خودتان را بیشتر معرفی میکنید؟
کارل گلووین : من کارل گلووین، مأمور ویژه بازنشسته خدمات گمرکی آمریکا هستم. در حادثه 11 سپتامبر 2001 عضو تیم نجات بودم و در میان ویرانههای مرکز تجارت جهانی شماره هفت در عملیات جستجو شرکت کردم.
من به اتفاق تعداد زیادی از همکاران خود که از اداره گمرک کشور به درخواست سازمانهای دیگر برای کمک و تحقیق به ساختمان مرکز تجارت جهانی (گرند زیرو) اعزام شده بودیم و مأموریت داشتیم اطمینان حاصل کنیم که به گاو صندوق اسناد گمرک که در زیر ساختمان شماره 6 مدفون شده بود آسیبی نرسیده است.
نیمی از حضور سه هفتهای من در شهر «فِرش کیلز لندفیل» واقع در ایالت نیویورک سپری شد که در آن مدت ما به صورت شیفتی در نوبتهای مختلف به بازرسی از آنچه از مرکز تجارت جهانی از زیر آوارها بیرون کشیده شده بود، میپرداختیم.
در طول تحقیق، سازمان CIA (سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا) و سرویسهای مخفی که دفاتری در آن ساختمان داشتند نمیخواستند هیچ یک از اجزای رایانههایشان زیر آوارها بماند. بنابراین ما هر شیء الکترونیکی را بررسی میکردیم. این کاری بود که من بر اساس دستورهای رسیده انجام میدادم.
یک نفر سطلهایی را که در آنها اشیاء یافت شده را میریختیم با خود حمل می کرد و میبرد. نزدیک به پنج سال بعد، من متوجه شدم که دکتر «استفان جونز» شروع به انتشار اطلاعات درباره وجود نانوترمایت(ماده منفجرهای بود شامل آلومینیوم (Al) و اکسید آهن (Fe2O3) جاسازی شده در قالبی از اکسید سیلیکون، به همراه زیرلایه از اکسید غنی شده آهن) در خاک آن برجها کرده است، همچنین وقتی اولین ویدئوی ریزش ساختمان مرکز تجارت جهانی در یازدهم سپتامبر را دیدم، نمیدانستم که این برج تنها به دلیل ضربه حاصل از دو برج دیگر به زمین سقوط نکرده بلکه به دلایلی که به خود برج مربوط بود، سقوط کرده، به طوری که از شواهد چنین بر میآید که این (حملات یازده سپتامبر) یک تخریب کنترل شده بوده است.
مدارکی دارم که اثبات میکند که سه برج (مراکز تجاری 1 - 2- 7) در نیویورک از طریق یک انفجار کنترل شده سقوط کردهاند. من این مدارک را به تمام 541 عضو دارای حق رأی و نیز بدون حق رأی کنگره تحویل دادهام.
بعلاوه، از آنجایی که مدتی در دوران دانشگاه فیزیک مطالعه کردم، قوانین این رشته من را قانع کرد که این حادثه تروریستی بوده است و همچنین گزارشهای معتبر حاکی از آن است که در حقیقت تخریبی کنترل شده عامل اصلی سقوط این سه برج در نیویورک بوده و اینکه تمام این رویداد یک پرچم دروغین بود تا دولت بتواند برنامه خود با عنوان «جنگ علیه تروریسم» را پیش ببرد.
در واقع، این طرح برای به وجود آوردن این ایده بود که تروریسم یک دشمن همیشگی است و هر کسی که برچسب تروریسم به آن زده بشود، مانند 500 سال گذشته یک مرتد به حساب میآید. آنها میگویند حتی افرادی که به قانون اساسی آمریکا اظهار وفاداری میکنند نیز میتوانند تروریستهای بالقوهای باشند، زیرا ما بر سر آزادی و قانون اساسی بحث میکنیم.
این مطلب که دو هواپیما باعث این رخداد شدهاند یک توهم است. در واقع این پول کشور عربستان سعودی است که به عوامل جاسوسی داده میشود و چنین اتفاقاتی رخ میدهد. آمریکا تمایلی به تکرار تاریخ دارد، هر کسی که برای مدتی متحد ما بوده در نهایت دشمن ما میشود. اگر شما به مانوئل نوریگا، رئیس ستاد مشترک ارتش و رئیس جمهور پاناما نگاه کنید، متوجه میشوید که او زمانی دست نشانده ما بود. صدام در عراق نیز زمانی دست نشانده آمریکا بود.
