی «اوراسیا» شده است. همچنین کتاب «کوه مرا صدا زد» بایرامی را یوتا همیل رایش به آلمانی ترجمه کرده است.
«بازار خوبان»؛ قصههایی از دنیایی ملموس
مجموعه داستان «بازار خوبان» آرش صادقبیگی، در نهمین دوره جایزه ادبی جلال آلاحمد در بخش داستان کوتاه به عنوان اثر برگزیده معرفی شد. «بازار خوبان» مجموعه داستانی است با هشت داستان کوتاه با نامهای «باران تابستان»، «چشمان باز»، «از طرف ما»، «عرض یک حال»، «زن دو دنیا»، «گرمابه زیبا»، «عریضجات» و «نقشه ختایی مینا» در ۹۶ صفحه که توسط مؤسسه انتشارات نگاه منتشر شده است.
نویسنده در این مجموعه داستان، نثری منحصر به فضای داستانهایش دارد. جملات و دیالوگهای کوتاه، توصیفات سریع و البته لحنی که داستان به داستان تغییر میکند. او در داستانهایش به دنبال قصه است و قصهگویی میکند و از نثر هم برای روایت داستانش و البته بالا بردن تم قصه بهره میبرد. قصههای داستانهای صادقبیگی همگی به نوعی منشعب از دنیایی است که نویسنده آن را لمس کرده است. آدمهای قصههای او نه سیاهاند و نه سفید. نه عاماند و نه روشنفکر. در این مجموعه ما با شخصیتهایی از طیفهای مختلف روبهرو هستیم؛ از شروری که تازه به ایران بازگشته، جوان خطاطی که برای هر بار نوشتن وضو میگیرد تا زندانیای که بعد از پایان دوره حبس، زندگی جدیدی را آغاز کرده است. اما با این حال این آدمها، شخصیت به حساب نمیآیند و در حد تیپ باقی میمانند؛ یعنی در داستانها ما عموما با شخصیتهای داستانی قوامیافته روبهرو نیستیم. به عبارتی این آدمها هیچ مزیت فردی یا شخصی ندارند تا بتوان آنها را در دایره شخصیت تأثیرگذاری قرار دارد.
نویسنده: آرش صادقبیگی متولد ۱۳۶۱ و زاده اصفهان، از دانشگاه هنر، کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی گرفته است. او در کنار نوشتن داستان کوتاه، فیلمنامههای «دایره راز» و «چشمان باز» را هم نوشته که دو تله فیلم بر اساس آنها ساخته شده است. از این نویسنده جوان تاکنون یک کتاب در حوزه کودک و نوجوان با عنوان «خاطرات یک سرتق» منتشر شده و «بازار خوبان» هم نخستین مجموعه داستان و دومین اثر او به حساب میآید. کسب جایزه اول جشنواره ادبی «بوشهر»، رتبه دوم جایزه «داستان تهران»، تقدیری جایزه ادبی «اصفهان»، برگزیده جشنواره «داستانهای ایرانی»، برگزیده دوسالانه ادبی دانشجویان و ... از جمله افتخارات این نویسنده به حساب میآیند.
«روباه شنی»؛ انسان و درونیات انسانی
مجموعه داستان «روباه شنی» محمد کشاورز، در نهمین دوره جایزه ادبی جلال آلاحمد در بخش داستان کوتاه به عنوان اثر برگزیده معرفی شد. «روباه شنی» مجموعهای است در ۱۱۲ صفحه و ۹ داستان کوتاه با عنوانهای «روز متفاوت»، «پرندهباز»، «گلدان آبی، میخکهای سفید»، «آهنگ پلنگ صورتی را سوت بزن»، «زمین بازی»، «هشتِ شب، میدان آرژانتین»، «راه رفتن روی آب»، «غار را روشن کن» و «روباه شنی». این مجموعه داستان کوتاه صدوبیستوپنجمین مجموعه داستان از سری «جهان تازه داستان» است که توسط نشر چشمه منتشر میشود.
عنصر مکان در مجموعه داستان «روباه شنی» خیلی به چشم میآید. اغلب داستانها در جغرافیای شیراز اتفاق میافتد و شخصیتهای داستان هم در این جغرافیا زیست و کنش دارند. این تعمد روی یک مکان خاص از طرف نویسنده به این دلیل است که خود محمد کشاورز، زاده شیراز است؛ اما نکتهای که در این بین باید به آن اشاره کرد، این است که اگر نویسنده در فرآیند روایت از عناصر زبانی و لحنی این منطقه استفاده میکرد، داستانها هویتی متناسب با مکان پیدا میکردند و عنصر بومینویسی به تقویت کار در حوزه روایت کمک میکرد. با این اوصاف هرچند اغلب داستانها در شیراز اتفاق میافتند، اما جهان داستانی به هیچ عنوان وابسته به مکان نیست؛ یعنی اگر به جای شیراز، تهران یا مشهد یا هر جای دیگر را جایگزین کنید، هیچ اتفاقی نمیافتد؛ چون نویسنده در نوشتن اثرش به انسان و درونیات انسانی توجه دارد نه شهر و دیارش.
نویسنده: محمد کشاورز ۵۸ ساله و اهل شیراز است. بیشتر او را به داستانهای کوتاهش میشناسند؛ اما کار مطبوعاتی هم کرده و مدتی سردبیری مجله ادبی «عصر پنجشنبه» را بر عهده داشت. از او تاکنون دو مجموعه داستان «پایکوبی» و «بلبل حلبی» منتشر شده و داستانهایی از او هم در ماهنامه «همشهری داستان» به چاپ رسیدهاند. کسب جایزه ادبی «گردون» برای داستان «شهود» در سال ۱۳۷۴ و جایزه «منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی»، جایزه ادبی «اصفهان» و جایزه «فرهنگ پارس» برای مجموعه «بلبل حلبی» در سال ۱۳۸۴ از افتخارات این نویسنده محسوب میشوند.
