به گزارش مشرق، رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه آمریکا در اظهاراتی در آنکارا، گفت که «سرنوشت اسد را مردم سوریه تعیین میکنند»؛ شون اسپایسر، سخنگوی کاخ سفید نیز اعلام کرد که «در مورد اسد، یک واقعیت سیاسی وجود دارد که ما باید برحسب شرایطی که هم اکنون در آن به سر میبریم، آن را بپذیریم. ما در دولت قبلی فرصتهای زیادی را در مورد اسد از دست دادیم. ما اکنون لازم است که برشکست داعش تمرکز کنیم»این مواضع از سوی آمریکاییها به مثابه عقب نشینی از مواضعی بود که طی شش سال گذشته از سوی مسئولان آمریکایی بیان میشد. آمریکاییها ضمن حمایت گسترده از مخالفان سوری، هزینههای زیادی برای آموزش آنها صرف کردند. این موضعگیری آمریکا قابل توجه است، زیرا در دوره باراک اوباما با وجود تعدیل استراتژی آمریکا، اصرار برحذف بشار اسد از معادلات سوریه بود. اما دلیل این موضع جدید آمریکاییها و شباهت مواضع به روسیه چیست؟ شش سال، زمان زیادی بود تا مشخص شود که رویای ساقط کردن نظام سوریه در شش ماه، خوابی آشفته است و رویایی صادقه نیست.
در این مدت، دو نوع نگاه برمطالبات سیاسی پیرامون سوریه مطرح بود: همپیمانان جبهه مقاومت که مطرح میکردند «تنها مردم سوریه حق تعیین سرنوشت خود را دارند» و طیف مقابل، با صحنه گردانی آمریکا، عربستان و رژیم صهیونیستی که شعار«همه چیز در سوریه، منهای اسد» را سر میدادند. اگر چه آمریکاییها در اواخر دوران اوباما به خوبی دریافته بودند که با تروریستهای متحد خود در میدان کنش سیاسی سوریه به جایی نمیرسند و با کمی ارفاق مطرح میکردند که اسد میتواند در دوره انتقالی و با اختیارات محدود در قدرت باقی بماند، اما ترامپ شعارهای تند و تیزی درخصوص حل و فصل بحران در سوریه و جنگ با داعش سر میداد. تیم سیاسی جدید کاخ سفید از تصمیم قاطع خود در اجرای عملیات آزادسازی رقه با حضور یگانهای مدافع خلق خبر میداد و در همین راستا، تعداد نظامیان آمریکایی حاضر در سوریه به یک هزار تن، افزایش یافت.
با این حال، اخبار حاکی از آن بود که حمایت از تروریستهای سوری در برابر نظام قانونی سوریه و رئیس آن، راهبرد اصلی کاخ سفید در قبال این کشور باشد اما به یکباره، دستکم، «سیاست اعلامی» کاخ سفید تغییر کرد؛ تا آنجا که فرح الاتاسی، عضو هیئت عالی مذاکرات معارضان سوری در ژنو، گفت که «معارضان پیامهای ضد و نقیضی از سمت آمریکا دریافت میکنند و ما هیچ نقشی برای بشار اسد در مراحل آینده قائل نیستیم»اما در پسذهن ترامپ درباره سوریه چه میگذرد؟ آیا این مقدمهای برای تغییر مسیری است که واشنگتن تاکنون پیموده است؟ آیا این موضع با توجه به نزدیک بودن زمان عملیات در رقه و پایان داعش در موصل عراق اتخاذ شده است، یا اینکه باید آن را به حساب تغییر سیاستها براساس منافع بدانیم؟
رابطه ترامپیسم با واقع گرایی در سوریه
ترامپِ دوران انتخابات را باید از شخصی که امروز در کاخ سفید است، متفاوت دانست؛ زیرا، امروز ترامپ مجبور نیست سیاست را بازی کند و باید آن را در عمل زندگی کند. از این رو، «ترامپیسم» که مبتنی بررویههای «پوپولیستی» و شعارهاو خوراک تبلیغاتی بود، کمی با ترامپیسمِ امروز درون کاخ سفید، تفاوت دارد؛ اگر چه مرد جنجالی آمریکاییها نشان داده که به هیچ وجه قابل پیشبینی نیست و از سوی دیگر نمیتوان از «بازیگران سینوسی» در عرصه بینالمللی نظیر ترکیه و آمریکا انتظار «سیاستهای با ثبات» را داشت، اما دستکم در قبال آینده سوریه و اسد، به نظر میرسد که ترامپ و همراهانش در کاخ سفید به سیاستی واقع گرایانه در قبال سوریه رسیده باشند. سیاستی که نسخه متاخر آن را پیشتر از لسان متحدان سوریه نظیر ایران و روسیه که در مقابل تحولات سوریه عملگرا ظاهر شدهاند، به کرات شنیده بودیم اما اگر بپذیریم که ترامپ اکنون به واقع گرایی در قبال سوریه دست یافته است، دلیل آن چه چیز میتواند باشد.
