سرویس فرهنگ و هنر مشرق - نقویان مستندساز جوانی است که جدیدترین اثرش یعنی «در برابر طوفان» با استقبال خوبی از سوی مخاطبان واقع شده است. او معتقد است که در مستندسازی باید اصول و آرمانهای فیلمساز حفظ شود.
در ایام دهه فجر امسال با دست پر آمد. مستندهای جذاب رسانه ملی این بار توجهات زیادی را به خودش جلب کرد. «در برابر طوفان» یکی از این مستندها بود که در 10 قسمت 30 دقیقهای از شبکه مستند و شبکه یک سیما پخش شد.
مهدی نقویان در اولین تجربه مستند سریالیاش سراغ موضوع انقلاب اسلامی رفت و نتیجه آن مجموعه جذاب «در برابر طوفان» شد. او پیش از این مستندهای «برادران»، «رمز و راز ملکه»، «گاو خشمگین»، «بازی»، «زخم تازه» و ... را ساخته بود که تقریبا تمام آنها مورد توجه جشنوارههای سینمای مستند قرار گرفته است.
نقویان به فرم خاصی از روایت مستند رسیده است. او تاثیر ادبیات داستانی و انسش با رمان و قصه را دلیل فرم تازهاش میداند. گفتوگوهای پشت میزی و متعدد به هیچ وجه در مستندهای نقویان جایی ندارد. حضور تصاویر آرشیوی دیده نشده و ناب یکی از مزیتهای مستندهای اوست که بر جذابیت کارهایش افزوده است.
گفتوگوی زیر با مهدی نقویان را بخوانید.
در این سالها کارهای متفاوتی از شما دیدهایم که هرکدام محورهای مختلفی داشته است. «رمز و راز ملکه»، «برادران» و حالا «در برابر طوفان». فرم خاصی از روایت آرشیو در کارها دیده میشود که اگر اسم کارگردان مستند را هم نبینیم میفهمیم که مهدی نقویان آن را ساخته است.
دانشآموخته کارگردانی در دانشکده صداوسیما هستم. از آن زمان تا کنون به این نتیجه رسیدهام که سینما اعم از داستانی و مستند، باید داستان تعریف کند. باید قصه بگوید. این ماجرا به گذشته خودم هم مربوط است. از زمان دانشآموزی خیلی رمان میخواندم و با قصه مانوس بودهام که این به خلاقیت ذهن کمک میکند. این فرم دیگر برایم چیز عجیبی نیست اما ناظران بیرونی انگار این فرم را فقط از من دیدهاند.
کار آرشیوی یک سختی و یک راحتی دارد. راحتی آن اینست که نمایش آرشیو قدیمی به دلیل جذابیتهایش برای مخاطب، آنها را به خوبی جذب «فیلم» میکند و قلاب کارگردان گیر میکند؛ سختی آن هم این است که وقتی تکنیک مستند همین میشود، ممکن است داستان لو برود و کارهای بعدی سازنده به تکرار دچار شود.
روایتهای متفاوتی را بیان کردهام تا به این تکرار دچار نشوم. عقبه این ماجرا همانطور که گفتم به علایقم در خواندن رمان و دیدن فیلمهای مختلف برمیگردد. در سینما، تخیل کارگردان را میبینیم اما در رمان باید فضایی که نویسنده توصیف کرده را فضاسازی و تخیل کنیم. این خلاقیت آدم را میجوشاند.
تاثیر ادبیات داستانی بر سینما چیزی است که خیلیها دربارهاش حرف زدهاند؛ اما تاثیر ادبیات داستانی بر مستند چندان مورد بحث و نظر نبوده است.
در نوع روایت کاملا اثرگذار است. رمان بد هم که بخوانیم بالاخره با یک قصه مواجهیم، نویسنده در 300 صفحه داستانی را تعریف کرده است که فلش بک و فلش فوروارد میخورد و روایتهای متعددی را بیان میکند.
داستانگویی در مستند را جدی گرفتهام/رمانهای «پل استر» و «کورت ونه گات» را یک شبه میخوانم
من رمانهای پست مدرن نویسندههایی مثل «پل استر» و «کورت ونه گات» را خیلی دوست دارم که معمولا نوشتههایشان را یک شبه میخوانم. روایتهای عجیب و غریبی از آنها دیدهام که در هیچ جا محدود نمیشوند.
سعی کردم داستانگویی را جدی بگیرم و بعد برای جلوگیری از تکرار، روایتهای مختلفی را تجربه کردهام.
* چه شد که وارد این فضای داستانی شدید و اینقدر برایتان جدی شد؟
دیدم دانشآموخته کارگردانی هستم اما کسی در بازار کار برایم فرش قرمز پهن نکرده است. نمونه کاری نداشتم و کسی صرفا با مدرک تحصیلی، کار دست کسی نمیدهد. تصمیم گرفتم آثار مستقلی بسازم تا خودم را امتحان کنم. کار «گاو خشمگین» اولین کار جدیام بود که درباره والاستریت ساختم.
در آن ابتدا تهیهکننده نداشتم، کسی هم به این سادگی آرشیو در اختیار مستندساز قرار نمیدهد. سوژههایی انتخاب کردم تا بتوانم آرشیوش را از اینترنت دانلود یا خریداری کنم. با همین نگاه، «گاو خشمگین» را ساختم که مورد توجه قرار گرفت. بعد از آن هم سراغ موضوع نظام حکومتی بریتانیا رفتم و در نتیجه، مستند «رمز و راز ملکه» را ساختم. قبل از «رمز و راز ملکه»، مدیران شوخی میکردند و میگفتند که من را با نام «گاو خشمگین» میشناسند[میخندد]. دوست دارم ژانرهای دیگری را تجربه کنم، البته در «برادران» تجربه جدیدی داشتم.