آیا زمانی که در گمرک آمریکا فعالیت میکردید به مورد مشکوکی در رابطه با فعالیتهای سرویسهای اطلاعاتی آمریکا برخورد کرده بودید؟
گلووین: من 17 سال در جنوب فلوریدا بودم. چند سال اول در سازمان پارکهای ملی آمریکا مجری قانون و مدیر منابع جنگلی در پارک ملی «اورگلیدز» بودم. از آنجا به اداره گمرک رفتم و به عنوان کارشناس تحقیق و اطلاعات شروع به کار کردم. بعد از دو سال مأمور ویژه جنایی شدم و بیشتر زمان من به تحقیق درباره کنترل صادرات سلاح یا سلاحهای غیرقانونی سپری شد. همچنین نقض تحریمها، تحریمکوبا، قاچاق مواد مخدر و به عنوان تحلیلگر، حمل و نقل مواد توسط هواپیماهای خصوصی را بررسی میکردم.
من به عنوان یک کارمند گمرک و همچنین به عنوان عضوی از کارگروه ویژه اداره مبارزه با مواد مخدر آمریکا (DEA)، اینطور متوجه شدم که بخش گمرک و اداره مبارزه با مواد مخدر از چرخه رقابت قاچاق مواد که توسط نهادهای اطلاعاتی آمریکا هماهنگی و رهبری میشد دور نگه داشته میشدند.
بهترین مدرکی که برای آن دارم جنگ نخست انگلستان و چین که به جنگ تریاک نخست معروف است، بین سالهای 1840 تا 1842 میلادی است. این جنگ و همچنین جنگ دوم تریاک، نخستین مرحله نفوذ مؤثر کشورهای اروپای غربی به چین به شمار میرود.
در آن زمان انگلستان با چین وارد جنگ شد تا چین را وادار کند که اجازه وارد کردن تریاک را تمدید کند، تا افراد معتاد شوند و برای تاج و تخت ایجاد درآمد کند. انگلستان در جنگ تریاک پیروز شد و در نتیجه کنترل هنگکنگ را به عنوان بندر آزاد برای 150 سال به دست گرفت. انگلیسیها در سال 1997 هنگ کنگ را به چین بازگرداندند موضوعی که هرگز در رسانهها از آن صحبتی به میان نیامد. آنها دیگر هرگز نتوانستند چنین امتیازی را بدست آورند.
بنابراین اگر انگلستان تریاک را با تحریم، در مقیاس دولتی قاچاق میکرده و پیروز میدان هم بوده، هیچ دلیلی برای توقف قاچاق تریاک نداشتند و من فکر نمیکنم که آنها اصلا این کار را کرده باشند و معتقدم که سازمان سیا آمریکا نقش کلیدی در تمام این فرایند دارد.
امروز به افغانستان نگاه کنید، من گزارشهایی را درباره نیروهای نظامی آمریکا مستقر در آنجا شنیدهام که از زمینهای خشخاش در افغانستان حفاظت میکنند.
قاچاق مواد مخدر که برای منافع شخصی مورد استفاده قرار میگیرد، برای افرادی که در این کار سهیم هستند و همچنین برای تأمین اعتبارات رسمی، در ارتباط با «عملیات گلادیو» (گلادیو اسم رمز عملیات مخفی ناتو بود که پس از جنگ دوم جهانی توسط واشنگتن طراحی شد و هدف آن مقابله با تسلط یافتن ارتش سرخ اتحاد شوروی بر غرب اروپا بود.
در اصل، طرح گلادیو از زاغههای مخفی اسلحه و مهمات و یک سازمان سری برای انجام جنگ چریکی علیه ارتش مهاجم شوروی تشکیل شده بود) و نیز تأمین اعتبارات مالی تروریستها توسط داراییهای ناتو(پیمان آتلانتیک شمالی) در اروپا که علیه مردم بومی صورت گرفت، باز هم به روشی که وقایع به کمونیستها و گروههای سوسیالیستی نسبت داده شود.
بنابراین پرچم دروغین مبارزه با تروریسم، به این نظریه میپردازد که وقایع میتوانند به طریقی ایجاد شوند که بتوان دشمنی را علیه آن مورد مؤاخذه قرار داد. من فکر میکنم که این چیزی است که باید متوقف شود.
همچنین باید درباره عملیات «ماکینگبرد» (کمپینی که در سال 1948 توسط سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا برای تاثیرگذاری و نفوذ بر رسانههای آمریکایی راه انداخت) مطالعه کرد، برنامه CIA مدتی پس از جنگ جهانی دوم به منظور نفوذ و همراه کردن جریان اصلی رسانه برای حمایت از سازمان CIA شروع شد.