نخستین نکتهای که تحلیلگران در این خصوص مطرح میکنند، «بازی باخته» آمریکاییها در عرصه میدانی سوریه است. موضعگیری های تخریبی واشنگتن در سوریه، چیزی جز جان باختن عده بسیاری و ویرانی گسترده به بار نیاورده است. از سوی دیگر، در حالی که اسد، بخش زیادی از اراضی سوریه را با اتکا برحمایتهای جریان مقاومت و متحد روس خود در اختیار دارد و ترکیه از پایان یافتن عملیات سپر فرات سخن میگویدو تروریستهای تحت حمایت آمریکاییها در موضع انفعال قرار گرفتهاند، نمیتوان در مسیر خلاف جریان میدانی سوریه حرکت کرد. ارتش سوریه حلب و تدمر را پسگرفتهاست و حملات گسترده تروریستهای ضد نظام در سوریه به دمشق، راهبه جایی نبرده است.
هنگامی که نظام سوریه، حامیانی قدرتمند در منطقه دارد که توانستهاند به جریان اصلی در سوریه کمک کنند تا در برابر فشار جریانهای زودگذر، اما ویرانگر، ایستادگی کند، قطعه ادامه این شرایط، دوراز محاسبات «هزینه- فایده گرایانه» خواهد بود. آمریکا و متحدان غربی آن، دریافتهاند که «جنگ وقتی طولانی شد، فرسایشی و هزینه بردار میشود»امروز، غربیها و مردان ثروتمند و اقتصاددان درون کاخ سفید میدانند که کشدار شدن بحران سوریه زیانهای اقتصادی بسیاری را به دنبال خواهد داشت. از این رو، شاید ترامپ بخواهد تا آبرومندانه، آرام از سوریه خارج شود. یکی از شرایط این خروج آبرومندانه، واگذاری سرنوشت اسد و سوریه به ملت سوریه است.
فرصت آخر ترامپ برای استفاده از تروریستها
ترامپ، همانند سلف گذشته خود، سیاست اصلی ائتلافی را که واشنگتن در سوریه رهبری میکند و اسم آن را «ائتلاف آمریکایی ضد سوری» گذاشتهاند، حمایت از تروریستها قرارداده است. تروریستهایی که باوجود صرف هزینههای بسیار زیاد توسط آمریکا، در موضع انفعال قرار دارند. تحلیلگران اندیشکدههای آمریکایی، ویژگی اصلی این تروریستها را که باعث شده تا آمریکا نتواند از آنها آنگونه که باید استفاده لازم را در عرصه تحولات میدانی سوریه داشته باشد، «اختلافات داخلی» بسیار زیاد آنها بیان کردهاند اما تیر آخر آمریکا برای حل این مشکل، شاید، اعلام تغییر رویه در سوریه و در قبال اسد باشد تا همزمان با اعلام شرط سیا برای ادامه حمایت از این تروریستها در صورت اتحاد آنها با یکدیگر، آنان را به واکنش و همگرایی در راستای منافع واشنگتن وادارد.
اگر چه تحقق این همگرایی وکم و کیف آن بسیار دوراز ذهن به نظر میرسد، اما حتی طرح آن میتواند، رضایت ریاض از واشنگتن را جلب کند. زیرا تروریستهای سوری، اتحاد آنها و هماهنگیشان، خواست عربستان نیز هست. با این وجود، به طور قطع، نمیتوان درباره آنچه در ذهن شخصی نظیر ترامپ در قبال سوریه میگذرد، صحبت کرد و باید منتظر ماند و دید که در آینده ترامپ و همراهانش در کاخ سفید، چه سیاستهایی را اتخاذ خواهند کرد و کنش متقابل دولت، ملت و متحدان نظام قانونی سوریه چه خواهد بود.