«ر»؛ روایتی داستانی از رسول
«ر» (درباره شهید رسول حیدری) به قلم مریم برادران، در بخش مستندنگاری نهمین دوره جایزه ادبی جلال آلاحمد، شایسته تقدیر شناخته شد. این کتاب مجموعه خاطرات شهید رسول حیدری، یکی از رزمندگان سپاه قدس است که در دوران جنگ بالکان و به منظور دفاع از مردم مسلمان بوسنی عازم این کشور میشود و به عنوان اولین ایرانی در بوسنی به شهادت میرسد. این کتاب را نشر آرما در سه فصل منتشر کرده است.
موضوعی که این کتاب را به نسبت سایر کتابهای تاریخ شفاهی متمایز میکند، نوع روایت نویسنده از زندگی شهید رسول حیدری است. نویسنده سعی دارد در روایتش از شیوه داستانی استفاده کند. فصل اول اوج این نوع روایتگری است. یعنی نویسنده برشی از زندگی رسول را روایت میکند و با استفاده از عناصر همان برش، فلاشبک میزند و روایت را به گذشته میبرد و آن را پیش میگیرد. در ابتدا شاید خواننده کمی گیج شود؛ اما با خواندن ادامه متن و پیدا کردن ربط و بستهای روایی انگار دست به کشف جدیدی میزند که همین فرآیند، مخاطب را برای خواندن متن ترغیب میکند. استفاده نویسنده از شیوههای روایی داستانی در بیان زندگی شهید رسول حیدری بر جذابیت متن افزوده و مخاطب را با کتابی روبهرو میکند که از خواندن آن لذت میبرد.
نویسنده: مریم برادران، متولد ۱۳۵۵ و نویسندهای است که بیشتر در حوزه تاریخ شفاهی جنگ کار میکند و البته آثار زیادی در این حوزه دارد. «نیمه پنهان ماه»، «اینک شوکران»، «محلههای زندگی»، «دوره درهای بسته»، «یادگاران»، «حتی یک قطره اشک نریختم» و «زمانی برای آسودن»، از جمله کتابهای برادران در حوزه تاریخ شفاهی جنگ هستند. همچنین از وی یک داستان بلند به نام «حنانه» منتشر شده است.
«پیغام ماهیها»؛ شهید حسین همدانی و باقی ماجرا...
«پیغام ماهیها» به قلم گلعلی بابایی در بخش مستندنگاری نهمین دوره جایزه ادبی جلال آلاحمد، شایسته تقدیر شناخته شد. این کتاب به عنوان «سرگذشتنامه اسناد جنگهای نامتقارن محور مقاومت، پرچمدار رشید سپاه حضرت محمد رسولالله (ص)، شهید حسین همدانی» در ۵۱۲ صفحه و ۴۳ بخش نوشته شده است. «پیغام ماهیها» پنجمین کتاب از مجموعه «بیست و هفت در ۲۷» است که آن را نشر بیست و هفت منتشر کرده است.
«پیغام ماهیها» زندگی سردار شهید همدانی را به صورت کامل روایت میکند. روایتی که نویسنده سعی دارد آن را از زبان خود راوی بیان کند. حضور نویسنده در متن حضور ملموسی نیست و انگار تمام خاطرات و اتفاقات دارد از زبان خود شهید روایت میشود. نکتهای که درباره این کتاب وجود دارد، آن است که چرا با وجودی که کتابی مانند «مهتاب خین» درباره شهید همدانی توسط حسین بهزاد نوشته شده ولی باز بابایی سراغ روایتی دوباره میرود؟ جواب سئوال مشخص است؛ چون نویسنده در «پیغام ماهیها» از اطلاعات دست اولی استفاده میکند که برخی از آنها در کتاب «مهتاب خین» استفاده نشده است. برای اینکار، بابایی به مجموعهای از آرشیو صوتی که دست اول بودهاند، دسترسی داشته که از طریق آن توانسته زندگی شهید را از بدو تولد تا سال ۱۳۶۴ روایت کند.
از بخشهای جذاب این کتاب، بخش سوریه آن است که البته بسیار کم و محدود به آن پرداخته شده است. به غیر از این شهید همدانی در آن بخشها چیزی درباره خاطرات خود به شکل دقیق نمیگوید و صحبتها بیشتر تحلیلی هستند. شاید یکی از دلایل اهمیت این کتاب، همین بخش کوتاه است. چون شهید همدانی در این بخش صریحاً صحبت میکند و همینجاست که خاطرات شفاهی بخشی از تاریکیها و خلأهای تاریخ را برای مخاطب خود روشن میکند. با اینکه این بخش خیلی کوتاه است، اما اطلاعات دقیق و جامعی درباره حضور ایران و شرایط سوریه به مخاطب میدهد. در این بین البته مقداری شتابزدگی دیده میشود. چون خاطرات شفاهی به غیر از خود راوی، گاهی از گفتهها و خاطرات افراد نزدیک به آن شخص هم استخراج میشود.
نویسنده: گلعلی بابایی متولد ۱۳۳۹ در شهر شمالی چالوس است. اما سرنوشت او را در جوانی به هور و بیابان غرب برد تا آثاری چون «غربت هور»، «از الوند تا قراویز»، «حکایت مردان مرد»، «نبردهای جنوب اهواز»، «حکایت مردان مهر»، «نقطه رهایی»، «کالکهای خاکی» و ... را خلق کند. بسیاری از آثار مستند و تاریخشفاهی جنگ، محصول تلاشهای مستقیم یا غیرمستقیم گلعلی بابایی است.