در مورد نقش سیا و نفوذ آن در رسانهها اطالعاتی در دست دارید؟
گلووین : بله، کافیست فقط مطالعه کنید. این نیز بخشی از طرح کنترل سازمانها و دولتها توسط گروههای ذینفوذ لابی در آمریکا است. برخی میگویند کلمه «سیا» به معنی شرکتها و گروههای فشار آمریکایی است. همسر «بیل دونوان»، بنیانگذار دفتر خدمات استراتژیک، در اصل بنیانگذار CIA، در جایی گفته بود که سازمان سیا مخفف عبارت «Catholics in Action» و عملا برای کاتولیکها بر پا شد. به نظر من عملیات ماکینگبرد کاملا برنامه CIA بود. برخی ممکن است بگویند این قضیه تمام شده است، اما برعکس، شواهد بیشتری وجود دارد که این توطئه ادامه دارد. موضوع جنجال برانگیزی که تنها تعداد اندکی از روزنامهنگاران امروز حاضرند به آن بپردازند.
درباره ترور کندی (رئیس جمهور اسبق آمریکا) و رویداد 11 سپتامبر، شواهد متعددی وجود دارد از چیزی که من آن را «پرچم تروریسم دروغین» میخوانم: در مورد قسمت اعظمی از تاریخ مفهومی که توجهات به آن جلب میشود اقدامات خیانتکارانه بوده است، حتی علیه مردم خودشان اما به گونهای که بتوان تقصیر را به گردن یک دشمن مورد نظر انداخت. گاهی اوقات رویدادها حقیقی است، بسیار حقیقی - مردم میمیرند. گاهی تنها آنها توهم هستند و ما معمولا عادت داریم توهمات را از میان فیلمها و تکنولوژی رسانهای آمریکا ببینیم، اما حادثه 11 سپتامبر بسیار واقعی بود و من معتقدم که پرچم تروریسم دروغین بود.
شما چطور ترور جان افکندی رئیسجمهور وقت آمریکا در دهه شصت میلادی را به واقعه یازده سپتامبر مرتبط میدانید؟
گلووین: شواهدی درباره این موضوع و نیروهایی که در کار بودند وجود دارد. البته جان کندی در تقابل با سازمان اطلاعات مرکزی(سیا) بود؛ او گفته بود که میخواهد سیا را نابود کند، زیرا او اعتقاد داشت که سیا وی را درباره عملیات نافرجام حمله به خلیج خوکها گمراه کرده بود. پس از این سوء قصد «لی هاروی اسوالد» بهعنوان قاتل رئیسجمهور معرفی شد. شواهدی موجود است که وی یک جاسوس بود. اسوالد در واقع یک خبرچین پلیس فدرال آمریکا (اف بی آی) در زمان ترور بود.
آیا بوش پدر، در آن زمان آنجا بود؟
گلووین : عکسی در آن زمان از جرج هربرت واکر بوش وجود دارد، اما من به عکسهای تأیید نشده اعتماد ندارم. فردی بود که شبیه بوش بود. فکر میکنم شب قبل از حادثه او در دالاس بود. این نشان میدهد که برای رویدادی آنجا بوده است، اما روز بعد در گزارشی بی سر و ته به اف بی آی داده بود که وی در هوستون بوده است. گویا او به دنبال دلیل محکمی بود که ثابت کند در محل حادثه حضور نداشته است. وی در واقع به اف بی آی گزارشی بیربط داده بود و مأمور را به دنبال نخود سیاه فرستاده بود. به نظر میرسد که این مسئله به صورت مستند در گزارشهای FBI موجود است. البته جرج بوش در دهه پنجاه عامل CIA بوده است، در این مسئله شکی نیست و ارتباطات او برای مدتها تداوم پیدا کرد. نام کمپانی او نفت زاپاتا بود و یکی از نامهای رسمی عملیات حمله به خلیج خوکها، «عملیات زاپاتا» بود.
میتوانیم بگوییم که در زمان کندی سازمانهای اطلاعاتی آمریکا با رئیسجمهور در تضاد بودند. کندی در واقع سعی در ایجاد یک استراتژی برای مشارکت با جماهیر شوروی به منظور ایجاد معاهده منع آزمایش سلاحهای هستهای داشت. او میخواست در مسیر روابط صلحآمیز میان ملتها عمل کند، در حالیکه قدرتمندان در دنیا، همان شرکتهای ذی نفوذ سیاسی و مالی، بیشترین نفع را از این دست تنشها، نزاعها و هرجومرجها میبرند نه از تلاشهای مشترک به سوی صلح، چیزی که جان اف کندی ما را به سمت آن هدایت میکرد. کندی به دنبال تنش با کشورهای اتحادیه جماهیر شوروی و کوبا نبود، اما سازمانهای اطلاعاتی آمریکا بودند.
