زينبي كه باشيم همه‌ما مدافع حرم مي‌شويم - مشرق نیوز

شهيد قلي‌زاده هماره حسرت روزهاي جبهه و دفاع مقدس را خورد غافل از اينكه نمي‌دانست خدا او را در روزهايي سخت‌تر مورد آزمايش قرار خواهد داد. آزموني كه بحمدالله با رتبه و مقام شهادت سربلند از آن بيرون آمد. آنچه در پي مي‌آيد حاصل روايت شوكت ابراهيمي همسر اين شهيد مدافع حرم است.

به گزارش مشرق، روحيه ساده‌زيستي و شهادت‌طلبي شهيد محمدعلي قلي‌زاده كار را به آنجا رساند تا او هم مدافع حرم عقيله بني هاشم شود. شهيد محمدعلي قلي‌زاده در مسئوليت‌هاي مختلفي كه در نمايندگي ولي فقيه سپاه داشت، هميشه يك مسئله را در صحبت‌هايش مدنظر قرار مي‌داد و آن هم اينكه از خدا بخواهيم كه عاقبت بخير شده و مسير زندگي دنيايي‌مان به شهادت ختم شود.
 
شهيد قلي‌زاده به هيچ وجه انسان بي‌تفاوت يا كم تفاوتي نسبت به تحولات كشور و عرصه بين‌المللي نبود به طوري كه وقتي تصاوير مربوط به كشته‌هاي سوريه وعراق و جنايات بي‌شرمانه داعش را مشاهده كرد ديگر نتوانست تاب بياورد و راهي ميدان جهاد شد.
 
به گزارش روزنامه جوان، شهيد قلي‌زاده هماره حسرت روزهاي جبهه و دفاع مقدس را خورد غافل از اينكه نمي‌دانست خدا او را در روزهايي سخت‌تر مورد آزمايش قرار خواهد داد. آزموني كه بحمدالله با رتبه و مقام شهادت سربلند از آن بيرون آمد. آنچه در پي مي‌آيد حاصل روايت شوكت ابراهيمي همسر اين شهيد مدافع حرم است.
 
زينبي كه باشيم همه‌ما مدافع حرم مي‌شويم 
 
شهيد قلي‌زاده چه خصوصياتي داشت كه همسري‌شان را قبول كرديد؟
آقا محمدعلي طلبه بود كه به خواستگاري ام آمد. وقتي با هم صحبت كرديم به من گفت كه از مال دنيا چيزي ندارد و از امكانات كمي براي زندگي برخوردار است. حتي از درآمد كمش گفت و اينكه درآينده زندگي ساده‌اي خواهيم داشت. من از سادگي و صداقتش خوشم آمد. نهايتاً چهارم خرداد سال 1371 كه مصادف با نيمه شعبان بود زندگي مشتركمان را آغاز كرديم. دو سال بعد به خاطر شرايط كاري ايشان از شهركرد به قم مهاجرت كرديم. كمي بعد هم كه به سپاه رفت و در حوزه نمايندگي ولي فقيه مشغول به خدمت شد. يكي از دوستانشان تعريف مي‌كرد حاج آقا مسئول نمايندگي ولي فقيه در ناحيه بود. قسمت نمايندگي چهار اتاق داشت و به خاطر كمبود تجهيزات به اين رده سه عدد كولر آن هم به مرور زمان تحويل دادند. شهيد قلي‌زاده در همه اتاق‌ها جز اتاق خودش كولر نصب كرد و گفت اول نيروهاي زير دستم و بعد خودم. همين خصوصيات اخلاقي‌اش آدم را جذب مي‌كرد. همكارش تعريف مي‌كرد خيلي‌ها به آقاي قلي‌زاده مي‌گفتند شما مسئوليد و مهمان و مراجعه كننده زياد برايتان مي‌آيد و خوبيت ندارد كولر نداشته باشيد، ولي ايشان مي‌گفت اولويت با نيروهايم است. خاطرم است در ماه رمضان پارسال كه هوا به شدت گرم بود، اتاقش را با يك پنكه دستي خنك نگه مي‌داشت. آقا محمدعلي دائم‌الوضو بود و اهل نماز شب و قرائت قرآن. دائماً هم زيارت عاشورا مي‌خواند.
 