* فرم مستندهایتان را با نفی سایر آثار به دست آوردید یا اصلا معتقدید که معنای مستند صحیح همانی است که میسازید؟
این فرم مرسومی است. کارهای متعددی در این ژانر از رسانههای معاند جمهوری اسلامی دیدهایم. این ژانر استراتژیکی است که به شدت هم جذاب است و در مخاطب اثر میگذارد.
احساس کردم بقیه هم به این شکل کار انجام میدهند اما خب کیفیتها متفاوت است. این ژانر کم هزینهای است که می توان با آن یک نهضت راه انداخت. واقعا با بودجه یک مستند تولیدیِ پرکار یا یک مینی سریال، میشود در 5 سال تعداد زیادی مستند با این سبک خاص ساخت.
آرشیو غنیای داریم که اگر بخواهیم برای روایت تاریخ معاصرمان از آن استفاده کنیم، دستمان به شدت باز است ولی مستندسازهای ما به تاریخ معاصر روی خوشی نشان ندادهاند. انگار کسی دغدغه اینکار را نداشته است اما واقعا این عرصه نقطه پایانی ندارد. فضای بسیار خوبی برای کار و تولید مهیا است.
* تحقیق و پژوهش صحیح، مستند را جذاب میکند. درباره چگونگی تولید مستند، تحقیق و پژوهش و نوشتن سناریو کارها صحبت کنید.
اکثر کارهایی که ساختهام سیاسی بوده است. مستند سیاسی محتوای سنگینی دارد که شاید مخاطب نتواند با آن ارتباط بگیرد، ما با همین آگاهی به تحقیق و نوشتن سناریو ورود میکنیم. یک سری شاخ و برگهایی در روایت حوادث وجود دارد که برای جذابیت مستند آنها را اضافه میکنیم.
همه کارهای به عهده من نیست. تیم تحقیقی خوبی داریم، نویسنده خیلی خوبی داریم به اسم آقای فیاضیکیا که همه این عناصر در کنار هم به خوبی قرار گرفتهاند. تخصصی در تحقیقات ندارم و عهدهدار آن نیستم اما هدایت کار را انجام میدهم تا چیزی که میخواهم ساخته شود. خیلی خوب حرف یکدیگر را میفهمیم و سرعت کارهایمان بالا رفته است. همه اعضای تیم ما جزو تحصیلکردههای دانشکده صداوسیما هستند.
* مستند «در برابر طوفان» چه طور ساخته شد؟
به مدلی دچار شده بودم که صرفا دغدغههای شخصی خودم را میساختم. از وقتی مرکز مستند حوزه هنری راه افتاد، ظرفیتهای انقلاب اسلامی برای ساخت آثار درست هم فعالتر شد.
مدیر مرکز مستند حوزه هنری چند بار با من این موضوع را مطرح کرد که قصد دارد راجع به پهلوی کاری را تولید کند. قرار شد دو مجموعه درباره پهلوی اول و دوم ساخته شود؛ پهلوی اول را به آقای فارسی سفارش دادند و پهلوی دوم را قرار شد من بسازم.
واقعا به عظمت کار واقف نبودم. معلوم نبود چه چیزی میخواهیم، فقط قرار بود راجع به پهلوی دوم مستند بسازیم اما نمیدانستیم قرار است پرتره محمدرضا باشد یا چیز دیگری. اگر قالبی را مشخصا سفارش دهند قطعا راحت تر کار میکنیم اما دوستان اعتماد زیادی داشتند و گفتند فعلا کار تحقیقاتی را شروع کنیم.
در میان تحقیق به ایدههای خوبی از آرشیوهایی که دیدیم رسیدیم. پیشنهاد دادم مجموعه را مفصلتر ببینیم و به یک مستند بلند بسنده نکنیم، به همین خاطر روال ساخت طولانیتر شد. کاری که قرار بود سال گذشته تحویل دهیم،امسال آماده پخش شد.
تحقیق را به تیم دانشجویی سپردیم که متخصص در دوره پهلوی بودند. محورهای سیاست داخلی و خارجی، اقتصاد، فرهنگ و هنر، ورزش، ویژگیهای شخصیتی محمدرضا و ... را دستهبندی کردیم و کار را آغاز کردیم.
دوست نداشتم متن مستند به این شکلِ روزشمار تاریخی باشد. احساسم این بود که مخاطب در میان روایتهای سنگین تاریخی گیر میکند و همراه نمیشود. دنبال روایت دیگری بودم و میخواستم این ساختار را تغییر دهم اما دیگر فرصت این کار مهیا نشد. به هر حال نگذاشتم جذابیت اثر از بین برود و در نهایت خدا را شاکریم که به خوبی دیده شدیم.
*بازتابهای عمومی «در برابر طوفان» چطور بود؟
به رسانهها و خبرگزاریها منتقدم. همه آنها درگیر جشنواره فیلم فجر بودند. همه در برج میلاد جمع میشوند و احساس میکنند که آنجا مرکز اتفاقات روز کشور است. واقعا وقتی از کاخ جشنواره هم کمی فاصله بگیرید متوجه میشوید که این رویداد چندان هم مورد توجه عموم نیست.
همین الان اگر جستجو کنید، خبر پخش «در برابر طوفان» به سختی در رسانهها پیدا میشود. در این تنهایی توانستیم مخاطب مردمی را به خوبی همراه کنیم.
کارهای ما معمولا تک قسمتی بود و سابقه پخش این چنینی در رسانه ملی را نداشتیم. این مستند اولین تجربه اثر سریالی در گروه ما بود. مستند سریالی روز به روز مخاطبان بیشتری را جذب میکند که در این پروژه با آن مواجه شدیم.
* انگار خیلی راحت به آرشیوها دسترسی پیدا میکنید،درست است؟
دسترسیام به آرشیو واقعا مثل فیلمسازهای دیگر است. بعضیها خیال میکنند گنجی پیدا کردم و هر از گاهی در بین آن میگردم و مستندی میسازم. واقعا اینطور نیست.