همچنین کندی پیشنهاد ستاد مشترک ارتش به نام «عملیات نورث وود» (North Wood Operation) را نپذیرفت. این عملیات در سال 1962 توسط پنتاگون طراحی شد و عبارت بود از کشتار غیرنظامیان در محله کوباتیهای میامی. هدف این عملیات توجیه حمله به کوبا طی عملیات خلیج خوکها بود. ارتش این پیشنهاد را با این توجیه که اینکه شاید حملات تروریستی علیه شهروندان آمریکا صورت بگیرد داده شد به شکلی که بتوان کوبا را مقصر دانست و بهانهای برای حمله به کوبا ایجاد کرد.
با این حال به نظر میرسد که کندی به سوگند ریاست جمهوریاش وفادار بود و برای دفاع از قانون اساسی و منافع مشروع آمریکا در خارج از مرزها و روابط داخلی کشور یک دست نشانده نبود. من معتقدم جان کندی یک مؤمن مسیحی صادق بود و در نهایت هم با قربانی شدن خود بهای آن را پرداخت.
درباره ایران چه نظری دارید؟
گلووین: رابطه ایران و آمریکا از زمانی که (دستگاههای اطلاعاتی) آمریکا به همراه انگلستان در سال 1953 کودتایی را علیه نخستوزیر منتخب این کشور (کودتای 28 مرداد 1332 علیه دولت دکتر مصدق) ترتیب دادند غیرمعمول و نامتعارف بوده است. نکته جالبی است که شما به ایران اشاره کردید، زیرا میخواستم بگویم، بله، ایران حتما کشور بعدی در فهرست نابودی پس از عراق یا سوریه بوده است. من ترتیب را نمیدانم، به نظر میرسد که تمام اینها از مدتها پیش برنامه ریزی شده بود.
من معتقدم که تمام اینها از زمانی شروع شد که آمریکا به تعهدات خود تحت توافق برتون- وودز (در اواسط قرن بیستم، سیستم مدیریت پولی برتون وودز قوانین روابط مالی و تجاری میان کشورهای آمریکا، کانادا، اروپای غربی، استرالیا و ژاپن را مشخص کرد. سیستم برتون وودز اولین نمونه از یک نظام پولی کاملاً مشورتی بود که با هدف کنترل کردن روابط پولی میان ملت - دولتهای مستقل تأسیس شده بود. در سیستم برتون وودز هر کشور میبایست سیاست پولیاش را چنان اتخاذ کند که نرخ مبادله ارز خود را به طلا گره زده و این نرخ را ثابت نگه دارد. صندوق بینالمللی پول (IMF) نیز نقشش بر طرف کردن ناترازیهای موقتی در پرداختها بود) پایان داد. این کار برای این بود تا توانایی آزاد کردن دلارهای آمریکا که به صورت طلا در کشورهای دیگر بود، امکانپذیر شود.
در 15 آگوست 1971 ، نیکسون به مشارکت آمریکا، یا تعهدات ما در توافقنامه بریتون-وودز پایان داد، او خریدن دلار آمریکا را برای طلا به درخواست سایر ملتها، به ویژه فرانسه، متوقف کرد. بنابراین در سالهای پس از آن، آمریکا وارد توافقنامهای شد با کشورهای اوپک، که به موجب آن کشورهای اوپک، تا امروز، نفت خود را تنها بر اساس دلار آمریکا میفروشند. به این معنی که تا زمانی که اوپک یک قسمت اساسی از تولید نفت جهان باشد و قادر به رساندن نفت به سایر کشورها باشد، هر کشوری در دنیا که به نفت اوپک نیاز دارد، باید کاری انجام دهد، سیاسی یا اقتصادی برای گرفتن دلارهای آمریکا برای خرید نفت از اوپک.
لطفا درباره ریاستجمهوری دونالد ترامپ و اینکه آمریکا در چه مسیری پیش خواهد رفت، توضیح دهید.
گلووین : من این موضوع را که ترامپ توسط سیاستمداران نظام حاکم آمریکا، نه دموکراتها و نه جمهوریخواهان، مورد استقبال قرار نگرفت دلگرمکننده میدانم. این بدین معنی است که او احتمالا توسط همان شرکتها و گروههای ذینفوذ لابی جهانی کنترل نمیشود. بنابراین ممکن است ترامپ ما را به عقب هدایت کند و آمریکا را نزدیک کند به تبعیت از قانون اساسی. من امیدوار خواهم بود و این چیزی است که زمان خواهد گفت، کسی نمیداند. من فکر میکنم که باید خوشبین باقی ماند.