اغلب شهدا روحيه مجاهدت و رزمندگي داشتند، همسرتان هم چنين روحياتي داشت؟
همسرم متولد سال 1349 بود و زمان دفاع مقدس هم خيلي علاقه داشت همراه برادرانش در جبهه جنگ تحميلي حضور داشته باشد، ولي از آنجايي كه برادران ايشان در جبهه بودند اجازه حضور به آقا محمدعلي داده نشد. برادرهايش به او گفته بودند شما در خانه بمان و مراقب پدر مريضمان باش. به همين خاطر آرزوي جهاد در دل همسر  مانده بود و بعدها هر وقت تلويزيون تصاوير جنگ، جبهه و شهدا را نشان مي‌داد دلش هوايي مي‌شد و مي‌گفت من از قافله شهدا عقب ماندم. اگر مقدمات رزمندگي فراهم شود حتماً مي‌روم. با چنين روحيه‌اي هم به سپاه پيوست. محمد‌علي 14 سال در سپاه مشغول به خدمت بود تا اينكه بحث دفاع از حرم اهل بيت پيش آمد و راهي سوريه شد.
 
با اعزام ايشان موافق بوديد؟
عرض كردم كه آقا محمدعلي هميشه مي‌گفت اگر جايي بحث جنگ و دفاع از اسلام به ميان آيد من مي‌روم. خب من نمي‌توانستم در برابر اين همه اشتياقش مخالفت كنم. البته اوايل به خاطر شرايط كاري‌اش مسئولان اجازه نمي‌دادند اعزام شود، اما وقتي موضوع را با من در ميان گذاشت، استقبال كردم و گفتم خيلي خوب است، حرف از حرم و دفاع از بي‌بي است. نيت همسرم ابتدا انجام كار فرهنگي در جبهه مقاومت اسلامي بود اما وقتي اخبار حمله داعشي‌ها و سر بريدن‌هاي مسلمانان و اوضاع و احوال آنجا را رصد كرد بسيار ناراحت شد و به هم ريخت. زماني كه خمپاره به گنبد حرم بي‌بي اصابت كرده بود گفت ديگر نمي‌توانم صبر كنم. غيرتش اجازه نداد و رخت رزم پوشيد.
 
چه تاريخي اعزام شد؟
 به رغم مخالفت‌هايي كه با رفتن شان صورت گرفت، عاقبت آقا محمدعلي آذرسال 1394 براي اولين بار و آخرين بار اعزام شد. در اين تاريخ ما تجربه 23 سال زندگي مشترك را با هم داشتيم و حاصل زندگي مشتركمان دو فرزند به نام‌هاي فاطمه و حسين است. فاطمه متولد 1374 و حسين متولد 1378است.
 
بچه‌ها با تصميم پدرشان مخالفتي نكردند؟
براي بچه‌ها سخت بود، اما همسرم با آنها صحبت كرد و گفت زماني كه پدر حضرت رقيه به شهادت رسيد ايشان مورد آزار و اذيت قرار گرفته و به اسارت برده شدند، امروز كسي به شما بي‌احترامي نكرده و همه دور شما جمع شدند. يكي آب مي‌آورد و يكي دلداري تان مي‌دهد، اما در كربلا بچه‌هاي امام حسين را تازيانه جهل زدند و به اسارت بردند. اين صحبت‌ها بچه‌ها را آرام كرد. محمد‌علي به ولايت فقيه خيلي تأكيد داشت براي همين با بچه‌ها در اين باره صحبت كرد كه بايد پشتيبان ولايت فقيه باشيد. مي‌گفت خداوند به ما نعمتي داده و آن ولايت فقيه است. اينكه مي‌بينيد در كشورهاي ديگر هرج ومرج حاكم است و ساليان سال جنگ و خونريزي دارند به خاطر همين است كه ولي فقيه ندارند. عزت شيعه و اين پيشرفت شيعه به خاطر تبعيت از رهبري است كه به اينجا رسيده‌ايم. ما بايد حرف ولي زمان خود را گوش كنيم، چشمان ما به دهان او باشد، او هرچه گفت عمل كنيم.
 
موقع رفتنش به عنوان آخرين وداع چه سفارش‌هايي به شما كرد؟
آخرين لحظاتي كه از هم جدا شديم را خوب به ياد دارم. شبي كه وسايلش را آماده مي‌كرد عكسي از خودش را به من نشان داد و در صفحه اول قرآن گذاشت و گفت هر كسي آمد و عكسي خواست اين عكس را بدهيدكه مناسب شهادت است. بيشترين سفارش همسرم به بچه‌ها نماز اول وقت بود. محمدعلي برايم گفت كه اگر ما رفتيم و خدا توفيق شهادت داد شهيد شديم مردم خواهند گفت كه اينها براي پول رفتند اصلاً سوريه به ما چه ؟. . . شما خيلي با قاطعيت جواب دهيد ما نه براي ماديات بلكه براي دفاع از اسلام و قرآن و دفاع از حرمين حضرت زينب و حضرت رقيه (س) مي‌رويم. دشمن هدفش اين است كه اول به سوريه، لبنان و عراق و بعد به ايران حمله كند. همسرم به بچه‌ها سفارش مي‌كرد كه اگر طعنه‌ها شنيديد بايد صبور باشيد. ما با رفتنمان نشان مي‌دهيم كه حرف‌هايمان شعار نبوده و امروز خيلي‌ها شعار مي‌دهند و عمل نمي‌كنند.
 