برای ساخت «در برابر طوفان» مثل همه یک نامه از تهیهکننده گرفتم و به سازمان صداوسیما بردم. روال عادی و طبیعی را طی کردم. گفتم که اصلا بعضی وقتها سوژهای را انتخاب میکردم که آرشیوش را بتوانم در اینترنت پیدا کنم.
* مستندسازها دل خوشی از واحد آرشیو صداوسیما ندارند. حساسیتها اذیتکننده است.
آرشیو چیز حساسی است. در ابتدای ساخت همین مستند با یک ترس عجیب مواجه شدم و پیش خودم گفتم که احتمالا کار جمع نخواهد شد.نگاه کردم و دیدم 100 درصد این آرشیوها پروپاگاندای پهلوی و تبلیغ و تمجید از محمدرضا است. تصاویر مختلفی میبینیم که برخی دنبال خودروی شاه میدوند و دستش را میبوسند. این کار را سخت میکند و البته حساسیت مسئله آرشیو را بیشتر میکند. تلویزیون ترس درستی دارد اما این حدی دارد و نباید تر و خشک با هم بسوزند. در دیدار با آقای علی عسگری رئیس صدا و سیما همین مسئله را مطرح کردم. او هم گفت دستور داده است تا این روال درست شود و حتی اگر به آرشیو خارجی نیاز هست، میتواند خریداری کند. امیدوارم اتفاق بهتری بیفتد. واحد آرشیو باید شات لیست خوبی داشته باشد که بتوان فیلمها را راحت جستجو و پیدا کرد، الان اینطور نیست. زمان زیادی را صرف کردیم تا فیلمهای متعددی ببینیم و از میانشان انتخاب کنیم.
* از روی آرشیوهایی که دیدید، سناریو نوشتید یا بر اساس سناریو سراغ آرشیو رفتید؟
ما بر اساس تاریخ، وقایع را لیست کرده و نوشتیم. برایم جالب بود که واقعهنگاری و تحقیق ما با آرشیوها اینقدر مطابقت داشت. 90 درصد به متن مستند وفادار بودیم و 10 درصد هم از روی آرشیوهایی که دیدیم به سناریو اضافه کردیم.
* گفتید در مواجهه با آرشیوها فقط شاهد پروپاگاندای پهلوی بودید و احتمال میدادید که پروژه شکست بخورد. استراتژی جدید چه بود؟
واقعا نگران شدم اما توانستیم این تعرف و تمجیدها را در خدمت متن بیاوریم. مثلا میبینیم که محمدرضا کارخانه ذوبآهن اصفهان را افتتاح میکند. حتما میخواستم از این تصاویر استفاده کنم. تحقیق کردیم، درآمدهای نفتی پایین آمده بود، محمدرضا خط لوله رایگان انتقال انرژی به روسیه احداث میکند، آنها هم در برابر این کار، کارخانه ذوبآهن را در ایران ساختند. شاه در سال 1346 خط لوله را کشید اما روسها 6 سال بعد کارخانه ذوب آهن را با سرمایهای حدود 20درصد از سود انتقال انرژی از ایران برایمان ساختند.
ذوب آهن در آن مقطع هیچ سوددهی نداشت و حتی واردات آهن ارزانتر از تولید بود. کارخانه بدون نگاه کارشناسی در وسط بیابانی احداث شده بود که آب، برق و گاز نداشت و حملونقل مشکل اساسی داشت. همه این هزینهها باعث میشد فولاد وارداتی ارزانتر تمام شود. خب ما همه اینها را گفتیم و بعد تصاویر شکوهمند افتتاح کارخانه را هم نمایش دادیم!
بعد از انقلاب بود که بسترهای بیشتری مثل خطوط ریلی اطراف کارخانه شکل گرفت و آن را سر و سامان داد.
* وقتی حرف از مستند تاریخی به میان میآید کار سخت میشود چون کارگردان از طرفی میخواهد روایت منصفانه از تاریخ داشته باشد و از طرفی خودش هم حتما درباره انقلاب اسلامی قضاوت دارد. در بعضی کارهای تاریخی با نوعی تساهل مواجهیم که دیگر فیلمساز را از آن طرف بوم میاندازد. مثلا در گفتار متنش اصرار دارد بگوید «آقای خمینی» تا لابد القای بیطرفی کند و بتواند مخاطب خاکستری را جذب کند.
در همین نهادهای انقلابی میبینیم که فیلمسازِمان در مخاطب حل میشود و میگوید که باید برای قشر خاکستری و سیاه هم کار کنیم، باید همه را جذب کنیم. این غلط است که بیاییم قشر خاکستری را هدف قرار دهیم و برای او و با ذائقه او فیلم بسازیم. ما باید فیلم خوبی بسازیم که قشر خاکستری هم همراه شود. این اتفاق باید بیفتد نه اینکه ما از اصولمان دست بکشیم تا قشر خاکستری خوشش بیاید. واقعا فکر میکنید BBC مستند انقلاب میسازد تا جریان مذهبی را همراه کند؟ نه! او اصولی دارد و حرفهای آن را بیان میکند تا بخش زیادی از جماعت مذهبی هم مخاطبش شوند.
مدیران باید این را درک کنند که نباید انفعالی برخورد کنند، باید کاری جذاب و دقیق ساخته شود تا همه اقشار را درگیر کند. «در برابر طوفان» را برای قشر خاکستری نساختم اما کارمان را آنقدر دقیق انجام دادیم که آنها هم مخاطب فیلم شدند. تعریف روایت منصفانه این نیست که انقلابیگری و اصول خودمان را کنار بگذاریم. قرار است تاریخ را روایت کنیم و قرار نیست تحلیل شخصی خودمان را قرار دهیم اما این به معنای کنار گذاشتن آرمان نیست. وقتی تاریخ را درست ورق بزنیم، دیکتاتورها خودشان را نشان میدهند.
* در همین نهادهای انقلابی که مطرح کردید، به کفی از استانداردها در حوزه تولید مستند بسنده شده است. بیشتر کارها شامل چند گفتوگوی پشت میزی است که قدری هم آرشیو دم دستی به آن اضافه شده و در نهایت اسم مستند رویش گذاشته میشود. سیر مستندمان در فرم چندان صعودی نیست، هرچند حرفهای خوبی مطرح میکنیم.
من هم منتقد این جریان ساختِ بیحساب و کتاب هستم، کمیت که مهم نیست. در این 30، 40 سال تلویزیون داشت این کمیت را تامین میکرد اما خب کیفیت خیلی مهم است.
این مرحلهای است که باید از آن عبور کنیم. فعالیت نیروهای انقلابی و متعهد در حوزه رسانه تا قبل از سال 1388 جدی نبود اما بعد از آن شروع کردیم. در کنار ریزشهای این جریان، رویشهای فراوانی هم داشتیم که خود من یکی از همان رویشها هستم. در آن سالها کارهایمان به واسطه جشنواره عمار دیده شد و آرام آرام پیش آمدیم.
چیزی که میگویید درست است اما بدانید که این مرحله گذر است، تا حالا مستند انقلابی نداشتیم اما حالا شروع شده و روز به روز به فرمهای بهتری میرسیم.
*اگر بیرون از ایران به این مستند نگاه شود، شاید برداشت شود که تعداد زیادی متفکر و استراتژیست جمهوری اسلامی جمع شدهاند تا در قبال انقلاب اسلامی یک اثر مستند تولید کنند و مثلا پاسخ رسانههای جریان اصلی دنیا را بدهند. شاید باورش کمی سخت باشد که رسانه ملی ایران به یک تیم کاملا هنرمند و شناسنامهدار در دانشکدههای هنری اعتماد کامل کرده و پرداختن به موضوع مهم «انقلاب» را به آنها واگذار کرده است. این مهم است که باور کنیم هنر متعهد نتیجه اعتماد به همین جوانها است.
شهید آوینی جملهای دارد که میگوید اگر پرورش نیروی انسانی متعهد و انقلابی را کنار بگذاریم، ناچار سراغ کسانی خواهیم رفت که هیچ نسبتی با ارزشهای انقلاب ندارند. من واقعا الان کار خاصی نمیکنم، مثل همه وارد دانشگاه شدم، کارگردانی خواندم و حالا فیلمی که میسازم بر اساس درونیات و اعتقاداتم است. اگر افراد دغدغهمند بتوانند در حوزه رسانه متخصص شوند، شاهد اتفاق بزرگی خواهیم بود.
*درباره کارهای آیندهتان بگویید. چه کاری در دست دارید؟
یک مستند بازسازی را شروع کردهام. درباره یک عکاس آمریکایی به نام «دیوید بورنت» است که 44 روز قبل از پیروزی انقلاب به ایران میآید. دو سه سال قبل کتابی چاپ کرد به اسم «44روز».
* این مستند بازسازی احتمالا بسیار نزدیک به فرم کارهای محمدحسین مهدویان در «آخرین روزهای زمستان» باشد.
نمیخواهم مرز بین مستند و داستانی وجود نداشته باشد، اتفاقا میخواهم این مرز وجود داشته باشد و وقتی کسی کار را میبیند بگوید که یک فیلم داستانی دیده است.
قرار است 10 قسمت مستند بازسازی تولید کنیم و یک قسمت سینمایی هم از آن تهیه خواهیم کرد که اصلا دیالوگ و قصه دارد. همین دیالوگ نویسی یک وجه ممیز است. البته همه اتفاقات واقعی است و با رویدادهای حقیقی مواجهیم اما فیلمساز قصهاش را تعریف میکند. سعی میکنم 100درصد به داستان اصلی وفادار باشم.
* احتمالا باید جشنواره فیلم فجر سال آینده شاهد اولین کار سینمایی شما باشیم.
اگر همه چیز درست پیش برود امیدواریم این اتفاق بیفتد و اصلا بنای ما بر این است که کار را به جشنواره برسانیم.
* اسمی برای پروژه انتخاب کردهاید؟
هنوز نه اما احتمالا همان «44روز» باشد. «بورنت» داستان جالبی دارد. یک آدم چپ ضد امپریالیسم است که با انقلاب همراه میشود. انقلاب اسلامی به روایت یک آمریکایی، خود به خود جذاب است، ما هم این را دراماتیزه میکنیم تا کار قویتری شاهد باشیم.
روایت حوادث تاریخی همیشه جذاب است. مثلا «بورنت» زاویه نگاه متفاوتی از فرار شاه دارد. شاید همه همان صحنه فرودگاه را به یاد داشته باشیم، اما «بورنت» بیرون از فرودگاه و در کنار سایر خبرنگار ها است. احتمالا یک دُم آبیرنگ از هواپیما را میبیند که دور میزند، حرکت میکند و در نهایت هواپیما بلند میشود. عمده وقایع را از زاویه جدیدی خواهیم دید. او حتی در مدرسه رفاه به دیدار امام خمینی(ره) هم رفته است. خانه بختیار رفته است. قبل از فرار شاه به کاخ او رفته و عکاسی کرده است. اینها باید همه در دل یک داستان دراماتیک روایت شود. سیدرامین موسوى ملکى تهیه کننده این مجموعه است.
در ایام دهه فجر امسال با دست پر آمد. مستندهای جذاب رسانه ملی این بار توجهات زیادی را به خودش جلب کرد. «در برابر طوفان» یکی از این مستندها بود که در 10 قسمت 30 دقیقهای از شبکه مستند و شبکه یک سیما پخش شد.
مهدی نقویان در اولین تجربه مستند سریالیاش سراغ موضوع انقلاب اسلامی رفت و نتیجه آن مجموعه جذاب «در برابر طوفان» شد. او پیش از این مستندهای «برادران»، «رمز و راز ملکه»، «گاو خشمگین»، «بازی»، «زخم تازه» و ... را ساخته بود که تقریبا تمام آنها مورد توجه جشنوارههای سینمای مستند قرار گرفته است.
نقویان به فرم خاصی از روایت مستند رسیده است. او تاثیر ادبیات داستانی و انسش با رمان و قصه را دلیل فرم تازهاش میداند. گفتوگوهای پشت میزی و متعدد به هیچ وجه در مستندهای نقویان جایی ندارد. حضور تصاویر آرشیوی دیده نشده و ناب یکی از مزیتهای مستندهای اوست که بر جذابیت کارهایش افزوده است.
گفتوگوی زیر با مهدی نقویان را بخوانید.
در این سالها کارهای متفاوتی از شما دیدهایم که هرکدام محورهای مختلفی داشته است. «رمز و راز ملکه»، «برادران» و حالا «در برابر طوفان». فرم خاصی از روایت آرشیو در کارها دیده میشود که اگر اسم کارگردان مستند را هم نبینیم میفهمیم که مهدی نقویان آن را ساخته است.
دانشآموخته کارگردانی در دانشکده صداوسیما هستم. از آن زمان تا کنون به این نتیجه رسیدهام که سینما اعم از داستانی و مستند، باید داستان تعریف کند. باید قصه بگوید. این ماجرا به گذشته خودم هم مربوط است. از زمان دانشآموزی خیلی رمان میخواندم و با قصه مانوس بودهام که این به خلاقیت ذهن کمک میکند. این فرم دیگر برایم چیز عجیبی نیست اما ناظران بیرونی انگار این فرم را فقط از من دیدهاند.
سختیها و راحتیهای مستند آرشیوی
کار آرشیوی یک سختی و یک راحتی دارد. راحتی آن اینست که نمایش آرشیو قدیمی به دلیل جذابیتهایش برای مخاطب، آنها را به خوبی جذب «فیلم» میکند و قلاب کارگردان گیر میکند؛ سختی آن هم این است که وقتی تکنیک مستند همین میشود، ممکن است داستان لو برود و کارهای بعدی سازنده به تکرار دچار شود.
روایتهای متفاوتی را بیان کردهام تا به این تکرار دچار نشوم. عقبه این ماجرا همانطور که گفتم به علایقم در خواندن رمان و دیدن فیلمهای مختلف برمیگردد. در سینما، تخیل کارگردان را میبینیم اما در رمان باید فضایی که نویسنده توصیف کرده را فضاسازی و تخیل کنیم. این خلاقیت آدم را میجوشاند.
تاثیر ادبیات داستانی بر سینما چیزی است که خیلیها دربارهاش حرف زدهاند؛ اما تاثیر ادبیات داستانی بر مستند چندان مورد بحث و نظر نبوده است.
در نوع روایت کاملا اثرگذار است. رمان بد هم که بخوانیم بالاخره با یک قصه مواجهیم، نویسنده در 300 صفحه داستانی را تعریف کرده است که فلش بک و فلش فوروارد میخورد و روایتهای متعددی را بیان میکند.
داستانگویی در مستند را جدی گرفتهام/رمانهای «پل استر» و «کورت ونه گات» را یک شبه میخوانم
من رمانهای پست مدرن نویسندههایی مثل «پل استر» و «کورت ونه گات» را خیلی دوست دارم که معمولا نوشتههایشان را یک شبه میخوانم. روایتهای عجیب و غریبی از آنها دیدهام که در هیچ جا محدود نمیشوند.
سعی کردم داستانگویی را جدی بگیرم و بعد برای جلوگیری از تکرار، روایتهای مختلفی را تجربه کردهام.
* چه شد که وارد این فضای داستانی شدید و اینقدر برایتان جدی شد؟
دیدم دانشآموخته کارگردانی هستم اما کسی در بازار کار برایم فرش قرمز پهن نکرده است. نمونه کاری نداشتم و کسی صرفا با مدرک تحصیلی، کار دست کسی نمیدهد. تصمیم گرفتم آثار مستقلی بسازم تا خودم را امتحان کنم. کار «گاو خشمگین» اولین کار جدیام بود که درباره والاستریت ساختم.
در آن ابتدا تهیهکننده نداشتم، کسی هم به این سادگی آرشیو در اختیار مستندساز قرار نمیدهد. سوژههایی انتخاب کردم تا بتوانم آرشیوش را از اینترنت دانلود یا خریداری کنم. با همین نگاه، «گاو خشمگین» را ساختم که مورد توجه قرار گرفت. بعد از آن هم سراغ موضوع نظام حکومتی بریتانیا رفتم و در نتیجه، مستند «رمز و راز ملکه» را ساختم. قبل از «رمز و راز ملکه»، مدیران شوخی میکردند و میگفتند که من را با نام «گاو خشمگین» میشناسند[میخندد]. دوست دارم ژانرهای دیگری را تجربه کنم، البته در «برادران» تجربه جدیدی داشتم.
* فرم مستندهایتان را با نفی سایر آثار به دست آوردید یا اصلا معتقدید که معنای مستند صحیح همانی است که میسازید؟
این فرم مرسومی است. کارهای متعددی در این ژانر از رسانههای معاند جمهوری اسلامی دیدهایم. این ژانر استراتژیکی است که به شدت هم جذاب است و در مخاطب اثر میگذارد.
احساس کردم بقیه هم به این شکل کار انجام میدهند اما خب کیفیتها متفاوت است. این ژانر کم هزینهای است که می توان با آن یک نهضت راه انداخت. واقعا با بودجه یک مستند تولیدیِ پرکار یا یک مینی سریال، میشود در 5 سال تعداد زیادی مستند با این سبک خاص ساخت.
در روایت تاریخ معاصر دستمان به شدت باز است؛نقطه پایانی وجود ندارد
آرشیو غنیای داریم که اگر بخواهیم برای روایت تاریخ معاصرمان از آن استفاده کنیم، دستمان به شدت باز است ولی مستندسازهای ما به تاریخ معاصر روی خوشی نشان ندادهاند. انگار کسی دغدغه اینکار را نداشته است اما واقعا این عرصه نقطه پایانی ندارد. فضای بسیار خوبی برای کار و تولید مهیا است.
* تحقیق و پژوهش صحیح، مستند را جذاب میکند. درباره چگونگی تولید مستند، تحقیق و پژوهش و نوشتن سناریو کارها صحبت کنید.
اکثر کارهایی که ساختهام سیاسی بوده است. مستند سیاسی محتوای سنگینی دارد که شاید مخاطب نتواند با آن ارتباط بگیرد، ما با همین آگاهی به تحقیق و نوشتن سناریو ورود میکنیم. یک سری شاخ و برگهایی در روایت حوادث وجود دارد که برای جذابیت مستند آنها را اضافه میکنیم.
تیم خوبی در تحقیق و نویسندگی داریم،همه چیز به عهده من نیست
همه کارهای به عهده من نیست. تیم تحقیقی خوبی داریم، نویسنده خیلی خوبی داریم به اسم آقای فیاضیکیا که همه این عناصر در کنار هم به خوبی قرار گرفتهاند. تخصصی در تحقیقات ندارم و عهدهدار آن نیستم اما هدایت کار را انجام میدهم تا چیزی که میخواهم ساخته شود. خیلی خوب حرف یکدیگر را میفهمیم و سرعت کارهایمان بالا رفته است. همه اعضای تیم ما جزو تحصیلکردههای دانشکده صداوسیما هستند.
* مستند «در برابر طوفان» چه طور ساخته شد؟
به مدلی دچار شده بودم که صرفا دغدغههای شخصی خودم را میساختم. از وقتی مرکز مستند حوزه هنری راه افتاد، ظرفیتهای انقلاب اسلامی برای ساخت آثار درست هم فعالتر شد.
مدیر مرکز مستند حوزه هنری چند بار با من این موضوع را مطرح کرد که قصد دارد راجع به پهلوی کاری را تولید کند. قرار شد دو مجموعه درباره پهلوی اول و دوم ساخته شود؛ پهلوی اول را به آقای فارسی سفارش دادند و پهلوی دوم را قرار شد من بسازم.
معلوم نبود چه روایتی میخواهیم/در میان تحقیق و مشاهده آرشیوها به ایدههای خوبی رسیدیم
واقعا به عظمت کار واقف نبودم. معلوم نبود چه چیزی میخواهیم، فقط قرار بود راجع به پهلوی دوم مستند بسازیم اما نمیدانستیم قرار است پرتره محمدرضا باشد یا چیز دیگری. اگر قالبی را مشخصا سفارش دهند قطعا راحت تر کار میکنیم اما دوستان اعتماد زیادی داشتند و گفتند فعلا کار تحقیقاتی را شروع کنیم.
در میان تحقیق به ایدههای خوبی از آرشیوهایی که دیدیم رسیدیم. پیشنهاد دادم مجموعه را مفصلتر ببینیم و به یک مستند بلند بسنده نکنیم، به همین خاطر روال ساخت طولانیتر شد. کاری که قرار بود سال گذشته تحویل دهیم،امسال آماده پخش شد.
تحقیق را به تیم دانشجویی سپردیم که متخصص در دوره پهلوی بودند. محورهای سیاست داخلی و خارجی، اقتصاد، فرهنگ و هنر، ورزش، ویژگیهای شخصیتی محمدرضا و ... را دستهبندی کردیم و کار را آغاز کردیم.
دوست نداشتم متن مستند به این شکلِ روزشمار تاریخی باشد. احساسم این بود که مخاطب در میان روایتهای سنگین تاریخی گیر میکند و همراه نمیشود. دنبال روایت دیگری بودم و میخواستم این ساختار را تغییر دهم اما دیگر فرصت این کار مهیا نشد. به هر حال نگذاشتم جذابیت اثر از بین برود و در نهایت خدا را شاکریم که به خوبی دیده شدیم.
*بازتابهای عمومی «در برابر طوفان» چطور بود؟
به رسانهها و خبرگزاریها منتقدم. همه آنها درگیر جشنواره فیلم فجر بودند. همه در برج میلاد جمع میشوند و احساس میکنند که آنجا مرکز اتفاقات روز کشور است. واقعا وقتی از کاخ جشنواره هم کمی فاصله بگیرید متوجه میشوید که این رویداد چندان هم مورد توجه عموم نیست.
همین الان اگر جستجو کنید، خبر پخش «در برابر طوفان» به سختی در رسانهها پیدا میشود. در این تنهایی توانستیم مخاطب مردمی را به خوبی همراه کنیم.
کارهای ما معمولا تک قسمتی بود و سابقه پخش این چنینی در رسانه ملی را نداشتیم. این مستند اولین تجربه اثر سریالی در گروه ما بود. مستند سریالی روز به روز مخاطبان بیشتری را جذب میکند که در این پروژه با آن مواجه شدیم.
* انگار خیلی راحت به آرشیوها دسترسی پیدا میکنید،درست است؟
دسترسیام به آرشیو واقعا مثل فیلمسازهای دیگر است. بعضیها خیال میکنند گنجی پیدا کردم و هر از گاهی در بین آن میگردم و مستندی میسازم. واقعا اینطور نیست.
برای دسترسی به آرشیو روال عادی و اداریاش را طی کردم
برای ساخت «در برابر طوفان» مثل همه یک نامه از تهیهکننده گرفتم و به سازمان صداوسیما بردم. روال عادی و طبیعی را طی کردم. گفتم که اصلا بعضی وقتها سوژهای را انتخاب میکردم که آرشیوش را بتوانم در اینترنت پیدا کنم.
حساسیت روی آرشیو صداوسیما درست است اما نباید تر و خشک باهم بسوزند
* مستندسازها دل خوشی از واحد آرشیو صداوسیما ندارند. حساسیتها اذیتکننده است.
آرشیو چیز حساسی است. در ابتدای ساخت همین مستند با یک ترس عجیب مواجه شدم و پیش خودم گفتم که احتمالا کار جمع نخواهد شد.نگاه کردم و دیدم 100 درصد این آرشیوها پروپاگاندای پهلوی و تبلیغ و تمجید از محمدرضا است. تصاویر مختلفی میبینیم که برخی دنبال خودروی شاه میدوند و دستش را میبوسند. این کار را سخت میکند و البته حساسیت مسئله آرشیو را بیشتر میکند. تلویزیون ترس درستی دارد اما این حدی دارد و نباید تر و خشک با هم بسوزند. در دیدار با آقای علی عسگری رئیس صدا و سیما همین مسئله را مطرح کردم. او هم گفت دستور داده است تا این روال درست شود و حتی اگر به آرشیو خارجی نیاز هست، میتواند خریداری کند. امیدوارم اتفاق بهتری بیفتد. واحد آرشیو باید شات لیست خوبی داشته باشد که بتوان فیلمها را راحت جستجو و پیدا کرد، الان اینطور نیست. زمان زیادی را صرف کردیم تا فیلمهای متعددی ببینیم و از میانشان انتخاب کنیم.
* از روی آرشیوهایی که دیدید، سناریو نوشتید یا بر اساس سناریو سراغ آرشیو رفتید؟
ما بر اساس تاریخ، وقایع را لیست کرده و نوشتیم. برایم جالب بود که واقعهنگاری و تحقیق ما با آرشیوها اینقدر مطابقت داشت. 90 درصد به متن مستند وفادار بودیم و 10 درصد هم از روی آرشیوهایی که دیدیم به سناریو اضافه کردیم.
* گفتید در مواجهه با آرشیوها فقط شاهد پروپاگاندای پهلوی بودید و احتمال میدادید که پروژه شکست بخورد. استراتژی جدید چه بود؟
واقعا نگران شدم اما توانستیم این تعرف و تمجیدها را در خدمت متن بیاوریم. مثلا میبینیم که محمدرضا کارخانه ذوبآهن اصفهان را افتتاح میکند. حتما میخواستم از این تصاویر استفاده کنم. تحقیق کردیم، درآمدهای نفتی پایین آمده بود، محمدرضا خط لوله رایگان انتقال انرژی به روسیه احداث میکند، آنها هم در برابر این کار، کارخانه ذوبآهن را در ایران ساختند. شاه در سال 1346 خط لوله را کشید اما روسها 6 سال بعد کارخانه ذوب آهن را با سرمایهای حدود 20درصد از سود انتقال انرژی از ایران برایمان ساختند.
ذوب آهن در آن مقطع هیچ سوددهی نداشت و حتی واردات آهن ارزانتر از تولید بود. کارخانه بدون نگاه کارشناسی در وسط بیابانی احداث شده بود که آب، برق و گاز نداشت و حملونقل مشکل اساسی داشت. همه این هزینهها باعث میشد فولاد وارداتی ارزانتر تمام شود. خب ما همه اینها را گفتیم و بعد تصاویر شکوهمند افتتاح کارخانه را هم نمایش دادیم!
بعد از انقلاب بود که بسترهای بیشتری مثل خطوط ریلی اطراف کارخانه شکل گرفت و آن را سر و سامان داد.
اصولم را بهخاطر خاکستریها کنار نمیگذارم/«همه» مخاطب فیلم خوب میشوند
* وقتی حرف از مستند تاریخی به میان میآید کار سخت میشود چون کارگردان از طرفی میخواهد روایت منصفانه از تاریخ داشته باشد و از طرفی خودش هم حتما درباره انقلاب اسلامی قضاوت دارد. در بعضی کارهای تاریخی با نوعی تساهل مواجهیم که دیگر فیلمساز را از آن طرف بوم میاندازد. مثلا در گفتار متنش اصرار دارد بگوید «آقای خمینی» تا لابد القای بیطرفی کند و بتواند مخاطب خاکستری را جذب کند.
در همین نهادهای انقلابی میبینیم که فیلمسازِمان در مخاطب حل میشود و میگوید که باید برای قشر خاکستری و سیاه هم کار کنیم، باید همه را جذب کنیم. این غلط است که بیاییم قشر خاکستری را هدف قرار دهیم و برای او و با ذائقه او فیلم بسازیم. ما باید فیلم خوبی بسازیم که قشر خاکستری هم همراه شود. این اتفاق باید بیفتد نه اینکه ما از اصولمان دست بکشیم تا قشر خاکستری خوشش بیاید. واقعا فکر میکنید BBC مستند انقلاب میسازد تا جریان مذهبی را همراه کند؟ نه! او اصولی دارد و حرفهای آن را بیان میکند تا بخش زیادی از جماعت مذهبی هم مخاطبش شوند.
مدیران باید این را درک کنند که نباید انفعالی برخورد کنند، باید کاری جذاب و دقیق ساخته شود تا همه اقشار را درگیر کند. «در برابر طوفان» را برای قشر خاکستری نساختم اما کارمان را آنقدر دقیق انجام دادیم که آنها هم مخاطب فیلم شدند. تعریف روایت منصفانه این نیست که انقلابیگری و اصول خودمان را کنار بگذاریم. قرار است تاریخ را روایت کنیم و قرار نیست تحلیل شخصی خودمان را قرار دهیم اما این به معنای کنار گذاشتن آرمان نیست. وقتی تاریخ را درست ورق بزنیم، دیکتاتورها خودشان را نشان میدهند.
* در همین نهادهای انقلابی که مطرح کردید، به کفی از استانداردها در حوزه تولید مستند بسنده شده است. بیشتر کارها شامل چند گفتوگوی پشت میزی است که قدری هم آرشیو دم دستی به آن اضافه شده و در نهایت اسم مستند رویش گذاشته میشود. سیر مستندمان در فرم چندان صعودی نیست، هرچند حرفهای خوبی مطرح میکنیم.
من هم منتقد این جریان ساختِ بیحساب و کتاب هستم، کمیت که مهم نیست. در این 30، 40 سال تلویزیون داشت این کمیت را تامین میکرد اما خب کیفیت خیلی مهم است.
من از رویشهای فتنه88 هستم
این مرحلهای است که باید از آن عبور کنیم. فعالیت نیروهای انقلابی و متعهد در حوزه رسانه تا قبل از سال 1388 جدی نبود اما بعد از آن شروع کردیم. در کنار ریزشهای این جریان، رویشهای فراوانی هم داشتیم که خود من یکی از همان رویشها هستم. در آن سالها کارهایمان به واسطه جشنواره عمار دیده شد و آرام آرام پیش آمدیم.
چیزی که میگویید درست است اما بدانید که این مرحله گذر است، تا حالا مستند انقلابی نداشتیم اما حالا شروع شده و روز به روز به فرمهای بهتری میرسیم.
*اگر بیرون از ایران به این مستند نگاه شود، شاید برداشت شود که تعداد زیادی متفکر و استراتژیست جمهوری اسلامی جمع شدهاند تا در قبال انقلاب اسلامی یک اثر مستند تولید کنند و مثلا پاسخ رسانههای جریان اصلی دنیا را بدهند. شاید باورش کمی سخت باشد که رسانه ملی ایران به یک تیم کاملا هنرمند و شناسنامهدار در دانشکدههای هنری اعتماد کامل کرده و پرداختن به موضوع مهم «انقلاب» را به آنها واگذار کرده است. این مهم است که باور کنیم هنر متعهد نتیجه اعتماد به همین جوانها است.
شهید آوینی جملهای دارد که میگوید اگر پرورش نیروی انسانی متعهد و انقلابی را کنار بگذاریم، ناچار سراغ کسانی خواهیم رفت که هیچ نسبتی با ارزشهای انقلاب ندارند. من واقعا الان کار خاصی نمیکنم، مثل همه وارد دانشگاه شدم، کارگردانی خواندم و حالا فیلمی که میسازم بر اساس درونیات و اعتقاداتم است. اگر افراد دغدغهمند بتوانند در حوزه رسانه متخصص شوند، شاهد اتفاق بزرگی خواهیم بود.
*درباره کارهای آیندهتان بگویید. چه کاری در دست دارید؟
یک مستند بازسازی را شروع کردهام. درباره یک عکاس آمریکایی به نام «دیوید بورنت» است که 44 روز قبل از پیروزی انقلاب به ایران میآید. دو سه سال قبل کتابی چاپ کرد به اسم «44روز».
* این مستند بازسازی احتمالا بسیار نزدیک به فرم کارهای محمدحسین مهدویان در «آخرین روزهای زمستان» باشد.
نمیخواهم مرز بین مستند و داستانی وجود نداشته باشد، اتفاقا میخواهم این مرز وجود داشته باشد و وقتی کسی کار را میبیند بگوید که یک فیلم داستانی دیده است.
اولین اثر سینمایی نقویان در جشنواره فیلم فجر سال بعد
قرار است 10 قسمت مستند بازسازی تولید کنیم و یک قسمت سینمایی هم از آن تهیه خواهیم کرد که اصلا دیالوگ و قصه دارد. همین دیالوگ نویسی یک وجه ممیز است. البته همه اتفاقات واقعی است و با رویدادهای حقیقی مواجهیم اما فیلمساز قصهاش را تعریف میکند. سعی میکنم 100درصد به داستان اصلی وفادار باشم.
* احتمالا باید جشنواره فیلم فجر سال آینده شاهد اولین کار سینمایی شما باشیم.
اگر همه چیز درست پیش برود امیدواریم این اتفاق بیفتد و اصلا بنای ما بر این است که کار را به جشنواره برسانیم.
* اسمی برای پروژه انتخاب کردهاید؟
هنوز نه اما احتمالا همان «44روز» باشد. «بورنت» داستان جالبی دارد. یک آدم چپ ضد امپریالیسم است که با انقلاب همراه میشود. انقلاب اسلامی به روایت یک آمریکایی، خود به خود جذاب است، ما هم این را دراماتیزه میکنیم تا کار قویتری شاهد باشیم.
روایت حوادث تاریخی همیشه جذاب است. مثلا «بورنت» زاویه نگاه متفاوتی از فرار شاه دارد. شاید همه همان صحنه فرودگاه را به یاد داشته باشیم، اما «بورنت» بیرون از فرودگاه و در کنار سایر خبرنگار ها است. احتمالا یک دُم آبیرنگ از هواپیما را میبیند که دور میزند، حرکت میکند و در نهایت هواپیما بلند میشود. عمده وقایع را از زاویه جدیدی خواهیم دید. او حتی در مدرسه رفاه به دیدار امام خمینی(ره) هم رفته است. خانه بختیار رفته است. قبل از فرار شاه به کاخ او رفته و عکاسی کرده است. اینها باید همه در دل یک داستان دراماتیک روایت شود. سیدرامین موسوى ملکى تهیه کننده این مجموعه است.
منبع : تسنیم