چند روز در منطقه حضور داشت؟
همسرم 45روز بعد از حضورش در 13 بهمن سال 1394 در روند آزاد‌سازي دو شهر شيعه‌نشين نبل و‌الزهرا با اصابت مستقيم گلوله تك تيرانداز دشمن هنگام اذان ظهر به شهادت رسيد. دوستانش مي‌گفتند به حالت سجده روي زمين افتاده بود. خبر شهادتش را برادرهايش به ما گفتند. به منزلمان آمدند و بعد كه گريه و بي‌قراري كردند متوجه شهادت محمدعلي شدم. با شنيدن خبر شهادتش انگار در آن واحد تمام نيرويم را از دست داده بودم. خيلي برايم سخت بود. بعد از مدتي كه به خودم آمدم گفتم آدم يك جان دارد كه ممكن است روزي با سكته يا تصادف و بيماري از دنيا برود، اما چه بهتر كه اين مرگ در راه خدا با شهادت باشد. پيكر همسرم طي مراسمي در گلزار شهداي شهرك نقنه شهركرد به خاك سپرده شد.
 
به نظر شما چه نيازي به حضور رزمندگان مدافع حرم در جبهه مقاومت اسلامي وجود دارد؟
پاسخ اين سؤال شما را از زبان خود شهيد مي‌دهم. همسرم معتقد بود امروز نداي «هل من ناصرينصرني» امام حسين (ع) به گوش مي‌رسد و بايد جواب حسين فاطمه را داد. امروز ظلم يزيديان دوباره به شام و عراق برگشته، همان كساني كه سر امام حسين(ع) را از تنش جدا كردند. امروز باقي ماندگان آنها به اسم اسلام و قرآن دارند بي‌گناهان را مي‌كشند و اسلام را در دنيا بدنام مي‌كنند. وظيفه من و شما اين است كه از اسلام دفاع و اسلام واقعي را به تمام جهان معرفي كنيم. ايشان مي‌گفت از وقتي در صدا و سيما ديدم چه مظلومانه مردم بي‌دفاع سوريه را سرمي‌برند و اشك‌هاي بچه‌هاي كوچك را جاري مي‌كنند، نمي‌توانم آرام و قرار بگيرم. خصوصاً وقتي شنيدم به بارگاه ملكوتي حضرت زينب (س) جسارت و تير به طرف گنبد شليك كرده‌اند، دنبال فرصتي بودم كه بروم و خودم را مدافع حرم كنم و از حريم رسول خدا(ص) دفاع كنم كه خدا توفيق داد و توانستم در اين امر بزرگ شركت كنم. اگر امروز هم در اين جبهه حضور دارم به خاطر امر ولي زمانم است و افتخار مي‌كنم به عنوان مدافع اسلام و قرآن و حرم اهل بيت(ع) در اين جا خدمت مي‌كنم. از خدا مي‌خواهم كه توفيق شهادت در راه خودش را نصيبم كند.
 
در پايان اگر صحبتي داريد بفرماييد.
يكي از خادمان حضرت معصومه(س) نقل مي‌كرد همسرم را در خواب ديده و از او پرسيده كه آيا در آنجا به شما سخت نمي‌گذرد كه شهيد قلي‌زاده هم جواب مي‌دهد، نه اينجا با همه شهدا جمع مي‌شويم و خدمت امام زمان(عج) مي‌رسيم. من بر اين اعتقادم كه مدافع حرم شدن تنها مختص به مردان مجاهد ما نيست ما همه بايد مدافع حرم شويم. يكي با زبانش، ديگري با پول و ثروتش و يكي ديگر با جانش. همانطور كه مي‌دانيد آنجا رزمنده‌ها كار حسيني مي‌كنند و ما بايد اينجا كار زينبي انجام دهيم. شهداي مدافع حرم قهرمان هستند، قهرماناني كه با نثار جانشان امنيت و آرامش را براي ما به ارمغان آوردند. دوران تنهاي زينب(س)‌ تمام شده است و ما ديگر اجازه نمي‌دهيم به شما و سلاله حسين‌(ع)‌ بي‌احترامي كنند؛ اني سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم بي‌بي جان.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس